واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: افلاکیان خاک نشینپیش درآمد:«افلاکیان خاک نشین» نام مجموعه ای است که قصد دارد 110 ستاره از آسمان زمین را برای شما معرفی کند. این ذره به عشق تاب مشکین حضرت موعود، تقدیم میشود که او تجلی«یُعطِی الکَثیرَ بالقَلیل» است.ای صنم دلنواز، ای دو جهان عز و ناز گشته به پیشت دراز، دست سلیمان عشق ستاره نهم: میرزا مهدی اصفهانی خراسانی
- ولادت: 1303 ق. - محل ولادت: اصفهان- وفات: 1365 ق. - محل دفن: مشهد- محل تحصیل: نجف- اساتید: حضرات سید محمد کاظم یزدی، میرزا محمد حسین نائینی و...- استاد عرفان: سید احمد کربلایی- شاگردان: شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، حسنعلی مروارید، میرزا جواد آقا تهرانی و...- تالیفات: مصباح الهدی، وجه اعجاز قرآن و...دیدم آقایی عبا بر سر کشیده و به طرف حرم در حرکت است، آن شخص به درِ بستِ بالا که رسید، در باز شد، به درِ صحن کهنه که رسید، باز شد، به درِ که حرم رسید، آنهم باز شد، وقتی عبا را از سر برداشت و بر دوش انداخت. دیدم که میرزا مهدی اصفهانی است.او از پایهگذاران مکتب تفکیک بود و به موازات تلاشهای علمی به بُعد عملی و اخلاقی خود نیز میپراخت. علامه محمد تقی جعفری در خصوص افکار میرزا مهدی اصفهانی میگوید: «در گذشته بحثهایی با شاگردان بسیار با فضل و تقوای مرحوم آقا میرزا مهدی داشتهام. نتیجه این بود که ایشان هم معرفت و جهانبینی و طرز تفکر کلامی در اسلام را منکر نبودند، بلکه مانند دیگر علما، معرفت را ضروری میدانستند. در نهایت ایشان از غوطهور شدن در اصطلاحات قدیمی یونانی و مسائلی که خشکیده و هیچ ارتباطی با واقعیات ندارد، خودداری میکردند.» اخلاق نیک میرزا مهدی همه را به خود جلب میکرد، بسیار زاهدانه میزیست و برای سیر و سلوک و نوافل و عبادات اهمیت فراوانی قائل بود. از میرزا علیاکبر معلم دامغانی نقل است: «میرزای اصفهانی سفری به دامغان آمد و چند روزی در منزل ما بود. روزی صحبت از خلع بدن شد، درخواست کردیم نمونهای به ما نشان دهد. قرار شد برادرم را خلع بدن کند، چنین کرد و او به حالت مرده در آمد. بعد روحش را برگرداند. پرسیدم چگونه بود؟ گفت: خودم را روی رف [طاقچه] میدیدم و بدنم را افتاده کف اتاق!»کرامات بسیاری از این عارف بزرگ نقل شده است. سید یونس اردبیلی، امام جماعت صحن بالا سر امام رضا علیهالسلام، نقل میکند: «یکی از شبهای سرد زمستان که به حرم میرفتم، دیدم آقایی عبا بر سر کشیده و به طرف حرم در حرکت است، آن شخص به درِ بستِ بالا که رسید، در باز شد، به درِ صحن کهنه که رسید، باز شد، به درِ که حرم رسید، آنهم باز شد، وقتی عبا را از سر برداشت و بر دوش انداخت. دیدم که میرزا مهدی اصفهانی است. ایشان تا مرا دید فرمود: «سید یونس اینجا چه میکنی؟ جواب دادم: «پشت سر شما بودم.» میرزا گفت: «تا زندهام این راز را فاش نکن. حالا میخواهی به مزار دیگر ائمه بروی؟!» سپس مرا به مدینه، نجف، سامراء و کاظمین برد. نزدیک اذان صبح در حرم حضرت سیدالشهداء علیهالسلام بودیم که فرمود: «برگردیم که شما به نماز صبح برسید.» در این حال یکباره دیدم که در حرم امام رضاعلیهالسلام هستیم و آقا میرزا مهدی رفته است!» دین و اندیشه - حسین عسگری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 206]