واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دزد لباس تقوااشاره:آدمی را دشمنی خطرناکتر و سخت جانتر از شیطان نیست، دشمنی کینه توز، انتقام جو و سوگند خورده؛ به حکم عقل و دین باید با این دشمن نابکار به مبارزه برخاست؛ اما هر پیکاری بدون شناخت دقیق دشمن و توانمندیهایش محکوم به شکست است، پس باید نخست دشمن را شناخت و آنگاه در اندیشه مقابله برآمد.

معنای شیطان: شیطان از ماده شطن شطوناً است و به معنی دور شد، دور شدنی است. (از درگاه حضرت باریتعالی).1 جنس ابلیس: با توجه به شناختی كه از فرشتگان داریم، این سؤال به ذهن می رسد كه اگر شیطان از جنس آنها بوده است، پس چگونه توانسته عصیان كند؟ چرا كه فرشتگان گناه مرتكب نمیشوند، بلكه همیشه اوامر الهی را بدون چون و چرا اطاعت میكنند. پاسخ آن است كه فرشتگان موجوداتی مجرداند كه «لا یعصون اللّه ما أمرهم؛ نافرمانی خدا را نمیكنند». (سورهی مریم، آیهی6) امّا جنس ابلیس از جن است، «كان من الجِنّ ففسق عن أمر ربّه». (سورهیوسف،آیهی50) دلیل دیگر آنكه آفرینش فرشتگان از نور بوده است و آفرینش ابلیس از آتش.2 بنابراین ابلیس از جنس فرشتگان نبوده، بلكه در زمره آنان بوده است. ابلیس رباینده لباس تقوی از آدم و حوا بود؛ قرآن می فرماید: ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون كرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت.اختیار داشتن ابلیس: جن نیز در آفرینش همچون انسان مختار است؛ همراهی جن با دیگر موجود مختار عالم، انسان ، در برخی خطابهای قرآن قابل تأمل است: « یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ یأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ یقُصُّونَ عَلَیكُمْ آیاتِی وَینْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ یوْمِكُمْ هَذَا» (سوره انعام، آیهی130) «وما خلقتُ الجنَّ والإنس إلاّّ لیعبدون» (سورهی ذاریات، آیهی56) «ولقد ذرأنا لجهنّم كثیراً من الجنّّ والإنس» (سورهی اعراف، آیهی179) فرزندان ابلیس: در برخی آیات اشاره به شیاطین شده است، همچنین در آیات به كلمه «ذریته» برمیخوریم. این دو نشان دهنده آن است كه ابلیس دارای فرزند است.(سورهی كهف، آیهی50) كفر نهانی ابلیس: در جریان سجده ملائكه برآدم و تمرد ابلیس، در یكی از آیات اشارهای ظریف و دقیق به باطن ابلیس قبل از تمرد دارد. اشاره به امری پنهانی در نهان ابلیس، مطلبی كه حتی برملائكه هم مخفی بوده است. كفر ابلیس همان امر پنهان است كه با آزمایش (سجده بر آدم) آشكار میگردد. «وإذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا إلاّ إبلیس أبی واستكبر وكان من الكافرین» (سورهی بقره،آیهی34) «وكان من الكافرین» اشارهای رسا و آشكار به كفر نهانی ابلیس دارد، چرا كه میفرماید: و او از كافران بود. كبر و استكبار ابلیس: كبر را میتوان خودپسندی، خود برتربینی و خود بزرگ بینی معنا كرد؛ البته كبر یك حالت درونی است كه ریشهی بسیاری از صفات زشت است؛ امّا استكبار طلببزرگی كردن است، بدان معنا كه بزرگی را ندارد و آن را طلب میكند. میتوان اینگونه نتیجه گرفت كه كبر خودبزرگبینی است و استكبار طلب خود بزرگبینی. كبر در نهان ابلیس مخفی بود و به سبب دستور سجده، استكبارش نیز آشكار شد، دو موقعیت ویژه در جریان سجده برابلیس گذشته است:الف) ترك امر سجدهب) زمانی كه پرسیده شد، چرا سجده نكردی؟ او در پاسخ قیاس باطلش را عنوان نمود. این دو موقعیت حساس كفر و استكبار ابلیس را آشكار ساختند. قیاس باطل ابلیس: هنگامی كه خدای تعالی میپرسد: ای ابلیس! آن زمانی كه امر به سجده شدی، چرا سجده نكردی؟ ابلیس پاسخ داد: من از آدم برترم من از آتش آفریده شدم و او از خاك.(سورهی اعراف، آیهی10) عصیان و طغیان ابلیس: عصیان به معنای نافرمانی كردن است؛ امّا طغیان، اسراف در نافرمانی نمودن و از حدّّ گذشتن است. ابلیس ابتدا سجده نكرد و گناهی مرتكب شد؛ امّا زمانی كه مورد بازخواست قرار گرفت، قیاس باطل خویش را مطرح كرد، در حالی كه او نیز میتوانست توبه كند، چنانكه آدم چنین نمود. نبود ایمان و برهان روشن، باعث زمینهسازی برای دعوتها و تلقینات ابلیس است، این فقدان، ابلیس را نیرومند ساخته و او میتواند اعمال زشت را زیبا جلوه دهد. چرا كه زشتی برای كسانی كه ایمان ندارند، روشن نمیگردد. جهل ابلیس: ابلیس نسبت به سه موضوع جاهل بود:الف) حقیقت آسمانها و زمینب) حقیقت نفس خودشج) حقیقت نفس آدمی. خداوند در هشدار به انسان، دشمنی ابلیس و فرزندانش را تذكر میدهد، و به جهل ابلیس در سه موضوع فوق اشاره میكند.(سورهی كهف، آیهی51) كینه ابلیس: كینه به معنی بیمهری و دشمنی كسی را در نهان داشتن است. كینه نیز چون دیگر حالات درونی نیاز به زمینه دارد، از همینرو میتوان برای كینه ابلیس، مواردی به عنوان عوامل مؤثر برشمرد. (الف) برتری آدم بر ابلیس و همه فرشتگان دیگر ، ب) كفر و استكبار ابلیس . ابلیس در پرسشی، برتری آدم را مطرح میكند: این آدم همانی است كه او را بر من برتری دادی؟(سورهی اسری، آیهی62) سلطه ابلیس: ابلیس گوید: «خدا به شما حق و راستی وعده داده، و من به خلاف وعده دادم شما را، و نبود از جانب من برشما سلطهای مگر آنكه دعوت كردم شما را و شما اجابت كردید، پس ملامت مكنید مرا و ملامت كنید نفسهایتان را». (سورهی ابراهیم، آیهی22) سلطهی ابلیس تنها در دعوت و تلقین و وسوسه خلاصه میگردد. انسان به دلیل داشتن سه نیروی درونی: خشم، شهوت و غضب از لحاظ درونی آماده پذیرش وسوسه و دعوت است. ابلیس با افزودن دعوت و وسوسه به سه نیروی فوق، انسان را از تعادل روحی و روانی خارج نموده و او را در معرض خطاهای بزرگ و كوچك قرار میدهد. ابلیس و نیتها: نیت کردن و نیت داشتن از اموری است كه در نهان و نهاد آدمی شكل میگیرد، سرچشمهی نیت، بستگی به باورهای قلبی شخص نیت كننده دارد. همچنین توفیقات الهی كه شخص را بهرهمند میسازد. پس میتوان براساس نیتی كه شخص میكند به نهاد و باورهایش راه یافت، نیتی كه برای غیر خدا باشد، عمل نیز برای غیر خدا خواهد بود. ریاكار كسی است كه به دلیل ایمان نداشتن به خدا و روز قیامت، به نظر و دیدگاه مردم اعتماد میكند و محض رضای مردم عملی انجام میدهد. چنین کسی دوست و همنشینش ابلیس است.(سورهی نساء، آیهی 38) ریاكاری در واقع نشانهای از بیایمانی و همنشینی ابلیس است. هشداری مهم برای شناخت پیدا كردن از خود است كه اگر ریا در نفسی پیدا شود، ایمانی در آن نیست. ابلیس و عقاید: ایمان و اعتقاد نداشتن به خدا و روز قیامت، زمینه را برای حضور و همراهی ابلیس فراهم میآورد. همچنین است به هنگام شكلگیری عقاید، و با داشتن عقاید سست، ابلیس همواره در كمین است. ابلیس میآید برای گمراهی بندگانت از جلو روی، پشت سر، از طرف راست و چپ.(سورهی اعراف، آیهی 17) منظور از جلو روی، همان آینده و حوادث محتمل است، پس سر، اولاد آدمی، سمت راست اشاره به سعادت و دین است و سمت چپ كنایه از بیدینی و فحشا.3 ابلیس نخست در عواطف نفسانی انسان یعنی در بیم و امید، آمال و آرزوها، شهوت و غضب تصرّف مینماید و آنگاه در اراده و افكاری كه از این عواطف برمیخیزد.4 زیباگر كاذب : ابلیس سه موضوع را در نظر انسان زینت میدهد: الف) اعمال زشت «أفمن كان علی بینة من ربّه كمن زین له سوء عمله واتّبعوا أهواءهم». (سورهی محمّد، آیهی14) آیا كسی كه با برهانی روشن پروردگار خود را یافته مثل كسی است كه اعمال زشتش به وسیله ابلیس در نظرش جلوه كرده و همواره هوای نفس خود را پیروی میكند؟ نبود ایمان و برهان روشن، باعث زمینهسازی برای دعوتها و تلقینات ابلیس است، این فقدان، ابلیس را نیرومند ساخته و او میتواند اعمال زشت را زیبا جلوه دهد. چرا كه زشتی برای كسانی كه ایمان ندارند، روشن نمیگردد. ب) خود پسندی و خودخواهی «ولا یغرّنكم باللّه غرور؛ و فریب ندهد شما را فریبندهای». مقصود از فریبنده ابلیس است، همچنین امید بخشش در حالی كه به معصیت وگناه سرگرم است.5 «غررت فلاناً» به این معنا است كه من رگ خواب او را یافتم و آنچه را میخواستم از او گرفتم، همچنین «غرة» به معنای غفلت در بیداری است، چنانچه «غرار» نیز به معنای غفلت است. پس غرور به معنای هرچیزی است كه آدمی را فریب دهد و ابلیس خبیثترین فریب دهندگان است. ج) امور باطل «لاُزَینَنَّ لهم فی الأرض».(سورهی حجر، آیهی39) زینت میدهم برایشان در زمین «باطل را»6 به تعبیر دیگر «یزین لهم الاباطیل؛ باطل را برایشان میآرایم».7 وسواس: وسوسه در لغت به معنای آهسته و پنهانی دعوت كردن به امری است.8 وسوسه نیز دارای مراحلی است، چنانچه در سرگذشت ابلیس و آدم توسط آیات به روشنی بیان میگردد: 1) «قال یا آدم هل أدُلّك علی شجرة الخلد ومُلْكٍ لا یبلی». (سوره طه،آیهی120) دعوت به جاودانگی و سلطنت. 2) «وقاسمهما أنّی لكما لمن النّاصحین».(سورهی اعراف، آیهی21) قسمهای شدید و اكید به اینكه من خیر خواه شما هستم. عصیان به معنای نافرمانی كردن است؛ امّا طغیان، اسراف در نافرمانی نمودن و از حدّّ گذشتن است. 3) «فدلّهما بغرور». (سورهی اعراف، آیهی22) نزدیك كرد آن دو را به فریب. تدلیه به معنای نزدیك كردن و رساندن است، همچنانكه «تدلی» نیز به معنای نزدیكی و رهایی از قیود است؛ امّا غرور به معنای اظهار خیر خواهی و نهان داشتن سوء قصدی كه در نهان دارد است.9 دزد لباس تقوا: ابلیس رباینده لباس تقوی از آدم و حوا بود، قرآن در خطابی انسان را متوجّه این دزدی نموده و همچنین به فرزندان آدم هشدار میدهد: ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم كه اندام شما را میپوشاند و مایهی زینت شماست؛ امّا لباس پرهیزگاری بهتر است. اینها از آیات خداست، تا متذكّر نعمتهای او شوند.(سورهی اعراف، آیهی25) ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون كرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت. چه اینكه او و همكارانش شما را میبینند از جایی كه شما آنها را نمیبینید؛ ما شیاطین را اولیای كسانی قرار دادیم كه ایمان نمیآورند. نویسنده: فاطمه اقلیدی نژاد____________________1. دهخدا، علی اكبر، لغتنامه، ج29، ص215. 2. امام صادق(علیه السّلام) : «انّّ اللّّه عزّوجلّ خلق الملائكة من النورٍ وخلق الجانّ من النار». محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج61، ص306. 3. علاّمه طباطبایی، محمد حسین، ترجمه و تفسیر المیزان، ج8، ص36. 4. همان، ص47. 5. طبرسی، شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن، ترجمه و تفسیر مجمع البیان، ج19، ص200. 6. ترجمه و تفسیر المیزان، ج12، ص242. 7. فخر رازی، تفسیر كبیر، ج19، ص186. 8. ترجمه وتفسیر المیزان، ج8، ص40؛ تفسیر كبیر، ج14، ص45. 9. ترجمه و تفسیر المیزان، ج8، ص40.تنظیم: شکوری_کارشناس بخش قرآن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 449]