واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: الغدیر و وحدت اسلامیبه مناسبت آغاز هفته وحدتكتاب شریف " الغدیر " موجی عظیم در جهان اسلام پدید آورده است اندیشمندان اسلامی ، از زوایا و جوانب مختلف : ادبی، تاریخی، كلامی، حدیثی، تفسیری، اجتماعی بدان نظر افكندهاند. آنچه از زاویه اجتماعی میتوان بدان نظر افكند، " وحدت اسلامی " است.
مصلحان و دانشمندان روشنفكر اسلامی عصر ما ، اتحاد و همبستگی ملل و فرق اسلامی را ، خصوصا در اوضاع و احوال كنونی كه دشمن از همه جوانب بدان ها هجوم آورده و پیوسته با وسایل مختلف در پی توسعه خلافات كهن و اختراع خلافات نوین است ، از ضروری ترین نیازهای اسلامی میدانند. اساسا چنانكه میدانیم وحدت اسلامی و اخوت اسلامی، سخت مورد عنایت و اهتمام شارع مقدس اسلام بوده و از اهم مقاصد اسلام است . قرآن و سنت و تاریخ اسلام گواه آن میباشد از این رو، برای برخی این پرسش پیش آمده كه آیا تألیف و نشر كتابی مانند "الغدیر" كه به هر حال موضوع بحث آن ، كهن ترین مسئله خلافی مسلمین است مانعی در راه هدف مقدس و ایده آل عالی " وحدت اسلامی " ایجاد نمیكند؟ ما لازم میدانیم مقدمتا اصل مطلب را - یعنی مفهوم و حدود وحدت اسلامی - را روشن كنیم ، سپس نقش كتاب شریف " الغدیر " و مؤلف جلیل القدرش ، "علامه امینی" رضوان الله علیه، را توضیح دهیم. وحدت اسلامی مقصود از وحدت اسلامی چیست؟ آیا مقصود این است: از میان مذاهب اسلامی یكی انتخاب شود، و سایر مذاهب كنار گذاشته شود . یا مقصود این است كه مشتركات همه مذاهب گرفته شود، و مفترقات همه آن ها كنار گذاشته شود، و مذهب جدیدی بدین نحو اختراع شود، كه عین هیچ یك از مذاهب موجود نباشد؟ یا اینكه وحدت اسلامی، به هیچوجه ربطی به وحدت مذاهب ندارد، و مقصود از اتحاد مسلمین، اتحاد پیروان مذاهب مختلف، در عین اختلافات مذهبی، در برابر بیگانگان است؟ مخالفین اتحاد مسلمین، برای اینكه از وحدت اسلامی، مفهومی غیر منطقی و غیر عملی بسازند، آن را به نام وحدت مذهبی توجیه میكنند تا در قدم اول، با شكست مواجه گردد. بدیهی است كه منظور علمای روشنفكر اسلامی از وحدت اسلامی، حصر مذاهب به یك مذهب، و یا اخذ مشتركات مذاهب و طرف مفترقات آنها كه نه معقول و منطقی است و نه مطلوب و عملی، نیست. منظور این دانشمندان، متشكل شدن مسلمین است در یك صف در برابر دشمنان مشتركشان.وحدت اسلامی، به هیچ وجه ربطی به وحدت مذاهب ندارد، و مقصود از اتحاد مسلمین، اتحاد پیروان مذاهب مختلف، در عین اختلافات مذهبی، در برابر بیگانگان است؟این دانشمندان میگویند مسلمین مایه وفاق های بسیاری دارند كه میتواند مبنای یك اتحاد محكم گردد، مسلمین همه خدای یگانه را میپرستند و همه به نبوت رسول اكرم ایمان و اذعان دارند، كتاب همه قرآن و قبله همه كعبه است، با هم و مانند هم حج میكنند و مانند هم نماز میخوانند و مانند هم روزه میگیرند و مانند هم تشكیل خانواده میدهند و داد و ستد مینمایند و كودكان خود را تربیت میكنند و اموات خود را دفن مینمایند. و جز در اموری جزئی، در این كارها با هم تفاوتی ندارند. مسلمین همه از یك نوع جهان بینی برخوردارند و یك فرهنگ مشترك دارند و در یك تمدن عظیم و با شكوه و سابقه دار شركت دارند.وحدت در جهان بینی، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش، در معتقدات مذهبی، در پرستش ها و نیایش ها، در آداب و سنن اجتماعی خوب میتواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتی عظیم و هایل به وجود آورد كه قدرت های عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند، خصوصا اینكه در متن اسلام بر این اصل تأكید شده است. مسلمانان به نصر صریح قرآن برادر یكدیگرند و حقوق و تكالیف خاصی آنها را به یكدیگر مربوط میكند. با این وضع چرا مسلمین از این همه امكانات وسیع كه از بركت اسلام نصیبشان گشته استفاده نكنند؟ از نظر این گروه از علمای اسلامی، هیچ ضرورتی ایجاب نمیكند كه مسلمین به خاطر اتحاد اسلامی، صلح و مصالحه و گذشتی در مورد اصول یا فروع مذهبی خود بنمایند. همچنان كه ایجاب نمیكند كه مسلمین درباره اصول و فروع اختلافی فیمابین، بحث و استدلال نكنند و كتاب ننویسند. تنها چیزی كه وحدت اسلامی، از این نظر ، ایجاب میكند، این است كه مسلمین برای اینكه احساسات كینه توزی در میانشان پیدا نشود، یا شعله ور نگردد متانت را حفظ كنند، یكدیگر را سب و شتم ننمایند، به یكدیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق یكدیگر را مسخره نكنند، و بالاخره ، عواطف یكدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند. و در حقیقت لااقل حدودی را كه اسلام در دعوت غیر مسلمان به اسلام ، لازم دانسته است، درباره خودشان رعایت كنند. "اُدعُ اِلی سَبیلِ رَبكَ بالحِكمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَة وَ جَادِلهُم بالَتی هِی اَحسَن "
برای برخی این تصور پیش آمده كه مذاهبی كه تنها در فروع با یكدیگر اختلاف دارند ، مانند شافعی و حنفی ، میتوانند با هم برادر باشند و با یكدیگر در یك صف قرار گیرند ، اما مذاهبی كه در اصول با یكدیگر اختلاف نظر دارند به هیچ وجه نمیتوانند با یكدیگر برادر باشند. از نظر این دسته، اصول مذهبی مجموعهای به هم پیوسته است و به اصطلاح اصولیون از نوع " اقل و اكثر ارتباطی" است، آسیب دیدن یكی عین آسیب دیدن همه است. علیهذا آنجا كه مثلا اصل " امامت " آسیب میپذیرد و قربانی میشود، از نظر معتقدین به این اصل، موضوع وحدت و اخوت منتفی است. و به همین دلیل شیعه و سنی به هیچ وجه نمیتوانند دست یكدیگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در یك جبهه قرار گیرند، دشمن هر كه باشد.گروه اول به این گروه پاسخ میدهند، میگویند: دلیلی ندارد ما اصول را در حكم یك مجموعه به هم پیوسته بشماریم، و از اصل " یا همه یا هیچ " در اینجا پیروی كنیم. اینجا جای قاعده المیسور لایسقط بالمعسور و ما لایدرك كله لایترك كله است. سیره و روش شخص امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) برای ما بهترین و آموزنده ترین درسهاست. علی(علیه السلام) راه و روشی بسیار منطقی و معقول كه شایسته بزرگواری مانند او بود اتخاذ كرد.او برای احقاق حق خود ، از هیچ كوششی خودداری نكرد، همه امكانات خود را به كار برد كه اصل امامت را احیا كند، اما هرگز از اشعار " یا همه یا هیچ " پیروی نكرد. بر عكس ، اصل "ما لا یُدرَك كُلُه لا یُترَك كُلُه" را مبنای كار خویش قرار داد. ترسیدم كه اگر به یاری اسلام و مسلمین بر نخیزم شكاف یا انهدامی در اسلام خواهم دید كه مصیبت آن از فوت خلافت چند روزه بسی بیشتر است علی در برابر ربایندگان حقش قیام نكرد و قیام نكردنش اضطراری نبود، بلكه كاری حساب شده و انتخاب شده بود. او از مرگ بیم نداشت، چرا قیام نكرد، حداكثر این بود كه كشته شود، كشته شدن در راه خدا منتهای آرزوی او بود، او همواره در آرزوی شهادت بود و با آن، از كودك به پستان مادر مأنوستر بود. علی در حساب صحیحش بدین نكته رسیده بود كه مصلحت اسلام در آن شرائط ترك قیام و بلكه همگامی و همكاری است. خود كرارا به این مطلب تصریح میكند.در یكی از نامههای خود به مالك اشتر نامه 62 از نامههای " نهج البلاغه") مینویسد : « فامسكت یدی حتی رأیت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام ، یدعون الی محق دین محمد صلی الله علیه و آله ، فخشیت ان لم انصر الاسلام و اهله ، اری فیه ثلما او هدما تكون المصیبة به علی اعظم من فوت ولایتكم التی انما هی متاع ایام قلائل » . من اول دست خود را پس كشیدم ، تا دیدم گروهی از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودی دین محمد (ص) دعوت میكنند . پس ترسیدم كه اگر به یاری اسلام و مسلمین بر نخیزم شكاف یا انهدامی در اسلام خواهم دید كه مصیبت آن از فوت خلافت چند روزه بسی بیشتر است در شورای شش نفری پس از تعیین و انتخاب عثمان به وسیله عبدالرحمان بن عوف ، علی (علیه السلام) شكایت و هم آمادگی خود را برای همكاری اینچنین بیان كرد : «لقد علمتم انی احق الناس بها من غیری ، و الله لاسلمن ما سلمت امور المسلمین ، و لم یكن فیها جور الا علی خاصة» ( نهج البلاغه ، خطبه 72 ) یعنی : شما خود میدانید من از همه برای خلافت شایسته ترم ، و حال به خدا قسم مادامی كه كار مسلمین روبراه باشد ، و رقیبان من تنها به كنار زدن من قناعت كنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد ، مخالفتی نخواهم كرد و تسلیم خواهم بود اینها میرساند كه علی ، اصل " یا همه یا هیچ " را در این مورد محكوم میدانسته است . نیازی نیست درباره روش و سیره علی (علیه السلام) در این موضوع بیشتر بحث شود ، شواهد و دلائل تاریخی در این زمینه فراوان است .ادامه دارددر شماره آتی خواهید خواند: علامه امینی؛ سردار وحدت اسلامیتنظیم : گروه دین و اندیشه – عسگریمنبع: شش مقاله, شهید آیت الله مطهری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 480]