واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: «حافظ» آواز ايران 66 سال با محمد رضا شجریان اول مهر، محمد رضا شجريان اين نابغه و «حافظ» آواز ايران شصت و شش ساله ميشود. محمدرضا شجريان اول مهر 1319 در مشهد و از پدر و مادري هنرمند زاده شد. وي، خود در كاستي به نام خاطرات پدر به عشق عميقي كه نسبت به پدرش داشته و در مورد صداي پدر و كودكياش چنين ميگويد: «پدرم متولد مشهد است.پدربزرگم حاج آقا سيد علياكبر طبسي يكي از مالكان مشهور طبس بود او صداي فوقالعاده خوبي داشت ولي جز در محافل خصوصي و در نزد دوستان صميمي جاي ديگري نميخواند. وقتي پدرم فقط 12 سال داشت پدر بزرگم فوت كرد و پدرم بهترين معلم آواز خود را از دست داد. دوستان پدرم را به حاج آقا سيد محمد عرب براي تلاوت قرآن معرفي كردند و پس از سالها تمرين و ممارست وي بهترين معلم قرآن مشهد شد.» وي ميافزايد: «من به خوبي به خاطر دارم كه وقتي 3 يا 4 ساله بودم صبحهاي جمعه جلسات تلاوت قرآن در منزل ما برگذار ميشد. مادرم به محمد شاطر خدمتگزارمان ميسپرد كه مرا نزد پدرم ببرد من از آنها خيلي خجالت ميكشيدم و مرتبا پشت پدرم قايم ميشدم در يكي از آن روزها من براي اولين بار آقا سيد محمد عرب را ديدم او مرد پيري بود كه يك عمامه سبز پوشيده بود. پس از آن جلسه پدرم مرتبا مرا با خود به جلسات قران ميبرد. وقتي به سن تكليف رسيدم پدرم مرا صبح بيدار ميكرد و ميگفت با صداي بلند قرآن بخوانم در اين تلاشها پدرم علت اصلي موفقيت من بود. پدرم عاشق مذهب بود او به شاگردانش به خوبي قران درس مي داد و معلم ماهري بود و تا سن 82 سالگي به تدريس ادامه داد.»

سال 1326 استاد شجريان وارد مدرسه 15 بهمن شد و در همان زمان شروع به تلاوت قران نزد پدر كرد به طوري كه از 10 سالگي در مراسم و اجتماعات سياسي آن زمان قران تلاوت ميكرد. اولين زمزمه هاي آوازي ايشان در دوره دبيرستان به كمك دائي شان و آقاي جوان(معلم دانشسرا) آغاز شد. وي در اينباره ميگويد: «اولين زمزمهها و آواز من با همراهي داييام كه فقط دو سال از من بزرگتر بود و تار ميزد آغاز شد. بعد در مشهد به پيرمردي برخوردم به نام آقاي جوان كه در واقع معلم موسيقي دانشسرا بود. من در دانشسراي مشهد درس ميخواندم و ايشان خيلي به من علاقه داشت. تار خيلي خوب ميزد و شاگرد علياكبر خوان شهنازي بود ويولن هم ميزد. با ايشان هم كار ميكردم و آواز ميخواندم.» وي آموزش سنتور را براي اولين بار در مشهد نزد جلال اخباري آغاز كرد و ادامه داد تا نزد فرامرز پايور در تهران رفت. شجريان در سال 1345 به تهران مهاجرت كرد و پس از ورودش به تهران براساس دعوت قبلي به نزد داوود پيرنيا مدير برنامه گلها به اداره راديو مهاجرت كرد و مرحوم پيرنيا پس از تست او شيفته صدايش شد. به اين ترتيب اولين برنامه شجريان شب جمعه 15 آذر ماه با عنوان برگ سبز شماره 216 با همراهي استاد ورزنده از راديو پخش شد و اين همكاري تا استعفاي او در سال 1355 ادامه داشت و 300 برنامه ضبط شد. در تمام مدت همكاري شجريان با راديو و تلويزيون وي با نام مستعار سياوش بيدكاني شناخته شده بود و اين به علت مخالفت پدرش با موسيقي و آواز خواندن استاد بود به گفته شجريان، پدرش به شدت مذهبي بود و اصلا دوست نداشت كه پسرش آواز كار كند. شجريان در مورد آن دوران ميگويد: «وقتي به تهران آمدم و همزمان با كار در برنامه گلهاي راديو به كلاس درس اسماعيل مهرتاش در جامعه باربد رفتم و با ايشان رديف هاي طاهرزاده را كار ميكرديم پنج ماه از سال كلاسها در فضاي آزاد برپا ميشد بقيه ماه در يك كلاس كوچك و خفه جمع ميشديم. در آن زمان همه مرا به عنوان خواننده گلها ميشناختند و وقتي ميخواستم از قسمت تئاتر به كلاس بروم همه مرا نگاه ميكردند. كلاسهاي مهرتاش هميشه پر از شاگرد بود. روزي به ايشان گفتم: چرا شما چند تا از بهترين شاگردانتان را انتخاب نميكنيد كه فقط روي آنها كار كنيد و هر شاگردي ميآيد شما به او اجازه ميدهيد كه از كلاس استفاده كند او گفت اگر آنها خواننده خوبي نشوند شنونده خوبي خواهند شد.همه ما استاد را دوست داشتيم ولي به سختي در اين فضاي شلوغ چيزي ياد ميگرفتيم. علاوه بر كلاس مهرتاش من در برنامه گلها با عبادي نيز كار ميكردم.با پا در مياني آقاي نقيب كه در آن زمان مسئول راديو بود استاد عبادي به من درس دادند. ايشان به من ميگفت: كه هنرمندنماها فضاي راديو را خراب كردهاند و به من ياد داد چطور بخوانم و هر وقت خارج ميخواندم و يا به خودي خود به اوج ميرفتم به من تذكر ميداد ما شب و روز كار ميكرديم.» شجريان ادامه ميدهد: «تاثيرگذارترين فرد در زندگي من استاد دادبه بود او مرا دگرگون كرد و حتي در شخصيت هنري من اثر شگرفي داشت. من هشت سال با ايشان در شيوه دشتستاني كار كردم. ولي آنچه كه براي من ارزش دارد فكر و انديشه اين مرد بزرگ بود و شايد مهمترين بخش زندگي هنري من آشنايي با ايشان است و ايشان خيلي بيشتر از پدرم در من اثر گذاشت. در سال 1356 در اعتراض به موسيقي راديو را ترك كردم و گفتم نميخواهم صدايم از راديو پخش شود. از آن سال به بعد موسيقي و صداي من مردميتر شد چون در آن زمان مردم از رژيم دل خوشي نداشتند در نتيجه از راديو و تلويزيون هم ناراضي بودند.» هنر ديگر شجريان، خطاطي است. وي در اينباره ميگويد: «من خطاطي را از برادران ميرخاني فرا گرفتم اما در امتحان شركت نكردم زيرا نميخواستم خطاطي را تا دوره عالي ادامه دهم هدف من اين بود كه خطم زيبا شود. خطاطي هم مانند موسيقي زمان زيادي براي يادگيري احتياج دارد و سختترين قسمت خطاطي خط نستعليق است.» شجريان در طي ساليان بسيار فعاليتهاي هنرياش، در بسياري از كشورهاي آسيايي و اروپايي و آمريكايي كنسرت داده است. وي در دانشگاههاي بركلي، كلمبيا، هاروارد، فيليپين و شيكاگو، سخنرانيهايي در مورد موسيقي ايراني انجام داده است. در 20 سپتامبر 1995 «يونسكو» مدال «پيكاسو» را به شجريان اهدا كرد. همچنين در روز 8 فوريه 2001 در ورزشگاه استيل لوس آنجلس جايزه گرمي براي كاست (بي تو به سر نمي شود) به وي تعلق گرفت. منبع:فارس
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 466]