واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: تخم مرغها هم آدم میشوند برایمان... طنز تخم مرغی رفته بود اینترویوتا مگر کوکو شود یا نیمروتخم مرغی بود با شور و امیدخواست تا مرغانه ای باشد مفید فرم استخدام را پر کرده بودعکس هم همراه خود آورده بودتوی مطبخ از برای شرح حالپشت هم کردند هی از او سوال : - کیستی تو، از کدامین لانه ای؟- بوده ای قبلاً در آشپزخانه ای؟ - کی ز پشت مرغ افتادی برون؟- توی ماهیتابه بودی تاکنون؟ - تجربه داری و فرزی در عمل- جای دیگر کار کردی فی المثل؟ - داغ گشتی توی روغن یا کره؟- حل شدی در شنبلیله یا تره؟ - با نمک فلفل بهم خوردی دقیق؟- خوب کف کردی شدی کلاً رقیق؟ - پشت و رویت سرخ شد روی اجاق؟- باد کردی از فشار احتراق؟ تخم مرغ این حرف ها را که شنیدروی وحشت زرده اش هم شد سفید ! ژوری اینترویو هم بی مجاللحظهای غافل نمیشد از سوال : - گر "رزومه " داری و "سی.وی " بیار- ورنه بیخود آمدی دنبال کار - گر نداری توی کارت سابقه- ردّ ردّی گرچه باشی نابغه گفت لرزان تخم مرغ بینوانیست قانون شما بر من روا خوب من تازه ز مرغ افتاده امصفرکیلومترم و آماده ام هرکسی کرده ز یک جائی شروعمیکند خورشیدش از یکجا طلوع گر نه در جائی خودم را جا کنمتجربه پس از کجا پیدا کنم؟ گر که مرواری نباشد در صدفپس چگونه تجربه آرد به کف؟ گر که در میدان نرفته کره اسبتجربه را پس چه جوری کرده کسب؟ گفت "شف " با او که: - زر زر کافیه !- بیش از این هم ماندنت علافیه ـ تخم مرغ هم اینقدر پر مدعا- دست به نطقش را ببین بهر خدا ! - تجربه اول برو پیدا بکن- بعد فکر پخت و پز با ما بکن تخم مرغ بینوا با قلب خونآمد از آن آشپزخانه برون رفت غمگین، صاف پیش مادرشتا که گرما گیرد از بال و پرش گفت مادرجان مرا هم جوجه کنجزو باند جوجه های کوچه کن مرغ مادر گفت که: - دیر آمدی- پس چرا طفلم به تأخیر آمدی؟ - من به تو گفتم بگیر اینجا قرار- تو خودت عازم شدی دنبال کار - مهلت جوجه شدن شد منقضی- پس چه شد کوکوپزی، نیمروپزی؟تخم مرغ اشکش درآمد پیش مامماجرا را گفت از بهرش تمام گفت در نیمروپزی گشتم کنفچونکه از من تجربه میخواست شف سابقه یا تجربه با من نبودآشپزخانه مرا ریجکت نمود موعد جوجه شدن هم که گذشتآه مادر بچه ات بیچاره گشت ! من از آنجا مانده، زینجا رانده امفاتحه بر هستی خود خوانده ام رفت فرصت های عالی از کفمحال دیگر کاملاً بی مصرفم پس در این دنیا به چه چیزی خوشم؟میروم الان خودم را میکشم ! گفت مادر: - طفلکم قدقدقدا- چند مدت صبر کن بهر خدا - صبر کن طفلم بیاید نوبهار- باز پیدا میشود بهر تو کار - گرچه اکنون فرصتت سرآمده- تو نگو دنیا به آخر آمده تخم مرغ آنجا به حال انتظارماند تا از ره بیاید نوبهارعید نوروز، عید پاک آمد ز راهروی هر میزی بساطی دلبخواه شربت و شیرینی و قند و نباتتخم مرغ رنگ کرده در بساط روی میز خانهی بانو بهاریک سبد مرغانه خوش نقش و نگار تخم مرغ ما نشسته آن میانمیفروشد فخر بر اطرافیاناز همه خوشرنگ تر، خندان و شادحرف های مادرش آمد به یاد : - بهر هرکس در جهان قدقدقدا- هست یک جا و مکان قدقدقدا - نیست بی مصرف کسی قدقدقدا- هست امکان ها بسی قدقدقدا - هرکسی باید بیابد جای خود- تا نهد جای مناسب پای خود - پس تو هم توی مدار خویش باشفارغ از مأیوسی و تشویش باش - چون شبیه تخممرغ است این کره- روز و شب گردش کند بی دلهره - خود تو هم هستی عزیزم بیضوی- در مدار خویش گردش کن قوی - زندگی زیباست، زیبایش ببین- هم ز پائین، هم ز بالایش ببین تخم مرغ ما ز پند مادریشادمان لم داد آنجا یکوری گفت گر مطبخ به من میداد کاردر کجا بودم کنون ای روزگار؟ گشته بودم جوجه گر روی حسابای بسا که میشدم جوجه کباب پس چه بهتر که بد آوردم زیادحال راضی هستم و ممنون و شاد تخممرغم، بیضیام، شکل زمینپس غم دنیا ندارم بعد از این منبع: وبلاگ اگه نمیخوای بخندی نیا تو
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 315]