واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: دستگاه دیپلماسی ؛ ایستاده بر اصول امام و رهبری جالب است که اینان در حالی کاسه داغ تر از آش جلوه می کنند و از عدم کشش وزارت خارجه کنونی برای پیشبرد دیپلماسی انقلاب اسلامی خبر می دهند که شخص "ولی فقیه" ، در دیدار اخیر وزیر خارجه و دیپلمات های کشورمان با معظم له ایستادگی بر اصول انقلابی و مبانی شرعی را نقطه قوت دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی دانستند و تاکید کردند: این ایستادگی همراه با منطق ،نشان دهنده استحکام است و طرف مقابل را وادار به احترام و خضوع خواهد کرد. سوالی که مطرح است این که آیا رهبر فرزانه انقلاب اسلامی اشراف بیشتری بر دستگاه دیپلماسی و نسبت آن با انقلاب اسلامی دارند یا فلان روزنامه نگاری که از فلانی خط می گیرد تا به بهای تضعیف دستگاه سیاست خارجی مورد تأیید «آقا» ، به منویات شخصی و گروهی نائل آید. ایران دیپلماتیک - برخی بر این تصورند که وزیر خارجه یعنی حاکم بلا منازع سرزمین های خارج از ایران! و از همین روست که هر گاه اتفاقی در خارج از کشور روی می دهد و خوشایند اینان نیست ، فریاد بر می آورند که پس وزارت خارجه چه می کند؟!مثلاً اگر در عربستان چند شیعه را دستگیر کنند ، اینان به جای آن که سعودی ها را آماج انتقادات خود قرار دهند ، بر سر وزارت خارجه ایران فریاد می کشند که چه نشسته اید که شیعیان را در عربستان گرفتند و بردند و کشتند؟!گویا مقامات امنیتی و اطلاعاتی سعودی ، گوش به زنگ ایستاده اند تا سخنگوی وزارت خارجه ایران به آنها توپ و تشر بیاد و دستور آزادی شان را صادر کند و آنها هم با "بله قربان" گویی ، اطاعت امر کنند!
دیپلماسی ، ظریف کاری هایی دارد که چون عده ای افراط گرا بر آنها واقف نیستند ، با اقدامات خود مرتکب نقض غرض می شوند.در همین مثال پیش گفته ، اگر وزارت خارجه ایران رسماً وارد گود شود و با اقداماتی مانند احضار سفیر سعودی ، صدور بیانیه های تند و کاهش سطح روابط و نظایر این ، از شیعیان دستگیر شده حمایت کند و آزادی آنها را خواهان شود ، قطعاً به آنها خدمت نکرده است زیرا این کار ، یعنی این که آنان برای ایران کار می کرده اند و اگر هم قرار بود آنان بعد از چند روز بازداشت و بازجویی آزاد شوند ، با مداخله دیپلماتیک ایران ، طرف مقابل برای اثبات پرستیژ خود هم که شده ، آزادی شان را به تأخیر می اندازد.اینجاست که یک دیپلمات کارآزموده ، سکوت می کند و عنداللزوم ، امور مرتبط را در خفا پی می گیرد ولی یک افراط گرا که دست بر قضا رسانه ای هم در اختیار دارد ، داد و قال راه می اندازد که چرا وزارت خارجه از برادران مظلوم دینی ماحمایت نمی کند و ای بسا دیگران را نیز تحریک به تجمع اعتراض آمیز در مقابل وزارت خارجه تحریک کند و عملاً باعث شود که طرف مقابل هم روی قضیه حساس شود و از آزادی شیعیان خودداری نماید... و افراط گرایان داخلی هم بپندارند که قربه الی الله ، عجب خدمتی کردهاند به هم کیشان دربند خود در زندان های سعودی!اینان باید دریابند که وزارت خارجه ، تنها در چارچوب های دیپلماتیک باید به کنش و اکنش های سیاسی در قبال مسائل مختلف بین المللی بپردازد و امور خارج از این چهارچوب ها را دیگر بخش های جامعه مانند تشکل های مردم نهاد ، رهبران دینی ، رسانه ها ، واحد های دیگر حکومتی مانند پارلمان و ... به منصه ظهور برسانند.مثلاً در واکنش به یک اقدام جنایت بار توسط اسرائیل ، وزارت خارجه می تواند به محکوم سازی و اقدامات دیپلماتیکی مانند تماس با سیاستمداران جهان برای جوسازی دیپلماتیک علیه اسرائیل و تشکیل کنفرانس و نظایر این ها بپردازد.اگر هم نیاز باشد اقدامات دیگری خارج از ضوابط دیپلماتیک رخ دهد و نیاز به همکاری وزارت خارجه باشد ، اینجا وزارت خارجه همکاری می کند ولی گزارش کارش را منتشر نخواهد کرد. مثلاً در ماجرای جنگ 22 روزه غزه ، هیچ کس از نقش پنهان وزارت خارجه ایران در راه اندازی و هدایت چندین تظاهرات ضداسرائیلی در کشورهای مختلف جهان خبردار نشد به جز مسوولان ارشد نظام ؛ زیرا در آن مقطع نمی شد این گونه اطلاع رسانی کرد که به همت وزارت خارجه ایران و فلان NGO در فلان کشور اروپایی قرار است تظاهرات ضداسرائیلی صورت می گیرد!اما عده ای گمان می کنند که اگر مثلاً اسرائیل به کشتی های کاروان آزادی غزه حمله کند ، باید منوچهر متکی و دیپلمات هایش "کلاهخود" بر سر گذارند و با کشتی جنگی به سمت اسرائیل بروند و دمار از روزگار صهیونیست های جنایتکار دربیاورند تا دیگر جرأت چنین غلط هایی نکنند!این موضوعی است که اخیراً یکی از سایت های خبری جریان اصولگرا به آن پرداخته و با اشاره به جنایت اخیر صهیونیست ها در حمله به کاروان آزادی فلسطین ، بر منوچهر متکی خرده گرفته که چرا بعد از جریان حمله ، سفر خود به توکیو را نیمه کاره رها نکرده و به تهران برنگشته است؟!البته این رسانه فراموش کرده که اگر اردوغان ، نخست وزیر ترکیه سفر آفریقایی اش را نیمه کاره رها کرد و به آنکارا برگشت ، به این خاطر بود که: اولاً موضوع سفرش ، رایزنی درباره تبادل سوخت اتمی ایران بود و نه موضوعی که مستقیماً با امنیت ترکیه در ارتباط باشد و لذا بازگشتش به زیان کشورش نبود. ثانیاً کشتی مورد تهاجم ، متعلق و حامل ترک ها بود و تعدادی از هموطنان اردوغان در آن کشته و مجروح شده بودند و لذا طبیعی بود که در قبال این فاجعه ملی واکنش نشان دهد و بازگردد.ثالثاً اردوغان رئیس دولت ترکیه و شخص اول آن بود و نه وزیر خارجه و لذا می بایست باز می گشت تا بحران به وجود آمده را به عنوان عالی ترین مقام اجرایی مملکتش مدیریت کند.اما متکی چه؟اولاً او برای گفت و گو با ژاپن "درباره کشور خودمان" به توکیو رفته بود و از آنجا که موضوع اصلی ، مساله تبادل سوخت بود ، این سفر و جلب حمایت ژاپن از بیانیه تهران ، برای ایران اهمیت امنیتی و سیاسی خاصی داشت و لذا نیمه تمام گذاشتن سفر ، یعنی نیمه کاره رها کردن یک مأموریت ملی.ثانیاً با حمله به کشتی ترک ها ، "ترکیه ی داغدار کشته شدگان"ش ، دچار التهاب شده بود نه ایران و ثالثاً مقامات بلندپایه تر از متکی نیز در ایران حضور داشتند تا در صورت لزوم امور را اداره و تصمیم گیری کنند ، بنابراین اگر عاقلانه بنگریم باید از کسانی که دو پایشان را در یک کفش کرده اند که چرا متکی برنگشت ؟ بپرسیم "بر می گشت که چه کار کند؟"ضمن این که این دوستان نباید فراموش کنند که پتانسیل رسانه ای و دیپلماتیک ایران ، تا حدی باید در این ماجرا پیش برود که به نفع مردم غزه و در راستای هزینه زایی برای صهیونیست ها باشد نه این که به وجهه سازی بیش از حد برای آنکارایی بینجامد که در صدد احیای امپراتوری عثمانی است .گذشته از این ، وزارت خارجه در همان چارچوب پیش گفته ، کارهایی که باید انجام می داد انجام داده است مانند محکوم سازی دیپلماتیک و تماس های گسترده با مقامات مختلف از دبیرکل سازمان ملل تا دیگر مسوولان کشورهای جهان برای جلب نظر هر چه بیشتر آنها به این جنایت و جوسازی دیپلماتیک علیه تل آویو.همچنین انتقاد شده بود که چرا در بین مسافران کشتی ها حتی یک ایرانی هم وجود نداشت؟ و کلی سخن سرایی که ترکیه عجب ابتکاری به خرج داده است! غافل از این که ابتکار "انتفاضه کشتی ها" برای اولین بار از سوی ایران مطرح و اجرایی شد و حتی یک کشتی نیز از ایران به سمت غزه رفت که مانند کشتی های کاروان آزادی ، نتوانست در غزه پهلو بگیرد.به هر حال ، گویا برخی دوستان ، دارای مشکلات شخصی با وزیر هستند که می کوشند با آسمان و ریسمان به هم بافتن عرصه رسانه ای کشور را به محلی برای انتقام گیری های شخصی تبدیل کنند و تاسف بار تر این که برای موجه جلوه دادن این عداوت های شخصی از مفاهیم انقلابی نیز مایه می گذارند تا به هزینه ارزش ها ، با دستگاه دیپلماسی درافتند و ای بسا بتوانند تغییراتی که حاوی منافع خودشان است را در آن اعمال کنند.از این رو ، نوشته می شود: "هرگاه به کارکرد وزارت خارجه در سال های اخیر نگاه می کنم، بیش از پیش به تنهایی احمدی نژاد در امر پیشبرد سیاست خارجی فعال و انقلابی اش واقف می شوم. وزارت خارجه کنونی، کشش نمایندگی دیپلماسی انقلاب اسلامی را ندارد و بی جهت نیست که تمامی بار این مهم بر دوش جلیلی و شورای عالی امنیت ملی اش سنگینی می کند."جالب است که اینان در حالی کاسه داغ تر از آش جلوه می کنند و از عدم کشش وزارت خارجه کنونی برای پیشبرد
دیپلماسی انقلاب اسلامی خبر می دهند که شخص "ولی فقیه" ، در دیدار اخیر وزیر خارجه و دیپلمات های کشورمان با معظم له ایستادگی بر اصول انقلابی و مبانی شرعی را نقطه قوت دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی دانستند و تاکید کردند: این ایستادگی همراه با منطق ،نشان دهنده استحکام است و طرف مقابل را وادار به احترام و خضوع خواهد کرد.سوالی که مطرح است این که آیا رهبر فرزانه انقلاب اسلامی اشراف بیشتری بر دستگاه دیپلماسی و نسبت آن با انقلاب اسلامی دارند یا فلان روزنامه نگاری که از فلانی خط می گیرد تا به بهای تضعیف دستگاه سیاست خارجی مورد تأیید «آقا» ، به منویات شخصی و گروهی نائل آید.احمدی نژاد و دولت اصولگرایش را وزارت خارجه تنها نمی گذارد ، بلکه کسانی تنها می گذارند که به سبک دوستی خاله خرسه ، در یکی از حساس ترین مقاطع تاریخ ایران ، به تنش زایی و اختلاف افکنی می پردازند .فراموش نکنیم که ملاک و معیار مایی که ادعای ولایتمداری می کنیم ، شاخص "ولایت" است و لذا هنگامی که حضرت ولی فقیه ، صراحتاً ایستادگی بر اصول انقلابی را «نقطه قوت» دستگاه دیپلماسی می دانند ، ایراد سخنی درست بر خلاف این دیدگاه ، هرگز نمی تواند نشانه ای از ولایت پذیری ما باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 363]