تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  انبر مناسب دستگاه تسمه کش اگر نگاهی به یک یخچال یا اجاق گازی که در کارتن است بیندازید، تسمه هایی د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806869167




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

احکام و قوانين وقف در کشورهاي مصر، لبنان و کويت


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
احکام و قوانين وقف در کشورهاي مصر، لبنان و کويت
احکام و قوانين وقف در کشورهاي مصر، لبنان و کويت نويسنده:داهي الفضلي پيشگفتار مسأله‏ي قوانين مربوط به وقف از اهميت زيادي برخوردار است. بويژه در شرايط کنوني که اقدامات در زمينه‏ي وقف شاهد تحول و گسترش تلاشها و گرايشهايي جهت احياي سنت حسنه‏ي وقف و تقويت نقش اجتماعي آن است و اين اقدامات به نوبه‏ي خود پشتوانه‏اي براي افزايش تلاشها با هدف توسعه و پيشرفت جامع مي‏باشد. از ديگر سو وجود چارچوبهاي قانوني مناسب و سرچشمه گرفته از مباني قانوني که وقف را تحت ضوابط و احکام روشن و دقيق و در عين حال قابل انعطاف قرار دهد، مي‏تواند سنت وقف و امور مربوط به آن را نظم بخشيده و آن را در مراحل مختلف روند حرکت خود همراهي نموده و به ثمر بنشاند. اين مسأله از مهمترين بنيانهاي وقف و ضرورتهاي رشد و پيشرفت آن است به گونه‏اي که بتواند پشتوانه‏ي لازم را براي وقف فراهم نموده و ادامه‏ي فعاليت قانوني و استوار آن را تضمين نمايد و سازمان و ابزار و سائل لازم براي تحقق شايستگيها و فعال بودن وقف و افزايش قدرت و زمينه‏ي عملي شدن اهداف آن را فراهم نمايد و پيش از همه‏ي اينها وجود چنين نظام قانونمندي مهمترين عامل تشويق مردم خير به وقف کردن اموالشان مي‏باشد. بدن شک وضع قوانين مربوط به وقف و تقويت آنها، خود يک تحول کيفي بسيار مهم در زمينه‏ي عملي کردن سنت وقف است. قوانين و موضوع پيشرفت و توسعه دور جديدي را در زمينه‏هاي مربوطه آغاز مي‏کند بويژه که سازماندهي تشکيلاتي کنوني کشورها و مؤسسات آنها اقتضا مي‏کند که احکام و ضوابط شرعي نيز از کانال قوانين جاري کشور پياده شود تا در تفسير ضوابط و احکام شرعي و اجراي آنها شکي به وجود نيايد و سيستم قضائي هر کشور نيز بتواند با نظارت بر امور وقف و حل منازعات مربوط به آن نقش قانوني خود را ايفا نمايد. و لذا دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف در کشور کويت به امر قانونگذاري و تقويت قوانين وقف و تأسيس يک نهاد قانوني که بتواند اهداف فوق را پياده نمايد، عنايت ويژه‏اي نموده و دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت در چارچوب برنامه‏يطرحهاي اجرائي خود، طرح تقويت قوانين وقف را که شوراي وزراي اوقاف و امور اسلامي وابسته به سازمان کنفرانس اسلامي در اجلاس جاکارتا در نوامبر 1997 مورد تصويب قرار داد، تقديم نموده است. اين طرح براي جامه‏ي عمل پوشاندن به تعدادي از اهداف، تقديم شده است از جمله برانگيختن انگيزه و اهتمام نسبت به موضوع قوانين وقف به عنوان يک مسأله‏ي مهم و مورد نياز که در شرايط کنوني بايد مورد توجه کافي قرار گيرد و مشارکت در ايجاد يک فرهنگ قانوني مشترک در زمينه‏ي وقف که در عين داشتن اصالت، مترقي و پيشرفته باشد و شناخت و تبيين قوانين وقف در کشورهاي مختلف و آشنايي با نقاط اشتراک و اختلاف ميان آنها با هدف تلاش براي نزديکتر کردن اين قوانين به يکديگر و ايجاد انسجام ميان آنها و مشارکت در تلاشهاي مربوط به وضع قوانين ملي در زمينه‏ي وقف و هماهنگ نمودن اين تلاشها و سامان دادن به همکاري و مشاورت ميان کشورها در اين زمينه تدوين و عرضه‏ي جزوه‏ي حاضر به عنوان همکاري و برداشتن يک گام کوچک در همين راستا انجام شده و هدف آن آشنايي با بخشي از احکام فقهي درباره‏ي وقف و قوانين مربوطه و اقدامات اجرائي مربوط به آن در سه کشور مصر و لبنان و کويت مي‏باشد. و چارچوب فقهي و قانوني کار مار در اين جزوه در محدوده‏ي تلاش براي آشنايي اجمالي با برخي از مهمترين مسائل اسلامي و احکام کلي درباره‏ي وقف در سيستم قانوني اين کشورها مي‏باشد. و بدون شک اين کار ما يک تلاش ابتدائي و مختصر در اين زمينه است که طبعا داراي نقصها و کمبودهايي مي‏باشد. چارچوب قانوني براي آشنايي با احکام و قوانين وقف در کشورهاي مصر، لبنان و کويت به اين قوانين مراجعه نموديم:مصر قانون شماره‏ي 48 مصوب سال 1946 م درباره‏ي وقف؛ قانون شماره‏ي 180 مصوب سال 1952 م درباره‏ي حذف قانون وقف در امور غير خيري که بر اساس آن قانون قبلي مصوب سال 1946 درباره‏ي احکام وقف نيز باطل اعلام گرديد. قانون شماره‏ي 247 مصوب سال 1953 م درباره‏ي اوقاف خيريه و اصلاح و تعديل موارد عايدات آنها.ضمنا بايد توجه داشت که در صورت نبودن قانون خاصي در يکي از زمينه‏هاي مربوطه درباره‏ي وقف، قاضي مصر مي‏تواند بهترين اقوال و احکام را در مذهب ابوحنيفه اختيار نمايد. لبنان منابع قانوني در زمينه‏ي وقف در کشور لبنان بر دو نوع است: نوع اول منابع مربوط به وقف خانوادگي يا مشترک بين وقف خانوادگي و وقف خيريه‏ي عمومي است که مرجع آن بخصوص قانون مصوب 10 مارس 1947 م در زمينه‏ي اوقاف خانوادگي است که قوانين آن به اوقاف اديان و مذاهب مختلف لبنان مربوط مي‏شود و اين امر به اقتضاي ماده‏ي 40 قانون است که مي‏گويد: «مواد اين قانون در همه‏ي موارد اوقاف خانوادگي مسيحيان و اسرائيلي‏ها در خاک لبنان پياده مي‏شود». نوع دوم منابع قانون مربوط به وقف خيريه‏ي عمومي است که بخش اعظم آن احکام شرعي اسلامي است و بر اساس بهترين آرا و فتاوا در مذهب ابوحنيفه است. البته شايان ذکر است که کشور لبنان از گذشته احکام اسلامي را بر اساس مذهب حنفي پياده مي‏کرده زيرا اين کشور تابع دولت عثماني بوده است و همچنين اداره‏ي ثبت احوال لبنان متولي مسائل وقف و غير آن مانند ازدواج و طلاق و وراثت بوده است. در اين راستا ماده‏ي 3 قانون اوقاف خانوادگي مصوب سال 1947 م دلالت دارد بر اينکه اوقاف خانوادگي صرف و اوقاف مشترک و خانوادگي و خيريه تابع اين قانون است. اما اوقاف خيريه مربوط به مدارس دينيه و مؤسسات خيريه تابع احکام شرعي و قوانين خاص به آنهاست و همچنين اين اوقاف تابع تصميماتي است که شوراي عالي در مورد آنها اتخاذ مي‏کند. همچنين ماده‏ي 4 اين قانون مجددا بر اين مطلب تأکيد مي‏کند و مي‏گويد که: «ضوابط مربوط به ايجاد اوقاف خيريه و صحت آنها و سرپرستي و تقسيم و اجاره دادن و تبديل و تعويض آنها تابع ضوابط قانوني و تصميمات خاص در مورد آنها مي‏باشد. منبع قانوني ديگر در لبنان فرمان قانوني شماره‏ي 18 سال 1955 م درباره‏ي اوقاف اسلامي که با بيانيه‏ي شماره‏ي 5 در تاريخ دوم مارس 1967 م تعديل و اصلاح شده است و اهميت اين فرمان از اين جهت است که اين فرمان به وضعيت متشتت اداري و سازماني که تا آن تاريخ بر اوقاف مسلمانان حاکم بود پايان داد و براي اولين بار اداره‏ي امور ديني و اوقاف مسلمانان را مستقيما به خود آنان واگذار نمود. اولين ماده‏ي اين فرمان مي‏گويد: مسلمانان اهل سنت در اداره‏ي امور ديني و اوقاف خيريه‏ي خود استقلال کامل دارند و خودشان تنظيم ضوابط و قوانين اداري و سازماني آن را به عهده دارند و بر اساس احکام و قواعد و ضوابط شرع مقدس با استفاده از تلاش نمايندگان خود که داراي شايستگيهاي لازم باشند و صاحب نظران بر اساسروشهايي که در اين فرمان آمده به سازماندهي و اداره‏ي اوقاف و امور ديني خود مي‏پردازند. کويت 1.فرمان اميري صادر شده در آوريل 1951 م درباره‏ي اجراي احکام شرعي ويژه‏ي وقف؛ 2.فرمان شماره‏ي 257 سال 1993 م درباره‏ي ايجاد دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف؛ شايان ذکر است که محاکم کويت در مسائل مربوط به وقف که در فرمان اميري سال 1951 م اشاره‏اي به آنها نشده بر اساس احکام مذهب امام مالک به صدور حکم مي‏پردازند. 3.لايحه‏ي جديد قانون وقف که دبيرخانه‏ي اوقاف کويت آن را تهيه نموده است. اين لايحه نيز مي‏گويد در مورد هر مسأله‏اي که در اين قانون نيامده بايد به احکام مذهب امام مالک مراجعه نمود (ماده‏ي 40). روش قانونگذاري يکي از نکات مهمي که در اينجا بايد مورد عنايت و توجه قرار گيرد اين است که متون قانوني مربوط به وقف در قانون اوقاف مصر (1946 م) و قانون اوقاف خانوادگي لبنان (1947 م) و قانون اوقاف کويت (1951 م) و لايحه‏ي قانوني جديد اوقاف کويت همگي آنها از احکام شرع اسلام استخراج شده و بر اساس اين نگرش تنظيم شده که فقه اسلامي يک مجموعه‏ي متکامل است و لذا در اين قوانين تقيد به يکي از مذاهب اسلامي مورد نظر نبوده بلکه از احکام همه‏ي مذاهب اسلامي استفاده شده و از هر مذهب آنچه که مصالح و منافع مورد نظر را تأمين مي‏نموده و با شرايط و اوضاع جامعه تناسب داشته و با اهداف مورد نظر سازگاري بيشتري داشته برگرفته شده است. تعريف وقف معناي لغوي وقف «حبس و منع» است. و اما در اصطلاح فقهي تعريفات متعددي براي وقف بيان شده که که علت آن برمي‏گردد به زوايا و ارکان و شروط و آثاري که هر يک از فقها بر وقف مترتب مي‏داند. ابوحنيفه در تعريف وقف مي‏گويد: «وقف حبس مالي در مالکيت وقف کننده و اقرار و تثبيت منافع آن در راههاي خير است». و لذا بر اساس اين تعريف، وقف بخشيدن منفعت و بهره‏برداري چيزي و تصرف غير لازم در آن است و در اين حالت مال وقف شده از مالکيت صاحب آن خارج نمي‏شود بلکه در ملکيت او باقي مي‏ماند. اما امام مالک در تعرف وقف مي‏گويد: «وقف حبس مالي و منع از تصرف در آن است بدين صورت که آن مال در ماليکت صاحبش باقي مي‏ماند و منافع آن در يکي از راههاي خير به صورت موقت يا دائمي بخشيده مي‏شود.» چنانکه ملاحظه مي‏شود اين دو تعريف در باقي ماندن مال در مالکيت صاحب آن اتفاق نظر دارند جز اينکه در تعريف دوم وقف تصرف لازم است و واقف پس از وقف کردن مال خود ديگر حق برگشت از آن را ندارد اما مي‏تواند وقف را تا زمان معيني به صورت موقت داير نمايد. اما رأي عموم فقهاي اهل سنت بر اين است که: «وقف حبس مالي در مالکيت خداي متعال و تصرف در منافع آن در يکي از راههاي خير است». در اين تعرف مال وقف شده از مالکيت صاحبش خارج شده و به مالکيت خدا در مي‏آيد و لذا بازگرداندن مال وقف شده جايز نيست و تا ابد درآمدها و منافع حاصل از وقف در راههاي خيري که وقف کننده تعيين مي‏کند مصرف مي‏شود. عدم تعريف وقف در قانون مصر و لبنان در قانون اوقاف مصر (قانون شماره‏ي 48 سال 1946 م) و قانون اوقاف خانوادگي لبنان (10 مارس 1947 م) وقف تعريف نشده و اين بر اساس همان روشي است که غالبا تعريفات را در قانونگذاري وارد نمي‏کند و وارد کردن تعريفات در قانون را نادرست تلقي مي‏کند. طرح قانون اوقاف کويت ماده‏ي اول اين طرح مي‏گويد که مقصود از وقف در اجراي مواد اين قانون «حبس مالي و مصرف منافع آن بر اساس مواد اين قانون» است. اين تعريف آن معناي کلي را که از وقف منظور مي‏شود توضيح داده و بدين ترتيب از مواضع اختلاف ميان فقها در مسائل متعددي مانند لزوم وقف و حکم مال وقف شده و وقف عين منافع حاصل از وقف فاصله گرفته و با چشم پوشي از اختلاف فقها در برخي از مسائل وقف تعريف دقيقي ارائه نموده است، بويژه که اين قانون در تمام مواد خود با در نظر گرفتن روش صحيح وضع قوانين تأمين مصالح و اهداف مورد نظر را وجهه‏ي نظر قرار داده و به يکي از مذاهب اسلامي مقيد نبوده است. علاوه بر اين قانونگذار وظيفه ندارد که مثلا در حوزه‏ي اختلافات فقها در تعريف وقف يک نظر را برگزيند، بلکه وظيفه‏ي قانونگذار اين است که معناي مشخصي را براي اصطلاح مورد نظر خود انتخاب نموده و بگويد که در اجراي احکام قانون آن معناي خاص مورد نظر مي‏باشد.انواع وقف وقف از ديدگاه برخورداران از منافع آن به دو نوع تقسيم مي‏شود که عبارتند از: وقف خيريه (موقوفات عام) و وقف خانوادگي (موقوفات خاص). وقف خيريه آن است که منافع آن به يک يا چند گروه معين از مردم تعلق مي‏گيرد و نيت در اين وقف قربة الي الله است. و اما وقف خانوادگي آن است که منافع آن به اشخاص حقيقي معين يا به فرزندان آنها يا خويشان معيني از آنان تعلق مي‏گيرد، و چه بسا وقف کننده در آن شرط کند که پس از انقطاع نسل و يا از ميان رفتن کساني که وقف براي آنان انجام شده وقف به عام تبديل شود و در اين صورت چنين وقفي ابتدا خانوادگي و سرانجام وقف عام خواهد بود. و نيز ممکن است وقف مشترک باشد يعني بخشي از آن خانوادگي و بخش ديگري خيريه باشد و منافع هر بخش به مصرف مورد نظر برسد. قانون مصر در اين کشور قانون وقف خانوادگي به وسيله‏ي قانون شماره‏ي 180 سال 1952 م لغو گرديد و اين قانون تمام اوقاف خانوادگي را باطل کرد و آنها را موقوفات عام قرار داد و پس از اعلام اين قانون ايجاد اوقاف خانوادگي ممنوع گرديد و فقط موقوفات عام در کشور مصر باقي ماند. قانون لبنان قانون مصوب 10 مه 1947 م اوقاف خانوادگي و مشترک را سامان مي‏بخشد اما اوقاف عام بخش اعظم آن به احکام و فتاواي شرعي بازمي‏گردد که وضعيت آنها بر اساس بهترين آراي ابوحنيفه مشخص مي‏شود. همچنين فرمان قانوني شماره‏ي 18 صادر شده در سال 1955 م ضوابط اداره و سرپرستي اوقاف عام را تعيين مي‏نمايد. علاوه بر اين، قانون اوقاف خانوادگي لبنان در ماده‏ي 27 خود مي‏گويد که در هر وقف خانوادگي بايد يک وقف خيريه و عام تعيين شود و مقدار آن پانزده درصد از کل وقف به صورت نقد يا سهام تعيين مي‏شود و صمرف آن نيز براي ساخت و ايجاد پناهگاه و بيمارستان و مراکز نگهداري ايتام و آموزشهاي مذهبي و امثال آنها مي‏باشد. در اين ماده‏ي قانوني چنين است: «هنگام تقسيم وقف خانوداگي معادل پانزده درصد از آن در ازاي وقف خيريه خاص تعيين شده در وقف جدا مي‏شود و اگر مورد تعيين نشده باشد که اساسا وقف باطل است. و اين پانزده درصد به اداره‏ي اوقاف محل تسليم مي‏شود تا در راههاي خيريه عام مصرف شود.» قانون کويت سيستم قانوني اوقاف کويت همه‏ي اوقاف را شامل مي‏شود زيرا اصل ثابت در همه‏ي اين اوقاف اين است که موقوفات براي احسان و کارهاي خيريه باشد و لذا مواد فرمان اميري صادر شده در سال 1951 م بر تمام اوقاف کويت از اوقاف خانوادگي و عام ساري و جاري است. لايحه‏ي قانوني جديد نيز همه‏ي انواع وقف را از خانوادگي و عام و مشترک شامل مي‏شود و در ماده‏ي اول اين لايحه انوع وقف تعريف شده تا در تفسير اصطلاحات وارد در آن و اجراي دقيق مواد آن مشکلي وجود نداشته باشد. و اين لايحه تحت تأثير قوانين برخي کشورها که وقف خانوادگي را لغو يا محدود کرده‏اند قرار نگرفته است. زيرا وقف خانوادگي نيز خود داراي اهداف والايي در جهت نيکي و احسان به خويشاوندان و رسيدگي و کمک به آنهاست و غالبا کساني که از اين وقف بهره‏مند مي‏شوند از قشر نيازمند جامعه هستند و حمايت از اين گونه وقف خود تشويق مردم به اقدام بر وقف مي‏باشد. گذشته از اينکه غالبا در وقفهاي خانوادگي تأکيد مي‏شود که در صورت انقراض خانواده‏ي موقوف عليه، وقف جهت عام پيدا خواهد کرد و به وقف خيريه‏ي دائمي تبديل خواهد شد. وقف دائم و وقف موقت وقف از نظر مدت آن به دو نوع تقسيم مي‏شود: 1.وقف دائم؛ 2. وقف موقت. وقف دائمي آن است که مال وقف شده تا ابد به همان صورت باقي خواهد ماند. وقف موقت آن است که مدت زمان آن توسط وقف کننده يا قانون تا زمان مشخصي تعيين مي‏شود و پس از آن مال وقف شده از قيد وقف آزاد مي‏شود. و عموم فقها(ي اهل سنت) را رأي بر آن است که اوقاف در اصل ابدي و دائمي است زيرا وقف براي اين است که عمل خير صدقه‏ي جاريه و دائمي باشد و لذا تعيين زمان براي آن با اين ويژگي تناقض دارد و لذا فقها شرط کرده‏اند که در وقف بايد آخرين بهره‏برداري از آن جهت خيري باشد که هيچ‏گاه قطع نشود و هر وقفي که مصرفي براي آن از سوي وقف کننده تعيين نشده باشد به فقرا و مساکين تعلق خواهد گرفت. اما مالکيه با ضرورت ابدي بودن حکم وقف مخالفت کرده‏اند و در نظر آنان وقف اساسا ممکن است ابدي يا موقت باشد. و در صورت دوم پس از انقضاي زمان مقررمال به واقف برمي‏گردد و او امکان تصرف آزاد در آن مال را خواهد داشت. و اين فقها معتقدند که در نصوص شرعي مربوط به وقف چيزي که ضرورت ابدي بودن آن را تأکيد کند وجود ندارد. گذشته از اينکه در وقف موقت امکان نيکي و احسان به مردم فراهم مي‏شود. قانون مصر در ماده‏ي پنجم قانون شماره‏ي 48 سال 1946 چنين آمده است: «وقف مسجد فقط به صورت دائم ممکن است. اما وقف در راههاي خير و احسان، بجز وقف مسجد، ممکن است دائم يا موقت باشد». قانون اوقاف مصر پيش از اينکه وقف خانوادگي را لغو کند تأکيد داشت بر اينکه تعيين مدت زمان وقف خانوادگي با تعيين مدت يا طبقات نسل بايد باشد و وضع کنندگان اين قانون آن را از مذاهب فقهي نگرفته بودند بلکه تکيه‏ي آنان بر مصلحت بود با استناد به اين واقعيت که در وقف خانوادگي دائم در بسياري از موارد پس از گذشت زماني دراز نسبت مستحقان وقف گم مي‏شود و در نتيجه مال موقوفه بي‏صاحب و بلاتکليف مي‏ماند و ضايع شده يا از بين مي‏رود. قانون لبنان بر اساس قانون اوقاف لبنان، در وقف خانوادگي بايد مدت زمان پايان آن تعيين شود و امکان دائم بودن آن وجود ندارد و ماده‏ي هشتم قانون مارس 1947 بر اين امر تأکيد مي‏کند. در اين قانون روش تعيين زمان پايان وقف بر اساس طبقات نسل و... مي‏باشد و بر اساس ماده‏ي نهم واقف فقط مي‏تواند براي دو طبقه (دو نسل) وقف نمايد و براي بيش از آن مجاز نيست البته خود وقف کننده از اين دو طبقه به حساب نمي‏آيد. و اگر براي بيش از دو طبقه چيزي را وقف نمايد طبق قانون اين وقف فقط به طبقه‏ي اول و دوم تعلق مي‏گيرد، و پس از يک يا دو طبقه بر حسب تعيين واقف مدت زمان وقف پايان يافته و مال موقوف به مالک آن بازمي‏گردد و درصورت نبودن وي در قيد حيات به ورثه‏ي او تعلق مي‏گيرد (ماده‏ي دهم). و اگر از واقف وارثي باقي نمانده باشد مال موقوف به مالکيت اداره‏ي کل اوقاف در مي‏آيد و اگر واقف جهت خيريه‏اي براي وقف تعيين کرده باشد به مصرف آن خواهد رسيد (ماده‏ي يازدهم). اما وقف خيريه در لبنان فقط به صورت دائم است و قواينن کشوري در مورد آن ساکت است و لذا درباره‏ي آن طبق بهترين اقوال در مذهب ابوحنيفه عمل مي‏شود که وقف را دائم مي‏داند. قانون کويت از محتواي مواد فرمان اميري صادر شده در سال 1951 م چنين برمي‏آيد که وقف دائمي و موقت در کويت مجاز است. ماده‏ي نهم اين فرمان مي‏گويد که وقف خانوادگي موقت با پايان يافتن مدت تعيين شده از طرف وقف کننده و يا تمام شدن از بين رفتن کساني که براي آنان وقف انجام شده، پايان مي‏پذيرد و طبق اين فرمان تعيين زمان بر طبق قانون و يا با تعيين مدت در سند وقف يا تمام شدن کساني است که وقف براي آنان صورت گرفته است. همچنين طبق ماده‏ي هفتم اين فرمان واقف مي‏تواند تمام وقف يا برخي از آن را به خود برگرداند، چه وقف خانوادگي باشد و چه عام؛ حتي اگر در سند وقف، خود را از اين کار محروم کرده باشد. بجز وقف مسجد که دائم است و وقف کننده نمي‏تواند هيچ تغييري در آن ايجاد کند اگرچه از قبل شرط کرده باشد، زيرا وقف مسجد اساسا دائم است و امکان تعيين زمان براي آن وجود ندارد. اما در وقف عام و خانوادگي، وقف کننده بر طبق موازين قانوني مي‏تواند وقف را برگرداند. اما لايحه‏ي جديد قانوني اوقاف از چارچوب قانون قبلي فراتر نرفته بلکه يک قاعده‏ي کلي درآورده که طبق ماده‏ي دهم آن، وقف خانوادگي و عام ممکن است دائم يا موقت باشد و اگر وقف کننده در وقف خانوادگي يا عام دائم و موقت بودن آن را مشخص نکند وقف دائم محسوب مي‏شود و با اين حال واقف مي‏تواند براي وقف دائم خانوادگي يا عام طبق قانون، زمان تعيين نمايد و آن را به وقف موقت تبديل کند. البته درماده‏ي يازدهم اين قانون مواردي ذکر شده که در آنها وقف فقط دائم است و آنها عبارتند از: 1.وقف مسجد و مقبره و هر چه که بر آنها وقف شود. 2.وقف عامي که بيش از يک وقف کننده در ايجاد آن شرکت داشته باشند و آنچه که قاضي ضرورت ادامه‏ي وقف بودن آن را تشخيص بدهد. بدين ترتيب اين قانون حد اعتدال را در نظر گرفته و به جواز دائم بودن و موقت بودن وقف خانوادگي يا عام حکم کرده است. البته با در نظر گرفتن استثناهايي که در آن موارد وقف بايد دائم باشد و بر خلاف قانون مصر و برخي ديگر از کشورهاي عربي قانون کويت موقت بودن وقف خانواگي را ضروري نمي‏داند. ايجاد وقف آيا قبول در صحت وقف شرط است؟ رأي راجح عموم فقها (ي اهل سنت) بر اين است که وقف اساسا عقد نيست بلکه يک نوع تصرف قانوني يک طرفه است که فقط با اراده‏ي وقف کننده ايجاد و محقق مي‏شود و لذا وقف تنها با اجراي صيغه‏ي وقف از طرف وقف کننده ايجاد مي‏شود و نيازي به قبول کردن موقوف عليه نيست، تا انشاي عقد و يا صحت و اکمال آن و يا استحقاق در آن تحقق يابد. قبول وقف از نظر قانون در قانون مصر نيز قبول کرد به عنوان شرطي براي صحت و ثبوت وقف و يا استحقاق در آن ذکر نشده و در اين قانون فقط يک حالت استثنا شده که در آن قبول وقف، شرط استحقاق موقوف عليهم است. و آن در حالتي است که وقف بر گروهي باشد که نماينده‏ي قانوني داشته باشند مانند برخي از گروههاي رسمي، و در اين صورت بايد نماينده‏ي قانوني آن وقف را قبول نمايد و اگر قبول نکرد وقف در صورت امکان به گروهي منتقل مي‏شود که استحقاق آن را داشته باشد و اگر چنين گروهي يافت نشد، وقف پايان يافته تلقي مي‏گردد (ماده‏ي 9) البته هدف قانونگذار از اين استثنا اين بوده که از فريب کاري و سوء استفاده‏ي برخي اشخاص نسبت به اين وقف و تلاش براي نفوذ و دخالت در امور گروهي که وقف بر آن مي‏شود جلوگيري نمايد. قانون لبنان در لبنان قانون وقف خانوادگي متعرض اين مسأله نشده و محاکم قانوني لبنان در مورد شرط قبول در وقف بهترين اقوال و فتاواي مذهب حنفي را ملاک عمل قرار مي‏دهند که مي‏گويد: «قبول در وقف اساسا شرط نيست نه در صحت وقف و نه در استحقاق آن». لايحه‏ي قانوني کويت لايحه‏ي قانوني وقف در کويت فتواي عموم فقهاي اهل سنت را ملاک قرار داده و قبول را شرط صحت وقف ندانسته است. اين مطلب در ماده‏ي پنجم اين لايحه مورد تصريح قرار گرفته است که مي‏گويد: «قبول در صحت وقف شرط نيست.» البته در ماده‏ي دوم نيز آمده است که وقف با اراده‏ي وقف کننده واقع مي‏شود. ضمنا شايان توجه است که در ماده يازدهم اين لايحه آمده است که اگر استحقاق واقف توسط کسي که قرار است براي او وقف شود رد شود، استحقاق ساقط مي‏شود و به اقتضاي ماده‏ي هجدهم عايدات چنين وقفي به عموم خيرات تعلق خواهد گرفت. و استناد اين لايحه در چنين مواردي رأي فقهاست که مي‏گويد هر کس حق دارد استحقاق خود را براي وقف رد کند تا جبرا چيزي در مالش وارد نشود و در اين تفاوتي نيست بين اينکه شخص مورد نظر حقيقي يا حقوقي باشد مانند يک گروه و سازماني که نماينده‏ي قانوني دارد. آيا در صحت وقف ثبت قانوني شرط است؟ اساسا صحت وقف فقط منوط به اين است که از وقف کننده لفظ يا عمل يا اشاره‏اي صادر شود که بر ايجاد وقف دلالت داشته باشد و لذا وقف با سخن و يا عمل صورت مي‏گيرد و فقها نوشتن وقف يا گواه رسمي گرفتن را به عنوان شرط صحت آن ذکر نکرده‏اند. البته برخي از قوانين کشورهاي عربي اين شرط جديد را جهت صحت وقف اضافه کرده‏اند و هدف ايجاد نظم و انضباط در تصرف در وقفيات و حل مشکلات و اختلافات مربوط به آنها بوده و اين شرط پس از اين اضافه شده که برخي از اوقاف پذيرفته شده بدون ثبت رسمي بسياري از مشکلات و اختلافات را سبب شده و موجب اعتراضاتي از سوي مردم گرديده است. برخي نيز با اين شرط جديد به اين دليل که ديدند اين شرط دايره‏ي وقف را محدود مي‏کند به مخالفت برخاستند گذشته از اينکه هيچ يک از فقها ثبت رسمي را دليل بر صحت وقف ندانسته‏اند. قانون مصر ماده‏ي اول و دوم قانون اوقاف مصر صدور گواهي رسمي از طرف مالک در سازمان مربوطه را شرط صحت وقف و امکان بازگرداندن آن و تغيير دادن در مصرف درآمدهاي آن و شروط وقف و تغيير آن دانسته است و اين شرط به اين معني است که ايجاد وقف بايد در محضر رسمي در برابر مسؤول دفترخانه و قاضي داراي صلاحيت، ثبت و مکتوب شود و بايد وقف در دفاتر دفترخانه‏ي مربوطه نيز ثبت شود و بدين ترتيب مي‏بينيم که قانون مصر ثبت رسمي را جزو شروط صحت وقف دانسته است ولي اين حکم شامل وقف مسجد نمي‏شود و وقف مسجد همچنان در مصر تابع احکام فقه است که فقها آن را با شاهده گرفتن و بدون آن صحيح دانسته‏اند. قانون لبنان در لبنان وقف خانوادگي طبق قانون بايد در محاکم قانوني ثبت شود و طبق ماده‏ي پنجم قانون مارس 1947 م اجبار قانوني براي ثبت وقف فقط در مورد املاک مي‏باشد زيرا در غير اين صورت نمي‏توان وقف بودن ملک را قانونا ثابت نمود و بر اين اساس براي صحت وقف املاک دو شرط لازم است: 1.ثبت رسمي در محاکم قانوني؛ 2. ثبت محضري در سند ملک. در اينجا نيز در مورد وقف مسجد و مراکز نگهداري ايتام و سالمندان و بيارستانها استثنا قائل شده و تخصيص اماکن براي اين عناوين براي ثبوت وقف کافي است و در غير اين موارد بايد وقف در دفترخانه و در سند مالکيت ملک ثبت شود و همچنين طبق ماده‏ي هفدهم قانون مرافعات قانوني صادر شده در فوريه‏ي 1962 م بايد ملک موقوف در محاکم شرعي و ديني ثبت شود و در صورتي که ملک وقف شده مربوط به مسيحيان و کاتوليکها باشد بايد در محکمه‏ي تابع کليسا ثبت شود چنانکه در ماده‏هاي 264 و 265 قانون ثبت اموال مسيحيان آمده است. قانون کويت در قانون کويت نيز هيچ انگيزه‏اي براي شرط قرار دادن ثبت وقف به نظر نرسيده زيرا اين شرط جديدي اسيت که هيچ يک از فقها نگفته است و لذا بر حسب قوانين کويت وقف تنها با اراده‏ي وقف کننده صورت مي‏گيرد و تنها کتابت يا قول شخص او و يا حتي اشاره‏اي که مقصود را برساند (در صورتي که قادر به گفتن يا نوشتن نباشد) کافي است و با وجود قرينه‏اي گويا وقف با فعل وقف کننده نيز تحقيق مي‏يابد. واقف اهليت واقف بدون شک وقف از مصاديق احسان و کار خير است و مانند بقيه‏ي خيرات بايد انجام دهنده‏ي آن اهليت لازم را داشته باشد تا عمل او صحيح باشد و اهليت او جز با وجود سه شرط امکان پذير نيست: 1.وقف کننده بايد بالغ باشد و بچه حتي اگر مميز باشد اهليت وقف کردن ندارد و وقف او باطل است. 2.وقف کننده بايد عاقل باشد و وقف ديوانه و ناقص العقل باطل است. 3.واقف بايد رشيد يعني داراي رشد عقلي و اراده‏ي صحيح باشد. در اين مورد قوانين بسياري از کشورهاي عربي سن رشد را اتمام بيست و يک سال دانسته، مانند ماده‏ي اول قانون شماره‏ي 99 مصر مصوب سال 1947 م. و اما قانون وقف لبنان (1947 م) سن رشد را براي واقف تعيين نکرده و اين به معناي لغو اين شرط نيست بلکه به اين معناست که عموما واقف بايد اهليت وقف کردن را داشته باشد. در بند اول ماده‏ي سوم لايحه‏ي قانون وقف کويت نيز آمده است که وقف کننده بايد اهليت لازم را داشته باشد و مقصود از آن اين است که وقف کننده بايد قانونا اهليت داشته باشد يعني به سن قانوني رشد رسيده باشد و سن رشد در کويت 24 سال است. وقف غير مسلمان اصل در مذاهب اسلامي بر اين است که وقف غير مسلمان صحيح و لازم است اگرچه فقها در برخي جزئيات آن اختلاف کرده‏اند. و نيز فقها در اين اصل اتفاق نظر دارند که وقف غير مسلمان در صورتي که در جهت معصيت باشد به صورتي که در دين خودش و يا در اسلام به عنوان خير به حساب نيايد، باطل است و فقها درباره‏ي اينکه ملاک خير و صلاح بودن اين وقف چيست اختلاف کرده‏اند. قانون مصر ماده‏ي هفتم قانون 1946 م مصر مي‏گويد که وقف غير مسلمان صحيح است در صورتي که در حهتي که در دين خودش و در اسلام حرام است نباشد. مفاد اين حکم اين است که اگر وقف در جهتي باشد که در اسلام و ديانتهاي ديگر کار خير به حساب مي‏آيد مانند وقف براي فقرا و مساکين و مراکز علمي و درماني دراين صورت دين وقف کننده ملاک نيست و وقف او صحيح است. همچنين وقف براي چيزي که در اسلام و ديانتهاي آسماني ديگر مباح است، صحيح مي‏باشد. بنابراين غير مسلمان مي‏تواند براي مسجد و کليسا وقف نمايد. البته در اين حکم وضعيت ويژه‏ي غير مسلمانان در نظر گرفته شده و مصلحت ديده شده که در مورد وقف براي آنان تسهيل شود و لذا در مواردي که اسلام و دين شخص وقف کننده جايز دانسته‏اند وقف آنان مقبول است مانند مسجد و کليسا، و در مواردي که اسلام و دين وقف کننده اجازه نمي‏دهد وقف آنان باطل است. قانون لبنان براي صحت وقف غير مسلمان در لبنان شرطي است که حنفي‏ها مطرح کرده‏اند و آن اين است که وقف از نظر اسلام و دين شخص وقف کننده مجاز و مقبول باشد. قانون کويت ماده‏ي چهارم لايحه‏ي قانون اوقاف کويت مي‏گويد: وقف غير مسلمان صحيح است البته بايد در آن شرطي که در بند سوم ماده‏ي سوم اين قانون آمده مراعات شود و آن اين است که جهتي که براي آن وقف مي‏شود چيزي نباشد که در اسلام حرام است. البته نمي‏توان گفت که وقف غير مسلمان بايد نيت و جهت قربة الي الله و اسلامي داشته باشد زيرا اين يک مغالطه خواهد بود. شروط واقف مقصود از شرط واقف چيزي است که واقف در وقف‏نامه مي‏نويسد و با اراده‏ي خود آن را اعلام مي‏کند و روش و برنامه‏اي که از نظر ولايت و تصرف در مال خود پس از وقف آن در نظر مي‏گيرد و نحوه‏ي بهره‏برداري و توزيع عايدات وقف و موارد مصرف براي بهره‏برداري از آن مي‏باشد همچنين شرط واقف در مورد موقت يا دائم بودن وقف نيز مطرح است. در ميان فقها اختلافي در اين نيست که برخي از شروط واقف از نظر مشروع صحيح و معتبر است و ان شرطهايي است که با اصل وقف منافات نداشته باشد و مخل وقف و مخالف شرع نباشد. و اگر شروط واقف و يا برخي از آن شروط مخالف شرع باشد طبعا آن شروط باطل است و اصطلاحا شرط فاسد يا باطل ناميده مي‏شود و آن شروطي است که با اصل وقف منافات داشته باشد يا مخل وقف و يا مخالف شرع باشد. قاعده:شرط واقف مانند نص شرعي است. اين قاعده اساسا از نظر فقه محترم و معتبر است و شرعا بايد به آن عمل شود زيرا شرط شرعي واقف حاکي از اراده‏ي اوست و مخالفتي با شرع ندارد لذا به عنوان نص شرعي است و عمل به آن واجب است مگر به ضرورتي يا رجحان امري. قانون مصر قانون مصر (شماره‏ي 48 سال 1946 م) شرايط وقف کنندگان را به دو دسته تقسيم کرده که برخي از آنها صحيح و معتبر و برخي باطل و غير معتبر است. در راستاي شرطهاي صحيح، ماده‏ي دوازدهم اين قانون شرطهاي واقفين را در ده مورد خلاصه کرده و آنها را شرطهاي ده گانه ناميده است و آنها شرطهايي است که از سوي وقف‏کنندگان بسياري در نوشته‏هاي آنان مطرح شده و لذا فقها درباره‏ي آنها به بحث و اظهار نظر پرداخته‏اند. اين شروط ده گانه عبارتند از: عطا کردن، محروم کردن، داخل کردن، خارج کردن، افزايش، کاهش، تغيير، تبديل، طلب تبديل، تبادل. همچنين بر طبق همين ماده‏ي قانوني واقف مي‏تواند در موارد ده گانه فوق در چيزي که وقف مي‏کند، فقط براي خود شرط کند که هر گونه که بخواهد در چارچوب قانون در آنها تصرف نمايد. و براي صحيح بودن اين شرايط دو مسأله مطرح است: اول اينکه فقط وقف کننده اين شرطها را بگذارد نه هيچ کس ديگر حتي ورثه و مستحقان وقف. دوم.اينکه اين شرطها درست در هنگام ايجاد وقف مطرح شود نه بعد از آن. البته طبق اين قانون در صورتي که رعايت نکردن برخي از شرايط واقف لطمه‏اي به مصلحت وقف يا وقف کننده و مستحقان آن نزند از رعايت نکردن اين شروط منع نشده است (ماده‏ي 22) اما اگر در وقف شرطي غير صحيح مطرح شود اصل وقف صحيح، و اين شرط باطل خواهد بود (ماده‏ي 6). قانون لبنان قانون وقف خانوادگي لبنان (1947 م) با شروط ده گانه‏ي ياد شده به روشي کاملات مغاير با قانون مصر برخورد کرده است. ماده‏ي چهاردهم قانون اوقاف لبنان مي‏گويد: واقف مجاز است که شروط ده گانه را براي خود يا ديگري فقط در چارچوب اين قانون تعيين نمايد. و چنانکه ملاحظه مي‏شود قانون لبنان دست واقفين را در اين مورد کاملا باز نگذاشته و گفته است که واقف مي‏تواند براي خود يا ديگري در زمان مرگ يا حياتش اين شروط را تعيين کند همچنين واقف مي‏تواند شروط وقف و موارد مصرف منافع آن را تغيير دهد ولي همه‏ي اينها بايد مطابق و در چارچوب اين قانون باشد (ماده‏ي 7). همچنين قانون لبنان شروط واقفين را به دو دسته‏ي صحيح و غير صحيح تقسيم کرده است و شروط غير صحيح را باطل دانسته و اصل وقف را پذيرفته است (ماده‏ي 12). قانون کويت اصل در قانون کويت نيز اين است که شرايط صحيحي که واقف تعيين کرده باشد محترم و مورد عمل است. ماده‏ي هفتم قانون اميري کويت (1951 م) مي‏گويد: واقف مي‏تواند بخشي از وقف خانوادگي يا عام و يا کل آن را به ملکيت خود برگرداند و نيز مي‏تواند موارد مصرف و شروط وقف را تغيير دهد و حتي اگر هنگام وقف خود را از اين کار محروم کرده باشد، مگر در مورد مسجد که حتي اگر در هنگام وقف شرط کرده باشد هيچ‏گاه نمي‏تواند وقف را تغيير دهد يا آن را برگرداند. بر طبق قانون کويت نيز شرطهاي وقف کنندگان به دو دسته‏ي صحيح و غير صحيح تقسيم شده و در ماده‏ي نهم اين قانون آمده است که شرط واقف اگر صحيح باشد معتبر است و اگر باطل باشد وقف او صحيح و شرط او باطل است. ولي اگر عمل به شرط صحيحي که واقف گذاشته به زيان واقف و يا خود وقف باشد آن شرط عمل نخواهد شد (بند اول ماده‏ي 8). همچنين قانون وقف کويت به واقف اجازه داده است که هر زمان خواست شروط وقف را تعديل نمايد همچنان که مي‏تواند اصل آن را به خود بازگرداند. البته در مورد مسجد استثناست. در متن اين قانون تسهيلات زيادي براي واقفين در نظر گرفته شده به طوري که هر زمان بخواهند بتوانند شرطهاي صحيحي را اضافه کنند که منحصر به آن شروط ده‏گانه هم نيست زيرا شرطهاي واقفين بر اساس خواستها و اهداف آنان فراوان است. اموال وقف شده اموال وقف شده چيزي است که احکام وقف بر آن جاري مي‏شود، چه منقول باشد و چه غيرمنقول و آن را محل وقف نيز مي‏گويند. و هر چيزي نمي‏تواند موقوفه باشد و فقها براي مال وقف شده شروطي نهاده‏اند که اهم آنها عبارتند از: 1.اموال موقوفه بايد از چيزهايي باشد که بهره بردن از آن شرعا حلال و مباح باشد و خريد و فروش آن مجاز باشد. 2.موقوفه بايد معلوم باشد و وقف مال مجهول صحيح نيست. 3.موقوفه بايد قبل از وقف در ملکيت کامل واقف باشد و اگر کسي مالکيت خود را بر چيزي از دست داده باشد ديگر نمي‏تواند آن را وقف نمايد. در ميان فقها اختلافي در مورد صحت وقف ملک نيست بلکه معمولا اصل در وقف، اين است که ملک باشد اما در مورد وقف مال منقول فقها اختلاف کرده‏اند: مشهور فقها مي‏گويند به طور کلي وقف مال منقول جايز است چه مال مستقلي باشد يا وابسته به چيز ديگري باشد. همچنين فقها درباره‏ي جواز وقف مال مشاع اختلاف کرده‏اند. قانون مصر طبق ماده‏ي هشتم قانون اوقاف مصر وقف مال منقول مطلقا مجاز است و اين قانون برگرفته از حکم فقها و با هدف تسهيل کار واقفين مي‏باشد به طوري که حتي سهام شرکتهاي سهامي را مي‏توان وقف نمود البته به شرط اينکه شرکتي که سهامش وقف مي‏شود معاملاتش از نظر شرع جايز و مباح باشد. همچنين قانون مصوب 1046 م مصر وقف مال مشاع قابل تقسيم را ممنوع نکرده اما وقف مال مشاع غير قابل تقسيم را ممنوع کرده و تبصره‏ي اين قانون مي‏گويد: «مصلحت است که وقف سهم مشاع در املاکي که قابل قسمت نباشد ممنوع شود زيرا تجربه نشان داده است که چنين وقفهايي به منافع وقف لطمه مي‏زند و مشکلات و اختلافات فراواني بين مردم ايجاد مي‏کند». قانون لبنان قانون اوقاف لبنان (1947) وقف مال منقول را مجاز دانسته و در ماده‏ي پانزدهم اين قانون آمده است که: «وقف ملک و مال منقول و سهام شرکتهايي که منافع و بهره‏برداري آنها شرعا جايز است، همه مجاز مي‏باشد». ماده‏ي شانزدهم اين قانون مي‏گويد که وقف مال مشاع از ملک غير قابل تقسيم مجاز نيست مگر اينکه بخش ديگر آن موقوف باشد و با وقف مال يکي به صورت موقوف درآيد. در اين مورد اين قانون شبيه قانون مصر است که وقف مال مشاع قابل تقسيم را جايز مي‏داند. قانون کويت بند دوم ماده‏ي سوم لايحه‏ي قانون اوقاف کويت مي‏گويد براي صحت وقف شرط است که موقوف مال معلوم و در ملکيت کامل واقف باشد و نيز مجاز است که موقوف مال مشاع يا ملک يا منقول يا سهام شرکتها باشد. اطلاق لفظ مال در اين قانون بدون تخصيص آن به اين معني است که هر چه که به آن مال اطلاق شود قابل وقف است چه ملک باشد، چه منقول و چه سهام و يا امتياز مالکيت و اينها همه مي‏تواند وقف شود به شرط اينکه اين سهام در شرکتهاي مالي باشد. و لذا بنابراين قانون، ميان سهام شرکتهاي خصوصي و شرکتهاي سهامي فرق است. زيرا در اينجا مسؤوليت از قيمت سهام تجاوز کرده و به بقيه‏ي اموال وقف سرايت مي‏کند و مفاد اين قانون اين است که وقف مشاع از ملک يا مال منقول نيز مجاز است. موقوف عليه موقوف عليه بر کسي اطلاق مي‏شود که استحقاق وقف دارد و وقف و منافع آن براي اوست چه در حال از منافع وقف استفاده کند يا اينکه هنوز نوبت او نرسيده باشد. و وقف صحيح نيست مگر در حالي که شروط ذکر شده در کتب وقف در او موجود باشد و فقها در بعضي از جزئيات شروط موقوف عليه اختلاف کرده‏اند. در اين ميان يک شرط اساسي است که حتما بايد در موقوف عليه باشد و آن اين است که مصرف وقف در جهت معصيت نباشد زيرا اصل و اساس در وقف طاعت خدا و نيکي است و نمي‏توان با معصيت به خدا نزديک شد و لذا شرط شده است که موقوف عليه يکي از جهات خير باشد و اين نمي‏شود مگر اينکه موقوف عليه يکي از جهات امر شده در شرع مانند انفاق در راه خدا باشد. و يکي از شرايطي که فقها در آن اختلاف کرده‏اند (درباره‏ي موقوف عليه) اين است که جهتي که بر آن وقف انجام مي‏شود منقطع نشود يعني علت وقف از بين نرود و مخصوصا کساني اين شرط را تأکيد کرده‏اند که معتقدند وقف بايد دائم باشد و فقهائي که وقف موقت را نيز مجاز دانسته‏اند اين شرط را لازم نديده‏اند. ممکن است موقوف عليه به طور مشخص تعيين نشود مانند وقف بر فقرا و علما و مساجد و امثال آن، که چنين وقفي علتش هيچ گاه از بين نمي‏رود. و ممکن است موقوف عليه به طورمشخص تعيين شود و فقها اتفاق نظر دارند که وقف بر موقوف عليه معين صحيح نيست مگر اينکه موقوف قابل تملک باشد. و استحقاق موقوف عليه براي بهره‏برداري از منافع وقف تابع خواست و اراده‏ي واقف است و آنچه که واقف درباره‏ي شرايط استحقاق ذکر کرده مادام که با اصل وقف يا يکي از احکام وقف و يا حکم شرع مخالفت نداشته باشد معتبر و صحيح است. قانون مصر در ماده‏ي هفتم قانون اوقاف مصر آمده است که وقف غير مسلمان صحيح است مادام که در جهتي نباشد که در دين او و دين اسلام حرام شده باشد. و اين قانون با نظرات فقها موافق است و اين روش و جهت اساسي قانون است و گروهي از فقها گفته‏اند که اين قانون حق و صحيح است زيرا معصيت بودن عملي بازمي‏گردد به اعتقاد وقف کننده و اينکه چه چيزي در دين او معصيت است يا به نظام علمي کشور. بنابراين اگر غير مسلمان بر معبد يا کليساي خود وقف کند صحيح است. همچنين وقف غير مسلمان بر مساجد و غير آن از آنچه که در شريعت اسلام عمل خير است، صحيح تلقي مي‏شود. قانون مصر مسأله‏ي قطع نشدن جهت وقف را شرط نکرده زيرا اين قانون وقف موقت نيز جايز شمرده شده است. و نيز طبق ماده‏ي 26 قانون اوقاف مصر اگر موقوف عليه واقف را به گونه‏اي بکشد که طبق قانون نتواند از او ارث ببرد در اين صورت از حق وقف خود نيز ممنوع و محروم خواهد شد. قانون لبنان در محاکم لبنان بهترين آرا در مذهب ابوحنيفه ملاک عمل است و حنفي‏ها درباره‏ي موقوف عليه شرط کرده‏اند که بايد يک جهت خيري باشد اگرچه عاقبت آن باشد و چنين چيزي نخواهد بود مگر با وجود دو چيز: يکي اينکه موقوف عليه در نظر واقف براي امور خيري باشد و دوم اينکه از نظر اسلام نيز خيري باشد. قانون اوقاف خانوادگي لبنان شرط عدم انقطاع موقوف عليه را مطرح نکرده زيرا وقف موقت را ضروري دانسته اما در وقف عام که تابع احکام مذهب حنفي است عدم انقطاع را در موقوف عليه شرط کرده است. و طبق ماده‏ي 38 قانون وقف خانوادگي لبنان جز در موارد زير نمي‏توان مستحق وقف (موقوف عليه) را از تمام يا برخي از حقش بر وقف محروم نمود: 1.در موردي که موقوف عليه وقف کننده را بکشد به شکلي که قانونا نتواند از او ارث ببرد. 2.اگر زن بر شوهرش وقف کند و شرط کند که اگر شوهر، اين زن را طلاق داد و يا با زن ديگري ازدواج نمود از حقش بر وقف محروم شود. 3.هنگامي که وقف کننده اسباب و انگيزه‏ي بسيار قوي داشته باشد بر اينکه موقوف عليه را از حقش بر وقف محروم کند که در اين صورت اهميت مسأله را دادگاه تعيين مي‏کند. قانون کويت بند سوم ماده‏ي سوم قانون اوقاف کويت مي‏گويد: «براي صحت وقف بايد موقوف عليه در جهت چيزي نباشد که در شريعت اسلام حرام شده است». و در اين قانون قطع نشدن جهت موقوف عليه شرط نشده زيرا طبق اين قانون وقف موقت نيز جايز است. و به اقتضاي ماده‏ي پنجم فرمان اميري درباره‏ي وقف (1951 م) در بهره‏برداري از وقف بر مساکين و نيازمندان، خويشاوندان واقف حق تقدم دارند و اين برگرفته از احکام فقهي است که صدقه‏ي انسان بر خويشان فقيرش را برتر از صدقه بر فقيران غير خويشاوند مي‏داند. همچنان که ماده‏ي هفدهم اين قانون مي‏گويد که کسي که واقف را به گونه‏اي بکشد که نتواند از او ارث ببرد اگر براي پس از مرگ واقف استحقاق وقف داشته از آن محروم مي‏شود و اگر فرزندان قاتل استحقاق وقف داشته باشند عمل قاتل بر استحقاق آنان تأثيري نخواهد گذاشت. بازگشت از وقف فقها درباره‏ي لزوم وقف و اينکه آيا وقف از تصرفات لازمي است که رجوع و بازگشت در آن ممکن نيست، و يا اينکه از تصرفات جايز است و بازگشت از آن ممکن است، بحث کرده‏اند. و درباره‏ي اين مسأله به دو شکل نظر داده‏اند: ابوحنفيه مي‏گويد وقف جايز است ولي واقف نسبت به آن ملزم نيست و مي‏تواند از تصميم خود برگردد. گروه ديگر که عامه‏ي فقها هستند مي‏گويند: وقف يک تصرف لازم است و به محض اينکه به طور صحيح و کامل با شرايط لازم انجام شد، ديگر واقف حق برگشت از آن را ندارد. بازگشت از وقف يعني پايان دادن به وقف و برگرداندن آن به ملکيت صاحب آن قبل از وقف، به گونه‏اي که بتواند آن را بفروشد يا ببخشد و يا خود در آن به هرشکل تصرف نمايد. در اين مورد قوانين بيشتر کشورهاي عربي رأي ابوحنفيه را گرفته‏اند و وقف را در همه‏ي اشکال آن تصرف غير لازم دانسته‏اند بجز وقف مساجد که در مورد خود مسجد و يا آنچه جهت مخارج مسجد وقف مي‏شود ديگر قابل بازگشت نيست. بازگشت وقف از نظر قانون قانون مصر قانون مصر به وقف کننده اجازه مي‏دهد که مال وقف شده را دوباره به ملکيت خود در آورد. ماده‏ي يازدهم اين قانون مي‏گويد: «واقف مي‏تواند برخي از مال وقف شده‏ي خود يا همه‏ي آن را بازگرداند، چنانکه مي‏تواند برخي از شرايط وقف يا موارد مصرف آن را تغيير دهد اگرچه از قبل خود را از آن محروم کرده باشد اما همه‏ي اين موارد بايد در چارچوب قانون انجام شود». بر اساس همين قانون بازگشت از وقف حق شخصي و ويژه‏ي وقف کننده است و حتي اگر بازگشت از آن را هنگام وقف شرط نکرده باشد مي‏تواند از اين حق استفاده کند اما اين حق به ورثه‏ي او نمي‏رسد و اين بدين معني است که وقف پس از مرگ وقف کننده ديگر لازم و غير قابل برگشت خواهد بود. اما جواز بازگشت از وقف شامل مسجد و آنچه که براي مخارج مسجد وقف مي‏شود نيست و وقف مسجد از ابتدا لازم و غير قابل برگشت است. البته چارچوب اجراي اين قانون منحصر به وقف عام است زيرا چنانکه پيش از اين گفتيم اوقاف خانوادگي به موجب قانون اوقاف مصر ملغا و باطل است. قانون لبنان قانون وقف خانوادگي لبنان (1947 م) اين فتواي فقهي را ملاک قرار داده که مي‏گويد: «وقف تصرف نيست.» و در ماده‏ي هفتم اين قانون آمده که واقف مي‏تواند تمام يا بخشي از وقف خانوادگي را به خود برگرداند، چنانکه مي‏تواند در شرايط و موارد مصرف آن تعديل نمايد. البته به شرط اينکه اين تغييرات با قانون وقف مغايرت نداشته باشد. ضمنا قابل توجه است که قابل تغيير بودن وقف در لبنان منحصر به وقف خانوادگي است، اما وقف عام لازم، و غير قابل بازگشت است که از قول راجح در مذهب ابوحنيفه اخذ شده است. قانون کويت در قانون کويت اصل عدم لزوم وقف به عنوان ضابطه‏اي اساسي در وقف منظور شده است و لذا جز مسجد و آنچه بر آن وقف مي‏شود هيچ وقف ديگري لازم نيست و همه قابل بازگشت است. ماده‏ي هفتم فرمان اميري (1951 م) مي‏گويد: «واقف مي‏تواند تمام يا بخشي از وقف عام يا خانوادگي را به خود برگرداند چنانکه مي‏تواند شرايط و موارد مصرف آن را تغيير دهد. اما در مورد مسجد به هيچ وجه واقف چنين حقي ندارد حتي اگر از پيش آن را شرط کرده باشد و اين حق بازگشت از وقف يک حق قانوني و مطلق است که واقف هر زمان بخواهد مي‏تواند از آن استفاده کند حتي اگر هنگام وقف خود را از آن محروم کرده باشد. اما بازگشت از وقف مسجد و يا تغيير شرايط و مصارف آنچه براي مسجد وقف شده ابدا ممکن نيست. زيرا هر ملک و يا جنسي که براي مسجد و�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 560]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن