تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837617773
هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین نويسنده:محمد بهرامى هجرت پيامبر اعظم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ از مكه به مدينه كه در سال سيزدهم بعثت انجام گرفت يكى از رخ دادهاى مهم تاريخ اسلام و و زندگى پيامبر اعظم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ است. پس از آن كه پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ دعوت خود را آشكار كرد و به ترويج دين اسلام پرداخت، كافران قريش هرگز گمان نمىكردند كه در فاصله كوتاهى دين محمد ـ صلىاللّهعليهوآله ـ آن قدر رونق بگيرد كه حتى از شهر مكه فراتر رود و پايههاى سيطره ظالمانه آنان بر مردم آن زمان را به لرزه درآورد و با گذشت زمان، به نابودى بكشاند. آنان از همان آغاز دعوت پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ، اين خطر را احساس كردند و هر چه زمان پيشتر مىرفت، نگرانتر مىشدند، تا اين كه تصميم گرفتند پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ را به قتل برسانند. پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ با پيام جبرئيل امين از سوى پروردگار، از اين توطئه شوم آگاه شد و اين خطر در كنار تمام آزار و اذيتهايى كه مشركان مكه نسبت به پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ و پيروان آن حضرت انجام مىدادند سبب شد كه آن حضرت به فرمان خداوند متعال از شهر مكه به شهر مدينه هجرت كند.پرداختن به موضوع هجرت پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ از جهتهايى چند حايز اهميت است كه از آن جمله است: «مبدأ تاريخ اسلام قرار گرفتن اين هجرت»، «جان فشانى حضرت على ـ عليهالسلام ـ با خوابيدن در بستر پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ در شب هجرت»، «رخ دادهاى مسير هجرت مانند ساختن نخستين مسجد در تاريخ هجرى به دست مبارك پيامبر اكرم ـ صلى اللّهعليهوآله ـ و بنا بر قولى اقامه نخستين نماز جمعه» و «زمينه ساز بودن اين هجرت در تشكيل پايههاى حكومت اسلام در مدينه».در اين مقاله ابتدا سير تاريخى اين هجرت را به طور گذرا تبيين مىكنيم، آن گاه چند آيه از قرآن كريم و پيامهاى آن را در موضوع هجرت مىآوريم و در پايان، به درس و عبرتهايى از اين هجرت، در قالب آموزههاى هجرت نبوى مىپردازيم.بخش اول: سير تاريخى هجرتزمينههاى هجرت پيامبر اعظم صلىاللهعليهوآله چنان كه گفتيم با آغاز دعوت آشكار پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ كافران قريش با مسلمانان به مقابله پرداختند، و به هر صورتى كه بود سعى مىكردند اين نور تابيده شده در ظلمت را خاموش كنند. آنان از هر راهى براى رسيدن به اين مقصد استفاده كردند. آنان مسلمانان را در هر كجا كه مىيافتند مورد آزار و اذيت قرار مىدادند، به طورى كه عرصه روز به روز بر پيروان پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ تنگتر مىشد، تا آنجا كه گروهى از آنان خدمت پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ آمدند و از آن حضرت اجازه هجرت خواستند. پيامبر اعظم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ پس از بررسىهاى لازم، شهر يثرب (مدينه) را به عنوان مقصد هجرت براى آنها مقرر فرمود و به آنان اجازه هجرت داد.بنابر نقل برخى از مورخان همچون ابن سعد در طبقات، هنگامى كه گروهى هفتاد نفرى از مسلمانان از پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ اجازه هجرت خواستند پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ چند روز صبر كرد آن گاه، در حالى كه خوشحال بود ميان اصحاب خود آمد و فرمود:«سرزمينى كه شما بايد به آن هجرت كنيد به من خبر داده شد، آن سرزمين يثرب است هر كس مىخواهد از مكه خارج شود، به طرف يثرب خارج شود.»هنگامى كه مشركان از هجرت بعضى از مسلمانان به مدينه مطلع شدند گمان بردند كه پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ نيز از مكه خارج خواهد شد. از اين رو، تصميم گرفتند با تمام توان، هجرت مسلمانان را متوقف كنند. آنان، عدهاى ازمسلمانان را برگرداندند و هر كس را كه آماده هجرت مىديدند، مانع از حركت او مىشدند. با اين حال، هجرت مسلمانان به يثرب متوقف نشد و در مكه از مسلمانان، جز پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ و على ـ عليهالسلام ـ و عده معدودى از مسلمانان بازداشت شده يا بيمار و پير، كس ديگرى باقى نمانده و نزديك بود كه اين عده اندك هم مكه را به قصد يثرب ترك كنند. ناگهان قريش، تصميمى بس خطرناك گرفت.اجتماع مشركان در «دارالندوه»كافران قريش براى انديشيدن تدبيرى كارساز در مقابله با مسلمانان و پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ، در دارالندوه، گردهم آمدند. «دارالندوه» بنايى بود كه قصى بن كلاب (جد چهارم پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ، هنگامى كه والى مكه بود، آن را بنا كرد تا مردم در آن جا به مشورت در امور بپردازند.ابن كلبى مىگويد: ابن بنا، نخستين بنايى است كه قريش در مكه ساخت و بعد از مرگ قصى بن كلاب به عبدالدار، پسر او رسيد.جلسه مشورتى سران قريش، آغاز شد سخنگوى آن جمع در آغاز، سخن از تمركز نيروهاى اسلام در مدينه و پيمان «اوسيان» و «خزرجيان» به ميان آورد و گفت: «ما مردم مكه، در نزد همه قبيلهها محترم بوديم ولى محمد ميان ما سنگ تفرقه انداخت و خطرى بزرگ براى ما ايجاد كرد؛ اكنون كه كار به اينجا كشيده شده است راه نجات اين است كه فرد شجاعى از ميان برگزيده شود و او را به قتل رساند و اگر «بنى هاشم» به نزاع و درگيرى برخيزند، ديه و خون بهاى او را به آنان بپردازيم. پيرمردى ـ ناشناس در آن جلسه كه خود را اهل «نجد» معرفى كرد ـ اين نظر را رد كرد و گفت اين نقشه هرگز عملى نيست؛ زيرا بنى هاشم، قاتل محمد را زنده نمىگذارند و پرداخت خون بها، آنان را راضى نمىكند.يكى ديگر از سران قريش به نام«ابوالبخترى» گفت: صلاح اين است كه پيامبر را زندانى كنيم و از اين طريق از ترويج آيين او جلوگيرى كنيم. بار ديگر پيرمرد نجدى لب به سخن گشود و گفت: اين نظر هم كارساز نيست؛ زيرا با اين كار بنىهاشم با شما به جنگ برمىخيزد و سرانجام او را آزاد مىكند. شخص سومى از ميان آن جمع، به پا خاست و گفت: محمد را بر شترى چموش و سركش سوار كنيم و هر دو پايش را ببنديم و شتر را رم دهيم تا او را به كوهها و سنگها بزند. پير نجدى براى بار سوم اين نظر را هم مردود دانست و مجلس را در بهت و سكوتى عميق فرو برد. ناگهان ابوجهل ـ و بنا بر نقلى، آن پير نجدى ـ گفت: راه نجات اين است كه از تمام قبيلهها افرادى انتخاب شوند و شبانه و به طور دسته جمعى به خانه او حمله برند و او را به قتل رسانند تا خون او در ميان تمام قبيلهها پخش شود كه در اين صورت، بنى هاشم توان جنگ با همه قبيلهها را نخواهد داشت. اين نظر به اتفاق آرا تصويب شد و افراد تروريست انتخاب شدند و قرار شد چون شب فرا رسيد، آن افراد، مأموريت خود را به انجام برسانند.كمك غيبى خداوند به پيامبر اعظم صلىاللهعليهوآله هنگامى كه كافران قريش در جلسه خود آن تصميم را تصويب كردند بلافاصله خداوند متعال به وسيله جبرئيل امين، اين آيه را بر پيامبر اكرمـ صلىاللّهعليهوآله ـ نازل كرد:«و اذ يمكر بك الذين كفروا ليثبتوك أو يقتلوك أو يخرجوك و يمكرون و يمكر الله و الله خيرالماكرين»«هنگامى كه كافران نقشه مىكشيدند كه تو را به زندان بيفكنند يا به قتل برسانند و يا (از مكه) بيرون كنند، آنان چاره مىانديشيدند (و نقشه مىكشيدند) و خدا هم تدبير مىكرد و خداوند بهترين چاره جويان و تدبير كنندگان است.»مرحوم طبرسى در مجمع البيان، ذيل اين آيه شريفه در بيان شأن نزول اين آيه مىفرمايد: اين آيه بنا به گفته مفسران، در مورد داستان «دارالندوه» نازل شده است كه در آن عدهاى از قريش براى مشورت كردن درباره موضوع پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ گرد هم آمدند. همو در تفسير اين آيه، به كسانى كه در آن جلسه حضور داشتند اشاره كرده بعضى از آنان را چنين بر مىشمارد: «عتبه و شيبه پسران ربيعه، نضر بن حارث، ابوجهل بن هشام، ابوالبخترى بن هشام، زمعة بن الاسود، حكم بن حزام، امية بن خلف و غيره»با نزول اين آيه، پيامبر اكرمـ صلىاللّهعليهوآله ـ از نقشه كافران آگاه شد. آن حضرت براى رفع اين نقشه شوم از وصى خويش كمك گرفت.وصى در بستر نبىپيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ به حضرت على ـ عليهالسلام ـ فرمود: «على جان امشب در بستر من بخواب و آن برد سبز رنگى را كه من به هنگام خوابيدن به روى خود مىانداختم به روى خود بيانداز.»حضرت على ـ عليهالسلام ـ فرمود: «آيا با خوابيدن من در اين بستر، شما سالم مىمانيد؟»پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ فرمود: بله!آن گاه حضرت على ـ عليهالسلام ـ از روى شادمانى تبسمى كرد و سر به سجده گذاشت و گفت: «شكرا لله» آن گاه به بستر پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ رفت و خوابيد و آن برد سبز رنگ را به روى خود انداخت.خوابيدن اميرمؤمنان ـ عليهالسلام ـ در بستر پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ، نمونه برجستهاى از عشق آن بزرگ مرد تاريخ اسلام، نسبت به پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ است. ارزش اين جان فشانى آن قدر عظيم بود كه خداوند متعال با نزول آيه به قلب پيامبر اعظم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ، فداكارى حضرت على ـ عليهالسلام ـ را ستود:«و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رءوف بالعباد»«بعضى از مردم جان خود را براى خشنودى خداوند مىفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»خوابيدن على ـ عليهالسلام ـ در بستر پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ و جان فشانى او فضيلتى منحصر به فرد در تمام تاريخ اسلام است، به طورى كه بسيارى از علماى اهل سنت در كتابهاى خود به آن اعتراف كردهاند كه از آن جمله است: «ذخائر العقبى»، «كنز العمال»، «مجمع هيثمى»مفسران اهل تسنن نيز در كتابهاى خود به اين شأن نزول، اعتراف كردهاند چنان كه «فخر رازى» در تفسير كبير ذيل اين آيه مىگويد:«اين آيه درباره على بن ابى طالب ـ عليهالسلام ـ نازل شده است كه در شب خروج رسول خدا ـ صلىاللّهعليهوآله ـ از مكه به غار ثور در بستر آن جناب خوابيد و بنابر روايت، هنگامى كه على در بستر پيامبر خوابيد، جبرئيل بالاى سر حضرت ايستاده بود و ميكائيل زير پاهايش و جبرئيل ندا مىكرد:"بَخٍّ بَخٍّ مَن مِثلك يابن طالب يباهى الله بك الملائكة.""آفرين! آفرين! چه كسى مثل توست، اى على بن ابى طالب! خداوند به تو بر فرشتگان مباهات مىكند." اين آيه در اين زمان نازل شد.»خروج پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله از مكهپس از آن كه حضرت اميرمؤمنان ـ عليهالسلام ـ دربستر پيامبر ـ صلى اللّه عليه وآله ـ خوابيد، پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ در حالى كه خانهاش در محاصره كافران بود شبانه از خانه خارج شد و هنگام خروج از خانه اين آيه شريفه را تلاوت كرد:«و جعلنا من بين أيديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لايبصرون»«در پيش روى آنان سدى قرار داديم و در پشت سرشان سدى و چشمانشان را پوشانديم از اين رو، نمىبينند»به طورى كه هيچ يك از كفار آن حضرت را نديدند. علامه سيد جعفر عاملى مىنويسد:«پيامبر، هنگام خروج از خانه، مشتى خاك برداشت و هنگامى كه از ميان آنان عبور مىكرد، خاك را بر سر آنان پاشيد، در حالى كه آنها هيچ نمىفهميدند و نمىديدند.»علامه مجلسى نيز در اين باره مىنويسد:«تمام افرادى كه پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ بر سرشان خاك پاشيد، در جنگ بدر به هلاكت رسيدند.»هجوم كافران به خانه وحىبرخى از كسانى كه خانه پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ را محاصره كرده بودند اصرار داشتند شبانه، كار خود را عملى كنند، اما ابولهب مانع شد و گفت: زنان و فرزندان بنى هاشم در داخل خانه هستند ممكن است به آنها آسيبى برسد. برخى نيز گفتهاند علت تأخير آنها در آغاز كردن هجوم به خانه پيامبر ـ صلى اللّه عليهوآله ـ اين بود كه مىخواستند پيامبر را در روز روشن، و در برابر ديدگان بنى هاشم به قتل برسانند تا بنى هاشم ببيند كه قاتل محمد، يك نفر نيست. با روشن شدن هوا، مأموران قريش كه در اطراف خانه پيامبر ـ صلى اللّه عليهوآله ـ به كمين نشسته بودند ـ به خانه هجوم بردند ولى بر خلاف انتظار شان على ـ عليهالسلام ـ را در بستر پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ يافتند. مشركان كه نقشه خود را نقش بر آب ديدند، پس از آزار و شكنجه حضرت على ـ عليهالسلام ـ، او را مدتى حبس و سپس آزاد كردند. كافران قريش با خود فكر مىكردند كه در اين مدت كم، پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ نمىتواند از مكه خارج شود. از اين رو، همه راههاى مدينه را بستند. آنان افراد ماهرى را براى شناسايى رد پا، به خدمت گرفتند، همچنين، براى يابنده پناهگاه پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ، 100 شتر جايزه در نظر گرفتند. ابوكرز ـ از قبيله خزاعه ـ كه مأمور شناسايى رد پاى پيامبر شده بود پس از شناسايى رد پاى پيامبر و دنبال كردن آن، به غار ثور رسيد، اما همراهان ابوكرز با صحنهاى روبرو شدند كه آنان را به كلى از يافتن پيامبر ـ صلى اللّه عليه وآله ـ از اين راه، نا اميد كرد؛ ديدند كه عنكبوتى بر دهانه غار، تار تنيده و كبوترى در آنجا تخم گذارده است با خود گفتند: اين غار متروكه است و كسى نمىتواند وارد آن شده باشد.پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در راه قباپيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ، سه روز در غار ثور توقف كرد تا كافران به طور كامل از يافتن آن حضرت مأيوس شوند. پس از سپرى شدن اين سه روز، حضرت على ـ عليهالسلام ـ به دستور پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ، سه شتر همراه يك «بلد راه» به نام «اريقط» در شب چهارم به غار ثور فرستاد و همان شب پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ از غار ثور به طرف مدينه حركت كرد. برخى مسافت مكه تا مدينه را نزديك به چهارصد كيلومتر دانستهاند، پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ پس از 12 شبانه روز سفر طاقت فرسا، هنگام زوال خورشيد به روستايى به نام «قبا» در نزديكى مدينه رسيد و در همانجا، توقف كرد. قبا ميزبان نبى خدا صلىاللهعليهوآله پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ كه در روز دوشنبه از ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت مكه را ترك كرده بود، در روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول مصادف با چهارم تيرماه، سال سيزدهم بعثت، گام در دهكده قبا نهاد. از ابن عباس نقل شده كه گفته است:«پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ در روز دوشنبه متولد شد، در روز دوشنبه از مكه به مدينه هجرت كرد، در روز دوشنبه وارد شهر مدينه شد و در روز دوشنبه رحلت فرمود.»استقبال قبا از رسول خدا صلىاللهعليهوآله در برخى از كتابهاى تاريخى لحظه ورود پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ به قبا چنين توصيف شده است:«هنگامى كه پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ واصحابش به نزديكى روستاى قبا رسيدند، مردى يهودى از بالاى قلعه خود، پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ و همراهانش را ديد كه جامههاى سفيد بر تن داشتند؛ او كه مىدانست مسلمانان انتظار پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ و همراهانش را مىكشند، اطمينان پيدا كرد كه اين مسافران همان كسانى هستند كه مسلمانان در انتظار آنها به سر مىبرند، ناگهان فرياد زد: آن كسى كه منتظرش بوديد، از راه رسيد. مردم مدينه نيز با شنيدن اين خبر، گروه گروه به سمت قبا مىشتافتند و به خدمت پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ كه با ياران خود در سايه نخلى نشسته بود ـ مىرسيدند.»مردم از شنيدن خبر ورود پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ شادمان شدند و لباس جنگ بر تن كردند و زن و مرد براى استقبال بيرون آمدند، آنان در بالاى «حره» به زيارت آن حضرت مشرف شدند و به آن حضرت تهنيت و تحيت گفتند، شمار مردان به 500 تن مىرسيد، بعضى زنان و كودكان تكرار مىكردند: «آمد نبى، آمد رسول خدا» و به نقلى، گروهى از قبيله «بنى النجار» چنين مىخواندند:«طلع البدر علينا من ثنيات الوداع وجب الشكر علينا ما دعى للّه داعٍ» ماه درخشان بر ما از سرزمين «ثنيات الوداع» طلوع كرد شكر آن بر ما واجب است، از خدا حاجتى نداريم.«ايُّهَا المَبعُوثُ فينا جِئتَ بِالامرِ المَطاعِ جئت شَرَّفتَ المَدينَةَ مَرحَبا يا خَيرَ داعٍ» اى برانگيخته شده در ميان ما به اطاعت فرمان خدا آمدى، آمدى و مدينه را شرافت بخشيدى. مرحبا به تو اى بهترين دعوت كننده.گروهى از همسايگان «بنى النجار» چنين مىسرودند:«نحن جوار من بنى النجار و حبذا محمد من جار» ما همسايگانى از بنى نجار هستيم و محمد ـ صلىاللّهعليهوآله ـ چه خوب همسايهاى است.پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ در پاسخ به اين ابراز علاقه مىفرمود:«خدا داناست، من شما را دوست دارم» و افسار مركب خود را از جانب راست مدينه در محله قبا، ميان قوم «بنى عمرو بن عوف» بگردانيد.سمهودى به نقل از طبرانى از جابر بن سمرة نقل كرده است:«وقتى پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ وارد مدينه شد، به ياران خود فرمود: به ما بپيونديد تا به اهل قبا سلام كنيم، پس به طرف اهل قبا آمدند و به آنان سلام كردند و اهل قبا نيز به آنان مرحبا گفتند.»به نقلى، نخستين كلامى كه مردم در مراسم استقبال، از آن حضرت شنيدند، اين بود:«آشكارا سلام كنيد و از طعام خود به ديگران بخورانيد، صله رحم كنيد و در شب هنگامى كه مردم در خوابند، نماز بگزاريد، تا به سلامت داخل بهشت شويد.»بر اساس نقل ديگرى پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ پس از ورود به روستاى قبا، مردم آن روستا را به دو كار فرمان داد. اولين دستور پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ شكستن بت هايى بود كه در آن محل وجود داشت كه مردم قبا، فرمان پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ را اطاعت كردند و بتها را پس از شكستن، در آتش سوزاندند. دومين دستور پيامبر، تعيين تاريخ بود كه از ربيع الاول ـ ماه ورود پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ تاريخ معين شد و آغاز تاريخ هجرى اسلام نام گرفت.پيامبر اعظم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ، پس از ورود به روستاى قبا در خانه يكى از بزرگان روستا به نام «كلثوم بن هدم بن امرىء القيس» منزل گزيد و اين خانه را محل استراحت خود قرار داد؛ «كلثوم بن هدم» كه پير مردى نابينا و با تقوا بود از آمدن پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ به خانهاش بسيار خوشحال بود و خدا را شكر گفت: پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ به جهت اين كه «كلثوم بن هدم» داراى خانواده بود، ديدارها و سخنرانىها و نماز جماعت را در منزل «سعد بن خيثمة بن الحارث» كه مردى مجرد بود، برگزار مىكرد.ورود حضرت على عليهالسلام به روستاى قباحضرت على ـ عليهالسلام ـ كه در مكه مانده بود تا به دستور پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ ضمن پرداخت بدهىها و امانتهاى پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ، زنان هاشمى از جمله حضرت فاطمه زهرا (س) و مادر مكرمه خود، حضرت فاطمه بنت اسد و ديگر مسلمانانى را كه هنوز مهاجرت نكرده بودند، به همراه خود به يثرب آورد، پس از انجام دستور نخست، با افراد ياد شده به طرف يثرب حركت كرد. على ـ عليهالسلام ـ كه در كف پاهاى مباركش به سبب پياده روى از مكه تا مدينه (كه مسافتى حدود چهارصد كيلومتر است)، شكاف و زخم ايجاد شده بود روز پنجشنبه، پانزدهم ربيع الاول، به قبا رسيد. وقتى خبر رسيدن على ـ عليهالسلام ـ به پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ داده شد آن حضرت فرمود: «على» را نزد من آوريد؛ ياران پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ عرض كردند: يا رسول الله ـ صلىاللّهعليهوآله ـ «على» توان راه رفتن ندارد؛ وقتى پيامبر اين سخن را شنيد به سرعت خود را به على ـ عليهالسلام ـ رساند و او را در آغوش گرفت و از سر محبت و عطوفت، به سبب جراحتهاى دو پاى مبارك حضرت على ـ عليهالسلام ـ گريست، آن گاه از آب دهان مبارك خود بر دو پاى مبارك حضرت على ـ عليهالسلام ـ كشيد كه به سبب آن، دو پاى آن حضرت بهبودى كامل يافت. به گونهاى كه آن حضرت تا پايان عمر هيچ گونه ناراحتى در ناحيه پا احساس نكرد.ساخت مسجد قبا نخستين بنيان تقواپيامبر اعظم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ در مدت كوتاهى كه در روستاى قبا حضور داشت، مسجدى را در اين روستا بر بنيان و شالوده تقوا بن نهاد؛ كه در ميان مسلمانان به نام «مسجد تقوا» معروف بود و بعدها به نام «مسجد قبا» معروف شد. زمين اين مسجد، مِربَدى بود از آن «كلثوم بن هدم» كه پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ آن را از او خريدارى كرد و مسجد قبا را در آن بنيان نهاد. نقشه ساختمانى اين مسجد از سوى خدا بود، به گفته مورخان، پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ هنگام ساخت اين مسجد فرمود: «نقشه اين مسجد از سوى خداوند است و شتر من مأمور اين كار است.»آن گاه به مسلمانان فرمود: «يكى از شما بر ناقه من سوار شود تا محدوده مسجد معين شود.»آن گاه ابوبكر جلو آمد و بر ناقه سوار شد، ولى ناقه از جاى خود تكان نخورد؛ وى از ناقه پياده شد و سر جاى خود نشست، سپس عمر جلو آمد و سوار شد، باز هم ناقه حركتى نكرد؛ پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ براى بار دوم فرمود:«يكى از شما بر ناقه سوار شود و آن را براند.»حضرت على ـ عليهالسلام ـ جلو آمد و پا در ركاب ناقه گذاشت، ناگهان ناقه شروع به حركت كرد و پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ به على ـ عليهالسلام ـ فرمود: «زمام او را رها كن؛ زيرا او مأمور است.»سپس فرمود: «بر محدودهاى كه اين ناقه مشخص مىكند مسجد را بنا كنيد.»پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ در ساختن اين مسجد، شخصا فعاليت مىكرد.«جعفر الخليلى» به نقل از «ابن خيثمه» در اين باره مىنويسد:«پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ، هنگامى كه شروع به ساختن مسجد قبا كرد، خود، اولين كسى بود كه با دستان مبارك، سنگى را حمل كرد و در طرف قبله اين مسجد قرار داد.»در نقل ديگرى از «شموس بنت نعمان» چنين روايت كردهاند:«نظر كردم به سوى رسول خدا ـ صلىاللّهعليهوآله ـ ديدم كه سنگ را مىگرفت و برمىداشت و از شدت سنگينى، كمر مباركش خم مىشد و مىديدم سفيدى خاك را در شكم مباركش.»در ميان اصحاب پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ، شش نفر از جمله، سلمان فارسى، مقداد بن اسود و عمار بن ياسر، در ساختن اين مسجد، بيش از ديگران تلاش مىكردند. زنان نيز در ساخت اين مسجد همكارى كردند، به طورى كه بنا بر نقل تاريخ، آنها شب هنگام، سنگها را تا كنار ديوارهاى مسجد حمل مىكردند و مردان در روز، آن سنگها را در ساختمان مسجد به كار مىبردند. مسجد قبا كه نخستين مسجدى بود كه به دست مبارك پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ بنا شد، از فضيلتى بس بزرگ برخوردار است. چنان كه خداوند متعال با نزول، آن را چنين ستود:«... لمسجد اسس على التقوى من أول يوم احق ان تقوم فيه، فيه رجال يحبون أن يتطهروا و الله يحب المطهرين»«آن مسجدى كه از روز نخست بر پايه تقوا بنا شده، شايستهتر است كه در آن(به عبادت) بايستى، در آن مردانى هستند كه دوست دارند پاكيزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد.»پيامبر گرامى اسلام، خود در فضيلت اين مسجد بنا روايت فرمودهاند: «هر كس به مسجد من، قبا برود و در آن دو ركعت نماز بخواند با ثواب يك عمره بر مىگردد.»پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در راه مدينهپيامبر گرامى اسلام، پس از مدت كوتاهى توقف در روستاى قبا و ساختن مسجد قبا، به سمت مدينه حركت كرد و بنا بر نقلى، در اواخر راه در روز جمعه، در ميان قبيله «بنى سالم»، نخستين نماز جمعه در تاريخ اسلام را اقامه كرد آن گاه به مدينه رسيد و مورد استقبال مردم مدينه قرار گرفت.بخش دوم: هجرت پيامبر اعظم صلىاللهعليهوآله مبدأ تاريخ اسلامهر امت و ملتى داراى تاريخ مخصوص به خود بوده است و هر كدام از اين تاريخها، داراى مبدأ معينى بودهاند. اعراب پيش از اسلام، عام الفيل(سال حمله ابرهه با سپاه فيل به مكه و سال ميلاد پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ را مبدأ تاريخ خود برگزيده بودند اما پس از اسلام، آن مبدأ منسوخ شد؛ زيرا در آن روز در ميان مردم اثرى از اسلام و دين و ايمان نبود و همين طور «روز مبعث» نيز مبدأ تاريخ اسلام قرار نگرفت؛ زيرا در روز مبعث، شمار مسلمانان از 3 نفر تجاوز نمىكرد ولى روز هجرت پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ كه به دنبال آن، مسلمانان، حكومت مستقلى را در مدينه تشكيل دادند و از آوارگى و پراكندگى به در آمدند، روزى تاريخى براى اسلام و مسلمانان به شمار مىرفت و نوعى پيروزى براى آن به حساب مىآمد. از اين رو، روز هجرت روز مبدأ تاريخ اسلام قرار گرفت. پيامبر گرامى اسلام، شخصا، تاريخ هجرى را پايه گذارى كرد و واقعه هجرت را مبدأ آن قرار داد. بر اين اساس، آنچه ميان مورخان مشهور است كه عُمَر، به اشاره و تصويب حضرت على ـ عليهالسلام ـ هجرت پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ را سر آغاز تاريخ اسلام قرار داد، صحيح نيست؛ زيرا با دقت در نامههاى پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ (كه قسمت اعظم آنها در متون تاريخى و كتابهاى حديثى موجود است) و ديگر اسناد و مدارك، به روشنى ثابت مىشود كه پيامبر اسلام ـ صلىاللّهعليهوآله ـ شخصا، هجرت خويش از مكه به مدينه را مبدأ تاريخ مسلمانان قرار داد و نامهها و مكاتبات خود با سران قبيلهها را بر طبق آن مورخ ساخت.در اين جا به چند نامه و مدرك در اثبات اين سخن استناد مىكنيم:1. «سلمان» از پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ درخواست كرد كه وصيت و سفارش آموزندهاى براى او و برادرش و خاندانش بنويسد، پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ املاء كرد و على ـ عليهالسلام ـ آن را نوشت. در پايان اين پندنامه چنين آمده است:«و كتب على بن ابى طالب بأمر رسول الله فى رجب سنة تسع من الهجرة.»«اين را على بن ابى طالب به امر رسول خدا در ماه رجب در سال نهم هجرت نوشت.»2. در پايان صلح نامهاى كه امام على ـ عليهالسلام ـ به املاى پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ براى مسيحيان نجران نوشت، چنين آمده است:«و امر عليا أن يكتب فيه انه كتب لخمس من الهجرة.»«به على دستور داد تا در آن بنويسد كه اين صلح نامه در سال پنجم هجرت نوشته شده است.»3. محدثان اسلامى نقل كردهاند كه پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ به «ام سلمه» فرمود:«فرزندم حسين در شصتمين سال از هجرت من كشته مىشود.»مواردى كه ذكر شد حاكى از آن است كه پيامبر ارجمند اسلام از نخستين روز، تكليف تاريخ اسلامى را روشن كرده و آغاز هجرت را مبدء تاريخ اسلام قرار داده است.بخش سوم: هجرت در زلال وحى«هجرت» به مفهوم عام، در قرآن، در آيات متعددى مورد اشاره قرار گرفته است كه بخشى از اين آيات به طور خاص به «هجرت پيامبر اعظم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ» اشاره دارد. در اينجا به سه آيه از اين دست آيات اشاره مىكنيم و پيامهاى آنها را مرور مىكنيم.آيه اول:«[ياد كن] هنگامى را كه كافران درباره تو نيرنگ مىكردند تا تو را به بند كشند يا بكشند يا [از مكه [اخراج كنند و نيرنگ مىزدند و خدا تدبير مىكرد و خدا بهترين تدبير كنندگان است.»اين آيه، چنان كه پيشتر اشاره شد به آغاز هجرت و توطئه كافران در مورد زندانى كردن يا به قتل رساندن و يا تبعيد پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ اشاره دارد كه در اين واقعه، جبرئيل امين پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ را از اين نقشه آگاه كرد و پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ شبانه مكه را ترك كرد و در غار ثور پنهان شد و هنگامى كه مشركان تا غار ثور رد پاى پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ را شناسايى كردند ولى با تارتنيده شده عنكبوت بر دهانه غار مواجه شدند، نقشه خود را به طور كامل نقش بر آب ديدند. پيام آيه1. خطرهايى را كه خدا از شما دور كرده است به ياد آوريد تا آرامش و قوت قلب بگيريد.«و اذ يمكربك...»؛2. مشكلات پيامبران، افزون بر لجاجت و عناد مشركان، تهديدها و توطئههاى فراوان آنان بوده است. «واذ يمكر»؛3. زندان و ترور و تبعيد، ابزار دست جباران تاريخ براى مقابله با حق است؛4.تمامى انديشههاى انسانها زير نظر خداست. «و يمكرون و يمكرالله»؛5. خداوند هر جا لازم باشد، اولياى خود را از توطئهها آگاه مىكند. در حادثه مورد بحث، طرحى را كه مشركان مىخواستند هيچ كس نفهمد، همه دنيا از طريق اين آيه فهميد؛6. هر كس با حاميان حق نيرنگ كند، خداوند او را به نيرنگى پيچيده گرفتار مىكند «و يمكرون و يمكر الله»؛7. چنان نيست كه ابر قدرتها همواره به اهدافشان برسند؛8. هر چه طرح و توطئه دشمن قويتر باشد، خداوند با موجود ضعيفترى آن را خنثى مىكند ؛ مرگ سليمان با موريانهاى كشف شد. بلقيس را هدهد دعوت مىكند، كلاغ، بنى آدم را آموزش مىدهد؛ فيل سواران ابرهه، با ابابيل، و نمرود با پشه نابود مىشود و توطئه كافران عليه پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ با تار عنكبوت خنثى مىشود.آيه دوم: «كسانى كه ايمان آورده و هجرت كردهاند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردهاند و كسانى كه (مهاجران را) پناه دادند و يارى كردند، آنان ياران يكديگرند و كسانى كه ايمان آوردهاند ولى مهاجرت نكردهاند، هيچ گونه خويشاوندى( دينى) با شما ندارند؛ مگر آن كه (در راه خدا) هجرت كنند. اگر در (كار)دين از شما يارى جويند، يارى آنان بر شما(واجب) است، مگر عليه گروهى باشد كه ميان شما و آنان پيمانى(منعقد شده) است و خدا به آنچه مىكنيد، بيناست.»پيام آيه1. مسلمان بودن و ايمان داشتن بدون تلاش و فداكارى ممكن نيست و مسلمانان صدر اسلام، يا مهاجر بودند يا پناه دهنده به مهاجران ؛ يا جهاد گر بودند يا پشتيبان مجاهدان؛2. عقيده به تنهايى كافى نيست بلكه هجرت و جهاد و پشتيبانى از مهاجران و مجاهدان نيز لازم است؛3. جهش وقتى حاصل مىشود كه مغزها، بازوها، سرمايهها، قدرتها و هجرتها متمركز شود «آمنوا، هاجروا، جاهدوا، اموالهم»؛4.در جامعه اسلامى بايد ميان مهاجران دردمند و مرفههان هجرت گريز تفاوت باشد. «آمنوا و لم يهاجروا»؛5. در هجرت، هم به نظام كفر ضربه وارد مىشود و هم دين حفظ مىشود و نيروى مسلمانان نيز افزايش مىيابد.آيه سوم:«كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا به جهاد پرداختهاند و كسانى كه (مهاجران را) پناه داده و يارى كردهاند، آنان همان مؤمنان واقعى اند؛ براى آنان بخشايش و روزى شايستهاى خواهد بود.»در اين آيه شريفه، مهاجران و پناه دهندگان به آنان، مؤمنان حقيقى خوانده شدهاند.پيام آيه1. ايمان واقعى در هجرت، جهاد، پناه دادن و يارى كردن مسلمانان رخ مىنمايد. «هم المؤمنون حقا»؛2. كارها و از جمله هجرت وقتى ارزشمند است كه رنگ خدايى و انگيزه الهى داشته باشد. «فى سبيل الله»؛3. هجرت و جهاد، عامل بخشايشها و بركتهاى الهى است.4. اگر انسان به جهت هجرت و جهاد، از رزق اندك بگذرد، به رزق كريم و شايسته الهى مىرسد.بخش چهارم: آموزههاى هجرت نبوىتاريخ زندگى معصومان ـ عليهالسلام ـ به خصوص پيامبر اعظم ـ عليهالسلام ـ كه هجرت تاريخى آن حضرت از مكه به مدينه بخشى از آن است، نبايد تنها به عنوان سرگذشتى از آن بزرگواران، مورد مطالعه قرار گيرد بلكه بايد به عنوان درس نامه و عبرت نامهاى تلقى شود كه در پس هر يك از صفحاتش، پندها و درسهايى آموزنده نهفته است. از اين رو، در اين بخش به طور بسيار كوتاه و تنها به چند آموزه از آموزههاى هجرت نبوى اشاره مىكنيم.1. حفظ دين به بهاى هجرتهنگامى كه پيامبر اعظم ـ عليهالسلام ـ محيط مكه را با دين و ديندارى در تضاد ديد، با هجرت از آن به مدينه، دين اسلام و دينداران را از خطر كفر و دين سوزى حفظ كرد. اين سيره عملى پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ حاوى اين درس است كه هر كس در هر كجا اگر ديد شرايط و محيط اطرافش به گونهاى شده است كه دين و ديندارى او را تهديد مىكند بايد آن محيط را (اگر نمىتواند تغيير دهد) ترك كند، و به محيط امنى پناه برد تا در آنجا دين مدارى خود را حفظ كند. اين اصل، از آن رو در اسلام مورد تأكيد است كه اسلام، دينى منطقهاى و محدود به يك مكان يا محيط خاص نيست بلكه آنچه در اسلام اهميت دارد، حفظ ايمان و ارزشهاى دينى است. بر اين اساس، ضرورت هجرت از محيط نا امن به محيطهاى امن، به زمان پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ، اختصاص ندارد بلكه هر كس در چنين شرايطى قرار بگيرد وظيفهاش هجرت است. از اين رو، ممكن است در زمان ما، اين وظيفه براى كسى، در ضمن هجرت از شهرى به شهر ديگر يا از محلهاى به محله ديگر و يا در قالب تغيير محل تحصيل يا كار ضرورت بيابد. با توجه به آنچه گفته شد جاى بسى تأسف و تعجب است كه عدهاى از هموطنان، زندگى در كشورهاى غربى را كه اكنون مهد كفر و فساد و دين ستيزى است، انتخاب مىكنند و به زندگى در آن كشورها افتخار هم مىكنند. همان طور كه هجرت در راه خدا و براى تقويت دين و دستيابى به محيطى مناسب براى تقرب به خدا ارزشمند است هجرت به بلا كفر كه كشورهاى غربى در زمان ما از مصاديق آن است پس نكوهيده و مذمت شدهاست و فقهاى اسلام اين هجرت را گناه كبيره مىدانند.2. جان فشانى در راه حفظ دينبه جان خريدن هر گونه سختى و رنج در راه حفظ دين، از برجستهترين جنبههاى سيره عملى پيامب ـ صلىاللّهعليهوآله ـ است. هجرت پيامبر ـ صلى اللّهعليهوآله ـ كه شبانه آغاز شد و به مدت دوازده شبانه روز در مسافتى بيش از چهار صد كيلومتر انجام شد نمونهاى از به جان خريدن سختى هاست؛ چنان كه جان فشانى حضرت على ـ عليهالسلام ـ در ليلة المبيت و هجرت آن حضرت از مكه به مدينه پس از پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ نيز نمونهاى ديگر از اين سيره عملى در زندگى معصومان ـ عليهمالسلام ـ است. پند و درسى كه بايد از اين نمونههاى عملى سيره معصومان ـ عليهمالسلام ـ گرفت اين است كه نبايد انسانهاى دين مدار هنگامى كه با سختىهاى روزگار يا سنگ اندازيها، طعنها و كنايهها، كينه توزىها و تمسخر دين ستيزان و هواپرستان مواجه مىشوند، ذرهاى عقب نشينى كنند بلكه بايد محكمتر از گذشته به ايمان و ارزشهاى دينى خود ببالند و هرگز از آنها دست بر ندارند.3. اداى دين و بازگرداندن امانتها قبل از سفرپيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ قبل از هجرت ـ از آنجا كه خود نمىتوانست ـ حضرت على ـ عليهالسلام ـ را مأمور كرد تا بدهىهاى آن حضرت را بپردازد و امانت هايى كه در نزد پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ بوده به صاحبانشان برگرداند. اين كار پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ در بردارنده اين پيام است كه امانت و دين،حق الناس است و چون در هر سفرى احتمال بازنگشتن وجود دارد هر مسافر بايد بيش از سفر نسبت به امانتها و بدهىهايى كه بر عهده دارد، شخصا و يا با گرفتن نايب، اقدام كند.4. تأمين شخصى هزينههاى سفربنابر نقل تاريخ، در يكى از شبهايى كه حضرت على ـ عليهالسلام ـ در غار ثور خدمت پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ رسيد، پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ به على ـ عليهالسلام ـ دستور داد كه دو شتر براى آن حضرت و هم سفرش تهيه كند؛ در اين هنگام، ابوبكر گفت: من پيشتر دو شتر براى شما و خودم آماده كردهام. پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ فرمود: من با پرداخت قيمت، آنها را مىپذيرم. سپس به على ـ عليهالسلام ـ دستور داد كه قيمت شتر را بپردازد. اين رفتار پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ اشاره به يك اصل كلى در اخلاق اسلامى دارد و آن اين كه هيچ كس نبايد در حالى كه خود توانمند است، سربار كسى شود؛ چنان كه در بعضى روايات معصومان ـ عليهمالسلام ـ نيز به اين اصل اشاره شده است و از كسى كه زحمت خود را به دوش ديگران مىاندازد. و به «ملعون» تعبير شده است.5. هجرت واقعى، هجرت درونىهجرت پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ و اصحاب آن حضرت، پيش از آن كه جنبهاى بيرونى داشته باشد، جنبه درونى دارد. اگر پيامبر ـ صلىاللّهعليهوآله ـ و ياران آن حضرت در درون خويش از ظلمت به نور، از كفر به ايمان، از شرك به توحيد و از بديها به خوبيها هجرت نكرده بودند، هرگز در عالم بيرون، قادر نبودند به چنين هجرتى الهى دست بزنند. از اين رو، هجرت واقعى، «هجرت درونى» است و انسان مؤمن همواره در حال هجرت است و پيوسته از پستىها و گناهان به سوى فضيلتها و پاكىها مهاجرت مىكند.اميرمؤمنان، على ـ عليهالسلام ـ در اين باره مىفرمايند:«بعضى مىگويند هجرت كردهايم در حالى كه هجرت واقعى نكردهاند؛ مهاجران واقعى آنها هستند كه از گناهان هجرت مىكنند و مرتكب آنها نميشوند.»خداوند متعالى در قرآن مىفرمايد:«والرجز فاهجر»«از پليدىها هجرت كن»منبع:پایگاه حوزه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 330]
صفحات پیشنهادی
هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین
هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین-هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین نويسنده:محمد بهرامى هجرت پيامبر اعظم ...
هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین-هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین نويسنده:محمد بهرامى هجرت پيامبر اعظم ...
ویژه نامه هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین هجرت پيامبر اعظم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ از مكه به مدينه كه در سال سيزدهم بعثت انجام گرفت يكى از رخ دادهاى مهم ...
هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین هجرت پيامبر اعظم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ از مكه به مدينه كه در سال سيزدهم بعثت انجام گرفت يكى از رخ دادهاى مهم ...
در تهنیت روز مبعث رسول اکرم(ص)
هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین پس از آن كه پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ دعوت خود را آشكار كرد و به ترويج دين ..... «حره» به زيارت آن حضرت ...
هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین پس از آن كه پيامبر اكرم ـ صلىاللّهعليهوآله ـ دعوت خود را آشكار كرد و به ترويج دين ..... «حره» به زيارت آن حضرت ...
نگاهى به راهبردهاى ارزشى پيامبر(ص) در مسير وحدت اسلامى
در يك تقسيمبندى كلى نقش پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در پايهگذارى وحدت امت اسلامى شامل سه مطلب ...... هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین ...
در يك تقسيمبندى كلى نقش پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در پايهگذارى وحدت امت اسلامى شامل سه مطلب ...... هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین ...
زیباترین هجرت
زیباترین هجرت-زیباترین هجرتاوج ایثار و فداكارىلیلة المبیت از منظر اهل تسنن ... و مسلمانان گردید و هجرت تاریخى رسول خدا صلى الله علیه و آله منشا تاریخ اسلامى قرار گرفت. ... مفسر معروف اهل سنت، ثعلبى مىگوید:هنگامى كه پیامبراسلام صلى الله علیه وآله ..... یعنی هم سال شمسی را حفظ کرده ایم و هم مبدأ آن را هجرت پیامبر قرار داده ایم!
زیباترین هجرت-زیباترین هجرتاوج ایثار و فداكارىلیلة المبیت از منظر اهل تسنن ... و مسلمانان گردید و هجرت تاریخى رسول خدا صلى الله علیه و آله منشا تاریخ اسلامى قرار گرفت. ... مفسر معروف اهل سنت، ثعلبى مىگوید:هنگامى كه پیامبراسلام صلى الله علیه وآله ..... یعنی هم سال شمسی را حفظ کرده ایم و هم مبدأ آن را هجرت پیامبر قرار داده ایم!
جوانان ، جنسیت و اخلاق (2)
هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین · کارشکنیهای یهود در مصاف با حکومت نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) · هم پیمانی مسلمین بعد از هجرت به مدینه ...
هجرت نبى اعظم (صلىاللهعليهوآله) مبدأ تقویم مسلمین · کارشکنیهای یهود در مصاف با حکومت نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) · هم پیمانی مسلمین بعد از هجرت به مدینه ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها