واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جن و ...!موجودهای افسانه ای در ادبیات فارسیبخش اول : «آل، آشوزوشت، اهریمن، اژدها، بشکوچ، بختک»بخش دوم : « پری، پیربزنگی، دوالپا، دیو، دیو سپید، دیوهای کماله، سیمرغ » بخش سوم : « جن، از ما بهتران، عفریت، عوج بن عنق، غول، فولاد زره، ققنوس »
جن :در ادبیات عامه ی ایران و خاور میانه یکی از موجودات واقعی که به آن نگاه خرافی می شد و درباره آن داستان ها و افسانه های زیادی گفته شده جن است. جن واژه ای عربی و به معنی موجود پنهان و نادیدنی است و در فارسی با مفهومی نزدیک به پری از این موجود نامریی یاد می شود. در باور عوام، جن ها فقط در شب، تاریکی، تنهایی و در محل هایی مانند گرمابه، آب انبار، پستو و ویرانه و بیابان وجود دارند. در باور عامه، جن به شکل انسان است با این تفاوت که پاهایش مانند بز سم دارد. مژه های دراز او نیز با مژه ی انسان متفاوت است و رنگ موی او بور است. هم زمان با زاده شدن هر نوزاد انسان، بین اجنه نیز نوزادی به دنیا می آید که شبیه نوزاد انسان است اما سیاه و لاغر و زشت.جن ها مانند آدمیان جشن و سرور و شادمانی و گاهی هم عزاداری به راه می اندازند. این مراسم بیش تر در گرمابه های عمومی و شب هنگام برگزار می شود. کسی که شب تنها به حمام برود و دایم بسم الله نگوید جن به سراغ او می آید. اگر کسی در تاریکی تنها به حمام برود و بی احتیاطی کند و در آن جا بخوابد، ناگاه متوجه می شود که دورادور او را جنیان گرفته اند، یا یکی دو جن در گوشه و کنار حمام مشغول شستشو هستند.جنیان نخست با محبت نزدیک می شوند، اما اگر انسان با نگاه کردن با پاهایشان که سم دارد ایشان را بشناسد، آن وقت به آزار او مشغول می شوند. جن ها اهل رقص، موسیقی و شادی اند. اگر کسی را میان خود ببینند او را وامی دارند تا آن قدر برقصد که دیوانه شود. با دمیدن صبح، جنیان ناپدید می شوند. اما هنگام روز نیز اگر کسی در حمام آب بخورد و کف دست چپ خود را روی سر نگذارد، جن به بدن او وارد می شود و دیوانه و غشی خواهد شد. از مابهتران : همان جن است و چون به باور مردم عامی، به زبان آوردن نام جن شگون ندارد و ممکن است آن ها را حاضر کند. بنابراین برای دلخوشی جن ها هم شده به آن ها "" از ما بهتران "" گفته می شود. عفریت:عفریت یا عفریته همان ابلیس است. گرچه معنای عام تری نیز دارد: عفریت به معنای فرد گردنكش و خبیث نیز گفته شده است. عوج بن عنق: تداول فارسىزبانان به عوج بن عُنُق مشهور است که نام مردى افسانهای است. در افسانهها آمده است که او در منزل آدم زاده شد و تا زمان موسی زیست. او را فرزند عنق یا عناق پسر حوا دانستهاند. برخی از منابع هم عناق را نام مادر او دانستهاند. همچنین او را مردی بلندقامت دانسته و عمرش را سههزار و پانصد سال نوشتهاند. گفتهاند طوفان نوح تا كمر او بود. موسا عصاى خود بر قوزک پای او زد و او افتاد و مرد.در داستانها عناق، مادر او را زنی میپنداشتند که وقتی مىنشست ده جریب در ده جریب را مىگرفت و پسرش عوج چهل ذراع قدش بود. غول :غولها یکی از موجودات افسانهای در فرهنگهای گوناگون هستند. غولها را معمولا با پیکری بسیار بزرگ تصور میکنند. غول های افسانه ای وسیله ای برای ترساندن کودکان هستند و از آن در شاهنامه ی فردوسی آمده که رستم غولی را کشته است. فولاد زره : فولاد زره نام یک دیو به صورت یک عفریت بزرگ شاخ دار در داستان امیر ارسلان نام دار است.امیرارسلان نام دار یکی از داستانهای تخیلی بومی فارسی نوشته ی محمدعلی نقیبالممالک در زمان قاجار است. نقیبالممالک احتمالا این نام را از یک نثر حماسی قدیمیتر فارسی به نام "رموز حمزه" گرفته است.در این داستان، فولاد زره در هوا گشت میزند و زنان زیبا را نشان کرده و میدزدد. بنا بر این قصه ها این دیو در آغاز، سرکرده ی لشکر ملک خازن، شاه پریان و فرمانروای دشت زهرگیاه بوده است.مادر فولاد زره که جادوگری بسیار توانا بود تن و بدن فولاد زره را به وسیله ی افسون و طلسمی، نسبت به همه سلاحها آسیبناپذیر ساخت به جز یک سلاح به نام شمشیر زمردنگار.در پایان داستان، هم فولادزره و هم مادر او به دست امیرارسلان کشته میشوند. در زبان عوام به زنان درشتاندام و قوی و نازیبا و پررو در اصطلاح "مادر فولادزره" می گویند. ققنوس: ققنوس موجودی افسانهای است که هر چند سال یکبار تخم میگذارد و فورا آتش میگیرد و میسوزد و از خاکستر آن دوباره زاده میشود.علامه دهخدا از قول "برهان" گوید: ققنوس هزار سال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند، چنان که آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد و از خاکسترش بیضه ای پدید آید و او را جفت نمی باشد و موسیقی را از آواز او دریافته اند. در فرهنگ زبان انگلیسی، ققنوس Phoenix پرنده ای است افسانه ای و بسیار زیبا و منحصر به فرد در نوع خود كه بنا بر افسانه ها 500یا 600سال در صحراهای عرب عمر می كند، خود را بر تلی از خاشاك می سوزاند، از خاكسترش دگر بار با طراوت جوانی سر بر می آورد و دور دیگری از زندگی را می گذراند و غالبا تمثیلی است از فنا ناپذیری و حیات جاودان. ادامه دارد ... برگرفته از مركز انجمنهای تخصصی گنجینه دانشتهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1016]