واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > چهره ها - ابراهیم عباسی موانع توسعه سیاسی از جمله موضوعاتی است که سهم عمده ای در ادبیات توسعه دارد. برخی از این نظریات، موانع توسعه سیاسی و دمکراتیزه شدن جوامع جهان سوم را در فرهنگ سیاسی آنها میدانند. این دیدگاهها در ایران خودمان نیز رایج شده و طرفداران زیادی پیدا کرده است. آنها از بین موانع متعدد توسعه سیاسی تنها بر فرهنگ سیاسی تمرکز کرده و تا آنجا پیش رفته اند که همه عوامل را به آن تقلیل داده اند. این دیدگاه که ادبیات نظری عمیق و گسترده ای نیز دارد به دیگاه فرهنگی معروف هستند. سخن مشترک آنها این است که یک فرهنگ خاص، دارای راههای مشترک و متمایز برای نگاه به واقعیت و تنظیم مسیر کنش های اجتماعی است. اولین با دو سیاست شناس آمریکایی به نام های گابریل آلموند و سیدنی وربا با تدوین نظریه فرهنگ سیاسی و بررسی پنج کشور(انگلستان،آلمان،آمریکا،ایتالیا و مکزیک)، به این نتیجه رسیدند که علت عمده توسعه نیافتگی کشورهای جهان سوم، به مسائل روانی، تاریخی و فرهنگی مربوط است. از این زمان، نظریات فرهنگی به رابطه فرهنگ و سیاست پرداختند. برخی بر تعیین کنندگی فرهنگ تاکید کرده و آن را بن مایه تمام کنش های اجتماعی از جمله سیاست دانستند. بعضی اولویت را به جامعه داده و فرهنگ را مخلوق آن یا بخش هایی از آن مثل سیاست دانسته و از جامعه شناسی سیاسی سخن گفته اند و بالاخره طرفداران اندر کنش یا رابطه متقابل که فرهنگ و سیاست را در کنش و واکنش به یکدیگر بررسی می کنند. در ایران نظریه نخست، اولویت یافته است. آنها بر نقش فرهنگ سیاسی و در شکل گیری دولتها و ساخت های سیاسی و تعیین رفتار سیاسی تاکید افراطی دارند. این دیدگاه از طریق اتخاذ یک نگرش کلان نگر، عوامل بسیار زیادی چون شرایط تاریخی، جغرافیایی، ساخت سیاسی، ساختار اقتصادی و اجتماعی را به فرهنگ سیاسی تقلیل می دهد. این نگرش افراطی، فرهنگ سیاسی را مقوله ای ایستا فرض می کند که در طول زمان شخصیت یک ملت را می سازد. در این دیگاه، یک نگرش ذات گرایانه وجود دارد که برخی از ویژگیها را پایدار تلقی می کند و آن را تغییر ناپذیر میداند. از این منظر ادبیات زیادی در ایران تولید شده است و دامنه استمرار آن هنوز ادامه دارد که کمتر نیز مورد نقد قرار گرفته است. در این آثار خصوصیات فرهنگ سیاسی مردم ایران شامل فرمانبری مطلق، تسلیم محض، ترس از حکومت، بدگمانی، بی تفاوتی سیاسی، برده صفتی مشخص می شود و آنها از قصه ها، ضرب المثل ها و تاریخ ایران برای اثبات فرض خود کمک می گیرند. آنها حتی جغرافیای ایران را نیز موجد این فرهنگ می دانند و حتی از حمله هزارن سال پیش چادر نشینان به ایران یاد می کنند که موجد رواج فرهنگ بدبینی در ایرانیان شده و آن را تا به امروز برای شناخت رفتار سیاسی ایرانیان ردیابی می کنند. برخی از این نویسندگان از پدرکشی و نسل کشی ایرانیان یاد می کنند و آن را باعث جدایی حاکمیت و مردم در تاریخ ایران برمیشمرند. این آثار، متاثر از نگرش های پوزیتویستی به آسیب شناسی کلی فرهنگ ایرانی پرداخته اند. آنها حتی چند صباحی به علت جذابیت خاص خود به ویژه اگر قالب داستانی داشته باشند با ایجاد موج مورد استقبال قرار می گیرند. برخی از این آثار عبارتند از خلقیات ما ایرانیان اثر محمد علی جمالزاده، نیرنگستان اثر صادق هدایت، سازگاری ایرانی اثر مهندس بازرگان، جامعه شناسی نخبه کشی و جامعه شاسی خودکامگی علی رضاقلی. دوکتاب آخر که فاقد چارچوب تئوریک خاص و بیشتر به رمان شبیه است مورد استقبال فراوان قرار گرفت. مفروضات این دیدگاهها تا حدودی اغواآمیز است. در این پژوهش ها فرهنگ سیاسی مقوله انتزاعی تلقی می گردد و محققانش بدور از واقعیات موجود به تئوریپردازی می پردازند. بسیار از داده های تجربی آنها نیز به راحتی قابل ارزیابی نیستند. دیگر نقدهای متوجه این دیدگاه، کل نگر بودن، ساده سازی، تعمیم پذیری سریع و عدم توجه به عمق و پیچیدگیهای فرهنگی جوامع است. در نتیجه سایر موانع توسعه سیاسی به راحتی در این قالب فکری جاسازی می شوند. آنها همه جوامع جهان سوم را یکسان می دانند در حالیکه در این کشورها به هیچ وجه جوامع یک شکل و ساده نیستند بلکه شکافهای اجتماعی متعدد و تعدد گروههای اجتماعی، پیچیدگی خاصی به این جوامع بخشیده است. میگدال در کتاب وزین خود، جوامع قوی و دولتهای ضعیف، دولتهای این کشورها را نهادهای ضعیفی می داند که در تله پیچیدگی جوامع خود گرفتار آمده اند. در مجموع این دیدگاه که مشتق از نگاه مستشرقین به جامعه ایران است نسبت به واقعیات زندگی اجتماعی و پیچیدگی ها و دگرگونی های مستمر این جوامع حساسیت اندک داشته و حتی در شرایطی که این محققان به این واقعیات و پیچیدگی ها پی می برند درصدند آنها را بر اساس تجارب اجتماعی و سیاسی کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی توضیح دهند. آخرین انتقاد به سیال بودن و خاصیت تحول پذیری سریع فرهنگ برمیگردد. صنعتی شدن، نوسازی و ظهور رسانه های نوین ارتباطی، تغییرات مشابهی را در فرهنگ سیاسی کشورهای مختلف بوجود آورده است. به نحوی که با تغییر نسل ها، فرهنگ ها نیز عوض می شوند. بیشتر دیدگاههای فوق فرهنگ را مقوله ای ایستا فرض می کنند. در حالیکه شواهد به ما گوشزد می کند که شناخت از فرهنگ سیاسی باید شناختی پویا باشد. این رهیافت به مجامع علمی نیز راه یافته است. کتاب "نقش فرهنگ سیاسی در توسعه سیاسی ایران" نوشته دال سیونگ یو، "موانع توسعه فرهنگی در ایران" اثر محمد توحیدفام، "انقلاب آرام" محمد رضا شریف در این زمره اند. آنها سعی در یافتن خطوط غریزی سیاسی برای ملت ایران دارند. اینکه آیا می توان رفتارهای متغیر انسانی را بر مبنای اصول ثابت جغرافیایی توضیح داد امروز مورد نقد اساسی قرار گرفته است. مبنای ارجاع بسیاری از قضاوتهای آنها نیز آثار مستشرقین است. در مجموع این آثار، تاثیر زیست بوم انسانی را بر رفتار و خصایص انسانی تا حدی می دانند که قوم ایرانی در ورطه بی اخلاقی سقوط می کند. در حالیکه برعکس این آثار می توان شاخص های دیگری در فرهنگ در ایرانی سراغ گرفت. در مجموع اگر فرهنگ و ویژگیهای نامساعد فرهنگی را ثابت فرض کنیم باید آرزوی رسیدن به یک جامعه دمکراتیک را دور از ذهن تلقی کرد یا حداکثر در تاریخی دور و دراز بجوییم. از طرف دیگر این دیدگاه باعث می شود یک نسل را با بحران هویت و تخریب پیشینه مواجه کنیم. درست است که باید از منظر آسیب شناسی به بایدها و نبایدها و نقصانهای یک فرهنگ نگریست و در بهبود آن کوشید اما نباید به گونه ای باشد که نسل امروز ایران از گذشته تاریخی خود با دیدة تردید و اکراه بنگرد. در واقع نام پدر را آلودن جز بدبینی فرزند نزاید. نقدهای جامعه شناسی تاریخی و شواهد اساسی تاریخی را برای رد این دیدگاه به وقت دیگری وا مینهم.استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیراز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 798]