واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: لذتیِ مظاعف؟ بله. این درصد از بینندگان هوشمند وقتی میبینند پشتِ برنامهیی که هر شب میدیدند ریشههای محکمِ... «بزنگاه» حالا به نیمه رسیده است. نوشتن از این مجموعهی خوبِ سرِ حال دیگر چندان سخت نیست. هوش مندیِ خالقِ این سریالِ مناسبتیِ ساده جایی رو میشود که میفهمیم رسیدن به چنین نتیجهی جالبی بدون هیچ گونه اغراق و غلو و با نمایشِ نرمال و متعارف سریالهای دیگر شروع شده. چند شخصیت دیدهایم، داستانی را سرخوشانه پی گرفته ایم، به شوخیها خندیده ایم و مسیری را آامده ایم و ناگهان داریم با جنس تازهیی از سریالهای طنز مواجه میشویم. داریم شیوهی نویی از کمدی را تجربه میکنیم. یک نوع کمدیِ بسیار بدیع که روی خطی باریک و پیچیده از عناصر اشتراکی ِگوناگون پیش میرود. فیلمنامهی بسیار خلاقانه و ساختاری منعطف و چیره، منتها سازندگان این اثر میدانستهاند که رسیدن به چنین نتیجهیی تنها وقتی حاصل میشود که گام به گام پله به پله مخاطبِ گنگ از همه جا بی خبرشان را بکشانند و با خود بیاورند و این همه تنوع را ناگهانی به وی زورچپان ننمایند. حالا این تنوعی که ازش دم میزنیم چیست؟ با اطمینان کامل میشود گفت هفتاد درصد از مخاطبان این مجموعه که مشتی آدمِ بی کارِ ساده هستند (فارغ از این که اصلا آدم «ساده» و «پیچیده» چه نوع آدمهایی میباشند!) جز غافلگیریهای مضمونی و شیطنتهای بی خطر ثابتِ این دست سریالها با مضامین و خطوط و خندیدن به جوکها چیزی از باقی ماجراها سر در نمیآورند، و چه بهتر، چه بهتر که این قماش به خواستههای طبیعی خود که همانا سرگرم شدن باشد برسند و شب با آرامش بیشتری بخوابند! در مسیر این هدف نیز «رضا عطاران» از اعمال کوچک ترین پرداخت بصری پرهیز کرده. از قابهای تکراریِ پیشیانش استفاده نموده و محتملاً از آغاز سری سازی برای تلویزیون نیز دغدغهیی از این دست نداشته است. همانطور که دیگران ندارند. پس بنابراین بارِ هنرنمایی عطاران میماند بر شانهی بازی و اجرای داستان و شاید از این هم محدودتر، فقط اجرا. چون بازیگرانی که او با آنها سر و کار دارد (و اغلب هم از تیمِ آشنای کارهای قبلی اش هستند) تایک محدودهی مشخصی جای رشد دارند. هم به دلیلِ محدودیتهای فرمیکار هم به خاطرِ مدیومِ محصوری که عطاران با آن سر وکار دارند. اما، هنرِ مهم عطاران و گروه نویسنده گاناش در نقطهیی کاملا غافلگیر کننده میروید؛ ایجادِ موقعیتهایی بسیار بیمعنا و پیدا کردن معنا و داستان هیجان از دل همین مشخصات.هیجان، بدون دست زدن به روایتهای تو در تو و جفنگ که پیشتر در کارهای خود عطاران وجود داشتهاند. داستان، بدون اعمالِ پیچها و شخصیتهای زائدِ آشنا. هیجان داستان، بدون استفاده از کلیشهها بدون استفاده از عناصری که تنها ویژهگیشان تزریقِ هیجاناتِ موقتی و پوچ است. در حالی که عطاران از همین شیوهی بدیعِ –به حتم- پیچیده به شکلی از کمدی میرسد که در عین به کار بردن انواعِ گوناگونِ آن اثری درونی خلق میکند که هر برداشت اش (حتا دو سال پس از دیدار اولیه) میتواند برشی باشد از زیستنِ واقعی دریک شهر واقعی با تناسباتِ قابل باور، هر چند هم که جامعهی آن وقت دچار دگرگونیهای آشکار شده باشد این اثر سندی خواهد بود از گذشتهی شهرِ جنون زده. حالا، باقی ماندهی آن میزان از مخاطبانِ بزنگاه، قدم به قدم با سریال پیشامدهاند و میتوانند کم کم این ویژگیهای دیریاب را کشف نمایند. میتوانند این ویژگیها را کشف کنند و در کنارش لذتی مظاعف از سریال شان ببرند. لذتیِ مظاعف؟ بله. این درصد از بینندگان هوشمند وقتی میبینند پشتِ برنامهیی که هر شب میدیدند ریشههای محکمِ تفکر و خلاقیت وجود دارد، وقتی میبینند این کمدی آنی نیست که سراغ داشتند، آنی نیست که امثالِ «مهران مدیری» با آثار کم ارزش ناقصشان به خورد ایشان میدادند، لذتی چند برابر قبل خواهند برد. در عین حال، موضوعاتِ پوسیدهیی مثل اعتیاد و طبقه چند برابر پیش برایشان مهم و قابل پیگیری میشود. حالا، رازِ عطاران چیست؟ مطالب مرتبط: نادر، درسا، فریده، فرزانه و مهران مهام از «بزنگاه» میگویند گفتگو با پدیده باتجربه تلویزیون در ماه رمضان؛ مرجانه گلچین گفتگو با بازیگر خردسال مجموعه بزنگاه گردآورى: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ /culture منبع: سينماى ما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 496]