واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش ايرنا، حضرت علي (ع) در سيزدهم رجب سال 30 عام الفيل در كعبه به دنيا آمد مادرش فاطمه بنت اسد و پدر ش ابوطالب نام داشت و در بيست و يكم ماه مبارك رمضان سال 40 هجري در شهر كوفه به درجه شهادت نايل گرديد. امام بزگوار مظهر تكامل دين و تماميت نعمت خداوند و نماد ايثار و از خود گذشتگي،جنگجويي بي مانند، عابدي خلوت نشين، سخاوتمندي تهيدست، خلق و خويي به نرمي؛ او برترين مردم از حيث دانش و دست پرورده پيامبر(ص) بود. در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان،سنه ي چهلم از هجرت، در وقت طلوع صبح، حضرت سيد اوصيا علي مرتضي از دست ابن ملجم مرداي ضربت خورده و بعد از چند روز در بستر بيماري در سن شصت و سه سالگي به شهادت رسيد. در روايتي آمده است كه حضرت در تمام آن شب بيدار بود و براي نماز شب به خلاف عادت هميشه ي خويش بيرون نرفت. ام كلثوم رو به پدر كرد و گفت: پدر! اين بيداري و اضطراب شما در اين شب براي چيست؟ وي فرمود: در صبح اين شب من شهيد خواهم شد. دخترش عرض كرد: بگوييد تا امام جماعت ديگري به مسجد رود و با مردم نماز گذارد. امام علي فورا فرمود: از قضاي الهي نمي توان گريخت و سپس خود راهي مسجد شد. روايت شده كه در آن شب، آن حضرت بيدار و بسيار به آسمان نظر مي افكند و مي فرمود: به خدا قسم! كه دروغ نمي گويم و دروغ به من گفته نشده، اين است آن شبي كه مرا وعده شهادت داده اند. پس زماني كه فجر طالع شد ابن نباح، موذن آن حضرت درآمد و نداي نماز در داد، حضرت به آهنگ مسجد برخاست و به صحن خانه رفت، مرغابيان كه در خانه بودند برخلاف هميشه از پيش روي آن حضرت درآمدند و پر مي زدند و فرياد و صيحه مي كردند! برخي از مردم خواستند كه مرغان را برانند. حضرت فرمود:بگذاريد آنان را بحال خود، همانا اينان صيحه زنندگانند كه از نوحه كنندگان هستند. پس به صحن مسجد وارد شد در حالي كه مي گفت الصلوة!الصلوة و خفتگان را براي نماز از خواب بر مي انگيخت و ابن ملجم در تمام آن شب بيدار بود و به عملي كه مي خواست انجام دهد فكر و تامل مي كرد، در اين هنگام كه اميرالمومنين خفتگان را براي نماز بيدار مي كرد او نيز در ميان خفتگان به روي درافتاده بود و شمشير مسموم خود را در زير جامه داشت. هنگامي كه اميرالمومنين (ع) به او رسيد فرمود: برخيز براي نماز و اين چنين نخواب كه اين خواب شياطين است بر دست راست بخواب كه خواب مومنان است، يا به طرف چپ بخواب كه خواب حكما است و بر پشت بخواب كه خواب پيغمبران است. آن گاه فرمود: قصدي در خاطرت داري كه زمان آن نزديك است كه آسمان فروريزد و زمين چاك شود و كوهسارها نگون گردد و اگر بخواهم مي توانم بگويم كه در زير جامه چه داري! و اين ها را گفت و از آن مرد دور شد. حضرت به محراب رفت و به نماز ايستاد اميرالمومنين (ع) در ركعت اول سر از سجده برداشت ابن ملجم آمد فورا شمشيرخود را حركتي داد و بر فرق آن حضرت فرود آمد تا موضع سجده را بشكافت... آن حضر ت هنگام اصابت زخم جان كاه كه رشته زندگي اش را از هم گسيخت، فرمود: سوگند به خداي كعبه كه رستگار شدم.ك/4 /7406/ 550/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 281]