واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بیانات رهبر انقلاب درباره رمان سرشار
همزمان با انتشار نسخه عربی کتاب «آنک آن یتیم نظر کرده» در کشور لبنان، بیانات منتشر نشده رهبر انقلاب درباره این رمان منتشر شد.مقام معظم رهبری این بیانات را در اسفند سال 1373 درباره رمان زندگی پیامبر اسلام مطرح کردند که بیانات ایشان همزمان با انتشار نسخه عربی این کتاب منتشر شده است. بخش دوم متن بیانات رهبر معظم انقلاب درباره رمان "آنک آن یتیم نظر کرده": - روایت قصه و پردازش هنرى؛ اصل قضیهاز اینكه گذشتیم، نكته اصلى گزارشگرى نیست، فضاسازى است. میدانید آنى كه میتواند یك ماجرائى را بعد از هزار سال، هزار و پانصد سال به شنوندهاى منتقل كند، گزارش آن قضیه نیست؛ اصلاً گزارش معمولى نمیتواند منتقل كند.من همین مطلب را یك بار دیگر هم گفتهام. فرض كنید كسى مثلاً بخواهد این جلسه ما را بیرون منعكس كند؛ اگر بخواهد همین طور زبانى بگوید، باید بگوید كه بله، چند نفر اینجا نشسته بودند، پهلوى همدیگر بودند و این لباسشان بود؛ اما جلسه ما كه این نیست.این همه توى جلسه ما حرف هست، این همه توى آن تبادل و تعاطی هست، این همه توى آن احساسات متبادل هست؛ ما الان كه اینجا نشستهایم، نسبت به همدیگر احساساتى داریم و اینها فضاى این جلسه را پر كرده است؛ این را كى میخواهد نشان بدهد؟ این را كه با زبان اینجورى نمیشود نشان داد؛ این روایت قصه و قصهپردازى - یعنى پردازش هنرى - میخواهد؛ توجه كردید؟ این اصل قضیه است. - كشش زبان هنر در انعكاس قضایااینجا دست شما باز است. هر كار بخواهید بكنید، میتوانید بكنید و هیچ ایرادى ندارد؛ یعنى كسى هم نمیتواند به شما اعتراض كند كه از كجا میگوئید. حالا فرضاً اگر من بخواهم یك مثال بزنم، یكى از آن بخشهاى بسیار جالب این برنامه شما قضیه رفتن جناب عبدالمطلب پیش ابرهه و ترسیم این وضعیت بود.خب این قضیه را منِ حقیر چند بار توى كتاب خوانده باشم و به این و آن گفته باشم و اینجا و آنجا نوشته باشم خوب است؟ خب معلوم است دیگر؛ كار ما این است. اما من وقتى آن را از شما شنیدم، دیدم قضیهاى كه من توى تاریخ میخواندم این بوده و من تا حالا این قضیه را نمیدانستم! فقط این را توى تاریخ خوانده بودم و بارها گفته بودم؛ ظاهرش را نقل كرده بودم، اما باطن قضیه را شما نقل كردید.از اینكه گذشتیم، نكته اصلى گزارشگرى نیست، فضاسازى است. میدانید آنى كه میتواند یك ماجرائى را بعد از هزار سال، هزار و پانصد سال به شنوندهاى منتقل كند، گزارش آن قضیه نیست؛ اصلاً گزارش معمولى نمیتواند منتقل كندتوجه میكنید؟ هنر این است. خاصیت هنر این است. مثل عكسهاى سه بعدى كه وقتى جلوى چشم انسان بگذارند، همه فضا را جلوى انسان مشخص میكند: ابرهه آنجا نشسته، عبدالمطلب وارد میشود - آن پیرمرد محترم، خب ما هم توى كتاب خواندیم كه پیرمرد بود و محترم بود و آمد - و او هم احترامش كرد. اما چه جورى احترامش كرد؟ اینكه دیگر توى كتاب تاریخ نیست؛ اصلاً نمیشود، یعنى زبان معمولى این كشش را ندارد كه بتواند این بخش از قضیه را منعكس كند.این را فقط زبان هنر كشش دارد؛ یعنى قصهپردازى شما. شما قصهپردازى كردید و این صداهاى بسیار خوب این را منعكس كرد و من صحنه را دیدم؛ یعنى آن خیمهاى را كه بالاى كوه زده بودند و ابرهه آنجا نشسته بود و عبدالمطلب با آن محاسن سفیدش وارد شد و جلسه را تحت تأثیر قرار داد، من در سایه گزارش شما دیدم؛ در حالى كه این را توى كتاب ندیده بودم.مىبینید؟ اینجاست كه شما دستتان باز است. حالا فرض كنید یكى بگوید: شما به چه دلیلى گفتید كه وقتى عبدالمطلب وارد شد سرش را بالا گرفته بود؟ نمیشود اعتراض كرد. خب توى تاریخ كه نمینویسند سرش بالا بود یا پائین؛ اول پاى راست را گذاشت یا اول پاى چپ را گذاشت؛ اینها را شما كه قصهپردازید میتوانید بفهمید و بگوئید. - كار هنرمند: رؤیت هنرى و روایت هنرىحقیقت هنر هم همین است. ببینید، هنرمند دو تا كار میكند. كار هنرمند فقط روایت هنرى نیست؛ روایت هنرى آن بخشى از كار هنرمند است كه همه آن را مىبینید كه با هنر خودش دارد چیزى را روایت میكند.اما بخش مهمى قبل از این وجود دارد و آن چیست؟ آن رؤیت هنرى است. چى را روایت میكند؟ لابد چیزى را دیده و درك كرده است. كى میتواند آن را درك كند؟ چشم هنرمند. هیچ كس دیگر نمیتواند آن را درك كند. ملتفتید؟ لذاست مثلاً شما كه شاعرید، یا قصهنویسید، یا بازیگر یك نمایش هستید، یا كارگردان یك نمایش هستید، وقتى یك قضیه تاریخى را میخوانید، فضاى آن قصه را با آن نگاه هنرى خودتان به دست مىآورید؛ آن چیزى كه چشم بىهنر نمیتواند آن را ببیند؛ این كار اول شماست. بعد آن را با بیان هنرى گزارش میكنید؛ این هم كار دوم شماست. - انعكاس واضح و بدون تغییر عمل و كلام پیغمبر صلی الله علیه و آلهنمیشود كسى اعتراض كند كه این كجاى تاریخ بود؟ خب تو نمیتوانى ببینى؛ تقصیر من چیست؟ التفات كردید؟ این است. شما ببینید؛ اشكالى ندارد. یا در یك بخش دیگر، شما مثلاً ماجراى رفتن عبدالمطلب و سران مكه را به آن جشن سیفبنذى یزن كردید؛ خب ممكن است درباره این توى تاریخ، دو كلمه نوشته باشند؛ اما آن صحنهاى كه آدم با گزارش شما توى آن باغ و آن شب كذائى جلوى چشم خودش مىبیند، آن را كه نمیشود توى تاریخ آورد؛ مگر اینكه عكسش را یك جورى بكشند؛ نقاشى كنند؛ جور دیگر كه نمیشود.و من غصهاى كه همیشه میخورم توى این فیلمهاى مذهبىاى كه گاهى توى تلویزیون نشان میدهند، این است كه مىبینم این آقائى كه این را درست كرده، آن فضا را ندیده استاین را كسى نمیتواند به شما اعتراض كند. آن برادرهائى كه اعتراض میكنند، یقیناً نظر خوب دارند؛ بلاشك. ممكن هم هست كه نقطه نظرشان، یك نقطه نظر صحیحى باشد - كه من آن را اطلاع ندارم - اما ضابطه اینى است كه من عرض كردم؛ یعنى متن كلام پیغمبر و عمل پیغمبر، همانى است كه بایستى به طور واضح و مشخص منعكس بشود و آن را نمیشود تغییر داد و گفت حضرت كه این را گفتند، لابد كنارش فلان چیز را میخواستند بگویند؛ نه دیگر؛ آن را باید همان جور دقیق بیان كرد.میدانید، وقتى حدیث فقه و اخلاق و اینها را نقل میكنند، اگر در دو نقل، در یك كلمه كوچك تفاوت باشد آن را ذكر میكنند؛ كه این را صدوق اینجورى گفته، اما مثلاً كلینى اینجورى گفته است؛ یك لام اضافه كرده یا كم كرده است.این را با این دقت تا اینجا رساندهاند كه دست تحریف به آن راه پیدا نكرده است. از حالا به بعد هم نبایستى وارد بشوید؛ چون ممكن است شما یك برداشت درست داشته باشید، اما یكى بیاید و یك برداشت غلطى بكند. آن باید دست نخورد. - انعكاس خوب فضاى تاریخى در گزاره هنرىاما از آن كه گذشتیم، فضا فضاى گزاره هنرى است و شما باید یك گزارش زیباى هنرى را بیان كنید كه آن بسته به این است كه شما چى مىبینید و چى بیان میكنید. التفات كردید؟و من غصهاى كه همیشه میخورم توى این فیلمهاى مذهبىاى كه گاهى توى تلویزیون نشان میدهند، این است كه مىبینم این آقائى كه این را درست كرده، آن فضا را ندیده است.البته این هنرمند است - شكى نیست - منتها با منابع مذهبى آشنا نبوده است و یك نفر را در چهرهاى و در شخصیتى معرفى میكند كه من كه این آدم را توى تاریخ میشناسم، مىبینم این اصلاً نمیتواند آن آدم باشد؛ این قیافه، این صدا و این حركات نمیتواند مثلاً عمروعاص یا حجربنعدى - آن حجربنعدى كه توى تاریخ است - یا كه یا كه باشد؛ اصلاً آن یك چیز دیگر است، این یك چیز دیگر است.او اطلاعاتش كم است. گاهى اوقات اطلاعات تاریخىشان كم است و نمیتوانند آن فضا را منعكس كنند.قوّت كار شما از جمله در این است كه فضاى تاریخى را خوب منعكس میكنید. البته آن روز من به شما نكتهاى را گفتم، شما گفتید كه براى خاطر انعكاس فضاى تاریخى است؛ مسئلهى الفاظ.. من تصور میكنم لفظ، خیلى مؤثر نیست؛ حالا اختیار با شماست؛ نویسنده شما هستید و هر روشى و سلیقهاى و سبكى كه كار شماست، ادامه بدهید.اما این زبانى كه شما به كار میگیرید، اصلاً خیلى زبان باستانىاى نیست؛ یك تكههائىاش اصلاً مال زبان ما نیست. فرض بفرمائید این "اما "هائى كه شما بعد از شروع مبتدا مىآورید، اصلاً گرتهبردارى از انگلیسى است؛ ما اصلاً در فارسى چنین چیزى نداریم: "خانه دوست اما از اینجا دور است "؛ ما میگوئیم: "اما خانه دوست از اینجا دور است ". "اما "ى بعد، ترجمه لفظ به لفظ از زبان خارجى است.تهیه و تنظیم: گروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 372]