واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: مجید انصاري: بعضيها طوری دروغ ميگويند انگار از واجبات شرعي است يك عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: در محضر امام خميني سلام الله عليه هيچکس جرات تملق نداشت. به گزارش ايسنا، حجت الاسلام والمسلمين مجيد انصاري در نشست تخصصي بنياد آزادي، رشد و آباداني ايران « باران» که با عنوان « انسان از ديدگاه امام خميني سلام الله عليه » برگزار شد، با تاکيد بر جايگاه والاي "انسان" در انديشه بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران اظهار كرد: علت نفوذ کلام و گرايش مردم به امام خميني(ره) به اين خاطر بود که امام از خودشان آغاز کردند و به حد شايسته انسان رسيدند و از آن جايگاه به تقويت ارشاد مردم پرداختند. وي افزود: در همه مکاتب، انسان مورد توجه بوده و براي مسلمانان نيز بسيار پرافتخار است که تحليل اسلام در مورد انسان جامعترين و پرشکوهترين تعريف است. حضرت امام نيز به عنوان انسانشناسي بزرگ در عالم معاصر، آنقدر که در معرفي ابعاد شخصيت انسان صحبت کرده است، شايد در هيچ زمينه ديگري سخن نگفته و اين بعد از سخنان ايشان تاکنون مغفول واقع شده است. وي يادآور شد: از شروع مبارزه در سال 42 به خصوص از سال 56 و بالاخص از 57 ، شخصيت علمي امام تحتالشعاع شخصيت سياسي ايشان قرار گرفت و يکي از خسارتها به جامعه، عدم استفاده از اين جنبههاي شخصيت امام پس از پيروزي انقلاب اسلامي است و اي کاش جنگ تحميل نميشد تا جامعه و تاريخ ميتوانستند از ابعاد علمي و معرفتي امام بيشتر استفاده کنند. اين عضو شوراي مرکزي مجمع روحانيون مبارز افزود: البته امام در مقطعي اين اقدام را با تفسير سوره حمد آغاز کردند، اما بعضي سطحي نگران آنقدر فشار آوردند که ايشان مجبور شدند بحث را تمام کنند و بعيد است امروز کسي بتواند آن مباحث را بيان کند. سخنان امام ترجماني از روح انسان بود که اسلام آن را بيان ميکرد، اما امروز در ميان دوستداران ايشان هنوز سخنان معرفتي و انسانشناسانه امام مهجور است. وي با اشاره به شان انسان از ديدگاه قرآن، تصريح کرد: حضرت امام از اين نظر که عارف و فيلسوف نظري و عملي بودند از بسياري از علماي تاريخ اسلام متمايز بودند و از درون بحث چيستي انسان، سراغ فقه آمدند و آن را به عنوان ابزاري براي هدايت انسان و سير او در مسير تکميل و تشريع بشريت مطرح کردند و از همين رو فقه ايشان از سايران متمايز است. وي با بيان اينکه " وقتي انسان در فقه مورد توجه قرار گرفت، اصولي مانند عدالت، کرامت، مصلحت، زمان و مکان به عنوان چارچوب مطرح ميشود" گفت: تمام اصول فقهي امام ناشي از ديدگاه انسانشناسانه ايشان بوده است، گرچه هنوز قواعد فقهي که برخاسته از متن انسان باشد کمتر طراحي شده و اگر به اين مساله توجه شود، فقه ما دگرگون شده و جامعه متاثر از آن خواهد شد. انصاري افزود: امام خميني(ره) به اين خاطر که انسان را محور و موضوع تکوين و تشريع ميدانستند در ابتدا به خودسازي پرداختند و علت نفوذ کلام و گرايش مردم به امام به همين خاطر بود که ايشان از خودشان آغاز کردند و به حد شايسته انسان رسيدند و از آن جايگاه به تقويت ارشاد مردم پرداختند. وي تصريح کرد: بعضي مکاتب ضد عرفان و فلسفه که امام را تحت فشار قرار ميدادند به خاطر همين طرز ديدگاه ايشان بوده است، زيرا معرفتشناسي امام قطعا به شناخت حقتعالي ميانجامد و معتقد بودند که انسان مظهر اسم اعظم الهي است“و اين تعبير امام را تاکنون از کس ديگري نديدهام؛ لذا کافي است اين برداشت تبديل به قاعده فقهي شود تا هر انسان تبديل به روحالقدس شود که در اين صورت از ميکاييل و جبرييل هم بالاتر خواهد رفت. وي افزود: عرفا، بعضا وقتي تجليات معرفت ديني در جانشان زياد ميشود نسبت به ظواهر و کميات شرعيت کمتوجه ميشوند در حالي که امام اينگونه نبودند. در محضر امام هيچکس جرات تملق نداشت، در دوران تدريس، امام پرسشهاي طلاب را به طور کامل پاسخ ميگفتند و سپس کلاس را ترک ميگفتند و اجازه نميدادند که طلبهاي در خيابان براي طرح سوال به دنبال ايشان راه بيفتد. در حالي که اينگونه حالت براي برخي علما عظمت و جلال محسوب ميشد. اين عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام در بيان خاطرهاي از امام(ره) يادآور شد: يک بار در جريان اختلافهايي در استان فارس، يکي از علماي آن استان نزد امام آمد و به ايشان گفت، آن افراد طرف ديگر اختلاف، مقلد شما نيستند، که به محض بيان اين سخن، امام به قدري عصباني شدند که به آنها گفتند همين صحبت شما نشان داد که آنان بهتر از شما هستند و شما اشکال داريد، و به دنبال اين سخن امام جلسه نيز پايان يافت. وي افزود: تا آخر عمر امام خميني، رساله ايشان از پول بيتالمال منتشر نشد و هرگز ايشان اجازه مريدبازي و تملق را ندادند، زيرا آنقدر خودساخته بود که «خود» را از ميان برداشته بودند. امام ميفرمايند « دل انسان عرش خدا است و هرچه غير خدا در آن جاي گرفت بت است و بايد آن را شکست»، همانطور که امام علي(ع) هم قبلا درونخود بتشکني کرد و لذا رفتار آن بزرگوار نمادي از شکستن معرکه بتها در درون خودش بود. وي تصريح کرد: قلوبي که به راحتي ديگران را نميبينند و به راحتي از اشک مظلوم ميگذرند، شيطان و ابليس در قلب آنها جاي گرفته است، امام علي(ع) که هيچ چيز نميتوانست او را بترساند در برابر اشک مظلوم قلبش ميلرزيد و حتي در برابر کندن خلخال از پاي زن يهودي بيتاب ميشد و اگر قالب هم تهي ميکرد حق داشت، زيرا قلب ايشان قلب رحماني بود. قصد بحث سياسي ندارم ولي مگر ميتوان سياست را از دين و رحمانيت جدا کرد؟ سياست جدا از رحمانيت، سياست ابليسي است. وي با تاکيد بر اينکه " مردم به دليل اينکه در امام پيرايهاي نميديدند، جذب ايشان شدند" يادآور شد: اگر سرودههاي امام را نيز با اين ديدگاه ببينيم، نتيجه خواهيم گرفت که هرچه ايشان به مراحل قدرت مادي، نزديک شده، به خضوع الهي هم نزديکتر شده است. وي گفت: نکته بسيار مهم ديگر اينکه گرچه ساير معلمان و عرفا تلاش کردند از خلق جدا شوند اما هنر امام اين بود که در متن جامعه زندگي کرد و خرقه صوفيانه انزوا نپوشيد و زندهبادها و مردهبادها نيز در او اثري نگذاشت، زيرا امام تبديل به نفس مطمئنه شده بود و با همين منطق وارد عرصه سياست شده بود. يك عضو شوراي مرکزي مجمع روحانيون مبارز ادامه داد: به دليل همين تفکر، امام حق راي، را ملاک نظر قرار دادند، زيرا مگر ميشود انسان خدا را ملاک کتاب تکوين و تشريع بداند اما معتقد باشد که انسانها بايد مطيع عدهاي خاص باشند؟ البته امام به اين مساله اعتقاد واقعي داشت و مانند بعضيها تعارف نميکرد. وي با ذکر روايتي از اميرالمومنين(ع) و ابراز تاسف از اينکه به اين روايت کمتر استناد شده است، گفت: سيدبنطاووس در کتاب « کشفالمهجه» از قولاميرالمومنين(ع) ميگويد، قرار نيست مردم برده و تسليم حاکم باشند، بلکه بايد از او انتقاد کنند و در غير اين صورت آيه شريفه « لااکراه فيالدين» زير پا گذاشته ميشود. هر تفسيري از حق حکومت که برخلاف آزادي انسان باشد مخالف صريح آيات قرآن است و بحث اعتقادات مطرح نيست، بلکه اين يک امر بديهي است و امام علي (ع) هم ميفرمايد « پيامبر از من تعهد گرفته است که اگر بدون جنگ و خونريزي و به طور داوطلبانه مردم مرا پذيرفتند و راي دادند حکومت را قبول کنم، اما اگر نپذيرفتند رهايشان کنم و در دنيا حق ندارم با زور و شمشير حکومت کنم»، با وجود اين مسايل، بعضيها ميگويند راي مردم تزييني است و امام از روي اضطرار اصل جمهوريت را پذيرفتند، در حالي که اميرالمومنين(ع) ميفرمايد، به جان خودم اگر همه مردم (نه فقط فقها و مومنان) امکان جمع شدن داشتند بايد راي ميدادند و لذا چون مسير اين مساله هموار نيست اگر اهل حل و عقل پذيرفتند بقيه هم تسليم آن شوند. اين الگوي حاکميت امام مهدي(عج) نيز هست، گرچه برخي دايم، دکترين مهدويت مينويسند و ميگويند هزار و 300 سال است، ايشان شمشير خود را براي دشمنان تيز ميکنند. وي در ادامه با تاسف شديد از " مغفول ماندن مکتب اخلاقي امام(ره)" و با تاکيد بر اينکه " بايد اخلاق رحماني را جايگزين کنيم" ادامه داد: بايد عرق شرم بريزيم که در به تهمت و هتک حرمت و دروغ جايزه ميدهند؛ اين مصيبت را به کجا بايد برد؟ انصاري همچنين با انتقاد شديد از انتشار برخي بولتنها در تخريب شخصيتهاي برجسته انقلاب افزود: در اين بولتنها در مورد اشخاص زمان امام، طوري جعل واقعيت ميکنند که انگار امام تلاش کرده تا بدترين انسانها را در مسووليت قرار دهد؛ به همين دليل بود که امام ميگفت، از روزي بترسيد که ما را به خاطر مبارزه با شاه محاکمه کنند. البته بحث صرفا چهرههاي اصلاحطلب نيست بلکه چهرههاي شاخص اصولگرا و علما و مراجعي که به امام تکيه کرده بودند هم مورد تهمت قرار ميگيرند و گفته ميشود اينها از اول انقلاب خراب بودند. وي گفت: ما اصلاحطلبان جمهوري اسلامي را به عنوان نتيجه عمر سياسي امام پذيرفتهايم و جامعيت اصول قانون اساسي را قبول داريم و معتقديم با آنها نبايد گزينشي برخورد شود. معتقديم آسيبي که از سوي جريانات متحجر به ولايت فقيه وارد ميشود، هرگز از سوي دشمنان اسلام صورت نگرفته بود، امروز بعضيها به گونهاي دروغ ميگويند که انگار اين عمل از واجبات شرعي است و اين رفتار را در قالب آمار و ارقام و تهمتزدنها، نيز ميبينيم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]