واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: اگر بتوان نمایش «آسمان روزهای برفی» را اجرایی موفق قلمداد كرد- كه بیگمان میتوان چنین كرد- عوامل این جذابیت را بیش از هر چیز در دو مولفه آن میتوان سراغ گرفت... نگاهی به نمایش «آسمان روزهای برفی» نوشته محمد چرمشیر، به كارگردانی محمد عاقبتی. فیلمنامه بانی وكلاید براساس ماجرایی واقعی در آمریكای دهه 30 شكل گرفته است؛ دههای كه این كشور با یك بحران اقتصادی گسترده، ورشكستگی بانكها و سقوط بورس مواجه شد. فیلم آن نیز در سالهای پرتبوتاب پایان دهه 60 ساخته شد؛ سالهای به ظهور رسیدن نسل تازهای از جوانان پس از جنگ جهانی دوم؛ نسلی كه میخواست همه چیز را از بیخ و بن تغییر دهد، از فرهنگ و سیاست گرفته تا جامعه و اقتصاد؛ نسلی عصیانگر كه شورشهای می68 را ایجاد كرد؛ نسلی كه موج نوی سینما را ابتدا در فرانسه و سپس در دیگر كشورها به راه انداخت؛ موجی كه به تمامی همسو با خواستههای چنین نسلی بود. فیلمنامهای كه رابرت بنتن و دیوید نیومن براساس داستان بانی و كلاید نوشتند، تمامی مولفههای سینمای موج نوی دهه60 را با خود دارد حتی نخستین بار ساخت آن توسط نویسندگان به كسانی چون تروفو و گدار سردمداران سینمای موج نو پیشنهاد شد اما سرانجام به واسطه وارنبیتی بازیگر و تهیهكننده فیلم این شانس به آرتور پن داده شد تا یكی از جریان سازترین فیلمهای دهه60 را بسازد.اكنون باز روایتی تازه از بانی و كلاید زمانی به زبان تئاتر برگردانده میشود كه آمریكا و جهان دچار یك بحران اقتصادی و حتی سیاسی اجتماعی دیگر است و این خود نشان از هوشمندی نویسنده و كارگردان در انتخاب مضمون دارد. اما در این گوشه از دنیا كه بازتابهای این بحرانها بسیار فراگیر است ولی در همان حال نامحسوس است. عامل جذابیت نمایش آسمان روزهای برفی را باید در جای دیگری جست؛ جایی كه نه در محتوای هوشمندانه اثر بلكه در زیباییشناسی آن باید بهدنبالش گشت. اگر بتوان نمایش «آسمان روزهای برفی» را اجرایی موفق قلمداد كرد- كه بیگمان میتوان چنین كرد- عوامل این جذابیت را بیش از هر چیز در دو مولفه آن میتوان سراغ گرفت: نخست در نمایشنامه آن و سپس در بازیگران چرا كه در حوزه كارگردانی اثر با چالشهایی جدی رویاروست كه بحث درباره آن مجال دیگری را میطلبد. ما در این نوشتار نگاه خود را بیش از هر چیز به دو عامل بازیگری و متن معطوف میكنیم تا از دل آن رازهای موفقیت اجرای آسمان روزهای برفی را بیرون بكشیم. جذابیتهای عمده نمایشنامه چرمشیر پیش از آنكه به نحوه برخورد او با فیلمنامه بانی و كلاید باز گردد به نحوه برخورد او با فرم و روایت مربوط میشود. روایت غیرخطی چرمشیر كه به بازی با زمان و مكان میپردازد و هربار مخاطب را با استفاده از تكنیك تداعی معانی به دل زمانها و مكانهای مختلف در ارتباط با شخصیتهایش میبرد باعث ایجاد روایتی جذاب میشود كه به جای نقل داستانی سرراست و خطی، با استفاده از تكنیك قطره چكانی به مرور و با كندی اطلاعات متنش را در اختیار مخاطب میگذارد و به این طریق مخاطب را كنجكاو و ذهن او را به تلاش و كنش وا میدارد. از سوی دیگر جذابیت این تكنیكها در آن است كه آنها نه برآمده از خواست نویسنده هستند كه به فضای اثر تحمیل شده باشند بلكه برخاسته از رویدادهای داستان و نوع نگاه چرمشیر به بانی و كلاید است. چرمشیر در نمایشنامهاش با دیدی كاملاً روانشناختی به شخصیتها مینگرد و به جای نوع نگاه بنتن كه خشونت را در پس زمینه فانتزی و یك فضای شاد قرار میدهد از خشونت یك شعر میسازد. وی در این اثر در جستوجوی ریشههای شكلگیری خشونت در شخصیت بانی و كلاید است و مسیری را دنبال میكند كه آنان را به سمت این خشونت و قتلها سوق داده است. برخلاف فیلمنامه كه برای بانی و كلاید كمترین لحظات خلوت و تنهایی را تدارك دیده است و مدام عناصری مزاحم را به خلوت آنان راه میدهد در نمایشنامه چرمشیر آن دو مدام در خلوت و تنهایی یكدیگر حضور دارند و این خود عاملی است برای گشودن رازها و عقدهها نزد یكدیگر و نزد مخاطب. وی براین نگاه روانشناختی با استفاده مكرر كلاید از نام فروید و بازی با آن تأكید مینهد و ذهن مخاطب را به سوی فروید و تكنیك تداعی معانی میكشاند كه چرمشیر خود در روایتش از آن سود جسته است. كلاید در نمایشنامه چرمشیر، شخصیتی كاملاً متزلزل، پریشان و شاعر مسلك دارد حال آنكه در فیلمنامه بنتن، ما با آدمی راسخ، استوار و بدون كمترین تزلزل روبهروییم و از این منظر روایت غیرخطی چرمشیر را میتوان كاملاً با ذهن پریشان شخصیتهای نمایش منطبق دانست و از طریق این پریشانی آگاهانه مخاطب نیز به ذهنیت این ضدقهرمانهای محبوب نفوذ میكند. هرچند میتوان به روایت چرمشیر خرده گرفت كه بر محوری بودن شخصیت كلاید در اثرش تأكید زیادی نهاده است تا جایی كه كلاید دغدغهها و جهان خاصش بر سراسر متن سایه افكنده و جای زیادی برای بانی باقی نگذاشته است، چنانكه بانی در روایت چرمشیر تنها در نقش یك دنبالهرو و پیرو كلاید ظاهر میشود، بدون آنكه خود توانایی تصمیمگیری داشته باشد و تمام خصوصیات بانی در فیلمنامه بنتن از جمله شاعرپیشگیاش در این نمایشنامه به شخصیت كلاید منتقل شده است تا حدی كه جز شبحی از او چیزی باقی نمانده است. البته اگر بخشی از این نقیصه را بتوان در رویكرد چرمشیر نسبت به شخصیتها دانست بخش دیگر آن را میتوان در بازی چشمگیر حسن معجونی در نقش كلاید جستوجو كرد چرا كه معجونی موفق میشود همچون اغلب بازیهایش با درك و تحلیل درست شخصیت وجوه روانی شخصیت كلاید را به خوبی نزد مخاطب بازسازی كند. هرچند این به معنای ارائه یك بازی ضعیف از سوی نگارعابدی در نقش بانی نیست چراكه بازی او را نیز در این نمایش میتوان بازی موفقی به شمار آورد اما آنچه بازی او را كمرنگ میسازد علاوه بر بازی درخشان معجونی، یكنواختی مفرطی است كه بر بسیاری از لحظات بازی او حاكم است تا جایی كه در لحظاتی كه بازی او ضبط شده و از تلویزیون پخش میشود این یكنواختی ادامه دارد و در مقابل معجونی با اوج و فرودهای به هنگام در بازیاش هرگاه تماشاگر میخواهد به لحظات بازی او كه در فرود است عادت كند با یك شوك عصبی خیرهكننده دوباره او را تهییج و آماده پیگیری روایت میكند. بدینسان وی بدون آنكه اغراقهای مألوف و كلیشهای از یك تیپ روانی را ارائه دهد كلاید را بهعنوان یك شخصیت نزد مخاطب باز میسازد. چنانكه میتوان گفت اگر آسمان روزهای برفی جدای از نمایشنامه در حوزه اجرا نیز موفق است بخش عمده این موفقیت را میتوان مرهون بازی حسن معجونی و درك درستش از شخصیت كلاید دانست؛ كلایدی كه نه بر ساخته آرتورپن، وارن بیتی و یا رابرت بنتن بلكه كلایدی است كه حاصل همكاری مستقیم چرمشیر بهعنوان نمایشنامه نویس و معجونی بهعنوان بازیگر است. هرچند به هیچ وجه نمیخواهیم نقش كارگردان را دراین میان نادیده بگیریم بهویژه در تحلیل شخصیتها نزد بازیگر، اما در حوزه تصویرسازی و طراحی حركت، حركات ساكن كارگردان و تكنیكهایی همچون بهرهگیری از تلویزیون در اجرا در بسیاری از لحظات نه تنها كمكی به این رویكرد ساخته نویسنده و بازیگر نمیكند بلكه حتی در مقابل آنان قرار میگیرد.نمیتوان كارگردانی عاقبتی را در این اجرا یك كارگردانی ضعیف دانست اما میتوان آن را نمونه یك كارگردانی ناهماهنگ با متن و بازیگری شمرد. اما از آنجا كه بحث درباره رویكرد كارگردان در این اجرا خود مجال مستقلی را میطلبد آن را به فرصتی دیگر واگذار میكنیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 550]