تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس وصيت ميت را در كار حج بر عهده بگيرد، نبايد در آن كوتاهى كند، زيرا عقوبت آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827903844




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

به یاد موفق‌ترین برنامه عروسکی تلویزیون


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: آن زمان سعید پور صمیمی‌، مسوول گروه نمایش تلویزیون بود و خیلی پایه بود تا کار خوبی از آب در بیاید. برای درآوردن شخصیت خیلی تمرین کردند. مرضیه برومند با کمک...    ک مثل کپل  از مدرسه موشها، یکی از موفق‌ترین برنامه‌های عروسکی چیزی یادتان مانده؟  «مدرسه موشها» اول بخشی از یک جنگ بود، یک جنگ 11- 10 قسمتی که سال 60 پخش می‌شد و قرار بود بچه‌ها را تشویق کند که بروند مدرسه. وحید نیک خواه بهرامی‌ که آن زمان مسوول گروه  کودک شبکه 1 بود، طرح ساخت این بخش را به مرضیه برومند سفارش داد. البته آن موش‌ها با موش‌هایی که توی ذهن ماست خیلی فرق دارند، خیلی بی رنگ و رو بودند و غیر از کپل و عینکی بقیه شخصیت‌ها شکل نگرفته بودند.   آن زمان سعید پور صمیمی‌، مسوول گروه نمایش تلویزیون بود و خیلی پایه بود تا کار خوبی از آب در بیاید. برای درآوردن  شخصیت خیلی تمرین کردند. مرضیه برومند با کمک رضا پرنیان زاده که دوست صمیمی ‌جبلی و طهماسب بود شروع کردند به عروسک ساختن و رنگ آمیزی صورت‌هایشان. لباس‌هایشان را هم خود برومند دوخت: این طوری 11 قسمت اول  مدرسه موش‌ها ضبط شد. خانم برادر مرضیه برومند – صوفیا محمودی – شعر «می‌رم مدرسه. جیبام پره فندق و پسته» را گفت و زنده یاد محمد رضا علیقلی رویش موسیقی گذاشت. کلانتر و طایفه برومند‌ها، انگار برای خودشان یک پا هنرمندند. آن قدر از این مجموعه استقبال شد که مردم کوچه و بازار شعرش را می‌خواندند. به خاطر همین سری دوم مدرسه موش‌ها ساخته شد و تا 105 قسمت روی آنتن رفت. تا سال 63 جمعه ظهر‌ها، موش‌ها مهمان ما بودند. خیلی‌ها با مدرسه مو ش‌ها پایشان به کار عروسکی باز شد، مثلا فاطمه معتمد آریا و آزاده پور مختار کارشان را با مدرسه موش‌ها شروع کردند. طهماسب و جبلی هم توی کار بودند. عروسک‌ها را همان کسانی می‌گرداندند که به جایشان حرف می‌زدند، یعنی اول صداها توی استودیو ضبط می‌شد و بعد یک کم دورش را تند می‌کردند تا صداها نازک بشود. به خاطر همین همه کمی‌ کند صحبت می‌کردند. بعد صداها پخش می‌شد و تصویر‌ها را می‌گرفتند.   سال 63 درست در دوره  اوج مدرسه موش‌ها، فیلم سینمایی «شهر موش‌ها» ساخته شد. کار سختی بود  چون باید عروسک‌ها را می‌بردند توی فضای آزاد. قصه اش را همه یادمان است، یک گربه سیاه که موش‌ها به آن می‌گفتند «اسمشو نبر» (حتی وقتی اسمش را می‌آوردند هم می‌ترسیدند) حمله می‌کرد به شهر موش‌ها. به خاطر همین موش‌ها می‌روند  به یک شهر دیگر. قرار می‌شود پدرها و مادر‌ها از راه سخت و کوتاه بروند تا شهر را آماده کنند و بچه‌ها هم با معلم و آشپز باشی راه طولانی‌تر را انتخاب می‌کنند. فیلم نامه را مرحوم احمد بهبهانی نوشت. بیشتر متن سریال مدرسه موش‌ها هم کار او بود. متن «خونه مادر بزرگه» را هم او با کمک مرضیه برومند نوشته، موسیقی فیلم را هم زنده یاد محمد رضا علیقلی ساخت. می‌بینید، ما  حق داشتیم عاشق موش‌ها، مدرسه شان و شهرشان باشیم. شما این عوامل حرفه ای را نگاه کنید. آدم‌هایی که حالا اسم هرکدامشان کافی است تا به فیلمی ‌اعتبار بدهد چه برسد به این که همه با هم باشند. فیلم با بودجه یک میلیون و 200 هزار تومان ساخته شد. صف‌های طولانی جلوی سینماهای سال 64 برای یک فیلم کودک فقط یک بار دیگر تکرار شد، برای کلاه قرمزی و پسر خاله. اما مدرسه موش‌ها هنوز آبروی سینمای کودک به حساب می‌آید، آن قدر که برای آشتی کودکان با سینما، همین روز‌ها هم دوباره در سینما آزادی نمایش داده می‌شود.   شخصیت‌ها کپل: معروف ترین عروسک مدرسه موش‌ها بود. شاید به خاطر همین است که مرضیه برومند فقط همین یک عروسک را نگه داشته و داده به موزه سینما. خیلی چاق و شکمو بود و همین خصوصیاتش همیشه کار دستش می‌داد. مثل آن سکانس در شهر موش‌ها که زنگ خطر را با زنگ ناهار اشتباه کرده بود.بچه موش‌ها فرار می‌کردند و کپل ذوق می‌کرد: «آخ جون، امروز 2 بار 2 بار ناهار می‌دن!» حمید جبلی به جای بامزه‌ترین موش مجموعه حرف می‌زد. نارنجی: «صبح به خیر بچه موش‌ها»- «صبح به خیر نارنجی»!- «ایش، حالم به هم می‌خوره از این بچه موش‌های بی تربیت»اگر همه سین‌ها و شین‌ها را چیزی بخوانید بین س و ش و چ، حتما نارنجی یادتان می‌آِید، دختر لوس و ننر و بچه پولدار مدرسه که همیشه لباس نارنجی تنش بود و همه مسخره اش می‌کردند. به جای نارنجی معتمد آریا حرف می‌زد.   سرمایی: موقعی که عروسک‌ها تازه داشتند ساخته می‌شدند، یک روز صوفیا محمودی – شاعر میرم مدرسه – می‌رود توی کارگاه و یک کلاه بر می‌دارد و می‌گذارد سر یکی از موش‌ها. بعد هم می‌گوید: «ببین چقدر قشنگ شده. انگار سردشه» این طوری سرمایی به وجود می‌آید. آزاده پور مختار صدای سرمایی و موش موشک را در می‌آورد. یادتان هست؟ موش موشک دلش می‌خواست برود مدرسه پیش برادر بزرگش، دم باریک.   دم باریک: مرضیه برومند این موش را بیشتر از بقیه دوست دارد. چون خیلی بدبخت بیچاره بود و کپل اذیتش می‌کرد. شخصیت ظریفی داشت که ایرج طهماسب خوب توانسته بود درش بیاورد. برای خواهرش می‌خواند: «موش موشک من، می‌خوره غصه، که نمی‌تونه بره مدرسه»   دم دراز: شاگرد شیطان کلاس بود. همه را اذیت می‌کرد. راه دستش هم نارنجی بود و کپل. توی گوش نارنجی صدای گربه در می‌آورد و او را می‌ترساند و رئیس تیم مسخره کردن کپل بود. راضیه برومند به جایش حرف می‌زد.   عینکی: تنها بچه مثبت و مبصر کلاس بود. حرص همه را در می‌آورد. برپا و برجاهایش با صدای مهدی میگانی و رضا پرنیان زاده، توی ذهن همه مان مانده.   گوش دراز: «دیو، دیو، دارم می‌شنوم...» گوش دراز با صدای کامبیز صمیمی‌ مفخم این طوری همه چیز را می‌شنید. وقتی آقا معلم نزدیک می‌شد می‌فهمید، چون می‌گفت: «صدای پای یک موش بزرگ را می‌شنوم»   خوش خواب: تا همه بچه موش‌ها ساکت می‌شدند صدای خرو پف او شنیده می‌شد، یک بالش به گردنش چسبیده بود و چشم‌هایش از یک حدی باز تر نمی‌شد، تا از خواب می‌پرید می‌گفت: «من کی‌‌ام؟ این جا کجاست؟» و بچه موش‌ها  غش می‌کردند از خنده.   معلم: «بنشینید بچه موش‌های عزیز!» معلم بچه موش‌ها اعصای آهنینی داشت و به بچه‌ها با حوصله زیاد چیز یاد می‌داد. به جای معلم ناصر غفرانی حرف می‌زد.   موشیرو می‌شونه: این را دیگر عمرا یادتان بیاید «من موشیرو می‌شونه، هیچ جا ندارم خونه، یوکوساها جهانگرد، یعنی من هست جهانگرد» «موشیرو می‌شونه» اسم این موش ژاپنی کاراته کار بود.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 499]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن