تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بر زبان مؤمن نورى (الهى) است و درخشان و برزبان منافق شيطانى است كه سخن مى‏گويد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835360853




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هم سـفر با گردان شـهادت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هم سـفر با گردان شـهادتانفجار در هوا :والفجر 8 که پایان گرفت ، طراوت حضور رزمندگان در « فاو » جای قدم‌ های منفور دشمن را از زمین پاک کرد. فرماند هان جنگ برای نگه‌ داری این قطعه از زمینِ خدا به تکاپویی بی ‌دریغ پرداختند و سرانجام پدافند جاده ‌ی فاو ‌- البحار به گردان کربلا از لشکر 7 ولی عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف محوّل گردید.
اروند
یک روز نزدیک ظهر، با فرمانده گردان شهید « حاج اسماعیل فرجوانی » و عزیز جاویدالاثر« عبدالرحیم کام‌ جو » در سنگر نشسته بودیم که صدای هلی ‌کوپتر توجه همه را پاک به خود معطوف کرد. حا جی گفت : « ببین! هلی ‌کوپتر خودی است یا دشمن؟»از سنگر بیرون آمدم . دیدم هلی ‌کوپتر فاقد سلاح و موشک است و از سمت خطوط دشمن به سوی ما می‌آید . هلی‌ کوپتر پس از رسیدن به مواضع ما به آرامی در امتداد خاک ‌ریزها به حرکتِ خود ادامه داد.تصور ما این بود که سرنشینان آن می ‌خواهند پناهنده شوند؛ به همین خاطر تیراندازی را قطع کردیم . اما هلی ‌کوپتر پس از طی مسیری راه خود را کج کرد و به سمت نیروهای بعثی حرکت کرد.بچه‌ ها که متوجه شدند هلی ‌کوپترِ عراقی جهت شناسایی به منطقه آمده است، با « آر‌پی‌جی » 7 و تیربار به سمت آن آتش گشودند. اولین موشک «آر‌پی‌جی » در فاصله‌ی 10 متری هلی‌ کوپتر در هوا منفجر شد . دومین موشک « آر‌پی‌جی » درست به درِ هلی ‌کوپتر خورد و آن را از وسط به دو نیم کرد.لحظاتی بعد، به جای هلی‌ کوپتر تنها آتش و دود در آسمان می‌ دیدیم و سپس خاکستری در باد !«حاجی» خود ذکر محض بود و بلاغت نگاهش همیشه تذکر می‌داد که: برادر! ذکر خدا ! بچّه‌ها این حماسه را به « حاجی » تبریک می ‌گفتند، اما او که وقار و اطمینان در نگاهش موج می‌زد، زیر لب زمزمه می‌کرد:« وَ ما رَمَیتَ إذ رَمَیتَ وَ لکن اللهَ رَمی »همه‌ی آن‌چه که اتفاق افتاده بود، کاری بود و کلام «حاجی» کاری دیگر و برتر !«حاجی» خود ذکر محض بود و بلاغت نگاهش همیشه تذکر می‌داد که: برادر! ذکر خدا ! - به نقل از مهدی عادلیانجای خالیِ دست :آخرین روزهای سال 62 بود. عملیات «خیبر» در بستر « مجنون » پیش می ‌رفت. من ، باز « آر‌‌پی‌جی » به دوش ، با بسیجی‌های «گردان ِشهادت » هم ‌سفر بودم. آن شب عراقی ‌ها به حالت نعل اسبی نیرو های ما را محاصره کرده بودند. آتش از هر سو می ‌بارید . ناگهان ضربه‌ ی محکمی را بر شانه ‌ام احساس کردم.
دفاع مقدس
حدسم زیاد هم دور از ذهن نبود. یک گلوله‌ ی سیمینوف به کتفم اصابت کرده بود. گلوله از کوله ‌ی « آر‌پی‌جی » عبور کرده و باعث شده بود خرج موشک ‌ها آتش بگیرد. لحظات سختی را می ‌گذراندم. احساس می ‌کردم دنیا به آخر رسیده است. در حالی‌که لباس ‌هایم را آتش احاطه کرده و دست ‌هایم به کلی سوخته بود ، می ‌دویدم. بی‌حوصله خود را به درون چاله‌ای که به واسطه‌ ی انفجار خمپاره به وجود آمده بود، انداختم.ساعتی بعد، خسته و دل ‌شکسته ، از چاله بیرون آمدم و کمک ‌ام را پیدا کردم. از او چند گلوله‌ ی « آر‌پی‌جی » گرفتم. حالا تانک ‌های عراقی در نزدیک ‌ترین فاصله با ما آرایش گرفته بودند. دوست داشتم آخرین رمق‌ های حیاتم را به سرکوب محاصره ‌ی دشمن بگذرانم. به زانو نشستم و خواستم قبضه‌ ی « آر‌پی‌جی » را مسلح کنم که یک ‌باره با صورت به زمین افتادم. درد‌‌‌ حاصل از سوختگی بدنم زیادتر شد .« تشهد » را خواندم و سه بار « صاحب‌الزمان » را صدا زدم. ساعتی بعد ، وقتی چشم گشودم ، دستم فقط به پوستی بند بود و من جای خالیِ آن را خوب حس می‌کردم!ما خود داوطلب این معامله شدیم و تو بگو « دست » انسان‌های « تشهد گو » اگر در تقابل حق و باطل، بوسه بر تیغ تجاوز ننهد، پس به چه ‌کار خواهدآمد و بهتر که آن دست در حمایت از حق فرو افتد. ما نه از عباس ‌بن‌ علی علیه ‌السلام برتر و بالاتریم، و نه - البته - هرگز به گرد پای او نخواهیم رسید. - به نقل از حسن شاه‌آبادی شنیدم که به همسرشان گفته بودند: « بودن من در جبهه ثوابش از حج بیشتر است.»دیدار در عرفات :سال 1366 که به مکه مشرّف شدم ، عضو کاروانی بودم که قرار بود شهید بابایی هم با آن کاروان اعزام شود ، ولی ایشان نیامدند و شنیدم که به همسرشان گفته بودند: « بودن من در جبهه ثوابش از حج بیشتر است.»در صحرای عرفات، وقتی روحانی کاروان مشغول خواندنِ دعای روز عرفه بود و حجّاج می‌گریستند، من یک لحظه نگاهم به گوشه‌ی سمت راست چادرِ محل استقرارمان افتاد. ناگهان شهید بابایی را دیدم که با لباس احرام در حال گریستن است. از خود پرسیدم که ایشان کی تشریف آورده‌اند ؟!
شهید بابایی
 کی مُحرم شده‌اند و خودشان را به عرفات رسانده‌اند ؟! در این فکر بودم که نکند اشتباه کرده باشم. خواستم مطمئن شوم. دوباره نگاهم را به همان گوشه‌ ی چادر انداختم تا ایشان را ببینم ، ولی این بار جای او را خالی دیدم. این موضوع را به هیچ‌کس نگفتم، چون می ‌پنداشتم اشتباه کرده‌ام.وقتی مناسک در عرفات و منا تمام شد و به مکه برگشتیم ، از شهادت تیمسار بابایی خبردار شدم. در روز سوم شهادت ایشان، در کاروان ما مجلس بزرگ ‌داشتی برپا شد و در آن‌جا از زبان روحانی کاروان شنیدم که غیر از من، تیمسار دادپِی هم بابایی را در مکه دیده بود. همه دریافتیم که رتبه و مقام شهید بابایی باعث شده بود تا خداوند فرشته‌ای را به شکل آن شهید مأمور کند تا به نیابت از او مناسک حج را به جا آورد. - سرهنگ عبدالمجید طیبمنبع :بر گرفته از شمیم عشق  تنظیم برای تبیان :بخش هنر مردان خدا - سیفی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 154]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن