واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: "آشپزباشی" ؛ خوش ساخت با پایانی آبکی! اتفاقا محمدرضا هنرمند - کارگردان - از مقوله آشپزی به خوبی توانسته بود برای خلق صحنه های بصری مورد علاقه خانواده ها مانند تزیین سفره و غذا و نحوه طبخ و ... استفاده کند.
عصرایران ؛ آرش روزبه - تقریبا هیچ پروژه سینمایی یا تلویزیونی موفقی در ایران وجود ندارد که حاشیه نداشته باشد یا برایش حاشیه درست نکنند، از دوئل و یوسف و امام علی (ع) تا در چشم باد و نردبام آسمان و حتی همین آشپزباشی که دوشنبه شب اخیر تیتراژ پایانی اش پخش شد و به آرشیو سریال های صدا و سیما پیوست.زمانی، صدا و سیما دو شبکه داشت با ساعات پخشی محدود و برنامه هایی تکراری و کلیشه ای و البته بدون رقبای قدرتمندی به نام ماهواره و شبکه فیلم های خانگی و اینترنت و ... .بنابراین در آن زمان ، هر فیلم و سریالی ولو با درجه کیفی نازل بر روی آنتن می رفت، محکوم به استقبال عمومی بود چه آنکه عملا حق انتخابی برای مردم نداشت و مخاطبان جعبه جادو در آن وانفسای فیلم و سریال، ناگزیر بودند به همان چند اثر اندک شمار که در برخی روزهای هفته پخش می شد (و تکرار نمی شد!) بسنده کنند.اینک اما سالها از آن وضعیت "کاملا خاص" گذشته و هیچ روزی نیست که چندین فیلم و سریال از شبکه های مختلف سراسری و استانی سیما پخش نشود و بماند فیلم و سریال هایی که از راه دیش های ماهواره و با زیرنویس و حتی دوبله فارسی به خانه های ایرانیان می آیند و هماورد می طلبند.در چنین حال و روزی، فضای رقابتی، خواه ناخواه شکل می گیرد و آثار برتر، در کانون توجه عمومی قرار می گیرند و بقیه را به سایه و محاق می رانند.یکی از سریال هایی که در چند ماه اخیر از شبکه یک سیما پخش شد، "آشپزباشی" بود که با بازی دو تن از ستاره های مسلم سینمای ایران یعنی پرویز پرستویی و فاطمه معتمد آریا، توانست مخاطبان میلیونی در بین خانواده های ایرانی به خود اختصاص دهد و در مجموع رضایت خاطر نسبی مخاطبان ایرانی را به دست آورد.مهم ترین شاخصه آشپزباشی، داستان بدیع آن بود. این سریال، روایتگر زوجی میانسال با چهار فرزند جوان بود که مشترکا رستورانی را اداره می کردند و در طول داستان به مشکلاتی در روابط شخصی شان برخوردند و کار به طلاق و طلاق کشی رسید.هر چند تاکنون موضوع طلاق بارها و بارها در فیلم ها و سریال های متعددی مورد توجه و پردازش قرار گرفته بود، اما این مساله عمدتا درباره زوج های جوان مطرح بوده و نه روایتگر طلاق افرادی که سنی که از آنان گذشته و فرزند دم بخت دارند.این موضوع در فضایی بکر یعنی «رستوران داری» و حاشیه های آن پرورانده شده بود تا ظرف و مظروف (فضا و موضوع داستان) با یکدیگر هماهنگی داشته باشند والا می شد داستان را در خانواده ای مثلا کارمند پیش برد که برای اکثر مردم، چیز جدیدی برای معرفی و غافلگیر شدن ندارد.
اتفاقا محمدرضا هنرمند - کارگردان - از مقوله آشپزی به خوبی توانسته بود برای خلق صحنه های بصری مورد علاقه خانواده ها مانند تزیین سفره و غذا و نحوه طبخ و ... استفاده کند.گذشته از اینها، هنرمند به سبک وسیاق همیشگی خود قسمت های متعددی از سریال را به شخصیت پردازی و نزدیک سازی مخاطبان شخصیت های اصلی سریال پرداخته بود تا هیچکدام از آنها در طول سریال برای مخاطب غریبه و نامانوس نباشند.در این میان، بازی های فوق العاده پرویز پرستویی- که بی تردید می توان او را سلطان بازیگری ایران نامید- و نیز فاطمه معتمد آریا ، ارزش هنری آشپزباشی را مضاعف ساخت.بی گمان اگر افراد دیگری به جای این دو ، در این سریال بازی می کردند، آشپزباشی تا بدین اندازه موفق و محبوب نمی شد.پرستویی و معتمدآریا، بازیگرانی هستند که در عمر هنری شان، در یک تیپ خاص بازی نکرده اند بلکه شخصیت های متعددی را آزموده اند و از این رو مخاطب می تواند خود را با شخصیت های جدیدی که آنان در بازی ارائه می دهند وفق دهد.این در حالی است که برخی بازیگران همواره در نقش های از پیش تعریف شده ای بازی می کنند و خروج آنها از این نقش ها برای مخاطب به سادگی قابل هضم نیست. به عنوان مثال، اگر سید جواد رضوی- بازیگر محبوب نقش های کمدی- در یکی نقش جدی بازی کند، مخاطب نخواهد توانست با نقش جدیدش ارتباط برقرار کند.اما دو نقش اول این سریال یعنی پرستویی و معتمدآریا از میان بازیگرانی انتخاب شده بودند که مخاطب می توانست با دیدن بازی جدیدشان، نقش های قبلی آنها را فراموش کند و خیال نماید که مثلا پرویز پرستویی، از زمانی که به دنیا آمده، "اکبر عالیمقام" بوده و آشپزباشی!
هنرمند البته توانسته بود علاوه بر هنرنمایی این دو "سوپر استار"، از سایر بازیگران نیز خوب بازی بگیرد و لذا در اغلب سکانس ها ، احساسی از تصنعی بودن و بازی کردن دیده نمی شد. با همه این نقاط قوت ، سریال در قسمت های پایانی ، بر خلاف طمأنینه اوایل و اواسط کار، دچار تعجیل شد و دور تند گرفت.این، البته معضل بسیاری از سریال های ایرانی - به ویژه سریال های مناسبتی که می بایست در تاریخ معینی به اتمام برسند- هست. متاسفانه بسیاری از کارگردانان سریال را خوب آغاز می کنند، خوب ادامه می دهند ولی با شتابزدگی به پایان می رسانند. درست مانند کسی که بر روی کاغذی با رعایت فاصله سطرها و با خط خوش نامه ای می نویسد ولی ناگهان متوجه می شود که کلی حرف دارد و چند سطر بیشتر جا ندارد و بنابراین می کوشد همه چیز را خلاصه کند و بین سطرها و کلمه ها فاصله نیندازد تا بتواند قبل از اتمام شدن کاغذش، نامه را در خطوطی به هم فشرده و بد خط تمام کند!آشپزباشی نیز دچار چنین آفتی بود. روند اختلاف اکبر و مینو به خوبی پردازش شد و در روالی قابل درک پیش رفت تا جایی که وقتی سخن از طلاق به میان آمد، هیچکس تعجب نکرد، اما روال آشتی آنها، کاملا عجولانه و غیرقابل باور بود: زن و مردی بالغ و عاقل و میانسال که ماه ها با یکدیگر جنگیده و برای هم خط و نشان کشیده و توهین ها نثار هم کرده و حتی حکم طلاق را نیز از دادگاه گرفته بودند، با بوی کباب قسمت آخر ناگهان همه چیز را فراموش کردند و با تعارف دوغ و سماق و ته دیگ به همدیگر، آشتی کردند!واقعا حیف به داستانی به این زیبایی و پردازشی به آن هنرمندی ، که پایانش مصداق بارزی از "ماستمالی" بود.گذشته از این، شرط ناهار دادن به 50 نفر از نظر حقوقی فاقد اثر بود و طرفین می توانستند آن را اسقاط نمایند که البته این را می شود حمل به آن کرد که اکبر و مینو از این موضوع خبر نداشته اند. با این حال بهتر بود بلااثر بودن این شرط به گونه ای برای مخاطب بازگو می شد - مانند گنجاندن دیالوگی بین سردفتر و خانم وکیل - تا این شائبه پیش نیاید که نویسنده خود فیلمنامه نیز از فقدان ارزش حقوقی این شرط بی خبر است.به هر حال، فارغ از نقدهای وارد بر آشپزباشی، همین که این سریال توانست جای خود را در میان مردم باز کند و میلیون ها نفر را منتظر دوشنبه شب ها نماید، موفقیت بزرگی است که می تواند به عنوان یک نمره مثبت در کارنامه هنرمند و عوامل این سریال ثبت گردد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]