واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آفریقا - معامله اقتصادی و سیاسی با دیکتاتوری که خون هموطنانش را ابزار می کند، اشتباه است استیو لوینلیبی می رود تا تبدیل به بحرانی در بخش انرژی بین المللی شود . لیبی را می توان به درستی چالشی در مبحث انرژی خواند. کشوری که سالها به دلیل حضور مردی که همگان در سلامت روانی اش شک داشته و دارند انزوای بین المللی را تجربه کرده بود در نهایت در جریان توافقی با اروپایی ها به آغوش همین جامعه بازگشت. سال 2003 میلادی را به یاد آورید که ایالات متحده و بریتانیا سردمدار بازگرداندن طرابلس به مهمانی های بین المللی خود شدند. تنها و تنها دلیل این رویکرد و گردش 180 درجه ای هم یک چیز بود: قذافی وعده داده بود که سر چاه های نفت خود را در اختیار آمریکا و اروپا قرار خواهد داد. کم نبودند کسانی که اروپا و آمریکا را به دوستی با کشوری تروریست پروز متهم کردند. در آن زمان تونی بلر نخست وزیر بریتانیا بود و هم او بود که موضع لندن در قبال لیبی را تغییر داد. بسیاری بلر را متهم می کنند که چشمان خود را بر حادثه انفجار هواپیما معروف به لاکربی بسته است و به جای آن به فکر شرکت های نفتی خود است. این تنها بریتانیا نبود که به نفع شرکت های نفتی خود بازی را تغییر داد بلکه اندکی پس از شرکت نفتی "بی پی " بریتانیا نوبت به شرکت های نفتی امریکایی و دیگر کمپانی های نفتی اروپایی هم رسید. هشت سال از آن تاریخ می گذرد و ما شاهد تاثیرات ژئوپالیتیکی هستیم که آن معامله سیاسی - اقتصادی بر تحولات امروز لیبی گذاشته است . معمر قذافی برای بقای در قدرت جنگ داخلی را به راه انداخت است که اندک ضرورتی نداشته و ندارد. وی برای نگاه داشتن این کرسی دست به دامان چاه های نفت خود شده است. در حقیقت همین مایع سیاه و دستاویز قرار دادن آن تنها طنابی است که برای آقای قذافی باقی مانده است. او بازار جهانی نفت را تکان داده و همزمان به قدرت طلبی خود هم ادامه می دهد. در دنیای سیاست زمانی که برای استفاده از منابع طبیعی کشوری دیگر سیاست خود را گرفتار استانداردهای دوگانه می کنید، هیچ تضمینی وجود نخواهد داشت که در نهایت اعتبار خود را بر باد ندهید و یا زمانی که میان شما و طرف قرارداد اقتصادی تنش ایجاد می شود، اصل قرار داد دست نخورده باقی بماند. در این میان برخی تحلیل گران جانب بریتانیا و ایالات متحده را در این معامله گرفته و می گویند: اگر غرب معمر قذافی را در این سالها در آغوش نکشیده بود بی شک سرهنگ با دیوانه بازی هایش شرایط را وخیم تر می کرد. روزنامه اکونومیست در تحلیلی در این خصوص تاکید می کند که هم اقتصاد و هم دیپلماسی باید راه خود را در این پرونده بروند و البته که به نظر می رسد قذافی بر سر خون معامله کرده است. با این همه کشورها باید مراقب باشند که چه زمانی و بر سر چه چیزی با دیکتاتورها وارد معامله می شوند. زمانی که با دیکتاتور وارد معامله اقتصادی می شوید باید تفاوتی فاحش میان همکاری و همراهی باشد. غرب باید بر ارزش های خود نظیر حقوق بشر و دموکراسی پایبند بماند حتی اگر این پایبندی گران تمام شود مانند مورد روسیه و چین. این روزها باید از خود این سوال را بکنیم که چه مناطق دیگری هستند که ما با آنها تنها به دلیل منافع اقتصادی دست دوستی و اخوت داده ایم و البته هر لحظه امکان خیزش عمومی در آنها علیه دوستان اقتصادی ما وجود دارد. هر بار دیکتاتورهایی از این دست در منگنه قرار می گیرند بلافاصله دست به خشونت می برند و مردمان خود را که به خیابان ها ریخته اند مورد بدترین ضرب و شتم ها قرار می دهند. نمونه آن را در بحرین و یمن دیدیم. در برخی کشورها مانند چین ایالات متحده گاه برخورد قهر آمیر دارد و گاه برخوردی از سر لطف و متانت. البته در چین سرکوب معترضان تبدیل به یک سنت شده است . همه می دانند که اعلام روزی برای انقلاب یاسمن در این کشور معنای چندانی ندارد چرا که با قلع و قمع همراه خواهد بود. در چین هم ایالات متحده ترجیح می دهد رابطه اقتصادی خود را حفظ کند و چندان از حقوق بشر سخن نگوید. فارین پالیسی یکم مارس / ترجمه : سارا معصومی 48
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1457]