واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: پشت پرده دعوت بوش به مناظره علی محمد صدرا ظاهراً همه ماجرا، عمری چند ساعته داشت: «احمدی نژاد در تهران به خبرنگاران گفت که بوش را به یک مناظره تلویزیونی بدون سانسور فرا می خواند و بلافاصله کاخ سفید اعلام کرد که این دعوت را نمی پذیرد.» ولی آیا همه چیز به این سادگی بود؟! پاسخ، «منفی» است. مذاکره با آمریکا، سالهاست که در ایران، به «گناه کبیره» تبدیل شده است، معصیتی که هیچ کفاره ای آن را نمی پوشاند! هنوز یادمان نرفته است «پرونده نظرسنجی» را که عباس عبدی به خاطر آنکه درباره رابطه با آمریکا نظر سنجی کرده بود. متهم به نظرسازی شد و به زندان رفت. هنوز فراموش نکرده ایم دوره ای را که حتی سخن گفتن در این حوزه، «جرم» تلقی شد و دستگاه قضایی در این باره به روزنامه نگاران و سخنوران بیانیه هشدار داد. ... به هر رو، چرخ روزگار چرخید و چرخید تا روزی فرا رسید که «سید عبدالعزیز حکیم»، دوست عراقی جمهوری اسلامی ایران، از تهران خواست که با آمریکا مذاکره کند و مقامات ارشد کشورمان این پیشنهاد را «فقط به خاطر عراقی ها و حل مشکلات آنان» پذیرفتند. داستان، البته بدین جا ختم نشد و محمود احمدی نژاد ـ که عاشق شگفتی سازی است ـ به جرج بوش نامه نوشت. نامه مفصل او، هر چند پاسخ رسمی و مکتوبی از سوی واشنگتن دریافت نکرد ولی به اندازه کافی پر سر و صدا بود و مهمتر از همه آنکه نشان می داد «پاسخ مثبت به درخواست حکیم»، یک «اتفاق» نبوده است بلکه اراده ای در تهران وجود دارد که درصدد تنش زدایی از روابط دو کشور است، اراده ای که در بسیاری از موارد، در ورای اظهارات تند و قاطع مقامات ایرانی، چهره پنهان می کند، ولی وجود آن، مسلم است. هنوز متن نامه از یادها نرفته بود که رییس جمهور ایران، خطی که از پیشنهاد حکیم علنی شده بود را، ادامه داد و بر طول آن افزود: پیشنهاد مناظره با جرج بوش، آن هم در حضور خبرنگاران، در تلویزیون و بدون سانسور. هر چند گروهی این دعوت به مناظره را صرفاً یک عملیات روانی از سوی تهران قلمداد کردند و کاخ سفید نیز در «موضع رسمی» خود، آن را تلاشی برای انحراف افکار عمومی جهان از پرونده هسته ای ایران دانست ولی حتی اگر این موارد را جزء اهداف احمدی نژاد بدانیم، نمی توانیم از آنچه در پشت این پیشنهاد ساده و به ظاهر تبلیغاتی وجود دارد، با بی اعتنایی بگذریم و لابد مشاوران سیاست خارجی کاخ سفید نیز درباره ماورای پیشنهاد حاضر اندیشه خواهند کرد. دعوت به مناظره، در حضور خبرنگاران و به دور از فرمول «پشت درهای بسته» آن هم بین عالی رتبه ترین مقامات اجرایی دو کشور حاوی این مفهوم نیز هست که از نظر دعوت کننده، انجام مذاکره در سطوح پایین تر خالی از اشکال است چه آنکه وقتی از منظر احمدی نژاد، دو رییس جمهور می توانند رو در روی هم و در مقابل چشمان خیل بینندگان شبکه های تلویزیونی، پر بیننده ترین مناظره تاریخ را انجام دهند، علی القاعده، مذاکرات متعارف دیپلماتیک به طریق اولی، بلامانع خواهد بود. البته، چند روز پیش نیز علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی بی آنکه نامی از «رایس» ببرد، برای مذاکره با او اعلام آمادگی کرده بود. لاریجانی گفته بود که حاضر است با وزرای خارجه کشورهای 1+5 گفت و گو کند. جناح حاکم بر دولت ایران، همان جریایی است که جناح مقابل در دوران تصدی گری اش از بیم واکنش های آن، از هرگونه تعاملی با آمریکا اجتناب می ورزید. وقتی سید محمد خاتمی در راهروی سازمان ملل متوجه شد که در مسیر مقابل، بیل کلینتون ـ رییس جمهور وقت آمریکا ـ به سویش می آید، برای آنکه حتی با او رو به رو نشود (زیرا مواجهه چهره به چهره در داخل برایش ایجاد دردسر می کرد) مسیر خود را عوض کرد ولی اینک جانشین خاتمی، بوش را برای مناظره بی واسطه دعوت می کند. آمریکایی ها، اگر نیک در این موضوع تامل کنند، درخواهند یافت که فرصتی کم نظیر در اختیارشان هست که مشکلات خود با ایران را با کمترین هزینه حل کنند چرا که با وجود طیف احمدی نژاد در راس قدرت، دیگر هیچ جریان قدرتمندی نمی تواند در ایران، در راستای بهبود روابط سنگ اندازی کند. اینک، نوبت آمریکایی هاست که از سد لابی های ضد ایرانی بگذرند و وارد مسیر تفاهم شوند. این نیز، البته نکته مهم و استراتژیکی است که طیف حاکم، به همان اندازه که از قدرت و اختیارات لازم برای بهبود روابط برخوردار است به واسطه خاستگاه فکری و سیاسی خویش، راندن در مسیر تخالف و تضاد را نیز خوب می داند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]