واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: تاریخ - گفت وگوی گروه تاریخ خبرآنلاین با دکتر سید مصطفی محقق داماد، رئیس موقوفات مرحوم دکتر محمود افشار محمدرضا اسدزاده - ساعتی قریب به 7 صبح بود که او به مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی آمد. دکتر سید مصطفی محقق داماد، رئیس موقوفات مرحوم دکتر محمود افشار، استاد دانشکدهٔ حقوق دانشگاه شهید بهشتی و عضو فرهنگستان علوم ایران، یکی از نزدیک ترین چهره ها به دکتر ایرج افشار بوده است. با رئیس موقوفات مرحوم دکتر محمود افشار در حالی به گفت گو نشستیم که هنوز مراسم تشییع آغاز نشده بود. . اگرچه سخنان پر تلویح او در مراسم تشییع که بخش هایی از آن در رسانه ها بازتاب داشت، همگان را متاثر کرد. گفت وگوی خبر آنلاین را با او می خوانید: از چه زمانی مدیر موقوفات دکتر افشار شدید و چرا شما انتخاب شدید؟ بر اساس وقف نامه بقعه افشار شورای تولیت اعضایی دارد که چند نفر از اعضا مقامی هستند. رئیس مجلس شورای اسلامی، رئیس دیوان عالی کشور، رئیس دانشگاه تهران.اما چند نفر از اساتید دانشگاه تهران شخصی را برای مدیریت انتخاب می کنند. اولی که خود مرحوم واقف مرحوم سید جعفر شهیدی را انتخاب کردند. بعد دکتر یحیی مهدوی، دکتر اصغر مهدوی، دکتر شیخ الاسلامی، اینها اعضا یا اساتید شورا بودند. بعدا که دکتر شهیدی بیمار شدند، مرحوم مهدوی ، دکتر ایرج افشار و دیگر اعضا مرا انتخاب کردند. من هم روی عشق و علاقه به استاد ایرج افشار قبول کردم و از سال 1372 این مسئولیت را بر عهده گرفتم. نوروز سال جدید درست 18 سال می شود که مدیریت موقوفات بر عهده بنده است. شخصیت دکتر افشار را چگونه یافتید؟ من در زندگی 65 ساله ام عالمان،محققین و پژوهشگران زیادی دیده ام، اما شخصیتی که تمام وجودش عشق و شور به پژوهش بود ایرج افشار بود. هیچ چشم داشتی جز تفکر و پژوهش و تحقیق نداشت و تمام وجودش عشق به ایران بود. ایرج افشار به ایران افتخار می کرد و من معتقدم اگر در ایران هم کسی بخواهد افتخار کند باید به ایرج افشار افتخار کند. در سرآغاز شخصیت های به نام و سرافراز که بخواهند نام ببرند نام ایرج افشار قرار دارد. کسی اینگونه عاشق آب و خاکش نیست. این ایران دوستی او از منظر شما چگونه تعریف می شود؟ افراد زیادی شعار ایران دوستی می دهند، اما بعضی به جز شعار کار دیگری نمی کنند. اما کسی که شبانه روزش را تا آخرین دقایقی که او را به طرف بیمارستان بردند، از نوک انگشتانش برای ایران و تحقیق برای ایران تراوش می کرد، ایرج افشار بود. ایشان در یک خانواده مقید به علم و تحقیق و پژوهش متولد شدند . پدر ایشان شادروان مرحوم محمود افشار بود که او هم بچه ها را به تحصیل واداشت و برای آنها چیزی باقی نگذاشت جز همین تاکید بر تحقیق و علم و همه ثروتش را وقف تحقیق و تعلیم و پژوهش کرد. همه موقوفات ایشان برای کارهای پژهشی درباره تاریخ و جغرافیای ایران صرف شده است. پدر ایشان مجله ای را به نام " آینده" در سنه 1304 بنیان گذاشته بود. درست سال تولد ایرج افشارکه به محض اینکه ایرج به سنی می رسد که می تواند مجله را سرپرستی کند، این کار به ایشان واگذار می شود که تا سال 1372 بهترین نشریه ایران شناسی بود. شما در حوزه کتاب و نسخه شناسی هم با ایشان در ارتباط بودید. از وجه کتاب شناسی ایشان بگویید؟ هر جا نام کتاب و کتابخانه بود نام ایرج افشار هم بود. من در اغلب کشورهای اروپایی که سفر کردم و به کتابخانه ها سر زدم اثر انگشت و خط ایرج افشار بود که نشان می داد او در این کتابخانه ها آثار خطی را دیده و دانسته که سرمایه های خطی ایرانی در کدام کتابخانه هاست.تمام کتابخانه وین را زیر و رو کرده و هر چه آثار ایرانی بود فهرست کرده بود. این کارها کارهایی است که کشوری را زنده می کند. عیبی که امروز در نسل جوان ما وجود دارد عدم آشنایی با هویت خودشان است. از هویت خودشان آگاه نیستند و نمی دانند چه سرمایه هایی دارند. او در پی کشف و معرفی این سرمایه ها بود. مرحوم افشار خیلی اهل سفر بود. او را در سفر چگونه یافتید؟ تا آن جایی که من حدود 20 سال است با ایشان سر و کار دارم می دانم که ایشان به اغلب روستاهای ایران سرکشی کرده بود. هیچ قلعه ای در پشت کوهی نبود که با پای خودش نرفته باشد و هیچ دستخطی به دیوار نوشته نشده بود که ایشان بازنویسی نکرده باشد. هر روستایی را که از او می پرسیدیم بلافاصله آدرس، خصوصیات و نشانه های آن روستا را می گفت. حالا که امکانات بهتر شده و اطلاعات راحت تر به دست می آید، اما روزی که او این کارها را می کرد نه راه همواری بود نه ترن آنچنان و نه هواپیما و نه اتومبیل راهواری. سال ها یک اتومبیلی داشت که همیشه خودش پشت آن می نشست. من یک بار گفتم که خیلی سال است این ماشین را دارید و دیگر یاری نمی کند که شما را به همه جا ببرد. جواب داد که نه من باز هم با همین می روم. گاهی او ما را می برد و گاهی ما او را می بریم. گفتم منظور چیست؟ گفت خیلی وقت ها در راه می مانیم و باید با فشار هل بدهیم و آن را راه ببریم. ولی در عین حال با شادی اینها را می گفت. تلاش او برای فیش نویسی و تکمیل دانش نامه ها هم بسیار بر سر زبان هاست. از این وجه او بگویید؟ من اگر این جمله را درباره ایشان بگویم، گزاف نگفته ام که ایرج افشار دایره المعارف متحرک بود. دایره المعارف زنده بود. تلفنی که از او سوال می کردیم درباره نسخه کتابی که چاپ شده یا نه، بلافاصله بعد از کمی تامل می گفت که یک نسخه از آن در فلان کتابخانه است. یک دفعه کجا چاپ شده، یا آن نسخه مغلوط است و این نسخه صحیح تر. چنین شخصیتی بود. در این چند سال اخیر چندین شخصیت به چشممان دیدیم که شخصیت های بزرگی از ایران بودند و بقیه سلف باقی ماضین بودند. آخرین اینها مرحوم دکتر افشار بود. البته ان شا الله باقی باشند بقیه دوستان ما . به قول شاعر سر خم می سلامت، شکند اگر سبویی. امیدواریم که آنها باقی باشند، اما جای ایرج افشار را نمی دانم اکنون چه کسی می تواند پر کند. ( تاثر شدید و جاری شدن اشک های دکتر محقق داماد، مانع ادامه گفت وگوی ما شد) ببخشید من دیگر قادر به گفتن چیزی نیستم... ممنون از فرصتی که به ما دادید./62
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 632]