تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):اداى امانت و راستگويى روزى را زياد مى‏كند و خيانت و دروغگويى باعث فقر و نفاق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846474386




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نواب صفوی، دوگونه بود


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > چهره ها  - محمد مهدی عبدخدایی، آخرین بازمانده فداییان اسلام است. هومان دوراندیش: او هنوز هم دلبسته نواب صفوی است و هنگامی که ماجرای آخرین دیدار خودش با عبدالحسین واحدی - مرد شماره دو فداییان اسلام - را بازگو می کند، صدایش می لرزد و چشمانش پر از اشک می شود. این گفتگو به تحولات فکری و سیاسی نواب صفوی، پس از آزادی از زندان در زمستان 1331 می پردازد. برخی از مورخین، این تحولات را به حدی گسترده و عمیق می دانند که قائل به وجود دو نواب صفوی متفاوت در تاریخ سیاسی معاصر ایران هستند. اما عبدخدایی با این تفکیک مخالف است با قطعیت و قاطعیت می گوید: " نواب  و نواب 2 نداریم. ما فقط نواب 1 داریم. " این گفتگو، تلاشی است برای شناخت بیشتر یکی از تاثیرگذارترین چهره های جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران در دهه 1320: مجتبی میرلوحی، مشهور به نواب صفوی.                                                        ***   نواب صفوی پس از آزادی از زندان در بهمن ماه 1331، فداییان اسلام را از ارتباط داشتن با همه گروههای سیاسی و اعمال خشونت فیزیکی منع و به تکریم روحانیت و بویژه آیت الله بروجردی توصیه کرد. دلیل این تغییر مشی نواب چه بود؟شهید نواب صفوی پس از آزادی از زندان، به دیدن من در زندان آمد. آن موقع مرسوم نبود که برای کسی در زندان دسته گل بیاورند. روی دسته گل یک تکه مقوا بود که روی آن نوشته بود: " هو العزیز. گل دوستان به گل بوستان اسلام، عزیزم محمد مهدی عبد خدایی، تقدیم می شود. " بعد، از موضع بالا، به رئیس کل زندان ها گفت: " شما به آقای عبدخدایی عرض ارادت کردید؟ " نواب صفوی طرفدارانش را خیلی ارج می نهاد. من از شهید نواب پرسیدم برنامه چیست؟ او گفت در روزگار دشواری زندگی می کنیم. یک روز با شاه می جنگیم و روز دیگر احساس می کنیم مصدق و دوستانش با شاه همراه شده اند تا ما را از میان ببرند. امروز بین این ها اختلاف افتاده است. آیت الله کاشانی با دکتر مصدق اختلاف دارد. جبهه ملی پاره پاره شده و عده ای از اعضایش به شاه گرایش پیدا کرده اند و دعوا تقریبا بر سر دنیا است. یعنی دعوا بر سر قدرت و حکومت است نه بر سر عقیده. نواب گفت در دورانی بحرانی به سر می بریم. ما جانب هر طرف دعوا را بگیریم، آرمان هایمان اجرا نمی شود. نه دکتر مصدق طرفدار حکومت اسلامی است نه شاه. به همین دلیل من دوره فترت و تبلیغ را آغاز می کنم.   تغییر موضع نسبت به آیت الله بروجردی چه دلیلی داشت؟ پس از شهریور 1320، روحانیت به سه دسته تقسیم می شود: آرمان گرایان، استعمارستیزان، فرهنگ سازان. سمبل فرهنگ سازی مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بودند. سمبل استعمارستیزی مرحوم آیت الله کاسانی بودند و سمبل آرمان گرایی نواب صفوی بود. از آنجایی که نواب صفوی در مبارزات خود با این نتیجه رسیده بود که هر گروهی حاکم شود، تلاشی برای تحقق آرمان های او نمی کند، حرکت فرهنگی را در پیش گرفت. به همین دلیل از ایت الله بروجردی تجلیل کرد.   به نظر شما نواب صفوی سیاست زده شده بود یا اینکه با اندیشه به این تغییر تاکتیک و استراتژی رسیده بود؟ما دو نوع شخصیت داریم. یک عده به صورت احساسی، یعنی عارفانه، و یک عده هم با مطالعه به رای و نظر خاصی می رسند. نواب صفوی در سال 1332، 29 ساله بود. او کاریزمای خاصی داشت و لذا به طور احساسی نقطه نظراتی را مطرح می کرد و ارادتمندانشان هم آن نقطه نظرات را می پذیرفتند. او در روزنامه " منشور برادری " نوشت مردم یک روز گفتند زنده باد مصدق، یک روز گفتند جاوید شاه و یک روز هم گفتند درود بر آیت الله  کاشانی. و امروز هم همه را نفی می کنند. نواب علت این تلون را سیاست بازی های سیاستمداران ما می دانست. علامه شیخ عبدالحسین امینی می گفت که این مقاله نواب صفوی آن قدر جالب بود که آن را سه بار خواندم. به هر جهت نواب صفوی در آن روزها تصمیم گرفت که فقط تبلیغ دینی کند.  پس شما می فرمایید نواب به شکل احساسی و نه با اندیشه، به آن تغییر و تحولات تاکتیکی و استراتژیک رسیده بود.به نظر من این گونه بود. الان 57 سال از آن زمان می گذرد. من دیگر آن آدم احساسی دیروز نیستم و به نظرم می آید که او به شکل احساسی به آن تصمیمات رسیده بود.   در مجموع به نظر می رسد که ما دو تا نواب صفوی داشته ایم. نواب اول قبل از به زندان رفتن، که آدمی سطحی و خشن بود که به شیوه های تروریستی هم متوسل می شد. اما نواب دوم آدمی پخته تر و عمیق تر بود که در مسائل پیرامونش تعمق بیشتری می کرد.من با این نظر شما موافق نیستم؛ زیرا آرمان گرایان این گونه نیستند. یعنی نواب 1 و نواب 2 نداریم. ما فقط نواب 1 داریم.    منظور من شیوه عمل نواب بود نه تغییر اهداف کلی اش. من هم با عنایت به همان " شیوه عمل "  می گویم که نواب 1 و 2 نداریم. همین نواب دومی که شما می گویید، در آبان 1334، وقتی که موضوع امضای پیمان سنتو مطرح می شود، دوباره به همان شیوه برمی گردد. به مظفر ذوالقدر اسلحه می دهد ( من خودم در آن جلسه بودم ) و در ملاقات با سپهبد تیمور بختیار ( که من در آن جلسه هم حضور داشتم )، با قدرت به او می گوید به محمد رضا شاه بگویید ما همان ها هستیم. من اسلحه دادم به سید حسین امامی تا وزیر دربار شاه را بزند. من اسلحه دادم به خلیل طهماسبی تا رزم آرا را بزند. من دستور دادم عبدخدایی اسلحه به دست بگیرد. پس شما تغییر شیوه نواب صفوی را نمی پذیرید.  نخیر، نمی پذیرم.  ولی نواب پیش از زندانی شدن، برای رسیدن به هدف اجرای احکام اسلامی، دستور ترور هژیر و رزم آرا را می دهد اما پس از آزادی از زندان، در پاسخ به خبرنگار روزنامه " ترقی "، آسان ترین و کوتاه ترین راه برای اجرای احکام اسلامی را " تربیت اجتماع و نشان دادن مناظر زیبای اسلام حقیقی " می داند. در آن زمان که نواب این حرف را گفته است، در حاکمیت  اختلاف افتاده بود و نواب صفوی با هر جناح که مخالفت می کرد، در حقیقت گرایش به طرف دیگر دعوا بود و این به نفع طرف دوم دعوا بود. نواب نمی خواست چنین بهره ای را به  طرفین آن نزاع برساند زیرا هیچ یک از آنها در پی اجرای احکام اسلام نبودند. من به سراغ نواب صفوی در زندان قصر رفتم و به او گفتم دست از مخالفت با دکتر مصدق بردار. او گفت احکام اسلامی را اجرا کنند، ما حرفی نداریم. آقایان قول دادند و باید انجام بدهند. نزد دکتر مصدق رفتم و او گفت فداییان آرمان هایشان را بگذارند برای کابینه های بعد از من. کابینه من، آخرین کابینه نیست. لذا برای نواب صفوی، مصدق و شاهی  که با آرمان هایش موافق نبودند، تفاوتی با یکدیگر نداشتند. لذا او در این برزخ به دنبال کار فرهنگی می رود.   در واقع شما الان در حال بیان زمینه ها و علل شکل گیری نواب دوم هستید. بله، من دارم به علل آن اشاره می کنم. اما او دوباره در سال 34 به همان شیوه های سابق برمی گردد. شیوه های مبارزه شما باید متناسب با زمان تغییر کند. اتفاقاً من معتقدم شیوه نواب صفوی در سال 34 کارآمد نبود. در اواخر دوران مصدق، نیروهای مذهبی متلاشی شده بودند و متاسفانه دکتر مصدق هم کاری کرده بود که آیت الله کاشانی ارج واقعی اش را در جامعه از دست داده بود. زمینه هایی فراهم شده بود که حزب توده در تحقق اهداف خود موفق شود. لذا در این برزخ نواب تصمیم می گیرد که دوره فترت را آغاز کند. اما نواب صفوی در خرداد 1332 تصمیم می گیرد  که اگر دکتر مصدق دوباره قول همکاری بدهد، فداییان اسلام از دولت او حمایت کنند. در همان زمان نامه ای به دکتر مصدق می نویسد  و این نامه توسط دکتر فاطمی به دکتر مصدق تحویل داده می شود.   شرط این همکاری هم اجرای احکام اسلامی بود. بله   گویا نواب در 12 خرداد 32 قسم می خورد که در صورت آزادی شما با دولت همکاری کند. یعنی ظاهراً شرط اجرای احکام اسلامی را هم کنار می گذارد.نه، قصه آزادی من از این قرار است. نصرت الله قمی در 18 اسفند 1329، دکتر زنگنه وزیر فرهنگ را در دانشگاه می کشد. او در زندان تقاضا می کند که با نواب صفوی هم بند شود. نصرت الله قمی ربطی به فداییان اسلام نداشت. او خودش دانشجوی دانشکده حقوق بود. نواب صفوی به دکتر مصدق نامه ای می نویسد و از او درخواست می کند که برای نصرت الله قمی یک درجه تخفیف بگیرد. آن نامه را کسی باید به دکتر مصدق تحویل می داد. سید عبدالحسین واحدی به دکتر فاطمی - که نزدیکترین فرد به دکتر مصدق بود - تلفن می کند. دکتر فاطمی به واحدی می گوید خوب است که ما حضوراً همدیگر را ببینیم. واحدی که به وزارت خارجه نمی رفت و دکتر فاطمی هم به دولاب نمی آمد. بنابراین قرار می شود طرفین همدیگر را در ماشین دکتر فاطمی ببینند. دکتر فاطمی به عیادت آیت الله کاشانی در بیمارستان رفته بود و ملاقات این دو نفر در ماشین فاطمی در جلوی بیمارستان صورت می گیرد. سادات فداییان اسلام به همدیگر " پسر عمو " می گفتند. فاطمی ابتدا به واحدی می گوید: پسر عمو چرا با من مخالف بودی و به من سوء قصد کردی؟ واحدی می گوید ما آرمان گرا هستیم و برای ما شما با هیچ کس دیگر فرقی ندارید. آنها در ماشین مذاکراتی می کنند و واحدی به دکتر فاطمی  می گوید: " یادتان است شما به خانه دکتر مصدق آمدید و گفتید اصالتاً از طرف دکتر مصدق و نیابتاً از طرف خودم آمدم؟ یادتان است قرار شد اگر رزم آرا از بین رفت، حکومت اسلامی اعلام کنید و این کار را نکردید؟ حالا این ها گذشته است. من آمده ام از شما بخواهم که یک درجه تخفیف برای نصرت الله قمی بگیرید. " فاطمی می گوید اولین کاری که می توانم برای شما انجام بدهم، پس گرفتن شکایتم از عبدخدایی است. او این کار را هم انجام داد. شرط آزادی من این نبود که نواب صفوی سکوت کند. نواب یک آرمانگرا بود . من هم یک قربانی درجه دو در راه آرمانمان بودم. نواب تفکر آرمانگرایی داشت ولی من در آن زمان تنها زندانی فداییان اسلام بودم و باید آزاد می شدم.     چرا نواب پس از آزاد شدن از زندان، تحت شرایطی حاضر بود با مصدق همکاری کند ولی تمایل کاشانی به همکاری را به کلی نادیده گرفت؟ نواب صفوی معتقد بود آیت الله کاشانی یک روحانی پارلمانتاریست است نه یک روحانی آرمانگرا. در آن زمان شاید اکثر شخصیت های دینی به این نتیحه رسیده بودند که آرمان حکومت اسلامی غیرممکن است. لذا مرحوم کاشانی به ما می گفت: " بی سوادها! همه مسائل ما از انگلیسی هاست. " نواب صفوی معتقد بود که حرکت آیت الله کاشانی به نفع شاه تمام می شود. نواب خاندان پهلوی را ذاتاً مخالف دین می دانست. او به طور کلی مخالف خاندان پهلوی و سلطنت بود.  ظاهراً شما می خواهید عیار مخالفت نواب صفوی با آیت الله کاشانی را تقلیل بدهید. نواب صفوی در پیام خود به مناسبت نوروز 1332، از آیت الله کاشانی با عنوان " روحانی نما " یاد می کند. من با نواب صفوی معاشر بودم.  خب، دیگران هم پیام او را پیش روی دارند.بله، گفتم که نواب احساس می کرد مخالفت آیت الله کاشانی با مصدق، مخصوصاً پس از اسفند 1331، که شاه می خواست از ایران بیرون برود و آیت الله کاشانی اعلامیه داد، به نفع دربار تمام می شود و به خاطر همین احساسش بود که چنان ادبیاتی را به کار برد. البته در آن پیام نوروزی خود، از آیت الله کاشانی اسم نمی برد و این استنتاج شما است.  منظور نواب صوفی در آن پیام که خیلی روشن است.این استنتاج افراد است. ولی به هر حال نواب تا به آخر با آیت الله کاشانی همکاری نکرد.  ظاهراً آیت الله کاشانی پس از آزادی نواب از زندان، نگران این هم بود که مبادا به دستور نواب ترور شود.اصلاً این گونه نبود.  آخر یکی از اعضای فداییان اسلام گفته بود اگر نواب دستور بدهد، من سر آیت الله کاشانی را برایش می آورم. نه، این ها افسانه هایی است که ساخته شده است. اتفاقاً یکی از دلایل جدایی مرحوم مهدی عراقی و دیگران از نواب صفوی، این بود که آنها پس از آزادی نواب، معتقد بودند نواب صفوی باید به سمت آیت الله کاشانی برود. اما نواب به همان دلیلی که گفتم، این پیشنهاد را رد کرد.  ظاهراً تغییر و تحول راه یافته به مشی نواب، یکی از دلایل ریزش نیروهای فداییان اسلام بود. عده ای از برادران ما که طرفدار همکاری با آیت الله کاشانی بودند، استعفا کردند و نواب صفوی هم تقریباً 9 نفر ار آنان را اخراج کرد. بعدها همه این افراد پشیمان شدند. رابطه واحدی با نواب دوم چطور بود؟خیلی خوب بود.   منظورم رابطه عاطفی آنها است نه رابطه سازمانی شان. ظاهراً واحدی در عمل تمرد می کرد.اصلاً. واحدی محو در نواب صوفی بود. من آخرین لحظه با هم بودن آنها را دیده ام. در آن زمان قرار بود که اگر حسین علاء در تهران ترور نشد، واحدی به اهواز برود و او را بزند تا نتواند برای امضای پیمان سنتو به بغداد برود. من رفتم از خانه مادر نواب صفوی، برای واحدی اسلحه آوردم. وقتی اسلحه را آوردم، واحدی آمد از نواب خداحافظی کند. خم شد و دست نواب را بوسید.  نواب اجازه می داد دستش را ببوسند؟ نه، ولی او به زور می خواست دست نواب را ببوسد. هیچ وقت نواب صفوی اجازه نداد دستش را ببوسند. بعد از خداحافظی آنها، نواب به من گفت برادرت ( واحدی ) را تا درب ماشین مشایعت کن. در خیابان گرگان بودیم. واحدی سوار تاکسی شد و ماشین حرکت کرد. من آدم انتقادگری بودم و گاهی با مرحوم نواب صفوی بحث می کردم اما واحدی با او بحث نمی کرد. واحدی از تاکسی پیاده شد و گفت: " دیدارمان در بهشت.ان شاء الله در بهشت همدیگر را می بینیم. " واحدی به من گفت: آیا حرفهای نواب را، ولو هشتاد درصد، قبول داری؟ گفتم: بله. بعد از این جوابم، او به من گفت: " با نواب بحث نکن. حرفی نزن که خدای نکرده دلش برنجد. امیدوارم همه مان مردانه بمیریم. " هنوز آن لحظه جدایی مرا آزار می دهد. او رفت و من دیگر او را ندیدم.  دستور ترور فاطمی را چه کسی به شما داد؟من با نواب صفوی در زندان ملاقات کردم. او به من گفت: به شما ماموریتی داده می شود که امیدوارم شهید بشوی و همدیگر را در بهشت ملاقات کنیم.   خود نواب این دستور را به شما داد؟ بله، اما نگفت چه ماموریتی قرار است انجام بدهم.  مطابق برخی روایات، عبدالحسن واحدی بدون اجازه نواب صفوی دستور ترور فاطمی را داد.  این ها شوخی است. اگر بدون اجازه نواب بود، نواب صفوی فردای آن روزی که آزاد شد، به دیدن من نمی آمد و آزادی مرا، یکی از شرط های همکاری با مصدق قرار نمی داد. نواب به من یک قرآن داد و پشت آن قرآن نوشت: " فرزندم مهدی. " همه فکر می کنند که نواب پسری به نام مهدی داشت در حالی که آن قرآن را به من داده بود.  درباره نواب صفوی اول، این شایعه هم رواج دارد که فداییان اسلام به دستور او به زنان بی حجاب حمله می کردند و حتی به صورت آنها اسید می پاشیدند. آیا واقعاً این گونه بود؟این حرف ها ترفند آقایان جبهه ملی بود. در اوایل 1332، وقتی مخالفت آیت الله کاشانی با دکتر مصدق آغاز شد، این آقایان برای اینکه جریانات مذهبی را در هم بکوبند، شایعه کردند فداییان اسلام  به روی زنان اسید می پاشند. فداییان اسلام معتقد به حجاب بودند در حالی که اسید زن را برهنه می کرد؛ یعنی پوشش او را از بین می برد. چطور نواب صفوی حاضر بود چنین کاری انجام دهد؟  منهای اسیدپاشی، آیا قصه حمله به زنان بی حجاب صحت دارد؟به هیچ زن بی حجابی در دوران نواب صفوی حمله نشد. یک روز من و مرحوم نواب در خیابان ایران بودیم که چند تا خانم بی حجاب، آمدند و به نواب صفوی سلام کردند. شهید نواب سرش را پایین انداخت و جواب سلام آنها را داد. آنها گفتند ما می خواهیم شما را ببینیم. نواب با لحنی بسیار ظریف و زیبا گفت: " تشریف بیاورید، همسر من از شما پذیرایی می کند و بعد حرفهایمان را می زنیم. " آنها گفتند: " آیا تو واقعاً طرفدار حجاب هستی؟ شهید نواب گفت: " بله، من مقاله ای راجع به زنان مصر نوشته ام و در آن مقاله گفته ام: ای رود نیل، این لکه را از دامن خود بزدای که زنان مصری نیمه عریان باشند. " همان موقع هم شایعه حمله به فداییان اسلام، از سوی فداییان تکذیب شد.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 551]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن