واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ارزشيابي پيشرفت تحصيلي و ضرورت توصيف نتايج
اشارههدف از برگزاري دوره هاي آموزشي و نشانه ي کار آمدي هر فعاليت آموزشي و پرورشي، ايجاد تغييرات مطلوب در شناخت و رفتار بالقوه ي يادگيرندگان است. همين هدف اساس و چگونگي فعاليت هاي آموزشي و پرورشي را تعيين مي کند. براي دست يابي به اين هدف، به اطلاعاتي نيازمنديم که پيشرفت تحصيلي يادگيرندگان را نشان دهد. با دسترسي به اين اطلاعات و تجزيه و تحليل آن ها مي توانيم مشخص کنيم، کدام بخش از آموزش به يادگيري يادگيرندگان منجر شده است، و يادگيرندگان از کدام بخش بهره ي لازم را کسب نکرده اند و در آن زمينه به توجه و آموزش بيشتري نياز دارند. از سوي ديگر، آگاهي از مؤثر بودن فعاليت ها و کوشش هاي آموزشي، مشوقي براي تداوم فعاليت هاي يادگيري – ياددهي معلم و يادگيرنده است و به آنان کمک مي کند که آگاهانه به اين فعاليت ها اقدام کنند. بنابراين، معلمان به منظور افزايش و عمق بخشيدن به يادگيري يادگيرندگان، به اطلاعاتي نياز دارند تا نحوه ي آموزش خود را به سوي آموزش معني دار و درست هدايت کنند. به همين منظور، ضرورت دارد که به جاي ثبت اطلاعات جمع آوري شده در قالب نمره، به توصيف آن ها اقدام کنيم. در اين مقاله به ترتيب ضرورت توصيف نتايج ارزشيابي پيشرفت تحصيلي يادگيرندگان، فوايد توصيف نتايج ارزشيابي پيشرفت تحصيلي و چگونگي آن بيان خواهد شد. مفهوم تدريسهمان طور که مي دانيم، آموزش (تدريس) به فعاليت هاي هدف دار معلم گفته مي شود که براي يادگيري در يادگيرنده از طريق تعامل معلم و يادگيرنده جريان مي يابد. در واقع، يادگيري يادگيرنده هدف آموزش است و آموزش وسيله ي رسيدن به اين هدف. به بياني ديگر، آموزش به معناي هدايت و کنترل سنجيده و انديشمندانه ي تجربه هاي يادگيرنده به منظور نفوذ در يادگيري اوست. بنابراين، آموزش نيازمند به کار بستن راهبردهايي است که به منظور هدايت يادگيرندگان، در جهت رسيدن به انتظارات آموزشي و پرورشي طراحي مي شود. آموزش کارآمدهر يادگيرنده اي با توجه به توانا يي هايش، در زمينه ي موضوع يادگيري تجربه هاي مثبت (موفقيت در يادگيري) و منفي (شکست در يادگيري) دارد و با اين تجربه ها براي يادگيري پا به کلاس درس مي گذارد. در واقع، هر يادگيرنده اي ساخت شناختي مخصوص به خودش را دارد. آگاهي از ساخت شناختي يادگيرنده در زمينه ي آموزش مورد نظر، بر ارائه ي آموزش کارآمد معلم مؤثر است. بدين معنا که اگر معلم محتواي آموزش و محيط يادگيري را به گونه اي آماده کند که يادگيرنده بتواند بين مطالب جديد و قديم (آموخته هاي قبلي) ارتباط برقرار کند، يادگيري او به طور معني دار اتفاق مي افتد. وقتي يادگيرنده در يادگيري معني دار مطالبي که به او ارائه مي کنيم موفق شود، در اولذت يادگيري به وجود مي آيد و همين رضايت و شادي از يادگيري است که براي يادگيري بيشتر ايجاد انگيزه خواهد کرد. بنابراين، آموزش کارآمد مستلزم وجود معلم انديشمند است؛ معلمي که کارها را با تدبير و هدف انجام مي دهد. سنجش وروديهر معلم انديشمندي پيش از آموزش، به سنجش آمادگي يا ويژگي هاي يادگيرندگان دست مي زند که براي دست يابي به انتظارات آموزشي يا پرورشي، پيش نياز محسوب مي شود. در واقع، معلم انديشمند از طريق سنجش آغازين (ورودي) ساخت شناختي يادگيرنده را به منظور آگاهي از پيش دانسته ها و تسلط او بر پيش نيازهاي موضوع يادگيري، ارزشيابي مي کند. سپس بر اساس تجزيه و تحليل نتايج به دست آمده از سنجش آغازين، زمينه هايي را که يادگيرنده بر آن ها تسلط نداشته است و در آن ها به کمک نياز دارد، مشخص مي کند و براي انتخاب نقطه ي شروع آموزش (انطباق محتواي آموزش با توانايي يادگيرندگان) و رفع کمبودها و کاستي هاي آموزشي يادگيرندگان (تسلط بر پيش نيازهاي يادگيري) تصميم مي گيرد و به آموزش مطالب درسي متناسب با نياز و توانايي آنان مي پردازد. از سوي ديگر، معلم بايد معين کند از چه نوع فعاليت ها و راهبردهاي آموزشي (فردي يا گروهي) استفاده خواهد کرد. زيرا طبق نظر بسياري از نظريه پردازان روان شناسي يادگيري و پرورشي (به ويژه ويگوتسکي) هر يادگيرنده اي براي انجام دادن هر فعاليتي در زمان معيني (لحظه ي آموزش پذيري) توانايي يادگيري دارد و اين لحظه براي تمام يادگيرندگان يکسان نيست. منطقه ي جانبي رشد و سنجش وروديويگوتسکي معتقد است، يادگيري هنگامي روي مي دهد که يادگيرندگان در محدوده ي منطقه ي جانبي رشدشان کار کنند. در واقع، او بر اين باور است که هر يادگيرنده اي در يادگيري مطالبي که معلم در کلاس درس ارائه مي کند، يکي از شرايط زير را دارد:1. بدون کمک ديگران مي تواند ياد بگيرد و انجام دهد.2. حتي با کمک ديگران نمي تواند ياد بگيرد و انجام دهد.3. با کمک ديگراني که از موضوع اطلاع دارند و قادر به انجام آن هستند، مي تواند ياد بگيرد و انجام دهد. ويگوتسکي مي گويد، آن چه را که امروز يادگيرنده با کمک ديگران ياد مي گيرد و انجام مي دهد، در آينده به طور مستقل انجام خواهد داد. از سوي ديگر، آن چه را که امروز نمي تواند ياد بگيرد، در آينده مي تواند با کمک گرفتن از ديگران ياد بگيرد و انجام دهد. بنابراين، آگاهي معلم از موارد فوق براي سازمان دادن به فعاليت هاي کلاسي مفيد است. بنابراين، معلم انديشمند با اجراي سنجش آغازين (ورودي) و تحليل نتايج آن مي تواند از تسلط يادگيرنده بر پيش نيازهاي يادگيري، ميزان آموخته ها و توانايي او در زمينه ي موضوع جديد يادگيري آگاه شود و با تدارک فعاليت هاي آموزشي مناسب، به يادگيرنده کمک کند که نه تنها خودش بتواند به طور مستقل ياد بگيرد، بلکه با کمک و ياري ديگران بتواند بر يادگيري تکاليفي فائق آيد که خودش به تنهايي از عهده ي آن ها بر نمي آيد. در واقع، سنجش باعث مي شود که معلم با منطقه ي جانبي رشد هر يک از يادگيرندگان آشنا شود و از اين طريق براي تسهيل فرايند يادگيري اقدام کند. در نتيجه، معلم انديشمند از اين طريق مي تواند به يادگيرندگان کمک کند تا ساخت شناختي خودشان را درباره ي موضوع جديد يادگيري گسترش دهند و به توانايي يادگيرندگان براي يادگيري معني دار به طور مستقل بيفزايند.
سنجش تکويني و معلم پژوهشگرمعلم وقتي بداند يادگيرندگان چه طور پيشرفت مي کنند و در چه مواردي با دشواري مواجه اند، مي تواند از اين اطلاعات براي ايجاد تغيير و اصلاحات لازم در آموزش مانند تدريس مجدد، تلاش براي ارائه ي رويکردهاي آموزشي جايگزين، يا پيشنهاد فرصت هاي بيشتر براي تمرين استفاده کند. معلم انديشمند، هنگامي که هنوز فعاليت ها و کوشش هاي آموزشي و پرورشي در جريان هستند نيز به سنجش و ارزشيابي از آموخته هاي يادگيرندگان اقدام مي کند. زيرا هدف او تنها آموزش دادن نيست؛ بلکه آموزش به منظور يادگيري يادگيرندگان است. بنابراين، اين نوع سنجش (تکويني) بازخوردهايي براي هدايت آموزش و بهبود يادگيري فراهم مي کند. در واقع، ما بايد به سنجش به مثابه بخش جدايي ناپذيري از فرايند يادگيري – ياددهي نگاه کنيم که هدف آن کمک به يادگيري يادگيرندگان و عمق بخشيدن به آن است. بنابراين، معلم انديشمند با تفسير نتايج سنجش و ارزشيابي پيشرفت تحصيلي يادگيرندگان در ضمن فرايند آموزش، مي تواند به مشکلات، نارسايي ها و بدفهمي هاي يادگيري يادگيرندگان پي ببرد. اين آگاهي به معلم فرصت مي دهد، هنگامي که هنوز فعاليت ها و کوشش هاي آموزشي و پرورشي در جريان هستند، نارسايي ها، بدفهمي ها و مشکلات يادگيري يادگيرندگان را رفع کند. اين نوع رويکرد به سنجش و ارزشيابي پيشرفت تحصيلي، از معلم يک پژوهشگر آموزشي مي سازد. ارزشيابي و فرايند آموزش امروزه ارزشيابي بخش جدايي ناپذير فرايند يادگيري – ياددهي است و از آن عمدتاً براي هدايت و بهبود يادگيري يادگيرندگان استفاده مي شود. لفرانکويس در مدل سه مرحله اي آموزش، جايگاه عنصر ارزشيابي و ارتباط آن را با فرايند آموزش به اين صورت ترسيم مي کند: مرحله پيش از آموزش 1. تعريف هدف هاي آموزشي2. تعيين سطح آمادگي يادگيرندگان3. طراحي و انتخاب روش ها و راهبردهاي مناسب آموزش مرحله ي آموزش1. تدارک فرصت هاي مناسب يادگيري براي يادگيرندگان و نظارت بر پيشرفت تحصيلي آنان2. شناسايي نقاط قوت و ضعف يادگيرندگان به هنگام فعاليت ها و کوشش هاي يادگيري3. انطباق روش هاي آموزشي با نيازهاي يادگيرندگان4. ارائه ي بازخورد، اعمال تشويق مداوم و ايجاد انگيزه براي يادگيرندگان در جهت يادگيري5. قضاوت درباره ي ميزان پيشرفت يادگيرندگان در ارتباط با هدف هاي آموزشي مرحله ي پس از آموزش1. سنجش و توصيف ميزان تحقق هدف هاي آموزشي2. دادن بازخورد به يادگيرندگان در مورد نقاط قوت و ضعف هاي يادگيري يادگيرندگان3. ارزشيابي اثر بخشي مواد آموزشي و روش هاي آموزش4. تصميم گيري براي مرحله ي بعدي آموزش همان طور که از مدل سه مرحله اي لفرانکويس استنباط مي شود، در تمامي مراحل آموزش، ارزشيابي به گونه اي مستمر و غالباً غير رسمي، همراه با آموزش و به عنوان بخشي از تجربه ها و فعاليت هاي يادگيري انجام مي شود و عاملي اثر گذار بر فرايند يادگيري – ياددهي به شمار مي رود. با توجه به مطالبي که ارائه شد، اقدام به سنجش و قضاوت درباره ي اطلاعات مربوط به يادگيري يادگيرنده، فعاليتي آموزشي محسوب مي شود که به بهبود و عمق بخشيدن به يادگيري يادگيرنده کمک مي کند. بنابراين، استفاده از اين عنصر با ارزش برنامه ي درسي، فقط براي نمره دادن به يادگيرندگان و طبقه بندي کردن آنان، عملي غير ثمر بخش است. زيرا ما نمي توانيم منتظر باشيم تا آموزش به پايان برسد و سپس معلوم کنيم که آيا يادگيرندگان به خوبي ياد گرفته اند يا خير؟ به اين دليل که ديگر براي جبران شکست ها، بدفهمي ها و... يادگيرندگان و اصلاح شيوه ي آموزش و... دير شده است. سنجش و نقش معلم در آموزش همه مي دانيم که مهم ترين نقش معلم، آموزش محتواي کتاب و برنامه ي درسي به يادگيرندگان نيست؛ بلکه آموزش به يادگيرندگان است، به گونه اي که به يادگيري آنان منجر شود. چگونه معلم آگاه شود که يادگيرندگان واقعاً از مطالب آموزش داده شده چه چيزي را ياد گرفته اند؟ به اين منظور، معلم بايد از فنون گوناگون سنجش استفاده کند. فنون سنجش هنگامي مؤثرند که معلم از آن ها نه تنها براي بررسي درک و فهم يادگيرنده، بلکه براي هدايت فرايند يادگيري – ياددهي استفاده کند. از اين رو، سنجش بايد فرايندي مستمر در کلاس درس باشد و نقش هدايت کننده و تنظيم کننده ي زندگي تحصيلي در کلاس درس را براي يادگيرنده ايفا کند. مجله رشد تکنولوژي آموزشي – نويسنده: احمد شريفان گروه مدرسه اينترنتي سايت تبيان-تنظيم:شکوفه باصري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1225]