واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: كودك درون منوچهر خیلی رشد نكرده. او بیشتر وقتها با بچهها همبازی میشود و با آنها شطرنج بازی میكند. منوچهر مرد مهربانی است اما مثل اكبر قاطعیت ندارد. كسی او را به حساب نمیآورد... چند ماهی است دوشنبه شبها زمان بیشتری از اوقات فراغتمان را با تلویزیون سپری میكنیم. قبل از دیدن برنامه «نود» ابتدا به سراغ شبكه یك میرویم و بعد ماجرای قهر و آشتی مینو و اكبر را دنبال میكنیم و بعد برنامه عادل فردوسیپور را میبینیم. سریال «آشپزباشی» در 30 قسمت 45 دقیقهای تهیه شده و تاكنون حدود نیمی از آن روی آنتن رفته است. آشپزباشی 2 شخصیت محوری و كلیدی دارد كه روایت با كشمكش بین این دو پیش میرود. شخصیت «منوچهر» هم در این داستان نقش پر رنگی دارد؛ چون سعی میكند بین این دو نفر صلح و آشتی برقرار سازد. در این مطلب به تحلیل این سه شخصیت پرداختهایم. نمایش مدیریت زنانهمینو (فاطمه معتمدآریا) دوست دارد نماد یك مدیر زن موفق باشد. مینو سعی میكند همچون اكبر رستوران را مقتدرانه اداره كند اما از این راه به نتیجه نمیرسد؛ چون خیلی از كارگران آشپزخانه در برابر این اقتدار مقاومت میكنند. آشپزها از این كه باید زیر دست یك زن كار كنند ناراضی هستند.مینو برای اجرای مدیریتش به راههای دیگر متوسل میشود. او در مقایسه با اكبر مدیر مدرنتری است. برای رستوران یك «دستگاه كباب زن» خریداری میكند تا بهرهوری مجموعهاش بالاتر برود. آشپزها با این كار مینو مخالفند؛ چون میدانند این دستگاه باعث بیكاری چند نفر از آنها میشود. بنابراین علیه مینو شروع به توطئه چینی میكنند كه او میخواهد نیروهای سنتی رستوران را اخراج كند و همه چیز را از نو بسازد. برای همین یك عده كه منافعشان به خطر میافتد، به مخالفان سرسختش بدل میشوند. مینو هم باید نقش یك مادر دلسوز را بازی كند و هم نقش یك مدیر پركار. او در بین این همه مشكل ریز و درشت دست تنها مانده است.فاطمه معتمدآریا این نقش سخت را خوب و روان بازی میكند. یكی از بهترین لحظات نقش آفرینیاش جایی است كه باید به عنوان «مدیر زن» در برنامه زنده تلویزیونی حاضر شود. او در قالب مصاحبه شوندهای فرو میرود كه از دوربین میترسد و نمیتواند در برابر بینندگان راحت باشد. برای یك بازیگر كاربلد خیلی سخت است كه ادای بازیگران تازهكار را درآورد. بازیگری كه همیشه روان و مسلط صحبت كرده حالا باید با لكنت و خجالت سخن بگوید. در سینمایمان هم از این نمونهها زیاد داریم. بازی استاد عزتالله انتظامی را در فیلم ستاره میشود (فریدون جیرانی) به یاد آورید. او در یك تست بازیگری شركت میكند و رد میشود. كار سختی است! نه؟ در جستجوی اقتدار از دست رفتهمثلث طلایی و موفق پرویز پرستویی، فاطمه معتمدآریا و محمدرضا هنرمند برای دومین بار شكل گرفته است. حتما میدانید كه این سه نفر در سریال پربیننده «زیر تیغ» هم با یكدیگر همكاری كردهاند. اتفاقا در آنجا هم پرویز پرستویی و فاطمه معتمدآریا در نقش یك زن و شوهر برابر هم بازی میكردند و در تمام لحظات نقش آفرینیشان بده و بستانهای خوبی با هم داشتند.پرویز پرستویی در این سریال همان اقتدار مردانه همیشگیاش را به نمایش میگذارد. كارگرها از او حساب میبرند؛ چون او با كسی شوخی ندارد. خودش سرآشپز ماهری است و كسی نمیتواند سرش كلاه بگذارد. اكبر دوست دارد در كنار اقتدارش معرفت و مردانگیاش هم به چشم بیاید. او مشكلات مالی زیردستهایش را حل میكند تا آنها از كاركردنشان در مجموعه آشپزباشی راضی و خشنود باشند. در ابتدای زندگیاش سند آشپزخانه را به نام همسرش، مینو زده و حالا پس ازماجراهای قهر و دعوا، خودش در آن رستوران جایی ندارد.اكبر صبر و تحمل زیادی دارد و میتواند با خیلی از مشكلات كنار بیاید. ولی وقتی میبیند اقتدار مردانهاش زیرسوال رفته از كوره در میرود. مخصوصا وقتی میبیند این اتفاق در یك رسانه جمعی (تلویزیون) و جلوی چشم كارگرها افتاده است. او از موفقیت زنش خوشحال است اما دوست ندارد كسی از این موفقیت باخبر شود.اكبر یك مدیر سنتی است و رابطه خوبی با رسانههای مدرن ندارد. او با خودش میگوید، در جایی كه من هستم چه معنی دارد زنم به عنوان موفقترین فرد آشپزخانه برود و در تلویزیون صحبت كند؟ پیر پسر مهربان و دست و پا چلفتیسید مهرداد ضیایی تا به حال سه بار دیگر با «پرویز پرستویی» همبازی بوده. بعد از مارمولك، به نام پدر و كتاب قانون چهارمین همكاریاش را با پرستویی تجربه میكند. او برای این سریال هم توسط پرستویی برای نقش منوچهر (برادر مینو) پیشنهاد شده است. همانطور كه تا الان فهمیدهاید منوچهر یك پیر پسر دست و پاچلفتی است. او ازدواج نكرده و زندگیاش هنوز سر و سامان نگرفته است. بعضی وقتها با پدرش زندگی میكند و بعضی وقتها پیش خواهرش، مینو میآید. كودك درون منوچهر خیلی رشد نكرده. او بیشتر وقتها با بچهها همبازی میشود و با آنها شطرنج بازی میكند. منوچهر مرد مهربانی است اما مثل اكبر قاطعیت ندارد. كسی او را به حساب نمیآورد. بوی خوش غذاآشپزباشی یك سریال اشتهاآور است. وقتی به دیدنش مینشینید باید حتما قبلش شامتان را سیر و پر خورده باشید وگرنه از دیدن آن همه خوردنیهای رنگارنگ دلتان ضعف میرود و نمیتوانید تا آخر داستان را دنبال كنید. كارگردان در پی نشان دادن این نكته است كه غذا پختن و غذا خوردن یكی از بخشهای مهم زندگی است و باید با دقت و وسواس صورت بگیرد. آن سكانس كلیدی را به یاد آورید كه اكبر دارد در منزل به برادرش سرخ كردن ماهی و سفره آرایی را یاد میدهد. اكبر سسهای قرمز و سفید را روی ماهی میریزد و میگوید: ناشكری نكن. از این همه رنگ و بو استفاده كن. خود غذا بهت میگه با چی باید شروع كنی. بذار دندونات طعم مواد رو لمس كنن. بعد مواد رو توی دهانت بچرخون. بعضی وقتها ما نمیفهمیم داریم چی میخوریم. رستوران بزرگ و كلیدی آشپزباشی اصلی ترین و كلیدیترین لوكیشن این سریال است.یادمان باشد فقط دیالوگهای ماندگار و قابهای چشمنواز و بازیهای زیر پوستی نیستند كه باعث جذابیت یك سریال میشوند. غذاهای خوش آب و رنگ هم میتوانند منجر به جذابیت یك اثر سینمایی و تلویزیونی بشوند.در بین كارگردانهای سینمای ایران «داریوش مهرجویی» از این عنصر بهترین استفاده را میبرد. به عنوان نمونه سفره عریض و طویل عفت خانم در فیلم مهمان مامان را به یاد آورید. همچنین سكانس معروفی كه كارگرهای فیلم اجارهنشینها دور یك سفره مینشینند و چلوكباب نوش جان میكنند.حالا كه بحث به اینجا كشید بد نیست به فیلم هیچ هم اشاره كنیم. نادر (ناصر هاشمی) آنقدر پلشت و تهوع آور غذا میخورد كه همان ابتدای كار از او متنفر میشوی.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 451]