تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه خداوند براى خانواده اى خير بخواهد آنان را در دين دانا مى كند، كوچك ترها بزرگ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826151392




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درباره برادران یکی از بهترین ملودرام‌های ضدجنگ


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در یک سوم پایانی فیلم سکانسی بیننده را از جا می‌پراند. جایی که می‌بینیم سم به همراه جویی اسیر نیروهای طالبان شده اند. آنها را به شدید ترین وضعی شکنجه کرده و در زیر زمین نگهداری می‌شوند. با این حساب...   برادران نه یک ملودرام محض جنگی است و نه یک ملودرام اجتماعی صرف. اما در روایتش بیش از هر فیلم جنگی دیگری بویژه از آثار سفارشی مثل جعبه درد (یا قفسه درد یا میدان بلا و یا مهلکه) مصایب جنگ را رونمایی می‌کند. بدون اینکه به وادی اغراق و یا شعارزدگی و هم چنین تکرار وارد شود. روایت جیم شریدان فیلمساز خلاق ایرلندی در فیلم برادران ترکیبی از احساس و اخلاق است. چیزی شبیه دیگر آثارش. کاراکترهای او همیشه انسان گرایانه عمل می‌کنند و خطوط قرمز را در امور اخلاقی، اجتماعی به رسمیت می‌شناسند. در برادران از ابتدا با دو موضوع خاص روبرو هستیم: جنگ و خانواده. و طبیعی است که از جیم شریدان به واسطه کارهای قبلی‌اش انتظار داشته باشیم موضوع سومی ‌را در بزنگاه روند شکل گیری فیلم (عمدتا 15 دقیقه پایانی آثارش) رو کند و به منطقی ترین شکل روایی و تصویری داستانک‌های بخش‌های مختلف فیلم را در هم بیامیزد و نتیجه گیری نهایی را با شروع مهمترین داستانک فیلم آغاز نماید. در دیگر آثار شریدان نیز این سبک کاری یا ریتم را  شاهد هستیم که دیگر به امضای او تبدیل شده است.   در برادران با دو برادر سروکار داریم که به صورت ظاهر، تایپیکال ترین پسرهای یک خانواده و روتین ترین آنها را به نمایش می‌گذارند. منظورم حضور همزمان 2 پسر از یک خانواده متشخص و متوسط است که که اگرچه جانشان را هم برای یکدیگر می‌دهند اما خصوصیات اخلاقی شان فرسنگ‌ها با هم فاصله دارد. یعنی وجود پسر بزرگ بعنوان یک آدم مسئولیت پذیر، اهل خانواده، اهل درس و بحث و علاقه مند به ورزش و کلا یک شهروند خلاق و نمونه که در فامیل و در بین دوستان خانوادگی و همکاران و غیره و ذلک به نوعی سمبل و نماد سلامت و زندگی به شمار می‌آید. دقیقا مانند کاراکتر سم کاهیل (با بازی خوب و روان و تاثیرگذار توبی مگوایر) که در خانواده کاهیل‌ها، نماد مثبت بودن به شمار می‌آید.    او بعنوان پسر ارشد خانواده، تحصیلات خوبی کرده، در تیم‌های ورزشی دانشگاهی اش حضور داشته، شهروند نمونه و پدر و همسری عالی نیز شناخته می‌شود. ضمن اینکه حالا هم که در ارتش با درجه کاپیتانی در افغانستان حضور دارد. و دور از خانه است مدام همه سراغش را می‌گیرند و مهمترین سوال این است که سم کی به مرخصی و به خانه می‌آید. آنهم برای مردی که  همسر و 2 دخترش را می‌پرستد و بچه‌ها نیز به همراه مادرشان تمام زندگی شان در سم خلاصه می‌شود. کاراکتر روتین دیگر، تامی ‌پسر کوچکتر خانواده است. در یک کلام هر آنچه سم جمع کرده، تامی ‌از منظر دیگری با او برابری می‌کند. تامی ‌کاری جز علافی نداشته و نه درس و مدرسه را تمام کرده و نه کاری مثبت ارانه داده ضمن اینکه سابقه زندان و دستگیری‌های متعددی هم دارد و آخرینش، تصادف و گریز از صحنه بوده و قربانی بدبخت هم یک پیرزن بی نوا بوده که حالا خوش بختانه  زنده مانده است.اولین نقطه عطف ماجرا از دقیقه 20 آغاز می‌شود. جایی که این دو برادر پس از مدتها قرار است درکنار تمام اعضای خانواده زیر یک سقف جمع شوند و شام همگی در خانه سم هستند. در واقع پس از مدتها سم مرخصی گرفته و دقیقا در همین زمان نیز تامی‌از زندان مرخص شده است.    شریدان به زیبا ترین و خلاصه ترین وجهی و با خلاصه گویی تمام خانواده را زیر یک سقف جمع می‌کند و بیننده به انتخاب خود آنها را ارزیابی می‌کند. جالب است: هنوز تامی ‌آدم حسابی نشده حتی در همچنین شبی رفتارش شدیدا منزجرکننده است و به این رفتار طرز برخورد دیگر اعضای خانواده را با تامی‌ در نظر بگیرید. هرکس دوست دارد نیشی به تامی‌بزند و پدر که مدام دارد این دو برادر را با هم مقایسه می‌کند و امتیازات سم را دودستی بر فرق سر تامی‌می‌کوبد و مهمترین رفتار این جا، طرز برخورد سم است. او حتی بیش از تامی‌از این برخوردها ناراحت است و در دل به این برخورد‌ها لعنت می‌فرستد.پس از این شب است که تماشاگر احتمالا می‌تواند دست به همذات پنداری بزند. اگرچه هنوز خیلی به تعاریف داستانک‌های دیگر مانده ( آن داستانک سوم یا همان داستانک‌های سر بزنگاه را که در بالا ذکر کردم را نیز به یاد داشته باشید). فردای این شب سم باید به محل خدمتش بازگردد و تامی‌علاف بیکار هم می‌تواند در کنار خانواده برادرش باشد. اگرچه ممکن است تماشاگر این رفتار را برنتابد و دوست داشته باشد دو تا دخترهای سم روی خوش به عمویشان نشان ندهند. اما با روی دادن حادثه ای، تمام پیش بینی‌ها برهم می‌ریزد و از اینجا به بعد بازهم همذات پنداری‌ها متفاوت می‌شود. چند روز پس از رفتن سم به محل خدمتش در نمایی کمابیش نامفهوم شاهد سقوط هلی کوپتر سم و افرادش هستیم. آنچه ما می‌بینیم حاکی از یک سقوط وحشتناک است اما خبری از اتمام ماجرا و در واقع مرگ قطعی سم و افرادش نمی‌یابیم. با این حال به خانواده سم خبر می‌دهند که او و تیمش کشته شدند. یکی از افراد تیم او کسی نیست جز جویی دوست خانوادگی آنها.رسما به هردو خانواده اعلام می‌شود که سم و جویی کشته شده و اثری از جنازه‌ها دیده نمی‌شود. از این جا به بعد است که نقش تامی‌(با بازی جیک گلینهال) در خانواده برادرش پررنگ می‌شود.    او ابتدا آشپزخانه ی خانه سم را روبراه می‌کند. (علی الظاهر این کار آرزوی گریس همسر سم بوده و او نیز بواسطه نبودش نتوانسته این کار را انجام دهد) و حسابی با برادرزاده‌هایش گرم می‌گیرد. آنها را بیرون می‌برد و سرگرمشان می‌کند تا کم کم با مسئله مرگ پدرشان کنار بیایند و اینگونه به نظر می‌رسد که در این کار بسیار موفق هم عمل کرده است. دختر‌ها مدام پیش عمویشان هستند و دوستش دارند. گریس (با بازی ناتالی پورتمن) نیز از حضور تامی ‌ظاهرا راضی است و اصلا به نظر می‌رسد که تامی‌ کم کم اصلاح شده است. به قول خودش تا پیش از این هرگز فرصتی پیش نیامده بوده تا بتواند خودش را نشان دهد. و حالا این فرصت جلوی او قرار گرفته است. اما باز هم داستانک دیگری را شرایدان رو می‌کند.در یک سوم پایانی فیلم سکانسی بیننده را از جا می‌پراند. جایی که می‌بینیم سم به همراه جویی اسیر نیروهای طالبان شده اند. آنها را به شدید ترین وضعی شکنجه کرده و در زیر زمین نگهداری می‌شوند. با این حساب سم زنده است و هیچ کس هم خبر ندارد.   در واقع آن طرف دنیا همه پذیرفته اند سم مرده و همسر و دخترهای کوچولویش پس تحمل روزها و شبهای درد آور کم کم با این قضیه کنار آمده اند. تامی‌ بدلیل نبودن سم (بخوانید مردن سم و فرصتی که بدست آورده) به فکر جبران افتاده و کم کم به آدمی ‌بدرد بخور تبدیل گردیده است. مردن سم باعث شده او مسئولیت را بشناسد و مسئولیت پذیری را تجربه کند. و حالا تماشاگر می‌داند سم وقتی به خانه برگردد معلوم نیست اوضاع و احوال چگونه باشد؟ مهمتر آنکه آن داستانک سربزنگاه بدجوری حال و روزمان را بهم می‌زند. و آن داستانک چیست؟ طالبانی‌ها در یک روش وحشیانه و البته بسیار کاربردی؛ همواره می‌آمدند و سربازان اسیر را تحریک می‌کردند تا همدیگر را بکشند. چیزی شبیه نبرد‌های گلادیاتورها با برده‌هایشان. در این روش غیرانسانی اگر سربازی؛ سربازطرف مقابلش را بکشد قول آزادی به او داده  می‌شود. متاسفانه در این گیرودار سم را با جویی رودر رو می‌کنند. ابتدا مشخص است که سم چوبدستی را زمین می‌زند و مقاومت می‌کند اما وقتی ماجرا جدی می‌شود و در آستانه کشته شدن ؛ چوبدستی را از زمین بر میدارد و تقریبا شاید صد ضربه به سرو صورت جویی می‌زند اگرچه جویی در همان چند ضربه اولی مرده بود.   این یکی از غم افزا ترین داستانک‌های سربزنگاهی جیم شریدان بوده است. سم نمی‌داند با این واقعه چکار کند. می‌خواهد خودش را ناکار کند و خودکشی کند و در این جور افکار است که  نیروهای آمریکایی  به مقرر طالبان حمله می‌کنند و سم آزاد می‌شود و به هرحال او را به خانه برمی‌گردانند. در حالی که شاید آرزوی سم مرگ بود نه اینکه با این شرایط روحی زنده بماند و نزد خانواده بازگردد. طرفه اینکه او جویی را کشته؛ سرجوخه ای که نزدیکترین دوست به او بوده و همسر جویی نیز دوست صمیمی‌گریس می‌باشد. دست برقضا اولین روزهای حضور سم پس از بازگشتش به خانه با حضور همسر جویی و بچه تازه بدنیا آمده اش مصادف می‌شود. اینجا است که دیگر سم میشکند. به زمین و زمان گیر می‌دهد و اصلا کسی نیست که پیش از این می‌شناختیم. سم به همسر و به تامی‌بدگمان می‌شود. جنجال راه می‌اندازد و با هر دو نفر دعوا و کتک کاری کی کند و سرانجام کارش به تیمارستان ارتش می‌رسد. شب دستگیری اش به روی تامی‌اسلحه می‌کشد و با پلیس درگیر می‌شود و تا اینجای کار و با همه ی این مصیبت‌ها هنوز نتوانسته راز سهمگین اش را حتی به گریس بگوید.اگرچه در سکانس پایانی در روبروی در ورودی تیمارستان، بسیار مختصر شاهد گفتگوی سم و گریس هستیم. در می‌یابیم که بالاخره سم راز سر به مهرش را به گریس می‌گوید. در منظر آن دو و شاید بسیاری دیگر از تماشاگران؛ جنگ هر روز ویرانی‌های اجتماعی خاص خود را دارد و بسیاری از این ویرانی‌ها مانند آنچه برسر سم و جویی و خانواده‌هایشان آمده آنقدر سهمگیند که حتی به تصور و کلام هم نمی‌آیند.   برادران فیلم محجوبی از کار در آمده و منتقدان (آنها که سرشان به تنشان می‌ارزد) فیلم را تحسین کردند اگرچه فیلم شریدان فروش جالبی نداشت. با این همه باید برادران را جزو فیلم‌های خوش ساخت و مهم اخیر دانست که کمتر دیده شدند و عمده این آثار پس از توزیع دی وی دی و ورود به شبکه‌های خانگی، مزد خوش ساختی شان را می‌گیرند.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 602]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن