واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: قصه این فیلم درباره محیطی آكنده از سیاهی و دهشت است. شخصیتهای اصلی این فیلم را زن و مردی تشكیل میدهند كه برای رسیدن به مقاصد پلیدشان... مرز تلخی و سیاهیدر سینمای ایران بارها شاهد تجربهاندوزیهای برخی كارگردانهای جوان بودهایم. مثلاً خیلی از كارگردانان سینمای ایران پس از چند فیلمی كه طی سالهای متمادی ساختهاند، هنوز بهترین ساختهشان، همان فیلم اولشان است كه آن را با شوق و ذوق و با روحیهای كاملاً خلاق ساختهاند. اینان در شروع كارشان آنقدر در پی رسیدن به زبانی تازه در سینما بودند كه فیلمشان عموماً حرف تازهای برای سینمای ایران داشته است. افشین صادقی نیز یكی از همین جوانان است. او كه پدرش نیز سالها در سینمای ایران فعال بود، با شناخت از زیر و بم این سینما، فیلم اولش را به قصد نشان دادن تواناییهایش در عرصهای متفاوت عرضه كرده است. البته تردیدی نباید داشت كه دلیل تأخیر در اكران «مقلد شیطان» (از ساخت این فیلم چند سال میگذرد) نیز همین جسارتهایی بوده كه صادقی در فرم و محتوای كارش نشان داده است. الان هم این فیلم در تعدادی سینما روی پرده است و برای مخاطبان خاص نمایش داده میشود و كودكان و نوجوانان اجازه تماشای آن را ندارند. اما فكر میكنید دلیل نمایش به شرط سنی این فیلم چیست؟ قصه این فیلم درباره محیطی آكنده از سیاهی و دهشت است. شخصیتهای اصلی این فیلم را زن و مردی تشكیل میدهند كه برای رسیدن به مقاصد پلیدشان، از هیچ كاری ابایی ندارند تا این كه سر و كله قهرمانی زخمخورده و داغدیده پیدا میشود و او با ایمانی كه به كارش دارد، سرانجام موفق به كنار نهادن این نیروهای شرور میشود. بیش از این اگر بخواهیم وارد جزییات قصه بشویم، آن گاه ممكن است لطف فیلم برای كسانی كه قصد تماشایش را دارند از بین برود. اما هدف از طرح همین قصه یك خطی، تأكید بر این است كه افشین صادقی در نخستین گام حرفهایش كوشیده تا به الگوهای ژانر نوآر نزدیك شود. پس ابتدا مقلد شیطان را از این زاویه بررسی میكنیم.درست است كه مشخصه فیلمهای نوآر، نمایش وضعیت تیره و تار شخصیتهای واخورده و ناامید است اما این در كنار ویژگیهای فرمی و مضمونی دیگر است كه نوآرها را تشخص میبخشد. در مقلد شیطان، اغلب صحنههای خارجی فیلم بارانی است و شخصیتها با دلیل یا بیدلیل آدمهایی عصبی و ناراحت هستند كه فیلم در خیلی موارد تماشاگرش را درباره دلایل این عصبیت و این میزان پلشتی توجیه نمیكند. كامبیز دیرباز كه پلیس فیلم و قهرمان داستان است، مسیری معكوس را در روایت فیلم طی میكند. طبق الگوی این ژانر، شخصیت اصلی در شرایطی نرمال معرفی میشود و سپس طی حوادثی زخمخوردگی و عصبیتش در قالب موقعیتهایی نمایشی مرور میشود. در ادامه او ارادهاش را بر پایان مأموریتش میگذارد و در اغلب موارد این تلاش او، فردی است؛ یعنی حتی سیستمی كه به آن تعلق دارد حمایتش نمیكند و از ادامه مأموریت او را بر حذر میدارد. در این فیلم اما شخصیت اصلی از همان ابتدا آدمی است مشكلدار و كارگردان در نمایش این وجه بیدلیل مشكلدار بودن، اصرار و تأكیدی بیش از اندازه دارد. مثل این میماند كه كارگردانی ژانر فیلم موزیكال را با ساختار كلیپ عوضی بگیرد. كلیپ تصاویری است كه برای موسیقی یا ترانه ساخته میشود اما در فیلم موزیكال از موسیقی به عنوان یك عنصر ساختاری در لابهلای روایت بهره برده میشود. بنابراین اغراق كارگردان در نمایش سیاهی و تلخی محیط و آدمهای متعلق به آن، اولین عاملی است كه حس باورپذیری ماجراهای فیلم را كمرنگ میكند و تماشاگری كه ممكن است با مفهوم ژانر آشنایی نداشته باشد، گاهی در خلال تماشای فیلم از خودش میپرسد اینجا كجاست كه همیشه شب است و بارانی؟ در شخصیتپردازی فیلم، كار جسورانه (كه در جای خودش شایسته تقدیر است) خیلی وقتها میتواند پوشاننده ضعفها باشد و سادهترین راهحل برای رسیدن به مقصود (و نه لزوماً بهترین راهحل). شخصیت منفی فیلم (با بازی اصغر همت)، یك معدن پلیدی و شرارت است بدون كوچكترین حسی از شفقت و انسانیت. چنین شخصیتپردازیای كار سادهای است؛ درست مثل كارتونهایی كه برای مخاطبان كودك ساخته میشود و سازنده با آگاهی از توانایی ذهنی كودكان، شخصیتها را به سیاه و سفید و خیر و شر تقسیم میكند. نویسنده یا كارگردان مقلدشیطان برای این كه شخصیت منفی فیلمش از قالبی سیاه و سفید خارج شود، برای او پیشینهای در نظر گرفته؛ او یك پلیس اخراجی است به دلیل فساد اخلاقی و رفتاری. برای بیننده خیلی جالب است كه میبیند شخصیتی به این شروری، زمانی در دستگاه پلیس فعالیت میكرده اما برای تماشاگری كه چند نمونه از این فیلمها را دیده، این نوع اطلاعرسانی شفاهی و شتابزده، قابل قبول نیست. گذشته این شخصیت هیچ تأثیری در قصه این فیلم ندارد و این یك ویژگی منفی در فیلمنامه مقلد شیطان است. مثلاً در فیلم «چشمان بدون چهره» ساخته ژرژ فرانژو، پزشك جراح فیلم شر مطلق است؛ بنابراین هم پزشك بودن این آدم در تضاد با دنائت و پلشتی شخصیتش است، هم تفاوت منش او در محل كارش و در خانه (محل جنایت) برای تماشاگر جذاب است و بر مرموز بودن او دلالت دارد و مهمتر از همه اینكه بدانیم این شر مطلق، انگیزهای متفاوت برای كندن پوست چهره بیمارانش دارد (او میخواهد صورت از دست رفته دخترش را ترمیم كند). اما بدمن مقلد شیطان گذشتهای در حد حرف دارد و هدفش از تلكه كردن آدمهای پولدار و فاسد مشخص نیست (یا بهتر است بگوییم دلایل فیلم كافی نیستند).اشكال دیگر كار، ارجاع دائمی فیلم به نمونههای فیلمفارسی است. زنی كه در چنبره مردی ریاكار، فاسد و البته قدرتمند گرفتار شده و نقطهضعفش پیش این مرد، گرایش عاطفی و انسانیاش به موجودی دیگر است. اگر به حافظهتان مراجعه كنید، نمونههای متعددی را به یاد خواهید آورد كه در آنها شخصیت زن به دلیل غفلت، گرفتار و مقهور آدمهای نابكاری شده كه راه رهایی از دست او را هم نمیداند، چون فرزند خردسالی دارد كه این مرد او را در واقع گروگان دارد. این یك كلیشه نخنما و بارها تكرار شده است. از زاویه دیگری كه بنگریم، احساس میكنیم فیلم مقلد شیطان یا به دلیل نورپردازی نادرست در صحنههای شب یا به دلیل اشكال كار تبدیل، بسیار مات و كدر است. البته كاملاً روشن است كه كارگردان هدفش این نبوده كه تصاویری شارپ و خیلی واضح نشان ما بدهد. اما فرق ظریفی میان این جور میزانسن با برخی تصاویر بدرنگ به علت اشكالات فنی هست. شاید افشین صادقی هدفش این بوده كه كیفیت تصاویر فیلمش مثل پلانهای فیلم «هفت» ساخته دیوید فینچر باشد اما در عمل این اتفاق نیفتاده است. به صادقی حق میدهیم كه در سینمایی با امكانات تقریباً محدود كار میكند و فیلمبرداریش قطعاً شرایط كار فیلمبردار برجستهای مانند داریوش خنجی (فیلمبردار ایرانیالاصل هالیوود) با آن همه امكانات سر صحنه فیلم هفت را نداشته است. برای جلوگیری از سوءتفاهمی كه به ناگزیر ممكن است ذهنیت خواننده را مشغول كند، این توضیح ضروری است كه ضعف عمده مقلد شیطان به این دلیل نیست كه كارگردانش سراغ سوژهای ناامید و تلخ رفته است، بلكه كلیدیتر از آن این است كه برای رسیدن به چنین مقصدی، او در فیلمش چه راهی را پیموده است. شخصیتی كه سیروس ابراهیمزاده نقش او را بازی میكند، با آن رفتار نمایشگرانهاش هنگام ترس، واقعاً در دقایقی فیلم را به كمدی نزدیك میكند و این یك نقطهضعف بزرگ برای فیلمی است كه داعیه نوآر دارد. با این حال و با وجود همه ضعفهایی كه برشمردیم، فیلم مقلد شیطان از این نظر اثر شرافتمندانهای در سینمای ایران است كه كارگردان جوانش برای ورود به عرصه حرفهای سینما، طبق سلیقه عام، كمدیای مشابه سریالهای نودشبی نساخته. مقلد شیطان این مزیت را دارد تا یك بار دیگر سینمای ایران را متوجه فقر فیلمهای متنوعی در ژانرهای گوناگون كند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 424]