واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بسکتبالیستی که دروازبان شد
حجازی مثل بسیاری از دروازه بان های بزرگ با یک حادثه فوتبالیست شد. مثل لوباشین. اگر اولش ستاره هاکی روی یخ بود بی تردید اگر به فوتبال روی نکرده بود. در ورزش اولش یعنی بسکتبال یکی از پیشکسوت های صاحب نام بود. ناصر حجازی از دبیرستان ابومسلم، بسکتبال را شروع کرد. از همان سال اول که بسکتبال را شروع کرد، عضو تیم بسکتبال دبیرستان شد. او سپس به باشگاه پولاد رفت و با پیراهن این باشگاه در مسابقات باشگاه های تهران شرکت کرد. حجازی با پولاد به عنوان چهارم مسابقات بسکتبال تهران رسید. به عبارتی دیگر اگر قرار بر بررسی تاریخچه حضور حجازی در ورزش باشد، باید گفت ناصر حجازی بسکتبالیستی بود که با اقبال فوتبالی ها، در نهایت یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران شد. معجزه آقا دستگاه بعد از دبیرستان ابومسلم، دبیرستان سینا محل تحصیل حجازی بود. روزی در زمین شماره 4 اکبرآباد تیم دبیرستان سینا با یک تیم محلی بازی داشت. تا دقیقه 60، 70 بازی تیم مدرسه 6، 7 گل خورده بود، آقادستگاه معلم ورزش مدرسه همان طور نگران دنبال راه حلی می گشت و با چشمانش بی هدف این طرف و آن طرف را نگاه می کرد که ناگهان نگاهش روی حجازی خیره ماند. چند لحظه بعد صدای فریاد مانندش بلند شد که: «هی ناصر تو قدت بلنده برو توی دروازه»! ... ناصر حجازی همین طور شوخی شوخی دروازه بان شد. تبانی به سبک ناصرخان در سال 48 در مسابقه مدارس تهران، دبیرستان سینا زیاد قدرتمند نبود. در بازی آخر دبیرستان سینا با دبیرستان کارون بازی داشت که در آن، جواد رمزی، غلام وفاخواه، منصور ضرابی، خسرو هاتفی و ... بازی می کردند. اگر کارون می برد قهرمان می شد و اگر نمی برد دبیرستان دیگری به اسم وحید قهرمان می شد. بچه های کارون کری می خواندند که 7، 8 گل می زنیم! وقتی بازی شروع شد، معجزه حجازی آن ها را بیچاره کرد. حجازی که دوستانش در دبیرستان کارون بودند، در دقایق آخر به آن ها گفت اگر معذرت بخواهید از بازی بیرون می روم. آن ها معذرت خواهی کردند، حجازی از زمین بیرون آمد و کارون 2 بر صفر برنده و قهرمان شد.
ستاره خجالتی سال 47 برای عضویت در تیم ملی جوانان، داوود نصیری، محمد بیاتی و رایکوف بر سر تمرین زمین شماره 3 شهباز آمدند. حجازی هم برای تست آمده بود. او آرام گوشه ای ایستاده بود که نوبت او شد. روی چند کرنر چند شیرجه استثنایی رفت تا این که رایکوف او را صدا کرد و گفت: «پسرجان شما چند سال داشتی»؟ حجازی جواب داد، رایکوف گفت: «تو انتخاب شدی پسر، فردا بیا تمرین» ... رایکوف با معرفت بعد از انتخاب به عنوان دروازه بان تیم ملی جوانان، ناصر حجازی دچار آسیب دیدگی کتف شد. عسگرخانی، قفلساز و اکبر مالکی برای تیم ملی انتخاب شدند، آسیب دیدگی کتف حجازی که برطرف شد، سراغ رایکوف رفت و گفت: «موسیو رایکوف شما که گفتید من از همه بهترم چرا انتخابم نکردید؟» رایکوف گفت: «ولی کتف تو آسیب دیده». حجازی جواب داد: «حال من خوب شده» و رایکوف او را دوباره بر سر تمرین آورد. با همین تمرین، حجازی دعوت شد. جوجه، اسطوره شد اولین سفر ناصر حجازی با تیم ملی سفر به شوروی سابق بود. تیم تهران در 4 بازی 12 گل خورد. برخورد مدافعان باتجربه تیم ملی با ناصر حجازی در این بازی ها بسیار بد بود. مصطفی عرب، حسن حبیبی، محراب شاهرخی و جعفر کاشانی مدافعان تیم بودند. در یک بازی، حجازی در حال هدایت کردن خط دفاع برای ضربه کاشته روس ها بود که یکی از بازیکنان خط دفاع با عصبانیت به او گفت: «ساکت شو جوجه»! همین جوجه بعدها اسطوره آسیا شد. تعارف حجازی را رد کرد در سال 48 تیم ملی برای مسابقات جام عمران منطقه ای به ترکیه رفت. ناصر حجازی و مهدی عسگرخانی، دروازه بان های تیم ملی بودند. در نیمه اول، ناصر حجازی و مهدی عسگرخانی، دروازه بان های تیم ملی بودند. در نیمه اول، ناصر حجازی 4 گل خورد، وقت استراحت حجازی به مهدی عسگرخانی گفت: «من در یک نیمه 4 گل خورده ام، اگر وقت دوم هم 4 گل بخورم، نابود می شوم. بیا این نیمه را تو داخل دروازه بایست». عسگرخانی هم از ترس گفت: «اقلاً یک کاری کن هر دوتامون خراب نشیم! بگذار فقط یکی از ما فدا شود»!
انتقاد تند حسن حبیبی در سال 48 که ایران 4 بر صفر به ترکیه باخت حسن حبیبی، کاپیتان آن زمان تیم ملی در مصاحبه ای مقصر دریافت گل ها را حجازی دانست. اهالی فوتبال که می دانستند حجازی در شوروی هم 12 گل خورده بود، حرف او را باور کردند با این حال اصرار و حمایت رایکوف باعث شد تا همه در آینده ای بسیار نزدیک او را باور کنند! رایکوف دیوانه!حجازی در مسابقات جام باشگاه های 1971 آسیا در بانکوک بیمار شد. رایکوف اعلام کرد که دروازه بان دوم یعنی «فرامرز ظلی» باید درون دروازه بایستد. فرامرز ظلی خوشحال شد. پیراهن دروازه بان عراقی که پیراهن زیبایی بود را قرض گرفت و در حال رجزخوانی بود که رایکوف به حجازی گفت: «حجازی، امروز شما بازی کرد» و از اتاق بیرون رفت! ظلی شروع به فریاد زدن کرد که «من موسیو رایکوف را کشت. او دیوانه است»! ظلی در حال فریاد زدن بود که ناگهان رایکوف برگشت و ظلی جواب داد: «سلام موسیو رایکوف، من به خدا شما را نکشت، شما خیلی خوب هست»! حجازی و تقدیر در اردیبهشت سال 51 و در جریان مسابقات مقدماتی المپیک 1972 مونیخ ایران با کره شمالی در پیونگ یانگ بازی داشت. ایران، با حریف صفر- صفر کرد. ناصر حجازی در این بازی، فوق العاده بود، آن قدر خوب که بعد از بازی سرمربی کره شمالی اعلام کرد دروازه تیم ملی فوتبال ایران را دروازه بان شما با کمک خدا نجات داده است. تنظیم برای تبیان: رضا سیگاری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 285]