تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مهدى امت من كسى است كه هنگام پر شدن زمين از بيداد و ظلم، آن را پر از قسط و عدل ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812805080




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تکه ای از آسمان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تکه ای از آسمان
تکه ای از آسمان نویسنده: حسین فتاحیاسمش محمد بود، مادرش او را ميرزا صدا مي زد و مردم او را مسيح کردستان ناميدند. او در سال 1333 در روستاي دره گرگ به دنيا آمد. دره گرگ روستاي کوچکي است در اطراف شهرستان بروجرد. پنج ساله بود که پدرش را از دست داد. از آن پس مادرش، براي او هم مادر بود و هم پدر. ارباب ظالم ده که مادر محمد را تنها و بي سرپرست ديد، دست به توطئه زد و زمينهاي آنها را بالا کشيد. مادر محمد ماند و پنج طفل يتيم. مي بايست هر طور شده، اين چند بچه را سروساماني بدهد. اين بود که باروبنديل ناچيزش را جمع کرد و ريخت عقب وانتي و آمد تهران. خواهر کوچک خديجه و شوهرش استاد رضا، کوکب و بچه هايش را پناه دادند.فرداي آن روز، خاله خديجه، کوکب را همراه کرد، تا در خانه هاي بالاي شهر کار کنند و شکم بچه ها را سير کنند. اما کوکب بچه هاي خوبي داشت. علي پسر بزرگش نوجوان بود و در کارگاه تشک دوزي مشغول شد. محمد هفت ساله هم همراه برادرش به کارگاه تشک دوزي رفت و خودش هم در خانه، با ابرهاي خردشده پشتي پر مي کرد. همه اعضاي خانواده هر يک به نوعي کار مي کردند تا چرخ زندگي بچرخد.اگر چه در ابتدا پيکر، صاحب تشک دوزي با اکراه محمد کوچک را به شاگردي پذيرفت اما خيلي زود دريافت که محمد از هوش سرشاري بهره مند است. چند ماه بعد، محمد کوچک ترين شاگرد کارگاه ولي ماهرترين آنها بود. مهارت محمد در دوخت تشک، پرده و ... باعث شد که صاحب کارگاه بتواند با هتلهاي چهارستاره و مهم تهران قرارداد ببندد و کار و بارش بهتر شود. اين موضوع مي بايست به نفع محمد هم باشد. اما آشنايي او با يکي از مبارزين مسلمان مسير زندگي او را تعيير داد. اين جوان محمد را با مسجد، جلسات مذهبي و آنچه در آن جلسات مي گذشت، آشنا کرد. در اين جلسات بود که محمد با امام خميني(ره) آشنا شد و توانست اين شخصيت بزرگ را بشناسد. در همين آشنايي بود که او علت مخالفت و مبارزه امام را با شاه براي محمد توضيح داد. از اين به بعد محمد بروجردي، آمريکا و توطئه هاي ريز و درشتش را شناخت و فهميد که بيگانگان تا چه حد بر دستگاه حکومت شاه و برنامه هاي او نفوذ دارند. همين آشنايي بود که محمد را به مبارزه با رژيم شاه کشاند.متن کتاب "تکه ای از آسمان"/س
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1672]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن