واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: مثالهائی که در این متن ارائه میشود ، معنای ابراز وجود کردن یا احقاق حق نمودن را در حوادث مختلف نشان میدهد شاید برخی از این نمونهها را در زندگی خود نیز تجربه کرده باشید . مهارت ابراز وجودمثالهائی که در این متن ارائه میشود ، معنای ابراز وجود کردن یا احقاق حق نمودن را در حوادث مختلف نشان میدهد شاید برخی از این نمونهها را در زندگی خود نیز تجربه کرده باشید . چند دقیقه ای وقت بگذارید و صادقانه به سخنان خود درباره روابطی که با اشخاص مهم در زندگی خود دارید گوش فرا دهید . به دقت به تماسهای خود با والدین ، دوستان ، همکاران ، هم شادگردیها ، همسر ، بچهها ، رؤسا ، آموزگاران ، فروشندگان ، همسایهها و اقوام و بستگان توجه کنید . چه کسی در این روابط نقش غالب را ایفا میکند ؟ آیا در ارتباط با این اشخاص از شما سوء استفاده میکنند ؟ آیا معمولاً احساسات و نقطه نظرهای خود را ابراز میکنید ؟ آیا از اشخاص به سود خود بهره برداری میکنید ؟ آیا آنها را از خود میرنجانید ؟ مثالها را که بخوانید میتوانید کمی در ابراز وجود کردن تواناتر شوید . * صرف شام در رستوران علی و سارا برای صرف شام به رستوران گران قیمتی رفتهاند . علی سفارش مرغ نیم پزی داده است اما وقتی گارسون مرغ را میآورد علی متوجه میشود که مرغ اورا بیش ازاندازه سرخ کردهاند . علی میتواند به ۳ شکل از خود واکنش نشان دهد . بدون ابراز وجود علی به سارا غر میزند و میگوید : مرغ او بیش ازاندازه سرخ شده و سوخته و دیگر به این رستوران نمیآید اما وقتی گارسون از او میپرسد : آیا غذا مطابق میل شماست : علی میگوید : نه متشکرم نتیجه : شام و شب او خراب میشود و او از اینکه اعتراضی نکره و حرفی از سرخ شدن بیش ازاندازه مرغ نزده خشمگین میگردد . پرخاشگرانه علی با عصبانیت گارسون را به سر میز فرا میخواند و با صدایی بلند و به طرزی غیرمنصفانه از اینکه مرغ او سرخ شده است با فریاد اعتراض میکند . لحن او در نظر گارسون خنده دار است و همسرش هم خجالت زده میشود . نتیجه : غذای او عوض میشود اما خجالت کشیدن همسرش میان آن دو برخورد به وجود میآورد . گارسون هم احساس میکند تحقیر شده است و شب بدی برای هر دوی آنها بوجود میآید . اما مهارت ابراز وجود علی گارسون را صدا میزند و به او میگوید که مرغ نیم پز سفارش داده است و بعد سرخ شدن بیش ازاندازه مرغ را به او نشان میدهد . علی مؤدبانه و در ضمن قاطعانه از گارسون میخواهد که مرغ را به آشپزخانه برگرداند و به جای آن مرغ نیم پز را که قبلاً سفارش داده بیاورد . نتیجه : گارسون از اشتباهی که صورت گرفته عذرخواهی میکند و پس از چند دقیقه مرغ نیم پزی را برای او میآورد . و از اینکه مشتریش راضی بوده خوشحال میشود . علی و سارا از صرف شام در رستوران لذت میبرند . علی احساس میکند از طرز برخورد خود راضی است . * تعارف مواد مخدر رامین دانشجوی دانشگاه است رفتاری بسیار دوستانه دارد و در زمینههای اجتماعی فعال و پویاست . مدتی است با سعید دوست شده ، یک شب سعید رامین را به یک میهمانی دعوت میکند . در طول میهمانی یک نفر بسته کوچکی حاوی مواد مخدر را به دیگران تعارف میکند همه جز رامین استقبال میکنند اما وقتی سعید به او پیشنهاد میکند میماند که چه باید بکند : ۳ شکل واکنش او را توضیح میدهیم : بدون ابراز وجود رامین بالاخره میپذیرد و وانمود میکند که قبلاً هم مواد مصرف کرده ، او به دقت به دیگران نگاه میکند و از طرز استعمال آن ماده خاص آگاه میشود . اما نگران است مبادا با زهم مواد بیشتری به او تعارف کنند . نتیجه : او نمیخواهد سعید را ناراحت کند اما خودش تن به کاری میدهد که به آن علاقه ای نداشته است . پرخاشگرانه رامین از پیشنهاد سعید عصبانی میشود و او را سرزنش میکند و از او میخواهد که سریعاً او را به منزل برگرداند . وقتی میهمانها به او میگویند الزامی نیست در قبول این تعارف ، او هم چنان به تندخویی ادامه میدهد . نتیجه: سعید احساس میکند که نزد میهمانها تحقیر شده است و علاقه اش به رامین کم میشود و به این نتیجه میرسد که اگر با او دوستی نکند بهتر است . مهارت ابراز وجود رامین از قبول پیشنهاد سعید خودداری میکند و مؤدبانه جواب میدهد : نه متشکرم . بعد به حاضرین میگوید که تا کنون مواد مصرف نکرده و علاقه ای هم به این کار ندارد . رامین به سعید و دوستانش میگوید که ترجیح میدهد به سینما برود اما به آنها حق میدهد که به میل خود رفتار کنند . وقتی از میهمانی خارج میشود از سعید گله میکند که چرا به او نگفته دوستانش مواد استعمال میکنند و بعد اضافه میکند که با پیشنهاد مصرف مواد و تعارف آن ، آزادی او را به مخاطرهانداخته زیرا اگر به هر شکل پلیس از موضوع باخبر میشد او را هم دستگیری میکرد . نتیجه: رامین به این فکر میافتد که احتمالاً اگر با سعید قطع رابطه کند بهتر است . * عوض کردن یک کالای معیوب بدون ابراز وجود کامران با قدمهای آرام و با تردید به متصدی کتاب فروشی نزدیک میشود و درحالیکه چشم به زمین دوخته با صدایی کمی بلندتر از نجوا حرف میزند . چهره اش به گونه ای است که انگار کار بدی کرده است . کتاب را محکم در دستهای خود گرفته و انگار که به متصدی میگوید « مرا آزار مده » از پس دادن کالا منصرف میشود . پرخاشگرانه کامران خشمگین در حالیکه صدایش به گونه ای است که در هر جای مغازه شنیده میشود و حالت چهره اش به گونه ای است که انگار میخواهد فروشنده را تحقیر کند . پول کالا را میگیرد اما فروشنده با او دشمن شده است و خودش هم راضی نیست . با ابراز وجود کامران به سمت فروشنده میرود و به چهره او نگاه میکند چهره ای آرام و مطمئن دارد ، لبخندی میزند و به طرز دوستانه با فروشنده صحبت میکند و نقص کالا را با او در میان میگذارد ، هم کامران به خواسته خود میرسد و هم فروشنده احساس خوبی دارد زیرا مشکل یکی از مشتریانش را حل کرده است . * قرض گرفتن افسانه کارمند یک شرکت خصوصی است او زنی خوش برخورد ، علاقه مند به گردش و کارمندی خوب است . رفتارش به گونه ای است که هم همکارانش و هم دوستانش او را دوست دارند . مریم یکی از دوستان صمیمی اش از او خواهش کرد ؛ گفت که قرار است به میهمانی برود و از افسانه خواست گردن بند جدید و گران او را قرض بگیرد ، افسانه گردن بند را از نامزدش هدیه گرفته بود و مایل نبود که گردن بند را به کسی بدهد . رفتارهای او : بدون ابراز وجود او نگرانی اش را از گم شدن یا آسیب دیدن گردن بند پنهان میکند و با این که گردن بند خیلی برای او عزیز است میگوید خواهش میکنم و گردن بند را به مریم میدهد و تمام شب را در نگرانی سپری میسازد . پرخاشگرانه افسانه از درخواست دوستش ناراحت میشود و میگوید : نه ، به هیچ وجه و خشمگین میشود و به او میگوید درخواست احمقانه ای داری . مریم تحقیر میشود اما افسانه بعد احساس پشیمانی میکند احساس رنجش مریم در تمام شب ادامه دارد و از آن به بعد رابطه بین مریم و افسانه به هم میخورد . ابراز وجود کردن افسانه اهمیت گردن بند را به مریم میگوید و با لحنی مؤدبانه و با این حال محکم به او میگوید که تقاضایش غیرمنطقی است زیرا این گردن بند برای او ارزش ویژه ای دارد . مریم ناامید میشود اما افسانه را درک میکند افسانه هم از اینکه صادقانه حرف زده خوشحال است . * وزن زیاد علی و سارا ۹ سال است که با هم ازدواج کردهاند . اخیراً سارا چاق شده است و علی معتقد است سار خیلی از معیارهای او فاصله گرفته است . علی مرتب به او گوشزد میکند که وزن اضافه کردن سلامتی او را به مخاطره میاندازد و بچهها هم از او یاد میگیرند . سارا ناراحت میشود او سعی میکند وزنش را کم کند اما حالا واکنش سارا را باهم میخوانیم : بدون ابراز وجود او از چاق شدنش معذرت میخواهد و عذر و بهانههای بی مورد میآورد و در واقع اصولاً به علی جواب نمیدهد اما در درون خود به دلیل غرولند شوهرش احساس بدی دارد و احساس گناه میکند اما احساس اضطرب کاستن از وزنش را دشوارتر میکند . اینگونه مشاجره میان او و شوهرش ادامه دار میشود . پرخاشگرانه سارا در مقام اعتراض به شوهرش میگوید که خود او دیگر مالی نیست و میگوید تو هم پر شدی ولی من هیچ وقت به روت نمیآورم و رفتارهای دیگری از شوهرش را تحقیر میکند . و اینگونه با ابراز خشم به علی آسیب میزند و به تیرگی روابط خود با شوهرش میافزاید . با ابراز وجود وقتی سارا با علی تنها میشود به او میگوید که بله حق با اوست که وزن اضافی به سلامتی او لطمه میزند اما اضافه میکند که طرز برخورد او با این مشکل را نمیپسندد . میگوید همه تلاش خود را میکند تا از وزنش کم کند و این تلاش برای او سخت است . علی میپذیرد و به اتفاق برنامه ای را تدارک میببینند که به گونه ای حساب شده سارا بتواند وزن خود را کاهش دهد .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 623]