تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 1 بهمن 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):در هر جمعه، اندكى از سبيل و ناخن‏هاى خود را بگير، و اگر هم چيزى وجود نداشته باشد، آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855375430




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شهیدصیاد شیرازی خطاب به بنی‌صدر: وجودم از جلسه با شما دارد آلوده می‌شود


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: تاریخ  - شهید صیاد شیرازی در میانخاطرات خود از دوران جنگ تحمیلی ، خاطره ای خواندنی از مواجهه با بنی صدر دارد بخشی از این خاطره را می خوانید: بنی‌صدر کم‌کم قصد کرد تا من را از فرماندهی قرارگاه غرب بردارد. مرا از جبهه غرب به تهران فراخواندند. یکی دو روزی در تهران منتظر ماندم. دیدم خبری نشد. ناراحت شدم. فریادم در آمد گفتم: "ما توی جبهه کار داریم، عملیات داریم، وقت ما را بیخودی تلف نکنید... " . سرانجام موفق شدم با داد و فریاد آقایان را به جلسه‌ای بکشانم. در جلسه همراه بنی‌صدر مشاورینش هم شرکت داشتند. همیشه به این گونه جلسات با تعدادی از فرماندهان منطقه و به خصوص بچه‌های سپاه می‌رفتم. آن روز شهید «محمد بروجردی»، شهید «ناصر کاظمی» و چند نفر دیگر با ما بودند. همه دور یک میز بزرگ نشستیم و مشاورین بنی‌صدر شروع کردند به بدگویی درباره قرارگاه عملیاتی غرب. هر کدام گزارشی دادند. بر روی اوضاع متشنج شمال غرب و موضوع رفتن ستون نیروها به سردشت گزارش کذب دادند. سرهنگ خرسندی که مسئول ستاد قرارگاه بود، عصبانی شد. به خصوص وقتی که بنی صدر به یکی از مشاورانش گفت: "تو وقتی رفتی، در ستاد قرارگاه چه دیدی؟ " او هم با حالت خاصی گفت: "ما اصلا ستادی ندیدیم. چند نفر دور هم جمع شده بودند و اسمش را گذاشته بودند ستاد عملیات. " آنها از ستاد زمان طاغوت‌های چیزهایی مدنظرشان بود و فکر می‌کردند ستاد مناطق جنگی نیز باید همان گونه پرحجم باشد. ستاد ما ستادی کیفی بود. هر نفر به اندازه چند نفر زحمت می‌کشید و کارآیی داشت. سعی ما بر این بود که هر کسی را به ستاد راه ندهیم. سرهنگ خرسندی خواست جواب بدهد که گفتم چیزی نگوید و بگذارد همه حرف هایشان را بزنند. آن کسی که گزارش درباره اوضاع ستاد داد خواست از جلسه خارج شود که خرسندی خواهش کرد تا در جلسه بماند و پاسخ هارا بشنود. با حرفهای کذبی که مشاورین بنی صدر زدند کنترل داشت از دست ما خارج می‌شد. شهید کاظمی کسی نبود که بنشیند تا آنها هر چه دلشان می خواهند بگویند. جرات و جسارت خاصی داشت. در آن زمان، هم فرماندار پاوه بود و هم فرمانده سپاه آنجا. صبرش تمام شد و با همان لهجه جنوب شهری گفت: "شما چی می‌گین؟ بذارین من براتون بگم. این حرف ها چیه که می‌زنید. همه شما دارید بی‌تقوایی می‌کنین و حرفهای غیر واقع می‌زنین... " یکی از مشاورین بنی صدر میان حرف کاظمی پرید و رو به بنی صدر گفت: "آقای رئیس جمهور، اول از آقای صیاد شیرازی بپرسید که مگر ما نگفته بودیم فقط خودش و رئیس ستاد قرارگاه به جلسه بیایند، این آقایان کی هستند، خودشان را معرفی کنند. " بنی‌صدر آدمی بود که به گفته‌های مشاورینش خیلی اهمیت می‌داد. رو به من کرد و گفت: "آقای صیاد شیرازی توضیح بدهید اینها کی هستند که همراه خود آورده‌اید. " همه آنهایی که با من بودند، معرفی کردم و مسئولیت‌هایشان را مشاورین مختلف قرارگاه و فرماندهان منطقه ذکر کردم و اینکه از همکاران نزدیک من هستند. گفتم هر وقت عذر بنده را از جلسه خواستید، اینها هم می‌روند. بنی‌صدر که دید خیلی محکم در مقابلش حرف می‌زنم، کوتاه آمد و گفت: "اشکالی ندارد. بقیه حرف هایتان را درباره اوضاع آنجا بزنید. " سرهنگ خرسندی حساب شده ثابت کرد که ستاد ما ستادی کیفی است. ستادی است انقلابی که در شبانه روز کارهای زیادی انجام می دهد. به دنبال آن شهید کاظمی که کسی نمی‌توانست جلویش را بگیرد. حرف هایش را زد و در ادامه شهید بروجردی و یکی دیگر از بچه‌ها حرف هایشان را زدند. هر کدام در دفاع از اوضاع و احوال قرارگاه عملیاتی صحبت کردند. بعد بنی‌صدر گفت: "ببینیم خود آقای صیاد شیرازی چه حرف هایی دارد و چه می‌گوید. " از جلسه دلم خون شده بود. غم مرا گرفته بود. حرف هایی که مشاورین بنی‌ صدر زده بودند، بدجوری ناراحتم کرده بود. آنقدر آنها را پرت می‌دانستم که نمی‌توانستم در برابرشان از خودم دفاعی داشته باشم. از همان جا بود که همه امیدم را از بنی صدر به عنوان رئیس جمهوری اسلامی قطع کردم و از او بردیم. آنجا جمله‌ای را گفتم که بعدها میان مسئولین مملکتی دهان به دهان گشت و معروف شد. اول دعای امام زمان (عج) را خواندم و در ادامه گفتم: "آقای رئیس جمهور، خیلی عذر می‌خواهم که این صحبت را می‌کنم. در جلسه‌ای به این درجه اهمیت که برای حفظ امنیت نظام جمهوری اسلامی تشکیل شده، یک بسم‌الله گفته نشد و یک آیه قرآن خوانده نشد. من آنقدر این جلسه را ناپاک و آلوده می‌بینیم که احساس می‌کنم وجود خودم هم از این جلسه دارد آلوده می‌شود. چاره‌ای برای خود نمی‌بینم که از اینجا یکراست به قم بروم و با زیارت، احساس کنم که تزکیه و پاک شده‌ام. " سکوت عجیبی بر جلسه حکمفرما شد. حرف های آقایان باعث شده تا پرده را دردیده و با آن جسارت با رئیس جمهور حرف بزنم. البته نیت من این نبود که به یک شخصیت مملکتی اهانت کنم بلکه احساس و حالت خودم را از جلسه بیان کردم. وقتی دیدم همه ساکت شدند، شروع کردم پاسخ دادن به حرف های مشاورین او، گفتم: "باید به شما بگویم که ما داریم آنجا می‌جنگیم. هیچ کس قبلا نمی‌جنگید حالا ما داریم می‌جنگیم. جنگ کردن با دشمن شهید دارد. تلفات دارد. اگر نخواهیم با دشمن رو در رو بجنگیم. باید مثل قبل در پادگان ها در محاصره قرار بگیریم و کاری نکنم. ما خودمان هم اسلحه به دست می‌گریم و لباس رزم به تن می‌کنیم و می‌جنگیم. اسمم است که سرهنگم، ولی همگام با سربازان می‌جنگم. تلفاتی که شما آن را بزرگ جلوه می‌دهید اولا به خاطر بی‌تجربگی ماست. ما تا به حال با چنین جنگی رو به رو نبوده‌ایم. ثانیا به لطف خدا ایستاده‌ایم. ما ستون نیروها را با آن سختی و مشکلات به مقصد رساندیم و در برابر ضد انقلاب نترسیدیم. به شما آمار غلط داده‌اند. اگر یادتان باشد ما از شما تقاضای هزار قبضه تفنگ کرده‌ایم. گفتیم ما رزمنده داریم، نیروهای مردمی و عشایر، آماده جنگ با دشمن هستند فقط اسلحه نداریم. چقدر از شما خواهش کردیم به ما سلاح بدهید شما هنوز لجستیک ما را تامین نکرده‌اید، آن وقت چنین انتظارات زیادی دارید؟ " مسئله عجیبی که پس از صحبت‌های من اتفاق افتاد این بود که بنی صدر در جلسه گفت: "من تازه معنی لجستیک را دارم می‌فهمم. " او تا آن زمان نمی‌دانست لجستیک یعنی چه. هیچ کس دیگر نتوانست بعد از من حرفی بزند. همه پاسخ ها را داده بودم. جلسه چهار ساعت به طول کشید. پس پایان آن یکراست به قم رفتیم برای زیارت. بعد متوجه شدم که قصد دارند فرماندهی منطقه غرب را از من بگیرند و به سرهنگ عطاریان بدهند. همان که بعدها به جرم خیانت اعدام شد.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن