واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فرصتی برای کامل شدن
در گزارش قرآن آمده است كه انسان كامل ( آدم ) به طور مستقیم و به صورت جعل تكوینی به دانشهایی دست یافت كه از آن به اسما تعبیر شده است. از گفت و گو میان فرشتگان و خداوند در ملااعلی و مجادلهای كه صورت میگیرد، این معنا به دست میآید كه این علوم به صورت نعمت و هبهای الهی بود كه در انسان سرشته و نهادینه شده است. تعبیر «انی جاعل» به معنای جعل و قرارداد اعتباری نیست، بلكه امری تكوینی است، هم چنان كه تعلیم الهی درباره آدم به معنای تعلیم و آموزش مفاهیم نیست، بلكه میتوان از آن به تعلیم ایجادی و یا علم حضوری و شهودی وجودی تعبیر كرد. تعبیر تعلیم اسما به معنای تحقق هر یك از آن نامها در انسان است. اگر فرض را بر این قرار دهیم كه هر نامی، یك استعداد و توانایی ذاتی در انسان است و برای خداوند صد نام و یا هزار نام دانسته باشیم، به غیر از اسما و نامهای مستاثر او كه خاص وی میباشد و كسی را نرسد تا به آن نامها و تواناییها دست یازد، در این صورت انسان برخوردار از صد نام و یا هزار نام الهی است كه به صورت تحقق عینی در وجود او نهادینه و سرشته شده است. از این رو، فرشتگان و دیگر موجوداتی كه در رتبه های پایین انسان هستند و ما آنان را به نام دیو و یا جن میشناسیم، در مقامی پائینتر قرار گرفتهاند و به جهت فقدان اسم و یا اسمایی نمیتوانند نقش خلیفه و جانشینی را ایفا كنند؛ زیرا خلیفه میبایست در اموری كه برای خلافت و جانشینی برگزیده شده است از همان توانایی برخوردار باشد كه او جانشین وی شده است. اگر از اسمای الهی خلاقیت و احیا و اماته را برشماریم، خلیفه كسی است كه میبایست، از توان خلاقیت و آفرینش و زنده كردن و میراندن در طول قدرت الهی برخوردار باشد. بنابراین انسان كامل از چنین توان و مقامی برخوردار میباشد و فرشتگان در ملااعلی به این اقرار میكنند. آنها پس از آن كه به خداوند میگویند كه آنان موجودات تسبیحگو و تقدیسگری هستند، خداوند از ایشان میپرسد كه آیا از غیر این امور و توانایی به چیز دیگری قادر و توانا و دانا هستند؟ آنان میپذیرند كه چون در مقام معلوم (سوره صافات آیه 164) خود قرار دارند، نمیتوانند از امور و دانشی ورای آن چه تعلیم دیدهاند، برخوردار باشند.خلیفه كسی است كه میبایست، از توان خلاقیت و آفرینش و زنده كردن و میراندن در طول قدرت الهی برخوردار باشد. بنابراین انسان كامل از چنین توان و مقامی برخوردار میباشد و فرشتگان در ملااعلی به این اقرار میكنند.آنان به جهت وجود عقلانی خود، تنها به نامهایی دست مییابند كه جزو تنزیهات است و در مقام تشبیه ذات قرار نمیگیرند و نمیتوانند خداوند را به شنوا و بینا و مانند آن تشبیه كنند بلكه تنها میتوانند بگویند كه او ناشنوا و نابینا نیست كه مقام تقدیس و تسبیح است. این مقام معلوم به گونهای است كه آنان ناتوان از این هستند كه حتی به صورت تعلیم مستقیم از خداوند از آن برخوردار گردند. از این رو در مقام انباء و اخبار از آن قرار میگیرند و خداوند به آدم به عنوان نمونه انسان كامل در هنگامه آفرینش امر میكند كه به ایشان تنها برخی از توانایی خود را آشكار سازد و این گونه است كه آدم تنها به آگاهسازی توانایی خود میپردازد و آن را به فرشتگان میشناساند.
فرشتگان پس از دریافت توانایی آدم و شناخت اجمالی از آدم، به آن حضرت به عنوان خلیفه اللهی ایمان میآورند و ولایت او را باور كرده و به اطاعت از او سجده میكنند. اما ابلیس كه خود را جنس برتر یافته، سرباز میزند. ابلیس این مسئله را میداند، ولی نمیخواهد بپذیرد كه آدم كه از پستترین عناصر موجود در هستی ساخته شده، از توانایی خاصی برخوردار است. عنصر گل و خاك، عنصری است كه از نظر انفعال و پذیرش در حد نهایی در میان عناصر هستی قرار دارد. خاك میتواند هر چیزی را پذیرا باشد. از این رو، توانایی و استعداد ذاتی دارد تا از پستترین تا عالیترین را در خود تحقق بخشد.از این رو انسان در زمین مستقر میشود تا هم كمالات خویش را در این مكان بروز و ظهور دهد و هم پستترینها را با خود به كمال برساند. امری كه در حال انجام است و حتی ابلیس نیز همانند دیگر جنیان و هر موجود ناشناخته دیگری از انسان بهره میگیرند و استعدادهای خود را مینمایاند. همه موجودات هستی در مقام تعلیم در برابر انسان زانو زده و به سجده اطاعت، خود را مینمایانند. تلخیص: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالینویسنده: محمدباقر منصوری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 371]