واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اکسپرسيونيسم و معماری اولين بار اين واژه در سال 1911 برای توصيف آثار کوبيستی و فوويستی که در برلين به نمايش گذاشته شده بود به کار رفت.مفهوم آن در معنای وسيع به هنر هر مکان و زمانی اطلاق می شود که تاکيد بر واکنش حسی هنرمند اولی تر از نظاره دنيای خارج است .درتاريخ هنر و نقد هنر به سبکی شناخته می شود که درآن قراردادها و سنتهای طبيعت گرايی کنار نهاده می شود و تاکيد بيشتری بر ايجاد و اعوجاج و اغراق در شکل و رنگ به جهت بيان فوری احساس هنرمند وجود دارد.هنرمندان اکسپرسيونيست با بکاربردن روش و فنون مختلفی چون فنون چاپ و مجسمه سازی بر احساسات شخصی نسبت به موضوع تاکيد داشتند.در اکسپرسيونيسم، احساسات فردی به بيرون تجلی پيدامی کند و به ديگران منتقل می شود در اين سبک موقعيت ذهنی يا شرايط حسی هنرمند به شکلی مشابه به موجود زنده، به نمايش گذاشته می شود.موضوعات نقاشی اکسپرسيونيستها غالبا به موقعيت و شرايط انسانی مربوط بود. رنگ هايی که توسط نقاشان اکسپرسيونيست استفاده می شد عمدتا رنگ هايی خام ،درخشان و نامرتبط با موضوع نقاشی بود.که به نوعی بيانگر تجليات و تمايلات فردی ايشان بود.نقاشان" امپرسيونيست "دراين موردبا اکسپرسيونيستها همسو بودند و از رنگ هايی نامربوط استفاده می کردند.مهمترين پيش گام اکسپرسيونيست "ون گوگ vangogh" بود که به طور آگاهانه طبيعت را برای بيان رنج دهشتناک آدمی بصورت اغراق آميز به تصوير کشيد . او و اکسپرسيونيستهای بعد از وی در کاربرد حسی رنگ وخط تاکيد عمده ای بر احساس و انگيزش خود داشتند.گوگن – اکسپرسيونيست – بطور آشکار و صريح اصول سمبوليسم را که به نوبه خود به عنوان محمل ارتباطی برای کاراکسپرسيونيسم بسيارحائزاخميت بود پذيرفت. وی تمام فرمها را ساده و مسطح کرده از رنگ به گونه ای بهره برد که تمامی تشابه آن به واقعيت از بين برود در ضمن او از بازنمايی سايه اجتناب کرد.ورود اکسپرسيونيسم به معماریمعماری به نام "اريک مندلسون" هرچند آثاری نه چندان مهم را در معماری مدرن خلق کرد اما به عنوان کسی که اصول و جنبش "اکسپرسيونيسم" را وارد معماری کردحایزاهميت است .مندلسون در سال 1919 به خاطر ارائه اسکيسهای تصوری خود در "گالری کاسيرر" شناخته شد. اولين اسکيسهای او از زبان "واگنر" و "آلبريخ" الهام گرفته اند . اسکيسهايی که در طی جنگ و بلافاصله پس از آن طراحی شده اند نيرويی پرخاشگرانه و کاراکتر سمبوليک مبهمی دارند و به خوبی در قالب جنبش "اکسپرسيونيست معاصر" جای می گيرند.در سال 1920 مندلسون اولين موقعيت عملی را برای بيان ايده های خود، با احداث "برج رصدخانه اينشتين" در "پوتسدام" پيدا می کند.اين اثردرجهت واقعيت بخشيدن به يکی ازاين « بينشهای گذرا» به مستقيم ترين صورت ممکن به شمار می آيد .مندلسون در اين بنا فرمی را در نظر دارد که دراولين جهش ، در يک توده مايع ثبت شود . مصالح مناسب طبيعتاً، بتون آرمه است که به علت قابليت شکل پذيری خاص خود،دراين دوران وسيله ای برای آزادی از قيد و بندهای زاويه قائمه وطبقات منطبق بر هم برایمعماران به نظر می رسد.ولی امکانات لازم برای اجرای قالب های منحنی شکل و متداوم موجود ندارد و در نتيجه اين برج با آجر ونمايیپوشيده از سيمان سفيد ساخته می شود. البته شيشه های ساختمان به علت عدم دسترسی به فرآيند خم کردن شيشه به صورت صاف هستند. اين اثر تا حد تصويری از يک مفهوم آب ستره نزول می کند و همراه با "گوتهانوم" اثر دورناخ و چند اثر پوئلزيک ، کوششی در جهت اعمال مو به موی عناصر اکسپرسيونيستی در زمينه معماری سالهای پس از جنگ تلقی می شود.معماران اکسپرسيونيست با تعميم اشاره های پلاستيکی خود برای منظور خود از نوارهای تزيينی که بر عناصر نامشخص تاکيد گذارده و نقاط شروع منحني ها را نشان می دهند استفاده می کنند .شيوه کار آنان مطمئن،مستقيم وظاهراً بدون ترديد است و آثار آنان همواره با ترجيح فرمهايی که در طرحهای نقاشان اکسپرسيونيست - با شاخصه احساسی بودن خطوط - موجود بود بيان شده اند. طراوت بينش اوليه در ساختمان های به اتمام رسيده ، به طور کامل احساس می شود و بر شدت هر تصوير منتقل شده است .البته ميان کارهای اکسپرسيونيستهاوافرادی مانند"تئو ون دوويسبورگ"که سبک "دستيل"را پايه گذاری کرد شباهت های خاصی ديده می شود که به علت شروع نگرشي نو در طراحی معماری و آغاز جنبش مدرن بود . . .منبع:www.archigroup79.persianblog.ir/س
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 476]