تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نشانه توبه كننده چهار است: عمل خالصانه براى خدا، رها كردن باطل، پايبندى به حق ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844950515




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاریخچه حجاب و علل پیدایش آن


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تاریخچه حجاب و علل پیدایش آن
تاریخچه حجاب و علل پیدایش آن نويسنده: علامه شهیدمرتضی مطهری(رحمت الله علیه) تاریخچه حجاباطلاع من از جنبه تاریخی کامل نیست.اطلاع تاریخی ما آنگاه کامل است که‏بتوانیم درباره همه مللی که قبل از اسلام بوده‏اند اظهار نظر کنیم.قدر مسلم این است‏که قبل از اسلام در میان بعضی ملل حجاب وجود داشته است.تا آنجا که من در کتابهای مربوطه خوانده‏ام در ایران باستان و در میان قوم یهود واحتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت‏تر بوده‏است،اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و به وسیله اسلام در عرب پیداشده است.ویل دورانت در صفحه 30 جلد 12 تاریخ تمدن(ترجمه فارسی)راجع به قوم‏یهود و قانون تلمود می‏نویسد:«اگر زنی به نقض قانون یهود می‏پرداخت چنانکه مثلا بی‏آنکه چیزی بر سر داشت‏به میان مردم می‏رفت و یا در شارع عام نخ می‏رشت‏یا با هر سنخی از مردان درد دل‏می‏کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه‏اش تکلم می‏نمود همسایگانش‏می‏توانستند سخنان او را بشنوند،در آن صورت مرد حق داشت‏بدون پرداخت‏مهریه او را طلاق دهد.»علیهذا حجابی که در قوم یهود معمول بوده است از حجاب اسلامی-چنانکه بعداشرح خواهیم داد-بسی سخت‏تر و مشکلتر بوده است.در جلد اول تاریخ تمدن صفحه 552 راجع به ایرانیان قدیم می‏گوید:«در زمان زردشت زنان منزلتی عالی داشتند،با کمال آزادی و با روی گشاده درمیان مردم آمد و شد می‏کردند...»آنگاه چنین می‏گوید:«پس از داریوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد.زنان فقیرچون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظکردند ولی در مورد زنان دیگر گوشه نشینی زمان حیض که برایشان واجب بودرفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعی‏شان را فرا گرفت،و این امر خودمبنای پرده پوشی در میان مسلمانان به شمار می‏رود.زنان طبقات بالای اجتماع‏جرات آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش‏دار از خانه بیرون بیایند و هرگزبه آنان اجازه داده نمی‏شد که آشکارا با مردان آمیزش کنند.زنان شوهردار حق‏نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان باشد ببینند.در نقشهایی که از ایران‏باستان بر جای مانده هیچ صورت زن دیده نمی‏شود و نامی از ایشان به نظرنمی‏رسد...»چنانکه ملاحظه می‏فرمایید حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکمفرمابوده،حتی پدران و برادران نسبت‏به زن شوهردار نامحرم شمرده می‏شده‏اند.به عقیده ویل دورانت مقررات شدیدی که طبق رسوم و آئین کهن مجوسی درباره‏زن حائض اجرا می‏شده که در اتاقی محبوس بوده،همه از او در مدت عادت زنانگی‏دوری می‏جسته‏اند و از معاشرت با او پرهیز داشته‏اند،سبب اصلی پیدا شدن حجاب‏در ایران باستان بوده است.در میان یهودیان نیز چنین مقرراتی درباره زن حائض اجرامی‏شده است.اما اینکه می‏گوید:«و این امر خود مبنای پرده‏پوشی در میان مسلمانان به شمار می‏رود»منظورش چیست؟آیا مقصود این است که علت رواج حجاب در میان مسلمانان نیز مقررات خشنی‏است که درباره زن حائض اجرا می‏شود؟! همه می‏دانیم که در اسلام چنین مقرراتی‏هرگز وجود نداشته است و ندارد.زن حائض در اسلام فقط از برخی عبادات واجب‏نظیر نماز و روزه معاف است و همخوابگی با او نیز در مدت عادت زنانگی جایزنیست،ولی زن حائض از نظر معاشرت با دیگران هیچ گونه ممنوعیتی ندارد که عملامجبور به گوشه نشینی شود.و اگر مقصود این است که حجاب رایج میان مسلمانان عادتی است که از ایرانیان‏پس از مسلمان شدنشان به سایر مسلمانان سرایت کرد،باز هم سخن نادرستی است،زیرا قبل از اینکه ایرانیان مسلمان شوند آیات مربوط به حجاب نازل شده است.از سخنان دیگر ویل دورانت هر دو مطلب فهمیده می‏شود یعنی هم مدعی است‏که حجاب به وسیله ایرانیان پس از مسلمانان شدنشان در میان مسلمانان رواج یافت‏و هم مدعی است که ترک همخوابگی با زن حائض،در حجاب زنان مسلمان و لااقل‏در گوشه‏گیری آنان مؤثر بوده است.در جلد 11 صفحه 112(ترجمه فارسی)می‏گوید:«ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام بود.عربان‏از دلفریبی زن بیم داشتند و پیوسته دلباخته آن بودند و نفوذ طبیعی وی را با تردیدمعمولی مردان درباره عفاف و فضیلت زن تلافی می‏کردند.عمر به قوم خودمی‏گفت:با زنان مشورت کنند و خلاف رای ایشان رفتار کنند.ولی به قرن اول‏هجری مسلمانان زن را در حجاب نکرده بودند،مردان و زنان با یکدیگر ملاقات‏می‏کردند و در کوچه‏ها پهلو به پهلوی می‏رفتند و در مسجد با هم نماز می‏کردند. حجاب و خواجه‏داری در ایام ولید دوم(126-127 هجری)معمول شد. گوشه‏گیری زنان از آنجا پدید آمد که در ایام حیض و نفاس بر مردان حرام بودند.»در صفحه 111 می‏گوید:«پیمبر از پوشیدن جامه گشاد نهی کرده بود،اما بعضی عربان این دستور را ندیده می‏گرفتند.همه طبقات زیورهایی داشتند.زنان پیکر خود را به نیم تنه و کمربندبراق و جامه گشاد و رنگارنگ می‏آراستند،موی خود را به زیبایی دسته می‏کردندیا به دو طرف سر می‏ریختند،یا به دسته‏ها بافته به پشت‏سر می‏آویختند و گاهی‏اوقات با رشته‏های سیاه ابریشم نمایش آن را بیشتر می‏کردند.غالبا خود را به‏جواهر و گل می‏آراستند.پس از سال‏97 هجری چهره خویش را از زیر چشم به‏نقاب می‏پوشیدند.از آن پس این عادت همچنان رواج بود.»ویل دورانت در جلد 10 تاریخ تمدن صفحه‏233 راجع به ایرانیان باستان‏می‏گوید:«داشتن متعه بلا مانع بود.این متعه‏ها مانند معشوقه‏های یونانی آزاد بودند که درمیان مردم ظاهر و در ضیافت مردان حاضر شوند،اما زنان قانونی معمولا دراندرون خانه نگهداری می‏شدند.این رسم دیرین ایرانی به اسلام منتقل شد.»ویل دورانت طوری سخن می‏گوید که گویی در زمان پیغمبر کوچکترین دستوری‏درباره پوشیدگی زن وجود نداشته است و پیغمبر فقط از پوشیدن جامه گشاد نهی کرده‏بوده است!و زنان مسلمان تا اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری با بی‏حجابی‏کامل رفت و آمد می‏کرده‏اند.و حال آنکه قطعا چنین نیست.تاریخ قطعی بر خلاف آن‏شهادت می‏دهد.بدون شک زن جاهلیت همچنان بوده که ویل دورانت توصیف می‏کندولی اسلام در این جهت تحولی به وجود آورد.عایشه همواره زنان انصار را اینچنین‏ستایش می‏کرد:«مرحبا به زنان انصار.همینکه آیات سوره نور نازل شد یک نفر از آنان دیده نشدکه مانند سابق بیرون بیابد.سر خود را با روسریهای مشکی می‏پوشیدند.گویی‏کلاغ روی سرشان نشسته است.» (1)در سنن ابو داود جلد 2 صفحه 382 همین مطلب را از ام سلمه نقل می‏کند با این‏تفاوت که ام سلمه می‏گوید:«پس از آنکه آیه سوره احزاب یدنین علیهن من جلابیبهن نازل شد زنان انصارچنین کردند.»«کنت گوبینو»در کتاب سه سال در ایران نیز معتقد است که حجاب شدید دوره‏ساسانی،در دوره اسلام در میان ایرانیان باقی ماند.او معتقد است که آنچه در ایران‏ساسانی بوده است تنها پوشیدگی زن نبوده است‏بلکه مخفی نگه داشتن زن بوده است. مدعی است که خودسری موبدان و شاهزادگان آن دوره به قدری بود که اگر کسی زن‏خوشگلی در خانه داشت نمی‏گذاشت کسی از وجودش آگاه گردد و حتی الامکان او راپنهان می‏کرد زیرا اگر معلوم می‏شد که چنین خانم خوشگلی در خانه‏اش هست دیگرمالک او و احیانا مالک جان خودش هم نبود.«جواهر لعل نهرو»نخست وزیر فقید هند نیز معتقد است که حجاب از ملل‏غیر مسلمان روم و ایران به جهان اسلام وارد شد.در کتاب نگاهی به تاریخ جهان جلداول صفحه 328 ضمن ستایش از تمدن اسلامی به تغییراتی که بعدها پیدا شد اشاره‏می‏کند و از آن جمله می‏گوید:«یک تغییر بزرگ و تاسف‏آور نیز تدریجا روی نمود و آن در وضع زنان بود.درمیان زنان عرب رسم حجاب و پرده وجود نداشت.زنان عرب جدا از مردان وپنهان از ایشان زندگی نمی‏کردند بلکه در اماکن عمومی حضور می‏یافتند،به‏مسجدها و مجالس وعظ و خطابه می‏رفتند و حتی خودشان به وعظ و خطابه‏می‏پرداختند.اما عربها نیز بر اثر موفقیتها تدریجا بیش از پیش رسمی را که در دوامپراطوری مجاورشان یعنی امپراطوری روم شرقی و امپراطوری ایران وجودداشت اقتباس کردند.عربها امپراطوری روم را شکست دادند و به امپراطوری ایران‏پایان بخشیدند.اما خودشان هم گرفتار عادات و آداب ناپسند این امپراطوریهاگشتند.به قراری که نقل شده است مخصوصا بر اثر نفوذ امپراطوری قسطنطنیه وایران بود که رسم جدایی زنان از مردان و پرده نشینی ایشان در میان عربها رواج‏پیدا کرد.تدریجا سیستم‏«حرم‏»آغاز گردید و مردها و زنها از هم جدا گشتند.»سخن درستی نیست.فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان‏غیر عرب،حجاب از آنچه در زمان رسول اکرم وجود داشت‏شدیدتر شد نه اینکه‏اسلام اساسا به پوشش زن هیچ عنایتی نداشته است.از سخنان نهرو برمی‏آید که رومیان نیز(شاید تحت تاثیر قوم یهود)حجاب‏داشته‏اند و رسم حرمسراداری نیز از روم و ایران به دربار خلفای اسلامی راه یافت. این نکته را دیگران نیز تایید کرده‏اند.در هند نیز حجاب سخت و شدیدی حکمفرما بوده است ولی درست روشن‏نیست که قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و یا بعدها پس از نفوذ اسلام درهند رواج یافته است و هندوان غیر مسلمان تحت تاثیر مسلمانان و مخصوصامسلمانان ایرانی حجاب زن را پذیرفته‏اند.آنچه مسلم است این است که حجاب‏هندی نیز نظیر حجاب ایران باستان سخت و شدید بوده است.از گفتار ویل دورانت درجلد دوم تاریخ تمدن برمی‏آید که حجاب هندی به وسیله ایرانیان مسلمان در هندرواج یافته است.نهرو پس از سخنانی که از او نقل کردیم می‏گوید:«متاسفانه این رسم ناپسند کم کم یکی از خصوصیات جامعه اسلامی شد و هند نیزوقتی مسلمانان بدین جا آمدند آن را آموخت.»به عقیده نهرو حجاب هند به واسطه مسلمانان به هند آمده است.ولی اگر تمایل به ریاضت و ترک لذت را یکی از علل پدید آمدن حجاب بدانیم‏باید قبول کنیم که هند از قدیمترین ایام حجاب را پذیرفته است،زیرا هند از مراکزقدیم ریاضت و پلید شمردن لذات مادی بوده است.راسل در زناشویی و اخلاق صفحه 135 می‏گوید:«اخلاق جنسی آنچنان که در جوامع متمدن دیده می‏شود از دو منبع سرچشمه‏می‏گیرد:یکی تمایل به اطمینان پدری،و دیگری اعتقاد مرتاضانه به خبیث‏بودن‏عشق.اخلاق جنسی در اعصار ما قبل مسیحیت و در ممالک خاور دور تا به امروزفقط از منبع اول منشعب می‏شود و استثنای آن هند و ایران است که ظاهرا ریاضت طلبی در آنجا پدید آمده و در سراسر جهان پراکنده شده است.»به هر حال آنچه مسلم است این است که قبل از اسلام حجاب در جهان وجودداشته است و اسلام مبتکر آن نیست،اما اینکه حدود حجاب اسلامی با حجابی که درملل باستانی بود یکی است‏یا نه،و دیگر اینکه علت و فلسفه‏ای که از نظر اسلام‏حجاب را لازم می‏سازد همان علت و فلسفه است که در جاهای دیگر جهان منشاپدید آمدن حجاب شده است‏یا نه، مطالبی است که در قسمتهای بعدی به تفصیل‏درباره آنها سخن خواهیم گفت.بخش دوم: علل پیدا شدن حجابعلت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست؟چطور شد که در میان همه یا بعضی ملل‏باستانی پدید آمد؟اسلام که دینی است که در همه دستورهای خویش فلسفه ومنظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تایید و یا تاسیس کرد؟مخالفان حجاب سعی کرده‏اند جریانات ظالمانه‏ای را به عنوان علت پیدا شدن‏حجاب ذکر کنند،و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیر اسلامی فرق نمی‏گذارند،چنین وانمود می‏کنند که حجاب اسلامی نیز از همین جریانات ظالمانه سرچشمه‏می‏گیرد.در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است و غالبا این‏علتها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است.ما مجموع آنها را ذکرمی‏کنیم.نظریاتی که به دست آورده‏ایم بعضی فلسفی و بعضی اجتماعی و بعضی‏اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است که ذیلا ذکر می‏شود:1.میل به ریاضت و رهبانیت(ریشه فلسفی)2.عدم امنیت و عدالت اجتماعی(ریشه اجتماعی)3.پدر شاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی‏مرد(ریشه اقتصادی)4.حسادت و خودخواهی مرد(ریشه اخلاقی)5.عادت زنانگی زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد،به‏علاوه مقررات خشنی که در زمینه پلیدی او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع‏شده است(ریشه روانی)علل نامبرده یا به هیچ وجه تاثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از جهان‏نداشته است و بی‏جهت آنها را به نام لت‏حجاب ذکر کرده‏اند و یا فرضا در پدید آمدن‏بعضی از سیستمهای غیر اسلامی تاثیر داشته است در حجاب اسلامی تاثیر نداشته‏است‏یعنی حکمت و فلسفه‏ای که در اسلام سبب تشریع حجاب شده،نبوده است.همان طور که ملاحظه می‏شود مخالفان حجاب گاهی آن را زاییده یک طرز تفکرفلسفی خاص درباره جهان و لذات جهان معرفی می‏کنند و گاهی ریشه سیاسی واجتماعی برای آن ذکر می‏کنند و گاهی آن را معلول علل اقتصادی می‏دانند و گاهی‏جنبه‏های خاص اخلاقی یا روانی را در پدید آمدن آن دخالت می‏دهند.ما هر یک از این علل را ذکر و سپس انتقاد می‏کنیم و ثابت می‏کنیم که اسلام درفلسفه اجتماعی خود به هیچ یک از این جهات نظر نداشته است و هیچ یک از آنها بامبانی مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمی‏دهد و در خاتمه به یک علت اساسی اشاره‏می‏کنیم که از نظر ما موجه‏ترین آنها به شمار می‏رود.ریاضت و رهبانیتارتباط مساله پوشش با فلسفه ریاضت و رهبانیت از این جهت است که چون زن‏بزرگترین موضوع خوشی و کامرانی بشر است،اگر زن و مرد معاشر و محشور بایکدیگر باشند،خواه ناخواه دنبال لذتجویی و کامیابی می‏روند.پیروان فلسفه‏رهبانیت و ترک لذت برای اینکه محیط را کاملا با زهد و ریاضت‏سازگار کنند بین زن‏و مرد حریم قائل شده پوشش را وضع کرده‏اند،کما اینکه با چیزهای دیگری هم که‏نظیر زن محرک لذت و بهجت‏بوده است مبارزه کرده‏اند.پدید آمدن پوشش طبق این‏نظریه،دنباله و نتیجه پلید دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است.ایده ریاضت و ترک دنیا همان طوری که در موضوع مال فلسفه فقر طلبی و پشت‏پا زدن به همه وسائل مادی را به وجود آورده است،در مورد زن فلسفه تجرد طلبی ومخالفت‏با جمال را ایجاد کرده است.بلند نگه داشتن مو که در میان سیکها، هندوها وبعضی دراویش معمول است نیز از مظاهر مخالفت‏با جمال و مبارزه با شهوت و ازثمرات فلسفه طرد لذت و میل به ریاضت است.می‏گویند کوتاه کردن و ستردن مو،سبب فزونی رغبت جنسی می‏گردد و بلند کردن آن موجب تقلیل و کاهش آن است.در اینجا بد نیست قسمتی از گفته برتراند راسل را در این موضوع بیاوریم.وی درکتاب زناشویی و اخلاق صفحه 30 می‏گوید:«بخصوص در قرون اول مسیحیت این طرز فکر سن پل(بولس مقدس)از طرف‏کلیسا اشاعه تمام یافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده بیشماری راه‏بیابان پیش گرفتند تا شیطان را منکوب سازند،شیطانی که هر آن ذهن آنان را ازتخیلات شهوانی مملو می‏ساخت.کلیسا ضمنا با استحمام به مبارزه پرداخت زیراخطوط بدن،انسان را به طرف گناه می‏راند.کلیسا چرک بدن را تحسین کرده رایحه‏بوی بدن صورت تقدس را به خود گرفت زیرا باز به نظر سن پل ظافت‏بدن وآرایش آن با نظافت روح منافات دارد.شپش مروارید خدا شناخته شد...»اینجا این پرسش پیش می‏آید که اساسا علت تمایل بشر به ریاضت و رهبانیت‏چیست؟بشر طبعا باید کامجو و لذت‏طلب باشد.پرهیز از لذت و محروم کردن خودباید دلیلی داشته باشد.چنانکه می‏دانیم رهبانیت و دشمنی با لذت جریانی بوده که در بسیاری از نقاطجهان وجود داشته است.از جمله مراکز آن در مشرق زمین هندوستان و درمغرب زمین یونان بوده است.نحله‏«کلبی‏»که یکی از نحله‏های فلسفی است و دریونان رواج داشته است طرفدار فقر و مخالف لذت مادی بوده است. (2) یکی از علل پدید آمدن این گونه افکار و عقاید،تمایل بشر برای وصول به حقیقت‏است.این تمایل در بعضی افراد فوق العاده شدید است و اگر با این عقیده ضمیمه گرددکه کشف حقیقت از برای روح آنگاه حاصل می‏شود که بدن و تمایلات بدنی وجسمانی مقهور گردد،قهرا منجر به ریاضت و رهبانیت می‏گردد.به عبارت دیگر،این اندیشه که وصول به حق جز از راه فنا و نیستی و مخالفت‏با هوای نفس میسر نیست،علت اصلی پدید آمدن ریاضت و رهبانیت است.علت دیگر پدیده ریاضت آمیخته بودن لذات مادی به پاره‏ای از رنجهای معنوی‏است.بشر دیده است که همواره در کنار لذتهای مادی یک عده رنجهای روحی وجوددارد.مثلا دیده است که هر چند داشتن ثروت موجب یک سلسله خوشیها وکامرانیهاست اما هزاران ناراحتیها و اضطرابها و تحمل ذلتها در تحصیل و در نگهداری‏آن وجود دارد.بشر دیده است که آزادی و استغناء و علو طبع خود را به واسطه این‏لذات مادی از دست می‏دهد;از این رو از همه آن لذات چشم پوشیده، تجرد و استغناءرا پیشه خود ساخته است.شاید در ریاضت هندی،عامل اول و در فقر طلبی کلبی یونانی عامل دوم بیشترمؤثر بوده است.علل دیگری نیز برای پدید آمدن ریاضت و گریز از لذت ذکر کرده‏اند.از آن جمله‏اینکه محرومیت و شکست در موفقیتهای مادی مخصوصا شکست در عشق سبب‏توجه به ریاضت می‏گردد.روح بشر پس از این نوع شکستها انتقام خود را از لذتهای‏مادی بدین صورت می‏گیرد که آنها را پلید می‏شناسد و فلسفه‏ای برای پلیدی آنهامی‏سازد.افراط در خوشگذرانی و کامجویی عامل دیگر توجه به ریاضت است.ظرفیت‏جسمانی انسان برای لذت محدود است.افراط در کامجویی و لذات جسمانی وتحمیل بیش از اندازه ظرفیت‏بر بدن موجب عکس العمل شدید روحی مخصوصا درسنین پیری می‏گردد.خستگی،سرخوردگی به وجود می‏آورد.تاثیر این دو علت را نباید انکار کرد ولی مسلما اینها علت منحصر نمی‏باشند. تاثیر این دو علت‏بدین نحو است که پس از شکستها و عدم موفقیتها و یا خستگیها وفرسودگیها اندیشه وصول به حقیقت در روح بیدار می‏گردد.توجه به مادیات وغرق شدن در اندیشه‏های مادی،خود مانعی است‏برای اینکه انسان درباره ازلیت وابدیت و حقیقت جاودانی بیندیشد و در این جهت فکر و تلاش کند که از کجا آمده‏ام ودر کجا هستم و به کجا می‏روم؟اما همینکه به واسطه شکست و یا خستگی حالت گریزو بی‏رغبتی نسبت‏به مادیت در روح پدید آمد،اندیشه در مطلقات بلا مزاحم مانده‏جان می‏گیرد.این دو عامل همیشه به کمک عامل اول سبب توجه به ریاضت می‏شود. و البته بعضی از افرادی که به سوی ریاضت کشیده می‏شوند تحت تاثیر این دو عامل‏می‏باشند نه همه آنها.بررسیاکنون ببینیم از نظر اسلام و طرز تفکری که اسلام به جهان عرضه داشته است آیاچنین تعلیل و توجیهی برای پوشش صحیح است؟اسلام خوشبختانه یک طرز تفکر و جهان بینی روشن دارد،نظرش درباره انسان‏و جهان و لذت روشن است و به خوبی می‏توان فهمید که آیا چنین اندیشه‏ای درجهان بینی اسلام وجود دارد یا نه؟ما منکر نیستیم که رهبانیت و ترک لذت در نقاطی از جهان وجود داشته است وشاید بتوان پوشش زن را در جاهایی که چنین فکری حکومت می‏کرده است از ثمرات‏آن دانست،ولی اسلام که پوشش را تعیین کرد نه در هیچ جا به چنین علتی استنادجسته است و نه چنین فلسفه‏ای با روح اسلام و با سایر دستورهای آن قابل تطبیق‏است.اصولا اسلام با فکر ریاضت و رهبانیت‏سخت مبارزه کرده است و این مطلب رامستشرقین اروپایی هم قبول دارند.اسلام به نظافت تشویق کرده،به جای اینکه شپش‏را مروارید خدا بشناسد گفته است:النظافة من الایمان.پیغمبر اکرم شخصی را دیددر حالی که موهایش ژولیده و جامه‏هایش چرکین بود و بدحال می‏نمود.فرمود:«من‏الدین المتعة‏» (3) یعنی تمتع و بهره بردن از نعمتهای خدا جزو دین است.و هم آن حضرت‏فرمود:«بئس العبد القاذورة‏» (4) یعنی بدترین بنده شخص چرکین و کثیف است.امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:«ان الله جمیل یحب الجمال‏» (5) خداوند زیباست و زیبایی رادوست می‏دارد.امام صادق فرمود:«خداوند زیباست و دوست می‏دارد که بنده‏ای‏خود را بیاراید و زیبا نماید و بر عکس فقر را و تظاهر به فقر را دشمن می‏دارد.اگرخداوند نعمتی به شما عنایت کرد باید اثر آن نعمت در زندگی شما نمایان گردد.»به آن‏حضرت گفتند چگونه اثر نعمت‏خدا نمایان گردد؟فرمود:«به اینکه جامه شخص نظیف باشد،بوی خوش استعمال کند،خانه خود را با گچ سفید کند،بیرون خانه راجاروب کند،حتی پیش از غروب چراغها را روشن کند که بر وسعت رزق‏می‏افزاید.» (6)در قدیمی‏ترین کتابهایی که در دست داریم مانند کافی که یادگار هزار سال پیش‏است،بحثی تحت عنوان‏«باب الزی و التجمل‏»وجود دارد.اسلام به کوتاه کردن وشانه کردن مو و به کار بردن بوی خوش و روغن زدن به سر سفارشهای اکید کرده است.عده‏ای از اصحاب رسول اکرم به خاطر اینکه بهتر و بیشتر عبادت کنند و از لذات‏روحانی بهره‏مند شوند ترک زن و فرزند کردند،روزها روزه می‏گرفتند و شبها عبادت‏می‏کردند.همینکه رسول خدا آگاه شد آنها را منع کرد و گفت من که پیشوای شما هستم‏چنین نیستم;بعضی روزها روزه می‏گیرم،بعضی روزها افطار می‏کنم;قسمتی از شب‏را عبادت می‏کنم و قسمتی دیگر نزد زنهای خود هستم.همین عده از رسول خدا اجازه‏خواستند که برای اینکه ریشه تحریکات جنسی را از وجود خود بکنند خود را اخته‏کنند.رسول اکرم اجازه نداد،فرمود در اسلام این کارها حرام است.روزی سه زن به حضور رسول اکرم آمده از شوهران خود شکایت کردند.یکی‏گفت‏شوهر من گوشت نمی‏خورد.دیگری گفت‏شوهر من از بوی خوش اجتناب‏می‏کند.سومی گفت‏شوهر من از زنان دوری می‏کند.رسول خدا بی‏درنگ در حالی که‏به علامت‏خشم ردایش را به زمین می‏کشید از خانه به مسجد رفت و بر منبر آمد وفریاد کرد:چه می‏شود گروهی از یاران مرا که ترک گوشت و بوی خوش و زن‏کرده‏اند؟!همانا من خودم،هم گوشت می‏خورم و هم بوی خوش استعمال می‏کنم و هم‏از زنان بهره می‏گیرم.هر کس از روش من اعراض کند از من نیست. (7)دستور کوتاه کردن لباس-بر خلاف معمول اعراب که لباسهایشان به قدری بلندبود که زمین را جاروب می‏کرد-به خاطر نظافت است که در اولین آیات نازله بررسول اکرم بیان شده است: و ثیابک فطهر (8).همچنین استحباب پوشیدن جامه سفید یکی به خاطر زیبایی است و دیگر به‏خاطر پاکیزگی است،زیرا لباس سفید چرک را بهتر نمایان می‏سازد و به همین موضوع‏در روایات اشاره شده است:البسوا البیاض فانه اطیب و اطهر (9).رسول اکرم هنگامی که‏می‏خواست نزد اصحابش برود به آئینه نگاه می‏کرد،موهای خود را شانه و مرتب‏می‏ساخت و ی‏گفت‏خداوند دوست می‏دارد بنده‏اش را که وقتی که به حضور دوستان‏خود می‏رود خود را آماده و زیبا سازد (10) یعنی لباس سفید بپوشد که زیباتر و پاکیزه‏تراست.قرآن کریم آفرینش وسائل تجمل را از لطفهای خدا نسبت‏به بندگانش قلمدادکرده است و تحریم زینتهای دنیا بر خود سخت مورد انتقاد قرآن قرار گرفته است: قل‏من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق (11).در احادیث اسلامی آمده است که‏ائمه اطهار با متصوفه کرارا مباحثه کرده و مرام آنان را به استناد به همین آیه باطل نشان‏داده‏اند (12).اسلام التذاذ و کامجویی زن و شوهر از یکدیگر را نه تنها تقبیح نکرده است،ثوابهایی هم برای آن قائل شده است.شاید برای یک نفر فرنگی شگفت انگیز باشد اگربشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر،آرایش کردن زن برای شوهر،پاکیزه کردن‏شوهر خود را برای زن مستحب می‏داند.در قدیم که به پیروی از کلیسا همه گونه‏التذاذات شهوانی را تقبیح می‏کردند این حرفها را تخطئه کرده حتی مسخره‏می‏دانستند.اسلام التذاذات جنسی در غیر محدوده ازدواج قانونی را به شدت منع فرموده‏است و آن خود فلسفه خاصی دارد که بعد توضیح خواهیم داد،ولی لذت جنسی درحدود قانون را تحسین کرده است تا جایی که فرموده دوست داشتن زن از صفات‏پیغمبران است:من اخلاق الانبیاء حب النساء. (13)در اسلام زنی که در آرایش و زینت‏خود برای شوهر کوتاهی کند نکوهش شده‏است کما اینکه مردانی که در ارضاء زن خود کوتاهی می‏کنند نیز نکوهش شده‏اند.حسن بن جهم می‏گوید:بر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام وارد شدم،دیدم خضاب‏فرموده است.گفتم رنگ مشکی به کار برده‏اید؟فرمود:بلی،خضاب و آرایش در مردموجب افزایش پاکدامنی در همسر اوست.برخی از زنان به این جهت که شوهرانشان‏خود را نمی‏آرایند عفاف را از دست می‏دهند (14).حدیث دیگری از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که:«تنظفوا و لا تشبهوا بالیهود»یعنی‏نظیف باشید و خودتان را شبیه به یهود نکنید.بعد فرمود زنان یهودی که زناکار شدندبدان جهت‏بود که شوهرانشان کثیف بودند و مورد رغبت واقع نمی‏شدند.خودتان راپاکیزه کنید تا زنانتان به شما راغب گردند (15).عثمان بن مظعون یکی از اکابر صحابه رسول اکرم است،خواست‏به تقلید ازراهبان،به اصطلاح تارک دنیا شود،ترک زن و زندگی کرد و لذتها را بر خویش تحریم‏ساخت.همسرش نزد رسول خدا آمده عرض کرد یا رسول الله!عثمان روزها را روزه‏می‏گیرد و شبها به نماز برمی‏خیزد.پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خشمگین شده برخاست‏به نزدوی آمد.عثمان مشغول نماز بود.صبر کرد تا نمازش تمام شد،فرمود:ای عثمان!خدامرا به رهبانیت دستور نفرموده است.دین من روشی منطبق بر واقعیت و در عین حال‏ساده و آسان است:«لم یرسلنی الله تعالی بالرهبانیة و لکن بعثنی بالحنیفیة السهلة السمحة‏» (16) یعنی خداوند مرا برای رهبانیت و ریاضت نفرستاده است،مرا برای شریعتی فطری وآسان و با گذشت فرستاده است.من نماز می‏خوانم و روزه می‏گیرم و با همسرانم نیزمباشرت دارم.هر کس که دین مطابق با فطرت مرا دوست می‏دارد باید از من پیروی‏کند.ازدواج یکی از سنتهای من است.عدم امنیتریشه دیگری که برای به وجود آمدن پوشش ذکر کرده‏اند ناامنی است.درزمانهای قدیم بی‏عدالتی و ناامنی بسیار بوده است.دست تجاوز زورمندان و قلدران‏به مال و ناموس مردم بیباکانه دراز بوده است.مردم اگر پول و ثروتی داشتند ناچاربودند به صورت دفینه در زیر خاک پنهان کنند.علت مخفی ماندن گنجها این است که‏صاحبان طلا و ثروت جرات نمی‏کردند که حتی بچه‏های خود را از پنهانگاه ثروت‏خود آگاه سازند;می‏ترسیدند که راز آنها به وسیله بچه‏ها فاش شود و مورد تجاوز وگزند قلدران واقع شوند.بدین ترتیب گاهی اتفاق می‏افتاد که پدر با مرگ ناگهانی ازدنیا می‏رفت و فرصت نمی‏کرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد.قهرا دارایی او درزیر خاکها مدفون می‏ماند.جمله معروف‏«استر ذهبک و ذهابک و مذهبک‏»(پول ومسافرت و عقیده خود را آشکار نکن)یادگار آن زمانهاست.همان طور که در مورد ثروت امنیت نبود،راجع به زن هم امنیت وجود نداشت.هرکس زن زیبایی داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفی نگه دارد،زیرا اگر آنهااطلاع پیدا می‏کردند،او دیگر مالک زن خود نبود.ایران دوره ساسانی ناظر جنایتها و فجایع عجیبی در این زمینه بوده است. شاهزادگان و موبدان و حتی کدخداها و اربابها هر گاه از وجود زن زیبایی در یک خانه مطلع می‏شدند به آن خانه می‏ریختند و زن را از خانه شوهرش بیرون می‏کشیدند. درآن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود،سخن از به اصطلاح قایم کردن و مخفی داشتن‏زن بود که احدی نفهمد.ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن قضایای شرم‏آوری‏در این باره از ایران قدیم نقل می‏کند.کنت گوبینو در کتاب سه سال در ایران می‏گوید: «حجابی که هم اکنون در ایران است‏بیش از آن اندازه که مستند به اسلام باشد مستند به‏ایران قبل از اسلام است.»و می‏نویسد که در ایران قدیم مردم هیچ امنیتی در مورد زنهانداشتند.درباره انوشیروان-که به غلط او را«عادل‏»خوانده‏اند-نقل شده که وقتی یکی ازسرهنگان ارتش او زنی زیبا داشت. انوشیروان به قصد تجاوز به زن او در غیاب او به‏خانه‏اش رفت.زن جریان را برای شوهر خود نقل کرد.بیچاره شوهر دید زنش را که ازدست داده سهل است جانش نیز در خطر است.فورا زن خویش را طلاق گفت.وقتی‏انوشیروان مطلع شد که وی زنش را طلاق داده است‏به او گفت‏شنیدم یک بوستان‏بسیار زیبایی داشته‏ای و اخیرا آن را رها کرده‏ای،چرا؟گفت جای پای شیر در آن‏بوستان دیدم ترسیدم مرا بدرد.انوشیروان خندید و گفت دیگر آن شیر به آن بوستان‏نخواهد آمد.این ناامنی‏ها اختصاص به ایران و به زمانهای قدیم نداشته است.داستان اذان‏نیمه شب که در داستان راستان آورده‏ایم نشان می‏دهد که چگونه مشابه این جریانها دردوران تسلط مردم ماوراء النهر بر دستگاه خلافت‏بغداد،در بغداد هم رواج داشته‏است.در همین زمانهای نزدیک خودمان یکی از شاهزادگان در اصفهان از این گونه‏تجاوزها زیاد داشته است و مردم اصفهان قصه‏های زیادی از زمان حکومت او نقل‏می‏کنند.بررسیما وجود ناامنی‏ها و بی‏عدالتی‏های زمان گذشته و تاثیر آنها را در مخفی کردن زن‏منکر نیستیم.مسلما حجابهای افراطی و عقاید افراطی درباره پوشیدن زن معلول همین نوع‏جریانهای تاریخی است.ولی باید ببینیم آیا فلسفه پوشش زن در اسلام همین امر بوده‏است؟اولا این سخن درست نیست که در عصر ما امنیت کامل از نظر زن برقرار است.درهمین دنیای صنعتی اروپا و آمریکا که به غلط آن را«دنیای متمدن‏»می‏نامیم،احیاناآمارهای وحشت‏آوری از زنای به عنف می‏خوانیم،چه رسد به دنیای به اصطلاح‏نیمه متمدن و تمام وحشی.تا در جهان حکومت‏شهوت برقرار است هرگز امنیت‏ناموسی وجود نخواهد داشت. منتها شکل قضیه تفاوت می‏کند.یک وقت کسی مانندفلان خان و فلان قلدر مامور مسلح می‏فرستد و زن کسی را از خانه‏اش بیرون‏می‏کشند،یک وقت دیگر زنی را در یک مجلس شب نشینی و در خلال رقص و دانس‏«قر»می‏زنند و او را از شوهر و فرزند آواره می‏کنند.این گونه حوادث و یا حوادثی ازقبیل ربودن زنان و دختران به وسیله تاکسی یا وسیله دیگر زیاد اتفاق می‏افتد و درروزنامه‏ها می‏خوانیم.در روزنامه اطلاعات مورخ‏6/9/47 تحت عنوان‏«زنان‏امریکا در معرض خطر حملات جنسی‏»می‏نویسد:«واشنگتن آسوشیتدپرس-سه پزشک محقق آمریکایی در گزارشی که برای دولت‏امریکا تهیه کرده‏اند اعلام نموده‏اند که در میان ایالات امریکا لوس آنجلس از لحاظمیزان‏«زنای به عنف‏»مقام اول را دارد و واشنگتن مقام سیزدهم را حائز است. البته‏این بدان معنی نیست که زنان و دختران در واشنگتن از حملات جنسی درامانند،اماامنیت آنها از بسیاری از شهرهای بزرگ آمریکا بیشتر است.در هر صد هزارجمعیت لوس آنجلس 52 مورد زنای به عنف وجود دارد در حالی که در واشنگتن‏این رقم‏7/17 می‏باشد.در نیویورک در مدت شش ماه 3000 شکایت از هتک‏ناموس به زور به اداره پلیس رسیده است.سن این عده شاکیان بین شش سال تاهشتاد و هشت‏سال بوده و قسمت اعظم شاکیان چهارده ساله بوده‏اند.»پس این ادعا که در عصر ما امنیت ناموسی کامل برقرار است و صاحبان نوامیس‏باید از این نظر خاطرشان جمع باشد یاوه‏ای بیش نیست.ثانیا فرض کنیم امنیت ناموسی کامل در جهان برقرار شده و تجاوز به عنف دیگروجود ندارد و هر تجاوزی که به نوامیس مردم می‏شود از روی رضای طرفین است،ریشه نظر اسلام درباره پوشش چیست؟آیا نظر اسلام به عدم امنیت‏بوده تا گفته شوداکنون که امنیت کامل برقرار شده دلیلی برای پوشش نیست؟مسلما علت دستور پوشش در اسلام عدم امنیت نبوده است.لا اقل علت منحصرو اساسی عدم امنیت نبوده است،زیرا این امر نه در آثار اسلامی به عنوان علت پوشش‏معرفی شده است و نه چنین چیزی با تاریخ تطبیق می‏کند.در میان اعراب جاهلیت‏پوشش نبود و در عین حال امنیت فردی به واسطه زندگی خاص قبیله‏ای و بدوی‏وجود داشت;یعنی در همان وقت که در ایران نا امنی فردی و تجاوز به ناموس به حداعلی وجود داشت و پوشش هم بود،در عربستان این گونه تجاوز بین افراد قبائل‏وجود نداشت.امنیتی که در زندگی قبیله‏ای وجود نداشت امنیت اجتماعی یعنی امنیت گروهی‏بود و این گونه عدم امنیت‏ها را پوشش نمی‏تواند چاره نماید.به این معنی که قبیله‏ای به‏قبیله دیگر شبیخون می‏زد.در این شبیخونها که به وسیله قبیله بیگانه انجام می‏شد همه‏چیز دستخوش غارت می‏گردید،هم مرد اسیر می‏شد و هم زن،پوشش زن برای اوامنیت نمی‏آورد.زندگی اعراب جاهلیت‏با همه تفاوت عظیم و فاحشی که با زندگی صنعتی وماشینی عصر ما داشته،از این جهت مانند عصر ما بوده یعنی فحشا و زنا حتی در موردزنان شوهردار فراوان بوده است.ولی به خاطر یک نوع دموکراسی و نبودن حکومت‏استبدادی کسی زن کسی را به زور از خانه‏اش بیرون نمی‏کشید.با این تفاوت که نوعی‏عدم امنیت فردی در زندگی ماشینی امروز هست که در آن عصر نبود.پوشش برای جلوگیری از تجاوز کسانی است که در یک جا زندگی می‏کنند.بر حسب خوی و عادت قبیله‏ای بین افراد یک قبیله این جور تجاوزها وجود نداشته‏است.لهذا نمی‏توانیم بگوییم که اسلام صرفا به خاطر برقرار ساختن امنیت دستورپوشش را وضع کرد.فلسفه اساسی پوشش چیز دیگر است که توضیح خواهیم داد.در عین حال‏نمی‏خواهیم بگوییم که مساله امنیت زن از گزند تجاوز مرد به هیچ وجه مورد توجه‏نبوده است.بعدا در آنجا که به تفسیر آیه‏«جلباب‏»می‏پردازیم خواهیم دید که قرآن‏کریم بدین اصل توجه داشته است.مدعی این موضوع نیز نیستیم که در عصر ما این‏فلسفه بی‏مورد است و امنیت کامل برای زن از ناحیه تجاوزات مردانه برقرار است.تجاوزات به عنف که در کشورهای به اصطلاح پیشرفته همه روزه رخ می‏دهد،درروزنامه‏های ما هم منعکس است.استثمار زنبعضیها برای پوشش زن ریشه اقتصادی قائل شده گفته‏اند حریم و پوشش یادگارعهد مالکیت و تسلط مرد است.مردان به خاطر اینکه از وجود زنان بهره اقتصادی‏ببرند و آنها را مانند بردگان استثمار کنند،آنها را در خانه‏ها نگه می‏داشتند،و برای‏اینکه فکر زن را قانع کنند که خود به خود از خانه بیرون نرود و بیرون رفتن را کار بدی‏بداند فکر حجاب و خانه نشینی را خلق کردند.گویندگان این سخن سعی کرده‏اند مسائل دیگری از قبیل نفقه و مهر را نیزبر اساس مالکیت مرد نسبت‏به زن توجیه کنند.در کتاب انتقاد بر قوانین اساسی و مدنی ایران صفحه‏27 می‏نویسد:«هنگامی که قانون مدنی ایران تدوین شد هنوز از برده‏فروشی در بعضی از نقاطدنیا اثری به جا بود و در ایران نیز با اینکه این کار علی الظاهر از میان رفته بود ولی‏باز در مغز قانونگذاران آثاری از برده فروشی و آزار به زیردستان وجود داشت. زن‏را در آن دوره چون‏«مستاجره‏»می‏پنداشتند.زن حق نداشت‏با مردان نشست وبرخاست کند و در اجتماعات راه یابد و به مقامات دولتی برسد.اگر صدای زن رانامحرم می‏شنید آن زن بر شوی خود حرام می‏شد.خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری می‏دانستند که کار او منحصرا رسیدگی به امور خانه و پروردن فرزندبود و هنگامی که این ابزار می‏خواست از خانه بیرون برود او را سر تا پا در چادری‏سیاه می‏پیچانیدند و روانه بازار یا خیابان می‏کردند.»علائم و نشانه‏های افترا و غرض و مرض از تمام این نوشته پیداست.کی و کجاچنین قاعده‏ای وجود داشت که اگر صدای زن را نامحرم می‏شنید بر شوی خود حرام‏می‏شد؟آیا در جامعه‏ای که دائما سخنرانان مذهبی‏اش از بالای منابر خطابه زهرای‏مرضیه را در مسجد مدینه و خطابه‏های زینب کبری را در کوفه و شام به گوش مردم‏می‏رسانند ممکن است چنین فکری در میان مردم آن جامعه پیدا شود؟!کی و کجا زن‏در ایران اسلامی برده مرد بوده است؟همه می‏دانند که در خانواده‏های مسلمان بیش ازآنکه زن در خدمت مرد باشد مرد به حکم وظیفه اسلامی در خدمت زن بوده وسیله‏آسایش او را فراهم می‏کرده است.زن در خانواده‏هایی مورد اهانت و تحقیر و ظلم‏قرار گرفته که روح اسلامی در آن خانواده‏ها نبوده یا ضعیف بوده است.عجبا!می‏گوید:«زن حق نداشت که با مردان نشست و برخاست کند.»من‏می‏گویم:بر عکس،در محیطهای پاک اسلامی این مرد بود که حق نداشت در نشست وبرخاست‏ها از زن بیگانه بهره‏برداری کند.این مرد است که همواره حرص می‏ورزد که‏زن را وسیله چشم چرانی و کامجویی خود قرار دهد.هیچ گاه مرد به طبع خود مایل‏نبوده حائلی میان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت که این حائل از میان رفته آن که‏برنده بوده مرد بوده است و آن که باخته و وسیله شده زن.امروز که مردان موفق شده‏اندبا نامهای فریبنده‏«آزادی‏»و«تساوی‏»و غیره این حائل را از میان ببرند زن را درخدمت کثیف‏ترین مقاصد خویش گرفته‏اند.بردگی زن،امروز به چشم می‏خورد که‏برای تامین منافع مادی یک مرد در یک مؤسسه تجارتی خود را صد قلم برای جلب‏مشتری مرد می‏آراید و به صورت‏«مانکن‏»درمی‏آید و شرف خود را در ازاء چندرغازحقوق می‏فروشد.این نشست و برخاست‏ها که امثال این نویسنده آرزوی آن را می‏کنند جزبهره‏کشی مرد و بهره‏دهی زن مفهومی ندارد. همه می‏دانند نشست و برخاست‏ها درمحیطهای پاک که موضوع بهره‏کشی مرد از زن در میان نبوده است هیچ گاه در جامعه‏اسلامی ممنوع نبوده است.نویسنده همین کتاب،تاریخ روابط زن و مرد را از نظر جامعه شناسی به چهاردوره تقسیم می‏کند:دوره اول مرحله طبیعی و اشتراکی اولیه که زن و مرد بدون هیچ گونه قید و شرطی‏با هم خلطه و آمیزش داشته‏اند.در این دوره به عقیده این نویسنده اساسا زندگی‏خانوادگی وجود نداشته است.دوره دوم دوره تسلط مرد است.در این دوره مرد بر زن غلبه کرده خود را مالک‏او دانسته او را همچون ابزاری در دمت‏خود درآورده است.حجاب یادگار این دوره‏می‏باشد.دوره سوم مرحله قیام و اعتراض زن است.در این مرحله زنان از ناسازگاری‏مردان به ستوه آمدند و در مقابل مظالم آنها ابتدا مقاومت کردند و چون دریافتند که‏طبیعت‏خشن مردان به این آسانی حاضر نیست‏حق آنها را رعایت کند به منظوراحقاق حق خود متدرجا علیه مردان طغیان کردند،اتحادیه‏ها تشکیل دادند،به وسیله‏مطبوعات و کنفرانسها و دسته‏بندی‏ها با مردان مبارزه کردند.ضمنا چون دریافتند که‏زورگویی مردان نتیجه تربیت ناسالم عهد کودکی و مخصوصا تبعیض بین پسران ودختران است در رفع نقایص آموزش و پرورش عمومی کوشیدند.دوره چهارم مرحله تساوی حقوق زن و مرد است و به دوره اول شباهت کامل‏دارد.این دوره از اواخر قرن نوزدهم شروع شده،هنوز در همه جا استقرار نیافته است.از نظر این منطق،پوشش زن عبارت است از زندانی شدن زن به دست مرد،وعلت اینکه مرد زن را اینچنین اسیر می‏کرده این است که می‏خواسته هر چه بیشتر ازوجود او بهره اقتصادی ببرد.بررسیتقسیم تاریخ روابط زن و مرد به چهار دوره به نحوی که ذکر شد تقلید نارسایی‏است از آنچه پیروان کمونیزم درباره ادوار تاریخی زندگی بشر از نظر عوامل اقتصادی‏که به عقیده آنها زیر بنای همه پدیده‏های اجتماعی است ذکر کرده‏اند.آنها می‏گویندادوار تاریخی بشر عبارت است از دوره اشتراک اولیه،دوره ملوک الطوایفی،دوره‏سرمایه‏داری و دوره کمونیزم و اشتراک ثانوی که شباهت کامل به دوره اشتراک اولیه‏دارد.آنچه درباره ادوار زندگی زن در کتاب سابق الذکر آمده کپیه‏ای است از آنجا ولی‏کپیه‏ای که به هیچ حسابی درست درنمی‏آید.به عقیده ما چنین دوره‏هایی در زندگی‏زن هرگز نبوده است و امکان نداشته وجود داشته باشد.همان دوره اولی که به عنوان‏اشتراک اولیه معرفی می‏کند،از لحاظ تاریخی جامعه شناسی به هیچ وجه مورد تصدیق‏نیست.جامعه شناسی تاکنون نتوانسته است قرینه‏ای به دست‏بیاورد که دوره‏ای بربشر گذشته که زندگی خانوادگی وجود نداشته است.به عقیده مورخین،دوره‏مادر شاهی بوده است ولی دوره کمونیزم جنسی نبوده است.ما درباره این ادوارنمی‏خواهیم به تفصیل بحث کنیم،کافی است درباره خود این مدعا که می‏گویندپوشش زن معلول مالکیت مرد نسبت‏به زن است‏بحث کنیم و آن را مورد بررسی قراردهیم:ما این جهت را که در گذشته مرد به زن به چشم یک ابزار می‏نگریست و از اوبهره‏کشی اقتصادی می‏کرد،به صورت یک اصل کلی حاکم بر همه اجتماعات گذشته‏قبول نداریم.علائق عاطفی زوجیت هرگز اجازه نمی‏داده که مردان به صورت یک‏«طبقه‏»زیردست‏بر زنان به صورت یک‏«طبقه‏»زیردست‏حکومت کنند،آنان رااستثمار نمایند;همچنانکه معقول نیست فرض کنیم در دوره‏های گذشته پدران ومادران به عنوان یک‏«طبقه‏»بر فرزندان به عنوان یک‏«طبقه‏»دیگر حکومت و آنها رااستثمار می‏کرده‏اند.علائق عاطفی والدین و فرزندان همواره مانع چنین چیزی بوده‏است.علائق زوجین به یکدیگر، حتی در اجتماعات گذشته،بیشتر عاطفی و عشقی‏بوده و زن با نیروی جاذبه و جمال خود بر قلب مرد حکومت کرده او را در خدمت‏خودگرفته است.مرد به میل و رغبت‏خود نان‏آور زن شده و راضی شده او با خیال راحت‏به خود برسد و مایه تسکین قلب و ارضای عاطفه عشقی او باشد;همچنانکه با میل ورغبت‏خود،زن را در پشت جبهه جنگ برده خود به وظیفه سربازی و فداکاری و دفاع‏از زن و فرزند قیام کرده است.در عین حال انکار نمی‏کنیم که مرد در گذشته،هم به زن ظلم کرده و هم به فرزند،و از هر دوی اینها بهره‏کشی اقتصادی کرده است;همچنانکه به خود نیز ستم کرده‏است.مرد به علت جهالت و تعصبهای بیجا(نه به قصد استثمار و بهره‏کشی) هم به خودظلم کرده هم به زن و فرزند.مرد در گذشته از لحاظ اقتصادی،هم در خدمت زن بوده‏هم از او بهره‏کشی اقتصادی کرده است.هر وقت طبیعت مرد به سوی خشونت گراییده عشق و عاطفه در وجودش ضعیف شده،از زن به صورت یک ابزار اقتصادی استفاده‏کرده است.ولی این را به صورت یک اصل کلی حاکم بر تمام جوامع ما قبل[قرن] نوزدهم نمی‏توان ذکر کرد.تجاوز به حقوق واقعی زن،استثمار زن،خشونت نسبت‏به او منحصر به ما قبل‏قرن‏19 نیست.در قرن نوزدهم و بیستم حقوق واقعی زن کمتر از گذشته پایمال نشده‏است.منتها چنانکه می‏دانیم از مشخصات این قرن این است که روی مقاصداستثمارگرانه سرپوشی از مفاهیم انسانی گذاشته می‏شود.سخن ما درباره اسلام است.آیا اسلام در دستورات خود درباره پوشش و حریم‏میان زن و مرد چه هدف و منظوری داشته است؟آیا خواسته است زن را از لحاظ‏اقتصادی در خدمت مرد قرار دهد؟!قدر مسلم این است که حجاب در اسلام بدین منظور نیست.اسلام هرگز نخواسته‏مرد از زن بهره‏کشی اقتصادی کند، بلکه سخت‏با آن مبارزه کرده است.اسلام با قطعیت‏تامی که به هیچ وجه قابل مناقشه نیست،اعلام کرده است که مرد هیچ گونه حق استفاده‏اقتصادی از زن ندارد.این مساله که زن استقلال اقتصادی دارد از مسلمات قطعی‏اسلام است.کار زن از نظر اسلام متعلق به خود اوست.زن اگر مایل باشد،کاری که درخانه به وی واگذار می‏شود مجانا و تبرعا انجام می‏دهد،و اگر نخواهد،مرد حق ندارداو را مجبور کند.حتی در شیر دادن به طفل با اینکه زن اولویت دارد،اولویت او موجب‏سقوط حق اجرت او نیست،یعنی اگر زن بخواهد فرزند خود را در مقابل مبلغی فرضایکهزار ریال در ماه شیر بدهد و زن بیگانه‏ای هم به همین مبلغ حاضر است‏شیر بدهدپدر باید اولویت زن را رعایت کند.فقط در صورتی که زن مبلغ بیشتری مطالبه می‏کندمرد حق دارد طفل را به دایه‏ای که اجرت کمتری می‏گیرد بسپارد.زن می‏تواند هر نوع‏کاری همین قدر که فاسد کننده خانواده و مزاحم حقوق ازدواج نباشد برای خودانتخاب کند و درآمدش هم منحصرا متعلق به خود اوست.اگر اسلام در حجاب،نظر به استثمار اقتصادی زن داشت‏بیگاری زن را برای مردتجویز می‏کرد;معقول نیست که از یک طرف برای زن استقلال اقتصادی قائل شود و ازطرف دیگر حجاب را به منظور استقلال و استثمار زن وضع کند.پس اسلام چنین منظوری نداشته است.حسادتریشه دیگری که برای پیدا شدن حجاب ذکر کرده‏اند جنبه اخلاقی دارد.در اینجانیز مانند نظریه سابق علت پدید آمدن حجاب را تسلط مرد و اسارت زن معرفی‏کرده‏اند،با این فرق که در اینجا برای تسلط جویی مرد به جای ریشه اقتصادی ریشه‏اخلاقی ذکر شده است;گفته‏اند علت اینکه مرد زن را بدین شکل اسیر نگه می‏داردحس خودپرستی و حسادت وی نسبت‏به مردان دیگر است.مرد نمی‏خواهد و رشک‏می‏برد که مردان دیگر و لو با نگاه کردن یا همسخن شدن از زنی که تحت اختیار اوست‏استفاده کنند.به عقیده این دسته،قوانین دینی و مذهبی با اینکه در جاهای دیگر باخودخواهیها و خودپرستیها مبارزه کرده است در اینجا بر عکس عمل کرده روی این‏خودخواهی مردان صحه گذاشته منظور آنها را تامین کرده است.برتراند راسل می‏گوید:بشر توانسته است تا حدی در مورد مال و ثروت برخودخواهی و بخل غالب گردد ولی در مورد زن نتوانسته است‏بر این خودخواهی‏تسلط پیدا کند.از نظر راسل‏«غیرت‏»صفت ممدوحی نیست و ریشه





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 825]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن