تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):در تفسير آيه «با مردم به زبان خوش سخن بگوييد» فرمود: يعنى با همه مردم، چه مؤمن و ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816503557




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تا سياهي در کاخ شاه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 تا سياهي در کاخ شاه
تا سياهي در کاخ شاه نويسنده:علي اکبر عالميان پهلوي ها در خدمت بهائيت اشارهبهايي گري در قرن سيزدهم هجري (نوزدهم ميلادي) در ايران پا به عرصه ي وجود گذاشت و به عنوان حرکتي عليه سنت هاي ديني و اجتماعي حاکم بر جامعه به حيات خويش ادامه داد. بروز اين جنبش در ايران زماني بود که پس از جنگ هاي اين کشور و روس، به علت افزايش تماس با فرهنگ اروپايي، نوگرايي افکار بسياري از متفکران و نيز عوام را به خود مشغول کرده و در نتيجه ي مخالفت با سنت هاي نادرستي مانند استبداد شاهان، زمينه براي ظهور حرکت هاي اجتماعي فراهم شده بود. در چنين اوضاعي جنبش هاي اصلاحي چندي در ايران شکل گرفتند و برخي به فکر تغيير فرهنگ ملي حاکم و ايجاد نوآوري هاي مذهبي افتادند. در نتيجه ي اين تفکر، فرقه هايي چون شيخيه و بهاييه در کنار مکاتب سکولار ظاهر شدند و همواره در مقابل حرکت هاي احياگر سنت هاي ملي- ديني ايستادند و حرکت هاي سنت شکن را تأييد کردند. (1) در دوران حکومت خاندان پهلوي، نفوذ بهائيان در ساختار سياسي و اجتماعي کشور رشد چشمگيري يافت. اين مسأله در دوره ي حکومت پهلوي دوم به ويژه پس از تثبيت قدرت مطلقه محمد رضا شاه در سال 1332 به شکل روشن تري نمود يافت. در دوره ي سلطنت رضاخان نيز از بهائيت حمايت مي شد؛ اما آن چه در دوران حکومت محمدرضا پهلوي ديده شد، قابل مقايسه با پدر تاجدارش نبود. آغاز حکومت رضاخان با ابتداي رهبري شوقي افندي، جانشين عباس افندي، همراه بود. وي که حساسيت عجيبي به دين و روحانيت داشت، بي ميل نبود تا با حمايت پيدا و پنهان از مذاهب کاذب و وارداتي به مقابله با اساس دين بپردازد و بدين گونه زمينه هاي زشد و ترقي بهائيان به رده هاي بالاي حکومتي فراهم شد. هرچند در دوره ي پهلوي اول حضور بهائيت در عرصه ي سياست و اجتماع آن روزگار چندان علني نبود، اما رگه هايي از حضور آنان کاملاً محسوس بود. براي نمونه مي توان به انتخاب سرگرد صنيعي بهايي مسلک به عنوان آجودان مخصوص وليعهد محمدرضا پهلوي، اشاره کرد که خود، حاکي از احترام و اعتماد رضاخان به بهائيان و ميزان نفوذ آنان در دستگاه دولتي بود. (2) با مرگ رضاخان، وليعهد جوان به پادشاهي رسيد و آرام آرام زمينه هاي رشد بهائيت در همه ارکان جامعه را فراهم کرد. محمدرضا شاه؛ اسير در دست بهايي هاهمان گونه که گفته شد، بستر رشد بهائيت در دوران رضاخان فراهم گرديد. بهائيان در مقابله با دين و روحانيت و نابودي ضروريات ديني از قبيل حجاب اسلامي، بيشترين همکاري پنهان را با پهلوي اول داشتند. در حکومت محمد رضا شاه نيز بسياري از ارکان کشور در دست بهائيان بود. افرادي از قبيل امير عباس هويدا (نخست وزير سيزده ساله شاه) عبدالکريم ايادي (پزشک مخصوص شاه)، ثابت پاسال (رئيس راديو و تلويزيون)، فرخ دو پارسا (وزير آموزش و پرورش)، دکتر شاهقلي (وزير بهداري)، هژبر يزداني (سرمايه دار معروف)، مهدي ميثاقيه (سرمايه دار معروف و صاحب استوديو ميثاقيه) و صدها بهايي ديگر، نبض حکومت پهلوي را در دست داشتند. به اين ترتيب، شاهي که ادعا مي کرد تنها پادشاه شيعه جهان است، در چنبره ي بهائيان اسير بود. ذکراحوال برخي از سرکردگان بهايي مسلک رژيم محمدرضا شاه خالي از لطف نيست. موطلايي شهر ما افشا مي کندپس از مسافرت بي بازگشت فوزيه به مصر، ازدواج اول محمدرضا پهلوي، در عمل به جدايي انجاميدو شاه جوان دورا ن مجردي را تجربه مي کرد. دلدادگان تاج و تخت شاهي نيز در تکاپوي دست و پا کردن ملکه اي زيبا براي شاه مغموم بودند. اما محمدرضاشاه، شخصي نبود که دوران کوتاه مجرد بودن را بدون تلذذ سپري کند. او روزها با اتومبيلي که با شيشه هاي سياه زينت يافته بود، مخفيانه به خيابان هاي شهر سرک مي کشيد، تا بلکه شکاري مناسب براي اميال بي پايان و شهوت آلود خويش بيابد. او عاقبت شکار خود را يافت. يک دختر 18ساله با موهاي طلايي و چهره اي به غايت زيبا. دلالان محبت مأموريت يافتند تا شکار ماهرو را به موکب سلطنتي نزديک سازند؛ وقت ملاقات و دلدادگي فرا رسيد و کامجويي از دختري که با وعده ي ملکه شدن، حيثيت خود را لکه دار کرده بود پايان يافت. او سرانجام پس از دو سال اسيري در دام شاه هوسران همچون ميوه اي که مورد استفاده قرار گرفته و تفاله اش باقي مانده باشد، به دور انداخته شد و اين دختر، پروين غفاري نام داشت؛ بازيگر معروف فيلم فارسي که پس از بازي در فيلم «موطلايي شهر ما» به همين نام در جامعه معروف شده بود. وي در شهريور 1375 که دوران سالمندي و خانه نشيني را تجربه مي کرد، ابعاد تکان دهنده اي از رفتارهاي ضد اخلاقي پادشاه يک کشور شيعه را فاش ساخت. از جمله افشاگري هاي غفاري، نفوذ بي حد و حصر بهائيت در لايه هاي حکومت محمد رضا شاه بود. او مي نويسد: «... اکثر دولتمردان و صاحبان نفوذ در صنايع و پست هاي مهم کشور از اين فرقه [بهائيت] هستند.» 3 وي به نام يک بهايي سرشناس به نام عبدالکريم ايادي اشاره مي کند و مي افزايد: «... ايادي پزشک معتمد او [= شاه] است و به دليل اين که بهايي است مورد توجه خاص شاه است. در مدتي که در دربار رفت و آمد داشتم احساس کردم که شاه به دوستان بهايي اش بيش تر اهميت مي دهد که ايادي از آن جمله است. » (4) به راستي ايادي ذي نفوذي که تا سطح پزشک مخصوص شاه ترقي کرده بود، که بود؟پزشکي که چيزي از پزشکي نمي دانست!تيمسار ارتشبد عبدالکريم ايادي فرزند يکي از رهبران بلند پايه بهائيت، پزشکي بود که چيزي از پزشکي سر در نمي آورد! در خاطرات علم اين نکته به خوبي هويدا است. او نه به سبب مهارت در پزشکي بلکه به دليل نبوغ خاص در جاسوسي؛ به دربار معرفي شده بود؛ چرا که يکي از مهره هاي سرشناس انگليس و امريکا و مورد توجه اينتيجلت سرويس بود. 5 ايادي هر روز در اوقات فراغت، نزد شاه مي رفت و بيش از هشتاد شغل داشت. مشاغل او به گفته ي فردوست همه مهم و پولساز بودند: «او رييس بهداري کل ارتش بود که در اين پست، ساختمان بيمارستان هاي ارتش، وارد کردن وسايل آنان و وارد کردن داروهاي لازم به امر او بود. دادن درجات پرسنل بهداري ارتش از گروهبان تا سپهبد به امر او بود و هيچ پزشک سرهنگي بدون امر او سرتيپ نمي شد. ايادي رئيس «اتکا» يعني فروشگاه هاي زنجيره اي ارتش و نيروهاي انتظامي بود. سازمان دارويي کشور تماماً تحت امر ايادي بود و وارد کردن اقلام دارويي بنابر صلاح ديد اين مبلغ بهائيت بود. شيلات جنوب و تعيين اين که به کدام کشورها و شرکت ها اجازه صيادي داده شود نيز در اختيار او بود ... در دوران هويدا ايادي تا توانست وزير بهايي وارد کابينه کرد و اين وزرا بدون اجازه او حق هيچ کاري نداشتند ... در دوران قدرت ايادي تعداد بهائيان ايران به سه برابر رسيد و در ايران بهايي بيکار وجود نداشت... » (6) و اين گونه بود که يک بهايي کارکشته به بسياري از مناصب دولتي رژيم سلطنتي دست يازيده بود. سياستمداران با عصا، پيپ و گل ارکيده مهم ترين بهايي شاغل در دستگاه سلطنت محمد رضا پهلوي، سياستمداري بود که در کنار چاپلوسي به محضر شاهنشاه، علاقه ي خاصي به گذاشتن پيپ، بر گوشه ي لب، گرفتن عصا در دست و قرار دادن گل ارکيده بر کت داشت. امير عباس هويدا به واسطه سياست سازش و تملقش ، همواره مورد عنايت شاه قرار داشت و به همين سبب، دوران نخست وزيري اش به طولاني ترين دوره ي نخست وزيري پس از مشروطيت تبديل شد. در بهايي بودن اين عنصر صاحب نفوذ شکي نيست. بهترين سند رد اين باره، نامه اي است با امضاي شخصي به نام اسکندر که در مهر ماه 1343 به وسيله ي پست براي اکثر مقامات دولتي آن زمان ارسال شد و به افشاي سوابق خدمتگزاري پدر هويدا به بهائيت و برخي تخلفات خود او در مناصب قبلي اش آمده و از برخي دوستان بهايي او نام برده شده است. (7 ) هويدا به محض آغاز صدارت؛ با سيل انتقادها از سوي عوام و خواص رو به رو شد. در يکي از گزارش هاي ساواک در اين باره آمده است: «سناتور جهانشاه صمصام در پايان جلسه ي روز 1343/11/17 مجلس سنا به سناتور مسعودي با حضور يکي از خبرنگاران جرايد اظهار داشته: حيف است به اين مملکت و ملت، کسي چون هويدا که بهايي است حکومت کند.» (8) دوران نخست وزيري هويدا، دوران رشد سرطان گونه فرقه اي بود که انحراف و اباحه گري را در جامعه ترويج مي کرد. مقام ارشد امنيتي؛ حافظ امنيت بهاييتبا تأسيس سازمان جهنمي ساواک و رياست شخصي ددمنش و خارج از انسانيت به نام تيمور بختيار، فضاي امنيتي، پليسي دستگاه مخوف محمدرضا شاه بر پهنه ي ايران زمين سايه افکند. پس از تبعيد بختيار به عراق، سرلشکر حسن پاکروان به رياست ساواک منصوب شد و پس از مدتي ارتشبد نعمت الله نصيري که به خشک مغزي و شدت عمل شهرت داشت، به رياست ساواک دست يافت. هر چند رؤساي گوناگون ساواک همه کاره و قدرت مطلق اين دستگاه پليسي - امنيتي محسوب مي شدند، اما از بهمن 1337 ، شخصي به استخدام ساواک درآمد که تا زمان انحلال آن، قدرت در سايه و اصلي به شمار مي آمد. پرويز ثابتي معروف به مقام امنيتي و نفر دوم ساواک، همه کاره در اين سازمان بود. ثابتي هم يک بهايي متعصب بود. اگر چه وي مي کوشيد بهايي بودن خود را انکار کند، اما واقعيت چيز ديگري را نشان مي داد. او هنگام استخدام در ساواک، ضمن شرح زندگي نامه ي خود گفته بود: «بنده از بدو تولد در يک خانواده ي بهايي مي زيسته ام و پدر و مادرم بهايي بوده اند.» (9) ثابتي که گرداننده ي اصلي ساواک بود، وظيفه ي ديگري را نيز برعهده داشت، او برقراري امنيت بهائيان را به شدت پيگيري مي کرد و به آن حساس بود. مقام امنيتي معروف، به واقع مسئوول حفظ امنيت بهائيت بود! اين سه و ديگران ...دايره ي نفوذ بهائيان در ساختار اجرايي ايران در دوران پهلوي دوم، به هويدا، ايادي و ثابتي محدود نبود، بلک اين سه در واقع شاخص ترين ها از ميان صدها بهايي صاحب منصب محسوب مي شدند و عده اي ديگر نيز در رژيم پهلوي صاحب نفوذ بودند. از ثابت پارسال که از اتومبيل شويي در ميدان توپخانه تهران به ثروت افسانه اي دست يافت تا هژبر يزداني، سرمايه سالار معروف که اکنون ضمن تملک چندين جزيره و کارخانه و بانک در شمار ميلياردرهاي معروف دنياست، همگي نفوذ بالايي در ساختار رژيم پهلوي داشتند. هوشنگ نهاوندي (رئيس دانشگاه تهران)، مليحه نعيمي (همسر سپهبد خسرواني) و بسياري ديگر از بهائيان سرشناس، همگي از صاحب منصبان و ذي نفوذان دوران پهلوي دوم به شمار مي آمدند. اين ها همه گوشه اي بسيار کوچک از ابعاد نفوذ اين فرقه ضاله درارکان نظام سلطنتي بود. مرجعيت بيدار به مبارزه بر مي خيزدبا رشد چشمگير بهائيت در ارکان رژيم شاهنشاهي، نگراني متدينين به ويژه مراجع تقليد افزايش يافت. در اين ميان، آيت الله بروجردي که يگانه مرجع دوران و رهبر شيعيان ايران و جهان به شمار مي آمد، مبارزه اي پيگير و کوبنده را عليه بهائيت آغاز کرد. آيت الله بروجردي، مبارزي سربلنددوران زعامت آيت الله العظمي حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي، دوراني پر التهاب در فضاي سياسي کشور به شمار مي آمد. از سال 1326 تا 1340 که رياست عامه ايشان بر امور مسلمين با استقرار در حوزه علميه قم تحقق يافته بود، مهم ترين رويدادها و حوادث سياسي در ايران رقم خورد. ملي شدن صنعت نفت، کودتاي 28 مرداد، طرح اصلاحات ارضي شاه و چندين رويداد ديگر با سر انگشت تدبير آن مرجع بيدار مديريت شد. از جمله حوادث مهم سياسي آن دوران، فعاليت چشمگير بهائيان در ايران بود که آيت الله بروجردي هيچ گاه نتوانست در برابر آن سکوت کند. مبارزه ي همه جانبه ايشان با اين پديده مذموم، فعاليت بهائيان را تا زمان حيات آيت الله در نطفه خفه کرد. اقدام ايشان در برابر دولت وقت، کوبنده و تحسين برانگيز بود. در سال 1330 بر اثر اصرار فراوان مردم مسلمان از گوشه و کنار کشور براي جلوگيري از نفوذ فرقه بهايي و ارسال تومارهايي براي آيت الله بروجردي، آن مرجع تقليد با واسطه هايي که در اختيار داشت از جمله مرحوم آقا مير سيد محمد بهبهاني فرزند آيت الله سيد عبد الله بهبهاني از رهبران نهضت مشروطه، از شاه خواست تا فرقه ي ضاله ي بهائيت را که در اغلب ادارات ريشه دوانيده و با لطايف الحيل مشغول فعاليت بودند، غير قانوني اعلام کند. شاه نيز در پاسخ گفته بود بهتر است که نخست درباره ي خطر وجود آن ها در سطح مملکت اقدام شود تا بر اثر آن به عنوان خواست مردم و تقاضاي مرجع تقليد وقت با هم وارد کار شويم، مبادا اربابان آن ها در خارج به ما ايراد بگيرند که امنيت در ايران ينست و آزادي از مردم سلب شده است. با توافق آيت الله بروجردي قرار شد، مرحوم فلسفي که آن دوران سخنان وي از مسجد شاه (امام خميني) ساعت 1 تا 2 بعد از ظهر مستقيماً از راديو پخش مي شد، به تفصيل درباره ي مسلک خرافي و ساختگي فرقه ي بهائيت سخن بگويد. حجت الاسلام فلسفي نيز سخنراني تندي بر ضد بهائيت انجام داد و تأکيد کرد که مردم با کمال بي صبري منتظر اقدام آيت الله بروجردي هستند، و از دولت وقت و شخص شاه خواست که آن ها را غير قانوني اعلام کند. (10) وي با اشاره ي غير مستقيم به عبدالکريم ايادي، پزشک مخصوص شاه که يک بهايي متعصب بود، محمدرضا شاه را مورد خطاب قرار داد و گفت: «پادشاه مملکت بداند که اختيار جان وي در دست يک نفر بهايي است.» در آن سال حسين علا نخست وزير بود. علا که يک بهايي بود، در آن زمان به مسافرت خارج از کشور رفته بود. با سخنراني حماسي مرحوم فلسفي، خشم مسلمانان متوجه بهايي ها شد و افراد اين فرقه ضاله در معرض خطر جدي قرار گرفتند و حتي در برخي نقاط کشور به زد و خورد ميان مسلمانان و بهايي ها منجر شد. رئيس جمهور امريکا و نخست وزير انگليس با نگراني اين جريان را دنبال مي کردند ، طي تلگراف هاي جداگانه اي از حسين علا خواستند تا جلوي اين هيجان عمومي را بگيرد. علا نيز از خارج با شاه تماس گرفت تا جلوي اين کار را بگيرد. در آن دوره، دولت به طور غير رسمي غير قانوني بودن بهائيت را اعلام و مرکز آنان با نام حضيره ي القدس را اشغال و تعطيل کرده بود. اما به محض ارسال لايحه اي مبني بر غير قانوني بودن بهائيت، سردار فاخر حکمت رئيس وقت مجلس شوراي ملي، کارشکني و اعلام کرد که مسأله بهايي ها و جلوگيري از فعاليت آن ها يک مسأله ي مذهبي است و جاي طرح آن در مجلس نيست. اين کار، به التهاب اوضاع افزود، اما پس از مدتي اين التهاب فروکش کرد و لايحه مسکوت ماند. آيت الله بروجردي در نامه اي خطاب به حجت الاسلام فلسفي به سبب مقابله با اين فرقه، تشکر کرد. همچنين در مصاحبه اي با روزنامه ي کيهان درباره ي مسأله ي بهائيان چنين بيان داشت:1. بايد نظم و آرامش در کشور برقرار شود؛ 2. بايد حضيره ي القدس را ويران نمود و ساختمان جديد در تصرف انجمن خيريه باشد؛ 3. کليه ي بهائيان بايد از ادارات دولتي و بنگاه هاي ملي هرچه زودتر طرد شوند. اقدامات آيت الله بروجردي ، تا حدود زيادي از فعاليت گسترده بهائيان جلوگيري کرد، اما بر اثر فشار سران بهائيت که در لايه هاي حکومت پهلوي ريشه دوانده بودند، و همچنين حمايت امريکا و انگليس از اين فرقه ي ضاله دوباره - هرچند به صورت محدود- فعاليت اعضاي اين گروه شروع شد. ايشان، خود نيز جريان مقابله با فعاليت هاي بهائيان را تعريف و از عدم توفيق کامل در اين مسأله، اظهار تأسف مي کند: «هرگاه با شاه ملاقات کرده ام، تأکيد داشتم که جلوي اين فرقه ي ضاله مضله را بگيرند و او هم وعده مي داد، ولي عمل نمي کرد. تا در يکي از ملاقات ها به او فشار آوردم، گفت: اين کار از من ساخته نيست، بايد شما کمک کنيد. گفتم: من چه قدرتي دارم؛ قدرت در دست شماست. گفت: شما مردم را واداريد که شکايت کنند و به من منعکس شود؛ تا من مستندي براي جلوگيري داشته باشم. من ديدم، نظر بدي نيست؛ از اين رو، از آن به بعد مردم شهرستان ها را وادار به نوشتن نامه هايي عليه اين جريان کرديم. ماه رمضان که فرا رسيد، به آقاي فلسفي گفتيم عليه بهائيان سخنراني کنند. نتيجه ي اين کوشش ها اين شد که شاه، با تمانقليچ را وارد کرد که ساختمان حضيره ي القدس (مرکز بهائيان) را خراب کند، پس از دو سه روزي خبر دادند که اين مرکز را خراب نمي کنيم، بلکه تبديل به کتابخانه مي کنيم. آخر يکي از شب ها آمدند، گفتند: از دربار کسي ملاقات مي خواهد. اجازه دادم. آن شخص آمد و گفت: از سفارت امريکا، از شاه خواسته اند که با اقليت هاي مذهبي کاري نداشته باشيد؛ زيرا ما خود را موظف مي دانيم که امنيت اقليت ها را حفظ کنيم. اگر شما نمي توانيد امنيت آن ها را حفظ کيد، ما درصدد حفظ آن ها باشيم، از اين روي، ادامه ي اين موضوع با حيثيت ما منافات دارد. من هم با کمال تأسف گفتم: قضيه را خاتمه بدهيد که باعث ذلت مسلمانان نگردد؛ لذا قرار شد مرکز بهائيان را تبديل به کتابخانه بکنند. به حسب ظاهر قضيه خاتمه يافت.» (11) بدين گونه تلاش مجدانه آيت الله هر چند تأثيراتي چشمگير در جلوگيري از روند فعاليت بهائيت در ايران داشت، اما آنان همچنان در نهان به فعاليت خود ادامه مي دادند تا آن که آيت الله بروجردي در فروردين 1340 رحلت نمود و پرچم مبارزه با بهائيت به دست تواناي عالمي ديگر به نام آيت الله سيد روح الله خميني افتاد. علم مبارزه دردست روح خدابا رحلت آيت الله بروجردي در سال 1340، علم مبارزه با بهائيت به دست امام روح الله خميني افتاد. از ديدگاه امام (ره)، بهائيت از عمال اسرائل بودند: «آقايان بايد توجه فرمايند که بسياري از پست هاي حسابي به دست اين فرقه است که حقيقتاً عمال اسرائيل هستند. خطر اسرائيل براي اسلام و ايران بسيار نزديک است. پيمان اسرائيل در مقابل دول اسلامي يا بسته شده يا مي شود. لازم است علماي اعلام و خطباي محترم، ساير طبقات را آگاه فرمايند که در موقعش بتوانيم جلوگيري کنيم. امروز روزي نيست که به سيره ي سلف صالح بتوان رفتار کرد. با سکوت و کناره گيري همه چيز را از دست خواهيم داد.» (12) صراحت لحن حضرت روح الله در افشاگري چهره ي سياه اين فرقه ضاله، هراس سران بهائيت را برانگيخت. ايشان در يک برهه با اطلاع از تصميم دولت براي اعزام دو هزار نفر از بهائيان براي شرکت در جلسه بهائيت در انگلستان، اعتراض شديدي به رژيم کردند: «دو هزار نفر با کمال احترام، با دادن [...] پانصد دلار ارز به هر يک، پانصد دلار از مال اين ملت مسلم به بهايي داده اند، ارز داده اند، به هر يک هزار و دويست تومان تخفيف هواپيما؛ چه بکنند؟ بروند در جلسه اي که بر ضد اسلام در لندن تشکيل شده است، شرکت کنند.» (13) ايشان در برهه اي ديگر ضمن هشدار درباره ي ابعاد نفوذ و سلطه ي بهائيان در ايران، خاطر نشان مي کنند: «... اين جانب حسب وظيفه ي شرعيه به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر مي کنم. قرآن کريم و اسلام در معرض خطر است . استقلال مملکت و اقتصاد آن در قبضه ي صهيونيست هاست که در ايران به [صورت] حزب بهايي ظاهر شدند و مدتي نخواهد گذشت که با اين سکوت مرگبار مسلمين، تمام اقتصاد اين مملکت را با تأييد عمال خود قبضه مي کنند و ملت مسلمان را از هستي در تمام شؤون ساقط مي کنند. تلويزيون ايران پايگاه جاسوسي يهود است و دولت ها ناظر آن هستند و از آن تأييد مي کنند. ملت مسلمان تا رفع اين خطرها نشود، سکوت نمي کند و اگر سکوت کند در پيشگاه خداوند قاهر، مسئوول و در اين عالم محکوم به زوال است.» (14) امام همچنين برخي از اصول اصلاحات شاه را ملهم از تقويم بهائيان دانسته، مي گويند: «شما آقايان در تقويم دو سال پيش از اين يا سه سال پيش از اين بهايي ها مراجعه کنيد، در آن جا مي نويسد: تساوي حقوق زن و مرد رأي عبدالبها؛ آقايان هم از او تبعيت مي کنند، آقاي شاه نفهميده مي رود بالاي آن جا مي گويد: تساوي حقوق زن و مرد، آقا اين را به تو تزريق کردند، تو مگر بهايي هستي که من بگويم کافر است بيرونت کنند. نکن اين طور ... نظامي کردن زن رأي عبدالبهاء؛ آقا تقويمش موجود است، نگويد نيست، شاه نديده اين را؟ اگر نديده مؤاخذه کند از آن هايي که ديده اند و به اين بيچاره تزريق کرده اند که اين را بگو.» (15) از ديدگاه امام (ره)، بهائيت با سازمان خود در ايران به جاسوسي براي اسرائيل يعني بزرگ ترين دشمن مسلمانان در منطقه مشغول بود و براي شکستن مذهب شيعه و روحانيت به وجود آمده بود. بر اين اساس، مبارزه جدي حضرت ايشان با اين فرقه منحط ادامه يافت. اين مبارزه تا آبان 1343 و زمان تبعيد روح خدا به ترکيه ادامه داشت؛ ولي سوگمندانه بايد گفت که با تبعيد امام (ره)، علماي ديگر هر چند مخالفت هايي با فعاليت اين فرقه ضاله داشتند، اما اين مخالفت ها هرگز به صلابت برخورد آيت الله بروجردي و امام خميني نبود. همين امر موجب رشد سريع بهائيت در تمام ارکان حکومتي نظام شاهنشاهي شد تا اين که در بهمن 1357 با بازگشت امام خميني (ره) ريشه ي بهائيت سوزانده شد و فعاليت اين فرقه ي ضاله به محاق رفت. رژيم پهلوي کمک هاي چشمگيري به رشد و پيشرفت بهائيت کرد و البته همين مسأله سقوط پهلوي دوم را شتاب بخشيد. بهائيت به مثابه ي نقطه ي سياهي در دستگاه پهلوي ها به شمار مي آمد که اين نقطه ي سياه آرام آرام اين رژيم را فرا گرفت و تومار آن را در هم پيچيد. پي نوشت ها:1. سيد سعيد زاهد زاهداني، بهائيت در ايران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ص 13. 2. خاطرات ارتشبد حسين فردوست، ظهور و سقوط پهلوي، ج 1، صص 57-56.3. پروين غفاري، تا سياهي در دام شاه، ص 106. 4. همان، ص 82 . 5. خاطرات فردوست، پيشين، ص201 .6. همان، صص 204-201. 7. همان، ج دوم، صص 377-375. 8 . همان. 9. همان، ص 454. 10. ر.ک: خاطرات حجت الاسلام فلسفي، صص 193-191. 11. چشم و چراغ مرجعيت، ص 55. 12. صحيفه ي نور، ج 1، ص 44. 13. همان، ص 12. 14. همان. 15. همان، ص 56. منبع: مجله ي پويا/خ





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1144]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن