تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805418969




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آينده بشريت در كتاب مقدس قرآن كريم و روايات


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آينده بشريت در كتاب مقدس قرآن كريم و روايات
آينده بشريت در كتاب مقدس قرآن كريم و روايات چكيده بشارت به مصلح كل در آخرالزمان مسئله‏اى است كه همه اديان و مذاهب مختلف، آن را مطرح كرده و نويد به ظهور كسى داده‏اند كه بشريت را از ظلم، ستم و نابرابرى نجات خواهد داد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود. نويسنده با استفاده از اوصافى كه در كتاب مقدس درباره مصلح كل آمده و با توجه به آيات فراوانى از قرآن كريم كه به آينده بشريت نظر دارد و سرانجام حكومت جهان را از آن بندگان صالح مى‏داند و همچنين با توجه به روايات فراوانى از پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام كه نويد به ظهور مردى از اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله داده و به نام مبارك او تصريح كرده، مانند حديث پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «المهدى من ولدى‏» نتيجه‏گيرى مى‏كند كه به اعتقاد شيعه مصلح كل، مهدى موعود فرزند امام حسن عسكرى عليه السلام است كه در پس پرده غيبت‏به سر مى‏برد و روزى كه خداى متعال اراده نمايد ظهور خواهد كرد و جهان را پر از عدل و داد مى‏نمايد، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است. از اين رو آينده بشريت، آينده‏اى كاملا روشن و اميدوار كننده مى‏باشد و آن اين كه آينده از آن صالحان است. صبحدم پيك مسيحا دم جانان آمد گفت برخيز كه آرام دم و جان آمد اعتقاد به اين كه در آخر الزمان شخصيتى الهى و آسمانى، به عنوان منجى و مصلح كل خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد، امنيت، صلح، صفا و انصاف را بر جهان حاكم خواهد نمود و طومار ظالمان، مستكبران، متجاوزان و مفسدان را درهم خواهد پيچيد، اختصاص به شيعيان ندارد، بلكه در اديان و مذاهب مختلف مطرح است. علامه طباطبايى در اين باره مى‏فرمايد: «در اديان و مذاهب گوناگون كه در جهان حكومت مى‏كنند، مانند وثنيت، كليميت، مسيحيت، مجوسيت و اسلام، از كسى كه نجات دهنده بشريت است، سخن به ميان آمده است و عموما ظهور او را نويد داده‏اند. اگرچه در تطبيق، اختلاف دارند. و حديث متفق عليه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «المهدى من ولدى‏» يعنى: مهدى موعود از فرزندان من مى‏باشد اشاره به همين معناست.» (2) شهيد مطهرى در اين زمينه مى‏نويسد: «انديشه پيروزى نهايى حق، صلح و عدالت‏بر نيروى باطل، ستيز و ظلم و گسترش جهانى ايمان اسلامى، استقرار كامل و همه جانبه ارزشهاى انسانى، تشكيل مدينه فاضله و جامعه ايده‏آل، و بالاخره اجراى اين ايده عمومى و انسانى به وسيله شخصيتى مقدس و عالي قدر كه در روايات متواتر اسلامى از او به «مهدى‏» تعبير شده است، انديشه‏اى است كه كم و بيش همه فرق و مذاهب اسلامى، با تفاوتها و اختلافهايى بدان مؤمن و معتقدند.»(3) ما ابتدا به پاره‏اى از بشارتهايى كه در اين باره در كتاب مقدس (عهدين) آمده است اشاره مى‏كنيم وسپس به همين موضوع از ديدگاه قرآن كريم و روايات اسلامى مى‏پردازيم: آينده بشريت از نگاه کتاب مقدس الف) «خداوند از زندگى افراد درستكار و امين مراقبت مى‏كند. او به ايشان ارثى فساد ناپذير خواهد بخشيد. اما بدكاران نابود خواهند شد و دشمنان خداوند همچون گلهاى وحشى زودگذر، پژمرده و فانى خواهند شد و مانند دود ناپديد خواهند گرديد... خداوند انصاف را دوست دارد و عزيزان خود را ترك نمى‏كند، بلكه هميشه از آنها مراقبت مى‏نمايد. اما نسل شروران ريشه كن خواهد شد. نيكان و صالحان، دنيا را به ارث خواهند برد و تا ابد در آن سكونت‏خواهند نمود... خداوند نيكان را نجات خواهد داد... خداوند به كمك آنها خواهد شتافت و آنها را از چنگ بدكاران خواهد رهانيد; زيرا به او پناه مى‏برند.» (4) ظاهراً اين جملات از كتاب زبور داوود، همان است كه قرآن كريم با اشاره به آن مى‏فرمايد: «و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون‏» (5) يعنى: به تحقيق در زبور داوود - علاوه بر قرآن - اين حقيقت را نگاشتيم كه حتما نيكان و صالحان زمين را به ارث مى‏برند. ب) «اى خدا احكام خود را به پادشاه و عدالت‏خويش را به پسر پادشاه عنايت كن. تا او قوم تو را به عدالت داورى خواهد نمود و مساكين تو را به انصاف. آنگاه در سراسر سرزمين ما سلامتى و عدالت‏برقرار خواهد شد، مساكين قوم را دادرسى خواهد كرد و فرزندان فقير را نجات خواهد داد و ظالمان را زبون خواهد ساخت. از تو خواهند ترسيد مادامى كه آفتاب باقى است و مادامى كه ماه است. در زمان او صالحان خواهند شگفت، وفور سلامتى خواهد بود تا وقتى كه ماه باشد. دامنه قلمرو او از دريا تا دريا و از نهر (فرات) تا دورترين نقطه جهان خواهد بود. ... جميع سلاطين، او را تعظيم خواهند كرد و تمام امتها او را بندگى و خدمتگزارى خواهند نمود. وقتى شخصى درمانده و فقير از او كمك بخواهد او را خواهد رهانيد و بر افراد ضعيف و نيازمند رحم خواهد كرد و ضعيفان را نجات خواهد داد، آنها را از ظلم خواهد رهانيد; زيرا جان آنها براى او با ارزش است. او زنده و پايدار خواهد ماند... قوم او پيوسته براى او دعا مى‏كنند و او را متبارك خوانند. سرزمين او پر از غله شود و كوهستانها مانند كوه‏هاى لبنان حاصلخيز گردد، شهرهايى همچون مزرعه‏هاى پر علف، سرشار از جمعيت‏شود. نام او تا ابدالآبد باقى خواهد ماند، و تا خورشيد باقى است آوازه او پايدار بماند... متبارك باد نام مجيد او تا ابدالآبد. تمام دنيا از شكوه و جلال او پر شود. آمين! آمين!» (6) برخى از يهوديان مى‏گويند منظور از پادشاه، خود حضرت داوود و منظور از پادشاه‏زاده حضرت سليمان است. و جماعت نصارى مى‏گويند اين مزمور در شان حضرت عيسى است. ولى به نظر مى‏رسد هر دو نظريه باطل است. اما بطلال نظريه يهود به اين دليل است كه اولا، حضرت داوود صاحب شريعت و احكام نبوده است تا از خدا بخواهد كه احكام خود را به او عطا كند. ثانيا، بسيار بعيد است كه حضرت داوود در مقام دعا كه مقام خضوع و تذلل و خشوع است‏خود را به نام پادشاه بخواند. ثالثا، به اعتقاد اهل كتاب و گواهى صريح كتاب مقدس دايره ملك و فرمانروايى حضرت سليمان همانند پدرش داوود تنها اورشليم بوده است. (7) رابعا، در عهد حضرت سليمان، به تصريح كتاب مقدس، ظلم و شرك بكلى بر چيده نشد، بلكه كتاب مقدس صراحت دارد كه خود حضرت سليمان در آخر عمر دچار شرك و بت پرستى شد! (8) خامسا، مدت ملك و فرمانروايى حضرت سليمان به صراحت كتاب مقدس بيش از چهل سال ادامه پيدا نكرد. بنابراين هيچ يك از ويژگيهايى كه در عبارت مزمور هفتاد و دو آمده است‏بر حضرت سليمان قابل انطباق نيست. (9) اما بطلان نظريه مسيحيان به خاطر اين است كه اولا، حضرت عيسى نه پدر داشت و نه پسر; بنابراين نمى‏توان عبارت كتاب مزامير را بر او منطبق ساخت. ثانيا، به اعتراف نصارى، حضرت عيسى حتى يك روز هم سلطنت و فرمانروايى نكرد. ثالثا، به شهادت و صراحت كتاب مقدس حضرت عيسى خود صاحب احكام نبود بلكه او تابع حضرت موسى و تورات او بود. (10) به نظر مى‏رسد منظور از پادشاه كه صاحب احكام است‏حضرت محمد صلى الله عليه و آله و منظور از پسر پادشاه كه جهان را پر از عدل و داد مى‏كند حضرت مهدى موعود (عج) باشد. حداقل اين است كه عبارت بالا بر عقيده مسلمانان و شيعيان انطباق بهترى دارد. ج) «در حالى كه اين سرود را براى پادشاه مى‏سرايم... تو از همه فرزندان آدم، زيباترى، بلاغت‏به لبهاى تو ريخته است و از لبانت نعمت فيض مى‏چكيد، خداوند تو را تا ابد متبارك ساخته است. اى پادشاه مقتدر، شمشير جلال و جبروت را بر كمرت ببند و شكوهمندانه بر اسب خويش سوار شو تا از حقيقت و عدالت و حلم و تواضع دفاع كنى، قدرتت پيروزى بزرگ را نصيب تو مى‏گرداند. تيرهاى تو نيز به قلب دشمنانت فرو مى‏روند و همه اقوام در برابر تو سقوط مى‏كنند. خداوند تحت فرمانروايى تو را جاودان كرده است. تو با عدالت و انصاف سلطنت مى‏كنى. عدالت را دوست دارى و از شرارت بيزارى. بنابراين خدايت تو را برگزيده و تو را بيش از هر كس ديگر شاد گردانيده است. تمام لباسهايت را از مر و عود سليخه (معطر) آميخته است... اى پادشاه نام تو را در تمام نسلها شهرت خواهم داد و همه مردم تا ابد سپاسگزار تو خواهند بود.» (11) اين اوصاف جز بر امام زمان (عج)، كه در آينده، حكومت عدل جهانى را تشكيل خواهد داد صادق نيست. د) در انجيل، حضرت عيسى براى قوم بنى‏اسرائيل تمثيلى را بيان كرده است; مضمون اين تمثيل اين است كه صاحب تاكستانى، باغ خود را به دست چند باغبان سپرد و خود به مسافرت رفت و در موسم انگور چينى، مالك، چند نفر را نزد باغبانها فرستاد تا سهم خود را از آنها تحويل بگيرد ولى باغبانها به ايشان حمله كردند و آنها را كشتند، مالك مجددا عده ديگرى را فرستاد، باغبانها با اين گروه نيز همان كار را كردند. بالاخره مالك، پسر خود را فرستاد، باز آنها به او حمله كردند و كشتند. پس از اين، حضرت عيسى از قوم خود مى‏پرسد: «حال وقتى به نظر شما مالك باغ برگردد، با باغبانها چه خواهد كرد؟ گفتند: البته از آن بدكاران انتقام سختى خواهد گرفت; باغ را به باغبانهايى اجاره خواهد داد تا ميوه‏هايش را در موسم چيدن به او تسليم كنند. آنگاه عيسى از ايشان پرسيد آيا شما هيچ گاه اين آيه را در كتاب آسمانى نخوانده‏ايد كه: همان سنگى را كه معمارها دور انداختند، همان سر زاويه (يا سنگ اصلى ساختمان) شد. اين كار از جانب خداوند و در نظر ما عجيب است. منظورم اين است كه ملكوت خود را از شما (بنى‏اسرائيل) گرفته و به امتى خواهد داد (ظاهرا امت عرب كه از نسل حضرت اسماعيل بودند بر خلاف بنى‏اسرائيل كه از نسل حضرت اسحاق بودند) كه ميوه‏هايش را به او تسليم كنند و سهم او را بدهند. اگر كسى روى اين سنگ بيفتد تكه تكه خواهد شد و اگر اين سنگ بر روى كسى بيفتد او را له خواهد كرد. چون كاهنان اعظم و سران مذهبى (يهود) متوجه شدند كه عيسى درباره آنها سخن مى‏گويد و منظورشان از باغبانان در اين حكايت‏خود آنهاست تصميم گرفتند او را بكشند...» (12) با تامل در اين تمثيل روشن مى‏شود كه منظور از مالك باغ، خداست و منظور از باغ، دين و شريعت الهى است. منظور از باغبانان، يهود و بنى‏اسرائيل است. منظور از فرستادگان صاحب باغ كه با حمله باغبانان كشته شدند، پيامبران بنى‏اسرائيل هستند. (به قول قرآن يكى از اوصاف زشت‏بنى‏اسرائيل پيامبركشى بود). و مقصود از پسر مالك، حضرت عيسى است كه به زعم مسيحيان او پسر خدا است. و مقصود از قوم ديگر كه مالك، باغ را به آنها تحويل خواهد داد، قوم عرب مى‏باشد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام از تبار آنها هستند، و مقصود از سنگى كه معمارها او را دور انداختند ولى بعدا سنگ اصلى ساختمان شد - سنگى كه هر كس بر روى آن بيفتند و يا سنگ بر روى او بيفتد له خواهد شد - ظاهرا امام زمان است; امامى كه قرنها به خاطر تهديد جباران و طاغوتيان بناچار از ميان مردم غيبت كرد. شاهد بر اين مدعا بخش ديگر كتاب مقدس است: «همان سنگى كه معماران نپسنديدند و دور انداختند، اينك مهمترين سنگ ساختمان شده است. اين كار خداست چه كار شگفت انگيزى! امروز روز پيروزى خداوند است. بايد جشن گرفت و شادى كرد. خداوندا تمنا مى‏كنيم ما را نجات دهى و كامياب سازى. بركت‏باد بر آن كس كه به نام خداوند مى‏آيد. ما از خانه خداوند تو را بركت مى‏دهيم. خداوند همان خدايى است كه ما را منور ساخته است. شاخه‏ها را به دست گيريد و جشن را آغاز كنيد و به سوى قربانگاه خدا پيش برويد....» (13) برخى از مسيحيان مى‏گويند مقصود از «سنگ دور انداخته‏» حضرت مسيح است كه در آينده از آسمان فرود خواهد آمد. ولى اين توجيه درست نيست; زيرا گوينده اين سخن خود حضرت عيسى است و از حضرت عيسى در اين داستان به پسر مالك كه مورد قتل واقع شد تعبير شده است و به كارگيرى سنگ دور انداخته شده، پس از اين واقعه مطرح شده است. از اين گذشته وصفى كه براى سنگ بيان گرديده (هر كس روى آن سنگ افتد شكسته مى‏شود و هر كس كه اين سنگ روى او افتد له مى‏شود) در مورد حضرت عيسى كه به اتفاق همه مسيحيان و گواهى كتاب مقدس پيامبر رحمت و محبت‏بود صادق نيست. در انجيل يوحنا از قول حضرت عيسى آمده است كه: «من مثل نورى آمده‏ام تا در اين دنياى تاريك بدرخشم،... اگر كسى صداى مرا بشنود و اطاعت نكند، من از او بازخواست نخواهم كرد; زيرا من نه براى بازخواست، بلكه براى نجات جهان آمده‏ام.» (14) هـ) «خداوند مى‏فرمايد: اين است‏خدمتگزار من كه او را تقويت مى‏كنم. اين است‏برگزيده من كه از او خشنودم. او را از روحم برخواهم ساخت تا عدالت و انصاف را براى اقوام جهان به ارمغان آورد. او آرام است و در كوچه‏ها فرياد نخواهد كرد او نى خرد شده را نخواهد شكست و شعله ضعيف را خاموش نخواهد كرد. عدل و انصاف واقعى را به اجرا در خواهد آورد. دلسرد و نوميد نخواهد شد و عدالت را بر زمين استوار خواهد ساخت. مردم سرزمين‏هاى دور دست منتظرند تعاليم او را بشنوند. خداوند به خدمتگزار خود چنين مى‏گويد: من كه خدا هستم تو را خوانده‏ام و به تو قدرت داده‏ام تا عدالت را برقرار سازى. توسط تو با تمام اقوام جهان عهد مى‏بندم و به وسيله تو به مردم دنيا نور مى‏بخشم. تو چشمان كوران را باز خواهى كرد و آنان را كه در زندانهاى تاريك اسيرند آزاد خواهى ساخت... خداوند همچون جنگ‏آورى توانا به ميدان جنگ خواهد آمد و فرياد برآورده، دشمنان خود را شكست‏خواهد داد. مدت مديدى است كه‏او سكوت كرده است وجلوى خشم خود راگرفته است، اماديگر ساكت نخواهد ماند.» (15) اوصاف مذكور در اين عبارات جز بر امام زمان (عج) قابل انطباق نيست. بر خلاف ادعاى مسيحيان كه معتقدند اين بشارت ناظر به حضرت مسيح است، عدم انطباق اوصاف مذكور بر حضرت عيسى مسيح روشن است; زيرا او نه اهل جنگ و جهاد بود (به زعم مسيحيان) ; چون پيام او پيام محبت و صلح بود، و نه دشمنان خود را مغلوب ساخته است، و نه توانسته است عدل و انصاف را در زمين حاكم سازد، بلكه به گواهى كتاب مقدس خود به دست اشرار به صليب كشيده و كشته شد. و) مسيحيان نيز همانگونه كه گفتيم به آمدن منجى و مصلح نهايى در آخرالزمان عقيده دارند، اما منجى نهايى را حضرت مسيح مى‏دانند، آنها معتقدند كه حضرت مسيح سه روز پس از به صليب كشيده شدن و دفن شدن از قبر برخاست‏به آسمان رفت و در آينده از آسمان فرود خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد. «... بنابراين آماده و هوشيار باشيد، مانند كسى كه آماده هر اتفاقى است. منتظر بازگشت عيسى مسيح باشيد; زيرا در آن روز، لطف و فيض عظيمى نصيب شما خواهد شد.» (16) «همواره لباس بر تن، براى خدمت آماده باشيد. مانند خدمتكارانى كه منتظرند اربابشان از جشن عروسى باز گردد و حاضرند هر وقت كه برسد و در بزند، در را به رويش باز كنند. خوشا به حال آن خدمتكارانى كه وقتى اربابشان مى‏آيد بيدار باشند... خوشا به حال آن غلامانى كه وقتى اربابشان مى‏آيد، خواه نيمه شب باشد، خواه سپيده دم... بنابراين شما نيز آماده باشيد; زيرا من، - مسيح موعود - هنگامى باز خواهم گشت كه كمتر انتظارش را داريد.»(17) «اما سخنى نيز درباره بازگشت‏خداوند ما - عيسى مسيح - و جمع شدن ما به نزد او بگويم، گويا برخى مى‏گويند كه روز بازگشت او فرا رسيده است، برادران عزيز، خواهش مى‏كنم از شنيدن اينگونه خبرهاى نادرست، آرامش خود را از دست ندهيد... بدانيد كه تا اين دو رويداد واقع نشود آن روز نخواهد آمد. نخست، شورشى بر ضد خدا برپا خواهد شد. دوم آن مرد جهنمى كه عامل اين شورش است ظهور خواهد كرد، او با هر چه كه مربوط به دين و خداست مخالفت‏خواهد كرد... اما خداوند ما - عيسى - به هنگام بازگشت‏خود، او را با نفس دهان خويش هلاك كرد و با حضور خود نابود خواهد كرد. اين مرد خبيث‏به وسيله «قدرت شيطان‏» ظهور خواهد كرد و آلت دست او خواهد بود. او با كارهاى عجيب و حيرت انگيز خود همه را فريب خواهد داد. آنانى كه فريب او را مى‏خورند آنانى هستند كه راه راست را رها كرده و راه جهنم را در پيش گرفته‏اند...» (18) ما نيز بر اساس روايات متعدد به اين امر عقيده داريم كه حضرت مسيح در آخر الزمان به هنگام ظهور امام زمان نزول خواهد كرد و پشت‏سر امام زمان به جماعت نماز خواهد خواند و در ركاب او در بسط عدل و حق، كوشش خواهد كرد. ز) خداوند مى‏فرمايد، روزى خواهد آمد كه هر كس بخواهد بركتى بطلبد يا سوگندى ياد كند تنها نام خداى حق را بر زبان خواهد راند. سختى‏هاى گذشته به كلى فراموش شده و از بين خواهد رفت; زيرا من زمين جديدى مى‏سازم. هر چه در گذشته بوده كاملا فراموش شده و ديگر به ياد آورده نخواهد شد... نوزادان، ديگر در سن كم نخواهند مرد و صد سالگان، جوان محسوب خواهند شد. تنها كسانى پيش از وقت‏خواهند مرد كه گناه مى‏كنند و زير لعن هستند. در آن روزها، هر كه خانه‏اى بسازد، خود در آن ساكن خواهد شد. هر كه باغ انگورى غرس كند خود از ميوه آن خواهد خورد; زيرا ديگر، خانه‏ها و باغهاى انگور قوم من به دست دشمن نخواهد افتاد. ايشان مانند درختان، عمر طولانى خواهند كرد و از دسترنج‏خود بهره‏مند خواهند شد و لذت خواهند برد و ديگر زحمتهايشان بر باد نخواهد رفت و فرزندانشان رنگ مصيبت را نخواهند ديد; زيرا هم آنان را و هم فرزندانشان را ركت‏خواهم داد. حتى پيش از آن كه مرا بخوانند جواب خواهم داد. گرگ و بره با هم خواهند چريد، شير مانند گاو كاه خواهد خورد و مار ديگر كسى را نيش نخواهد زد.» (19) ح) «صبر كنيد به زودى وقتش مى‏رسد كه بر ضد اقوام شرور به پاخيزم; زيرا تصميم گرفته‏ام ملل جهان را جمع كنم و خشم و غضب خود را بر آنها فرو ريزم. تمام جهان از آتش غيرت من گداخته خواهد شد. آنگاه به همه مردم جهان، زبان پاك خواهم داد تا همه آنها نام مرا بخوانند و تنها مرا عبادت كنند... در آن زمان ديگر از ياغى‏گرى‏هاى گذشته خود شرمنده نخواهيد شد; زيرا اشخاص متكبر را از ميان شما برمى‏دارم و كسانى كه باقى بمانند متواضع و فروتن خواهند بود و به نام من توكل خواهند نمود. آنها ديگر ظالم و حقه‏باز و دورغگو نخواهند بود، در آرامش و امنيت‏به سر خواهند برد و هيچ كس آنها را نخواهد ترسانيد...» (20) ط) «هنگامى كه پسر انسان در جلال خود با جميع ملائكه مقدس خويش بيايد آنگاه بر كرسى جلال خود خواهد نشست و جميع امتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همديگر جدا مى‏كند به گونه‏اى كه شبان گوسفندان را از بزها جدا مى‏كند...» (21) آينده بشريت از نگاه قرآن كريم در قرآن كريم آيات فراوانى مى‏توان يافت كه به گونه‏اى به آينده بشريت نظر دارد و ما در اينجا به پاره‏اى از آنها مى‏پردازيم: الف: «ولقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون‏» (22) يعنى: به تحقيق در زبور بعد از ذكر چنين نوشتيم كه سرانجام، بندگان صالح من وارث (حكومت) زمين خواهند شد. منظور از ارض در اين آيه، مجموع كره زمين است و منظور از زبور، كتاب داوود پيامبر و منظور از ذكر، تورات (به نظر برخى از مفسرين) است. از اين آيه كريمه استفاده مى‏شود كه قدرت و حكومت در آينده بشريت در سراسر كره زمين به دست‏بندگان صالح و شايسته خدا خواهد بود. طبق پاره‏اى از روايات هم، اين آيه به دولت‏حضرت مهدى (عج) و ياران او تطبيق داده شده است. مرحوم علامه طباطبايى مى‏فرمايد: منظور از وراثت زمين، اين است كه تسلط بر منافع زمين به آنها انتقال خواهد يافت و به بركات دنيوى - بهره‏مندى درست سبت‏به كالاها و زينت‏هاى زمين - و بركات اخروى - يعنى رسيدن به مقامات قرب الهى - دست‏خواهند يافت. (23) كلمه «صالحون‏»، معناى گسترده و وسيعى دارد كه علاوه بر ايمان، بر همه شايستگي ها دلالت دارد، شايستگى از نظر عقيده، عمل و تقوا، علم و آگاهى، قدرت و قوت، تدبير و مديريت اجتماعى، سياسى و... ب: «قال موسى لقومه استعينوابالله و اصبروا ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين‏» (24) يعنى: موسى به قوم خود گفت: از خداوند يارى بجوييد و استقامت و پايدارى پيشه كنيد، بدرستى كه زمين از آن خداست و به هر كس از بندگانش بخواهد آن را منتقل مى‏سازد و عاقبت و فرجام به نفع اهل تقوا و پرهيزكاران است. از اين آيه نيز استفاده مى‏شود كه ولايت و حكومت‏بر زمين، در نهايت از جانب خداوند به اهل تقوا و پرهيزكارى خواهدرسيد; يعنى كارگزاران حكومت در جامعه نهايى، بندگان خدا ترس خواهندبود.علامه طباطبايى در ذيل اين آيه مى‏فرمايد: چنين چيزى مقتضاى سنت لايتغير الهى است; زيرا خداوند نظام تكوين را به گونه‏اى نظم بخشيد كه هر نوعى از انواع موجودات به عنايت و كمال وجودش و سعادتى كه براى آن خلق شده‏اند مى‏رسند. انسان نيز يكى از انواع موجودات اين عالم است. اگر اين انسان بر همان صراطى كه فطرت براى او ترسيم كرده حركت كند يقينا خداوند او را به عاقبت نيكويش خواهد رساند و حيات طيبه را ارزانى او خواهد نمود. (25) ج) «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون‏» (26) يعنى: او (خدا) كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر تمام اديان جهان پيروز گرداند هر چند مشركان را خوشايند نباشد. آيه پيش از اين آيه مى‏فرمايد: اينها مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند، ولى خداوند جز اين نمى‏خواهد كه اين نور الهى را همچنان گسترده‏تر و كاملتر سازد (تا همه جهان را فرا گيرد و جهانيان از پرتو آن بهره‏مند گردند) هر چند كافران را خوشايند نباشد. مى‏دانيم كه اين وعده قطعى و مؤكد الهى هنوز محقق نشده است. قهرا در آينده تاريخ محقق خواهد شد. از اين آيه نيز يكى ديگر از ويژگيهاى مهم حكومت جهانى مهدى موعود استفاده مى‏شود و آن حاكميت دين خدا بر سراسر گيتى است. در آن زمان دين اسلام كه دين رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى‏باشد بر اديان عالم غالب خواهد شد و حاكميت‏بر اساس دين اسلام خواهد بود. اين آيه كه عينا و با همين الفاظ در سوره «صف‏» آيه نه آمده است و با تفاوت مختصرى در سوره «فتح‏» آيه بيست و هشت تكرار شده، خبر از واقعه مهمى مى‏دهد كه اهميتش موجب اين تكرار شده است. خبر از جهانى شدن اسلام و عالم‏گير گشتن اين آيين مى‏دهد; زيرا مفهوم آيه، پيروزى همه جانبه اسلام بر همه اديان جهان مى‏باشد و معناى اين سخن آن است كه سرانجام اسلام، همه كره زمين را فرا خواهد گرفت و بر همه جهان پيروز خواهد شد. از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه چنين نقل شده است: «به خدا سوگند هنوز محتواى اين آيه تحقق نيافته است و تنها زمانى تحقق مى‏پذيرد كه «قائم‏» خروج كند و هنگامى كه او قيام كند در تمام جهان كسى كه خدا را انكار كند باقى نخواهد ماند.» و نيز از امام باقر عليه السلام چنين نقل شده است: «وعده‏اى كه در اين آيه آمده است‏به هنگام ظهور مهدى از آل محمد صلى الله عليه و آله صورت مى‏پذيرد، در آن روز هيچ‏كس روى زمين نخواهد بود مگر اين كه اقرار به حقانيت محمد صلى الله عليه و آله مى‏كند.» (27) د) «و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين‏» (28) يعنى: ما مى‏خواهيم بر آنان كه در زمين مستضعف واقع شده‏اند منت نهيم (آنها را مشمول مواهب خود نماييم) و آنها را پيشوايان قرار دهيم و وارثان زمين گردانيم. هر چند از صدر و ذيل اين آيه فهميده مى‏شود كه در مورد بنى‏اسرائيل، قوم موسى و پيروزى آنها بر فرعون است، اما همانگونه كه روايات ما دلالت دارند اختصاص به اين قضيه ندارد بلكه سنت و اراده حتميه خداوند را براى هميشه نشان مى‏دهد. نمونه ديگر آن، حكومت پيامبر اسلام و يارانش بعد از ظهور اسلام بر مشركان و كفار مى‏باشد. نمونه كاملتر آن، ظهور حكومت‏حق، عدل، پيروزى مظلومان و مستضعفان بر ضد ظالمان و مستكبران در تمام كره زمين در زمان حضرت مهدى موعود (عج) است. از اين آيه استفاده مى‏شود كه مظلومان و محرومان در دولت كريمه آخرالزمان به حاكميت‏خواهند رسيد. و مستكبران بهره‏اى در آن زمان نخواهند داشت. البته با عنايت‏به آيات ديگر بايد گفت هر مظلوم و محرومى، منظور قرآن نيست، بلكه مظلومان و محرومانى در دولت نهايى با اراده خدا به حاكميت‏خواهند رسيد كه از اهل تقوا، صالحان و مؤمنان باشند. (29) ه) «وعدالله الذين آمنو منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدوننى لايشركون بى‏شيئا» (30) يعنى: خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده‏اند و اعمال صالح انجام داده‏اند وعده مى‏دهد آنها را قطعا خليفه روى زمين خواهد كرد - همانگونه كه پيشينيان را خلافت‏بخشيد - و دين و آيينى را كه براى آنها پسنديده است، به طور ريشه‏دار و پابرجا در صحنه زمين مستقر سازد و خوف و ترس آنها را به امنيت و آرامش مبدل كند (آنچنان) كه تنها مرا مى‏پرستند و چيزى را شريك من قرار نمى‏دهند. خداوند بر اساس اين آيه به مؤمنان صالح وعده‏هاى متعددى را با تاكيد فراوان داده است. يكى اين كه، آنها را خليفه روى زمين خواهد كرد و حكومت تمام جهان را در اختيار آنها خواهد نهاد. دوم اين كه، دين اسلام را به طور ريشه‏دار و اساسى بر روى زمين پياده خواهد كرد. سوم اين كه همه اسباب خوف و ناامنى براى مؤمنان و صالحان از بين خواهد رفت، امنيت و آسايش كامل براى آنها محقق خواهد شد. چهارم اين كه، - از همه مهمتر - در سراسر زمين تنها خداوند مورد پرستش واقع مى‏شود و هرگونه شركى به كلى از صفحه روزگار محو خواهد شد. شهيد مطهرى درباره جمله آخر اين آيه (مرا عبادت كنند و چيزى را شريك من قرار ندهند) مى‏فرمايد: «جمله آخر اين آيه كه ناظر به اين است كه آنگاه كه حكومت‏حق و خلافت الهى برقرار مى‏شود، اهل ايمان از قيد اطاعت هر جبارى آزاد مى‏شوند.... از اين آيه معلوم مى‏شود كه از نظر قرآن هر اطاعت امرى، عبادت است. اگر براى خدا باشد طاعت‏خداست و اگر براى غير خدا باشد شرك به خداست. اين جمله عجيب است كه فرمانبرداريهاى اجبارى كه از نظر اخلاقى به هيچ وجه عبادت شمرده نمى‏شود از نظر اجتماعى عبادت شمرده مى‏شود.» (31) علامه طباطبايى در الميزان در ذيل اين آيه مى‏فرمايد: اين مجتمع طيب و طاهر با اين ويژگيهاى ارزشمند و صفات فضيله هنوز كه هنوز است از زمان بعثت پيامبر اكرم تا به امروز محقق نشده است. و اگر بر جامعه‏اى منطبق شود حتما بر زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام با عنايت‏به ويژگيهايى كه در اخبار و احاديث نبوى و اهل بيت او در مورد آن آمده است، منطبق خواهد بود... پس حق اين است كه اگر بخواهيم اين آيه را به درستى معنا كنيم و حق آن را ادا كنيم جز با جامعه آرمانى‏اى كه با ظهور حضرت مهدى (عج) منعقد مى‏شود منطبق نخواهد شد... (32) به نظر اينجانب بهترين آيه‏اى كه مى‏توان در مورد جامعه آرمانى امام زمان به آن استناد كرد و بيشترين ويژگيها را در اين مورد در بر دارد همين آيه است. و) «ولقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين انهم لهم المنصورون و ان جندنا لهم الغالبون‏» (33) يعنى: وعده قطعى ما براى بندگان فرستاده ما از پيش مسلم شده كه آنان يارى شدگانند و لشكر ما پيروزند. منظور از «كلمه‏» در اين آيه، همان حكم و قضاى الهى است. خداوند با تاكيدهاى فراوان به عنوان يك حكم و قضاى قطعى و از پيش تعيين شده الهى به پيروزى اهل حق بر اهل باطل اشاره مى‏كند و با توجه به اطلاقى كه از اين آيه فهميده مى‏شود نمى‏توان اين حكم را مختص به عالم آخرت دانست. بنابراين، قضاى حتمى الهى اين است كه هم در دنيا و هم در آخرت خداوند به نفع هواداران خود وارد صحنه خواهد شد و آنها را بر نيروهاى باطل پيروز خواهد ساخت. (34) همين معنا و مضمون را مى‏توان از آيات فراوانى كه تاكيد بر پيروزى حق بر باطل و اين كه باطل نابود شدنى است، استفاده كرد. مثلا از آيات هفده و هجده سوره انبيا فهميده مى‏شود كه فلسفه آفرينش و سنت الهى در نظام هستى بر كوبيدن حق بر پيكر باطل و نابود ساختن آن مى‏باشد. و يا در آيه هفده سوره رعد، باطل را به كف روى‏آب كه جولانگرى موقت و زودگذر دارد و حق را به آب مفيد و منفعت‏بخشى كه در زير كف قرار دارد و پس از زوال جولانگرى كف روى آن، خودنمايى مى‏كند و ماندنى است تشبيه مى‏كند; و يا در آيه پنجاه و يك سوره غافر به صراحت و تاكيد بر پيروزى پيامبران و مؤمنان هم در دنيا و هم در آخرت اشاره مى‏فرمايد. ز) «فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها لاتبديل لخلق الله ذلك الدين القيم...» (35) يعنى: پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن. اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده، دگرگونى در آفرينش الهى نيست. اين است دين و آيين استوار، ولى اكثر مردم نمى‏دانند. از اين آيه استفاده مى‏شود كه دين خدا مقتضاى فطرت سالم انسانى است; فطرتى كه در آن تغيير و دگرگونى راه ندارد. دينى كه بر اساس فطرت است، دينى استوار و پا برجا خواهد بود. با توجه به اين كه بر اساس مبانى مسلم فلسفى و عقلى، انحراف آفرينش از مسير طبيعت و فطرت به نحو دائم معقول و ممكن نيست، ثابت‏خواهد شد كه بشريت روزى به مقتضاى فطرت خود برخواهد گشت و به حاكميت دين الهى تن خواهد داد. علامه طباطبايى در بحثى تحت عنوان «دين حق در نهايت امر پيروز است‏» مى‏فرمايد: نوع انسان به حكم فطرتى كه در او به وديعه نهاده شده است، طالب كمال و سعادت حقيقت‏خود; يعنى استيلا بر عاليترين مراتب زندگى مادى و معنوى به صورت اجتماعى مى‏باشد و روزى به آن خواهد رسيد، اسلام كه دين توحيد است‏برنامه چنين سعادتى است. انحرافاتى كه در طى پيمودن اين راه طولانى نصيب انسان مى‏گردد نبايد به حساب بطلان فطرت انسانى و مرگ آن گذاشته شود. همواره حاكم اصلى بر انسان همان حكم فطرت است و بس. انحرافات و اشتباهات از نوع خطاى در تطبيق است. آن غايت و كمالى كه انسان به حكم فطرت بى‏قرار كمال‏جوى خود آن را جستجو مى‏كند روزى - دير يا زود - به آن خواهد رسيد. آيات 30 الى 41 سوره روم همين معنا را مى‏رساند كه حكم فطرت در نهايت امر، تخلف‏ناپذير است و انسان پس از يك سلسله چپ و راست رفتن‏ها و تجربه‏ها راه خويش را مى‏يابد و آن را رها نمى‏كند. به سخن آن عده نبايد گوش فرا داد كه اسلام همانند يك مرحله از فرهنگ بشرى كه رسالت‏خود را انجام داده و به تاريخ تعلق دارد، مى‏نگرند. اسلام به آن معنى كه مى‏شناسيم عبارت است از انسان در كمال نهايى خويش كه به ضرورت ناموس خلقت روزى به آن خواهد رسيد (36). شايسته است در اين باره سخن زيبايى را از شهيد مطهرى نقل كنيم: «آيا اين فرهنگها و تمدنها و اين جامعه‏ها و مليتها براى هميشه به وضع موجود ادامه مى‏دهند يا حركت انسانيت‏به سوى تمدن و فرهنگ يگانه و جامعه يگانه است و همه اينها رنگ خاص خود را خواهند باخت و به يك رنگ كه رنگ اصلى است و رنگ انسانيت است در خواهند آمد؟... بديهى است‏بنا بر نظريه اصالت فطرت و اين كه وجود اجتماعى انسان و زندگى اجتماعى او و بالاخره روح جمعى جامعه، وسيله‏اى است كه فطرت نوعى انسان براى وصول به كمال نهايى خود انتخاب كرده است، بايد گفت جامعه‏ها و تمدنها و فرهنگها به سوى يگانه شدن، متحدالشكل شدن و در نهايت امر در يكديگر ادغام شدن سير مى‏كنند و آينده جوامع انسانى، جامعه جهانى واحد تكامل يافته است كه در آن، همه ارزشهاى امكانى انسانيت‏به فعليت مى‏رسد و انسان به كمال حقيقى و سعادت واقعى خود و بالاخره به انسانيت اصيل خود خواهد رسيد. از نظر قرآن اين مطلب مسلم است كه حكومت نهايى، حكومت‏حق، [و] نابود شدن يكسره باطل است و عاقبت از آن تقوا و متقيان است.» (37) آينده بشريت از نگاه روايات در مورد آينده بشريت روايات فراوانى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار نقل شده است كه ذكر همه آنها هرگز در حوصله اين مقاله نمى‏گنجد ما در اينجا با گزينش، برخى از آنها را مى‏آوريم: الف) در روايات متعددى شيعه و سنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده‏اند: «لولم يبق من الدهر الايوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يبعث فيه رجلا من امتى و من اهل بيتى يواطئى اسمه اسمى يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا.» (38) يعنى: اگر باقى نمانده باشد از عمر دنيا جز يك روز، خداوند آن روز را طولانى مى‏كند تا اين كه مردى از امت و خاندان مرا كه همنام من باشد مبعوث كند تا زمين را پر از عدل و داد نمايد همچنان كه از ظلم و جور پر شده بود. رواياتى كه به اين مضمون از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است فوق حد تواتر مى‏باشد. اين روايات يكى از مهمترين ويژگيهاى حكومت آينده را حاكميت عدل كامل و برچيده شدن بساط ظلم و جور و تبعيض در زمين مى‏دانند. ب) از امام سجاد روايت‏شده است كه: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شيعتنا العاهة و جعل قلوبهم كزبر الحديد و جعل قوة الرجل منهم قوة اربعين رجلا و يكونون حكام الارض و سنامها.» (39) يعنى: وقتى قائم ما قيام كند خداوند عيب و آفت را از شيعيان ما بر طرف كند و دلهاى آنان را چون پاره‏هاى پولاد سازد و به هر مردى از ايشان نيروى چهل مرد را بدهد و آنان حاكمان و سروران زمين خواهند بود. از اين روايت استفاده مى‏شود كه اولا، شيعيان بر روى زمين حاكميت پيدا خواهند كرد; ثانيا، ياران امام زمان از قوت و قدرت فوق‏العاده‏اى برخوردار خواهند بود. اين قدرت و قوت هم مى‏تواند ناشى از ايمان، توكل و اراده آنها و هم ناشى از ابزار و امكاناتى باشد كه در اختيار آنهاست. ج) از امام صادق منقول است: «اذ قام القائم جاء بامر جديد كما دعا رسول‏الله فى بدو الاسلام الى امر جديد.» (40) يعنى: چون قائم قيام كند امرى جديد مى‏آورد چنان كه رسول خدا در آغاز اسلام به امرى جديد دعوت كرد. روايات ديگرى مشابه اين روايت نيز نقل شده است. منظور اين نيست كه حضرت مهدى دين جديد و يا كتاب جديد مى‏آورد بلكه منظور اين است كه چون در طول زمان، حقيقت اسلام و آموزه‏هاى اسلامى به دست فراموشى سپرده مى‏شود، يا دچار تحريف، بدعت، كاهش و افزايش مى‏گردد، وقتى حقيقت معارف و احكام اسلام براى مردم بازگو مى‏شود مى‏پندارند كه امام زمان (عج) دين و كتاب جديدى آورده است. شاهد بر اين معنا رواياتى است كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود: امام صادق عليه السلام درباره حضرت مهدى (عج) مى‏فرمايد: همانگونه كه رسول خدا صلى الله عليه و آله عمل كرد، عمل مى‏كند، آنچه را پيش از او بوده است نابود مى‏سازد، همانگونه كه رسول خدا صلى الله عليه و آله جاهليت را نابود كرد، و اسلام را از نو مى‏آورد. (41) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مورد حضرت مهدى (عج) مى‏فرمايد: سيره و سنت او، سيره و سنت من است، مردم را بر دين و آيين من راست‏خواهد كرد و آنان را به كتاب پروردگارم دعوت مى‏كند. (42) د) امام صادق عليه السلام درباره حضرت مهدى (عج) مى‏فرمايد: هنگامى كه قائم قيام كند به عدل حكم نمايد و در روزگار او ظلم و بيداد يكسره نابود گردد و راهها امن شود و زمين بركات خود را آشكار سازد و هر حقى به صاحبش برگردانده شود و هيچ پيرو دينى نماند مگر آن كه به اسلام در آيد.. او در ميان مردم به روش داود عليه السلام و محمد صلى الله عليه و آله حكم كند. آن هنگام زمين گنجهاى خود را آشكار سازد و بركاتش را ابراز دارد و همگان چنان بى‏نياز شوند كه چون كسى بخواهد صدقه‏اى دهد مستحقى نيابد چون غنا و توانگرى همه مؤمنان را در بر گيرد. (43) در اين روايات به چند ويژگى از ويژگيهاى جامعه و حكومت آينده بشريت مانند گسترش عدل، امنيت راهها، جهانى شدن اسلام، وفور بركات، رفاه اقتصادى و ريشه‏كن شدن فقر اشاره شده است. هـ) اميرمؤمنان در توصيف دولت‏حضرت مهدى موعود (عج) مى‏فرمايد: بدى از ميان مى‏رود و نيكى برقرار مى‏گردد و زنا از بين مى‏رود و ربا محو مى‏شود و مردم به عبادات شرع و ديندارى و نماز با جماعت روى مى‏آورند و عمرها طولانى مى‏گردد و امانتها ادا مى‏شود و درختان پربار مى‏شوند و بركتها چندبرابر مى‏گردد و بدان نابود مى‏شوند و نيكان برقرار مى‏مانند. (44) و) امام صادق عليه السلام از قول امام على عليه السلام نقل مى‏فرمايند: روزى كه قائم ما قيام كند، آسمان باران رحمت‏ببارد و زمين گياه خود را بروياند و كينه‏ها از دل بندگان زدوده شود و درندگان و چهارپايان با يكديگر همزيستى مسالمت‏آميز نمايند، تا آنجا كه زنى از عراق تا شام را بپيمايد و جز بر سبزه‏زار گام نگذارد و ينت‏خود را همراه داشته باشد و هيچ درنده‏اى او را آشفته نسازد و او از هيچ چيز نهراسد. (45) ز) امام باقر عليه السلام مى‏فرمايند: تمام اموال زمين، آنچه در دل زمين و آنچه بر روى زمين است - نزد مهدى (عج) گرد آيد. آنگاه او به مردم گويد: بياييد و اين اموال را بگيريد. اينها همان چيزهايى است كه به خاطرش قطع رحم كرديد و خونها به ناحق ريختيد و مرتكب گناهان شديد. او دست‏به بخشش زند و آنقدر ببخشد كه تا آن روز كسى چنين بخششى نكرده باشد و زمين را لبريز از عدالت و داد و نور گرداند همانگونه كه از ستم و بيداد و شر لبريز شده بود. (46) ح) رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏فرمايند: در آن زمان امت من از چنان نعمتى برخوردار شوند كه هرگز امتى آنچنان از نعمت‏برخوردار نبوده است. زمين يكسره محصول دهد و هيچ چيز از آنان دريغ ندارد و اموال انبوه شود. هر كس نزد مهدى (عج) آيد و بگويد، به من مالى بده، مهدى بى‏درنگ مى‏گويد، بگير. (47) ط) امام باقر عليه السلام مى‏فرمايند: دولت مهدى شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و در سرتاسر جهان، جاى ويرانى باقى نخواهد ماند مگر آن كه آن را آباد خواهد ساخت. (48) ى) امام باقر عليه السلام مى‏فرمايند: چون قائم ما قيام كند دست‏خود را روى سر بندگان مى‏گذارد (دست تربيتى خود را) و بدين ترتيب عقول مردم را به كمال مى‏رساند و اخلاقشان را كامل مى‏گرداند. (49) ك) امام باقر عليه السلام مى‏فرمايند: در دولت مهدى (عج) به همه مردم علم و حكمت مى‏آموزند تا آنجا كه زنان در خانه‏ها با كتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت كنند. (50) ل) علم و دانش بيست و هفت‏حرف است و تمام آنچه پيامبران براى مردم آورده‏اند دو حرف بيش نبوده است و مردم تاكنون جز آن دو حرف را نشناخته‏اند، اما هنگامى كه قائم ما قيام كند، بيست و پنج‏حرف ديگر را آشكار سازد. (51) م) امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند: هنگامى كه قائم ما قيام كند خداوند چندان نيرو به گوش و چشم شيعيان ما مى‏دهد كه ميان آنان و قائم قاصدى نخواهد بود قائم با آنان سخن مى‏گويد و ايشان نيز صداى او را همانجا كه هست مى‏شنوند و به او نگاه مى‏كنند. (52) از مجموع اين روايات استفاده مى‏شود، علاوه بر توسعه عدل، حق و گسترش دين، در دولت كريمه امام زمان (عج)، گسترش و توسعه اقتصادى، علمى، سياسى و اخلاقى نيز ايجاد مى‏شود. بايد دانست كه اعتقاد به ظهور مهدى موعود در آخرالزمان و گسترش عدل و داد در جهان با دست مبارك او، اختصاص به مذهب تشيع ندارد، بلكه اين يك مساله اسلامى است. خود پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حتى بنابر مدارك و روايات فراوان اهل سنت‏بارها آمدن حضرت مهدى را و اين كه او از اولاد على و فاطمه و امام حسين و پدرش امام حسن عسگرى است و قيام نهايى دين و برقرارى عدالت جهانى به دست او مى‏باشد را مژده داده و گوشزد كرده است. علماى اهل سنت در بيش از دويست كتاب از كتابهاى معتبر خود، مناقب حضرت مهدى (عج) و مسائل مربوط به او و چگونگى ظهور، شرايط و علائم نزديك يا مقارن ظهور او را ذكر كرده‏اند و بيش از سيصد كتاب ويژه درباره حضرت مهدى (عج) تاليف كرده‏اند. (53) و در قرآن كريم نيز آياتى است كه حتى مفسران اهل سنت آن آيات را مربوط به ظهور حضرت مهدى (عج) دانسته‏اند. (54) به همين دليل در تاريخ مى‏بينيم حدود صد و پنجاه سال پيش از ولادت حضرت مهدى (آغاز خلافت عباسيان) كسانى ادعا مى‏كرده‏اند كه همان مهدى موعود مورد نظر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏باشند و اين امر به علت‏شيوع مساله «مهدى موعود» در آن زمان بود، به گونه‏اى كه همه فرقه‏هاى مسلمان به اصل مساله مهدى موعود معتقد بودند. (55) ما در اينجا به پاره‏اى از روايات و نيز ديدگاه برخى از علماى اهل سنت درباره حضرت مهدى موعود و آينده بشريت اشاره مى‏كنيم:1 - ابن صباع از عبدالله بن مسعود نقل مى‏كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «لو لم يبق من‏الدهر الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يبعث فيه رجلا من امتى و من اهل بيتى يواطى اسمه‏اسمى يملا الارض قسطا كما ملئت ظلما و جورا.» (56) يعنى: اگر باقى نمانده باشد از عمر دنيا جز يك روز، خدواند آن روز را طولانى كند تا اين كه مردى را از امت و خاندانم كه همنام من است مبعوث نمايد تا زمين را پر از عدل و داد نمايد همچنان كه از ظلم و جور پر شده بود. 2 - ابن جوزى گويد رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در آخرالزمان مردى از فرزندان من خروج مى‏كند كه اسمش مانند من باشد. زمين را پر از عدل كند چنان كه از ظلم پر شده بود. سپس ابن جوزى مى‏گويد اين شخص همان مهدى موعود است و اين حديث مشهور است. (57) 3 - ابن ابى الحديد مى‏نويسد: «قد وقع اتفاق الفرق من المسلمين اجمعين على ان الدنيا و التكليف لاينقضى عليه.» (58) يعنى: تمام فرقه‏هاى مسلمين همگى اتفاق دارند بر اين كه دنيا و تكليف دينى پايان نمى‏يابد مگر پس از اين كه حضرت مهدى (عج) ظهور كند. 4 - احمد حنبل، ابو داوود، ترمزى و ابن ماجه كه از روات، محدثان و علماى مشهور اهل سنت مى‏باشند از رسول خدا نقل كرده‏اند كه: «لو لم يبق من الدهر الا يوم واحد لبعث الله من اهل بيتى يملاها عدلا كما ملئت ظلما» (59) يعنى: اگر از عمر روزگار جز يك روز باقى نماند خداوند حتما مردى را از خاندان من مبعوث كند كه زمين را پر از عدل و داد گرداند همانگونه كه از ظلم و ستم پر شده بود. 5 - شيخ محمد صبان گويد: اخبار رسيده از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره خروج مهدى (عج) و اين كه او از خاندان آن حضرت مى‏باشد و زمين را پر از عدل و داد مى‏كند به حد تواتر رسيده است. (60) 6 - ابن صباغ مالكى مى‏نويسد: ابو محمد حسن عسگرى عليه السلام پسرش، حجت قائم و منتظر را براى دولت‏حقه به جاى گذاشت و به علت نامساعد بودن زمان و خوف سلطان، ولادت او را مخفى نگه داشته و امرش را مستور نموده بود. (61) 7 - محمد بن يوسف گنجى شافعى در كتاب خود - البيان فى اخبار صاحب‏الزمان - مى‏نويسد: البته مهدى موعود فرزند حسن عسگرى بوده و او زنده و موجود و باقى است از وقت غيبتش تاكنون، امتناعى در بقاى او نيست‏به دليل بقاى عيسى و خضر و الياس (ع). (62) 8 - حافظ ابو نعيم از ابن عمر روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مهدى موعود خروج مى‏كند و بالاى سرش، فرشته‏اى صدا مى‏زند اين مهدى خليفة‏الله است، پس از وى تبعيت كنيد. (63) 9 - شيخ سليمان بلخى از كتاب فرائدالسبطين نقل مى‏كند كه رسول خدا فرمود: خلفا و اوصياى من و حجت‏هاى بر مردم پس از من دوازده نفرند، اول آنها على و آخرشان فرزندم مهدى است و عيسى بن مريم نازل مى‏شود و پشت‏سر مهدى نماز مى‏خواند و زمين به نور پروردگار روشن مى‏شود و سلطه و حكومت او به مشرق و مغرب مى‏رسد. (64) 10 - كمال الدين بن طلحه شافعى در كتاب خود «الدر المنظم‏» مى‏نويسد: خداى تبارك و تعالى را خليفه‏اى است كه در آخرالزمان خروج مى‏كند، در آن حال كه زمين پر از ظلم و جور شده باشد و او آن را پر از عدل و داد كند و اگر از دنيا جز يك روز باقى نماند اين خليفه كه از فرزندان فاطمه زهرا است متولى امور گردد و او داراى بينى كشيده و باريك و چشمانش مشكى است و به گونه راست صورتش خالى است كه ارباب حال آن را مى‏شناسند، نامش محمد و قامتش متوسط و خوش صورت و خوش مو است و خداوند هر بدعتى را به وسيله او ميرانده و هر سنتى را زنده مى‏كند. (65) جالب اين است كه در منابع و مدارك معتبر اهل تسنن مانند صحاح ششگانه - به استثناى صحيح نسائى كه تنها روايات مربوط به احكام فقهى را جمع‏آورى كرده است - روايات مربوط به امام مهدى (عج) آمده است. شش محدث بزرگ اهل سنت - نويسندگان صحاح ششگانه - يعنى احمد حنبل، بخارى، مسلم، ابن ماجه، ابوداود و ترمذى روايات مهدى (عج) را از عمر بن خطاب، عبدالله مسعود، عبدالله بن عباس، جابربن عبدالله انصارى، جابر بن سمرة، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عمرو عاص، انس بن مالك، ابوسعيد خدرى، ثوبان غلام عمرو، ام سلمه همسر گرامى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و غيره نقل كرده‏اند. (66) رواياتى كه در منابع اهل سنت از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، احاديث مهدى موعود را نقل كرده‏اند در حقيقت مجموع صحابه و تابعين مى‏باشند كه برخى از آنها به قرار زير مى‏باشند: على عليه السلام، سلمان، ابوذر، عباس بن عبدالمطلب، عبدالرحمن بن �





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 264]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن