تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سزاوار است هر يك از شما در دهان و بينى زياد آب بچرخاند، چرا كه اين كار، مايه آمرزش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806642769




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقش وقف و بنيادهاي خيريه در توسعه‏ي کشورهاي غربي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقش وقف و بنيادهاي خيريه در توسعه‏ي کشورهاي غربي
نقش وقف و بنيادهاي خيريه در توسعه‏ي کشورهاي غربي نويسنده: محمد جعفري هرندي مقدمه عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي شهر ري‏وقتي مي‏خواهيم از نقش وقف و بنيادهاي خيريه در توسعه‏ي کشورها عموما و کشورهاي و کشورهاي غربي خصوصا بحث کنيم نبايد از ياد ببريم که اگر «وقف» و «بنيادهاي خيريه» تأثيري در توسعه و تمدن و شهرنشيني و کشورداري ايفا کرده و امروز به نام تمدن غربي خوانده مي‏شود اين وقف و خيرخواهي و نيک کرداري به نوبه‏ي خود از دين سرچشمه مي‏گيرد و آن چيزي که موجب شده تا مردم از اموال و ثروتي که با خون دل فراهم آورده‏اند به راحتي و داوطلبانه چشم‏پوشي کنند، انگيزه‏ي ديني بوده است. اين انگيزه را مي‏توان ترس از خدا، آمرزش و راه يافتن به بهشت، باقي ماندن نام نيک و با همه‏ي اين‏ها يک جا، دانست ولي هر چه باشد همه و همه از تعاليم و آموزه‏هاي ديني برخاسته است. منظور از دين همه‏ي اديان آسماني است. اعم از دين اسلام که قرآن کار نيک را از هر کس باشد به عنوان عمل صالح ستايش کرده و حتي نيکوکاران را وارثان زمين دانسته است. چنانکه در اين آيات فرموده است: «همانا مقرر داشتيم در زبور پس از ذکر که حتما زمين را به ارث مي‏برند بندگان صالح ما» (1) و در جاي ديگر خداي متعال اعلام داشته که عمل محسنين را ضايع نخواهد ساخت و اجر آنان را ارزاني مي‏دارد «خداوند ضايع نمي‏سازد پاداش نيکوکاران را». (2)و يا دين يهود با دين مسيح (ع) که نماينده‏ي آن کليسا است و يا هر دين ديگري که اساس آن بر باور نيروي ماوراء طبيعت بنا شده باشد. دين هم به سهم خود در ايجاد آرامش، عمران، آبادي و پيشرفت جامعه‏ي بشر نقش مهمي را ايفا کرده گر چه گاه دينداران در راه اين پيشرفت که لازمه‏ي زندگي عمومي بشر است موانعي از طريق جنگ و ستيز و ناسازگاري با همنوعان خود به وجود آورده‏اند و اين ناآرامي‏ها را با اتکاء باور ديني خود عنوان کرده‏اند. «حتي مورخان شکاک، فروتنانه در برابر دين تعظيم مي‏کنند زيرا مي‏بينند که دين در هر سرزميني و هر عصري در کار است و ظاهرا گريزي نيست.» (3).«از بسياري لحاظ ديانت جالب‏ترين رسم بشري است. زيرا تضمين نهايي آدمي است درباره‏ي زندگي و تنها حربه‏ي دفاعي او در برابر مرگ. در قرون وسطي هيچ چيز مشي ديانتي همه جا حاضر، که گهگاهي تقريبا فعال ما يشاء است در خاطر انسان نمي‏نشيند».(4).همچنان که فلاسفه، سلاطين و سرداران در آباداني، نزاع‏ها و صلح‏ها، خوشي‏ها و ناخوشي‏ها، تخريب و عمران، توسعه و رفاه، تنگدستي و هر آنچه در مسير تاريخ زندگي اجتماعي بشر رخ داده، سهيم بوده‏اند دين‏مداران هم با استفاده از باور ديني در اين گونه امور، چه خوب و چه بد، شرکت داشته‏اند با اين تفاوت که چون دين برخاسته از باور مردم بوده به سادگي در خدمت تخريب با آباداني قرار مي‏گرفته و مردم متدين به راحتي تسليم آموزه‏هاي ديني مي‏شده‏اند ولي پيروي آنان از دستور حاکمان و سرداران با پذيرفتن تعاليم فلاسفه نياز به وقت يا زور داشته است. اصول ديانت همواره در جهت اصلاح و سازندگي بوده چنان که انديشه و تعقل بشر هم با هدف اصلاح فعاليت مي‏کرده است و آنچه از آموزه‏هاي ديني که در جهت تخريب يا ايجاد مفاسد قرار گرفته، مربوط به برداشت‏هاي افراد مغرض يا ساده‏انديش بوده است. در اين نوشتار بر آنيم تا تأثير يکي از باورهاي ديني يعني خيرخواهي و اهداي مال (وقف) را در تمدن و توسعه‏ي کشورهاي غربي بررسي کنيم. عنوان نوشتار ايجاب مي‏کند تا به بحثي طولاني و همه جانبه، با در نظر گرفتن رويدادهاي تاريخي و ديني دست بزنيم اما از آنجا که عمده‏ي فعاليت ديني در غرب ناشي از تعاليم حضرت مسيح (ع) است و اين تعاليم و کارکردها در مراتب مختلف کليسا متمرکز شده و نيز براي آنکه گستردگي بحث آن را از حوصله‏ي خواننده دور نسازد، بر آن شديم تا مباحث را به نتايج حاصل از فعاليت‏هاي کليساي غربي يا به طور اعم اروپايي محدود کنيم و بدين جهت مطالب را زير مجموعه‏ي «فعاليت کليسا» قرار مي‏دهيم زيرا کليسا دربرگيرنده تمام فعاليت‏هاي خيرخواهانه در قرون وسطي بوده و امروز هم بسياري از کارهاي نيک، يا وابسته به کليساست و يا از تعاليم آن سرچشمه مي‏گيرد چنانکه در ايران باستان هم کار نيک به اتکاي تعاليم زردشت براي پيروزي اهورامزدا بر اهرمن صورت مي‏گرفت و در جهان اسلام نيز چنين فعاليت‏هايي زير عنوان جامع و کامل «في سبيل الله» مي‏گنجيد. کليسا در غرب اگر دين اسلام به سرعت در شرق و غرب پيشروي کرد و بسيار سريع دامنه فعاليت خود را به کوه‏هاي البرز و قسمت‏هاي منتهي اليه خراسان و مصر و افريقيه و کمي آن طرف‏تر به اسپانيا کشاند، مسيحيت عمدتا پيشرفتش در غرب بود و در حوزه‏ي فعاليت حواريان و شارگدان آنان در شرق اروپا گسترش يافت و براي اولين بار يکي از حواريان عيسي (عليه‏السلام) به نام پولس ضمن سفرهاي خود به «مقدونيه» رفت و قدم به اقليم اروپا نهاد و در شهرهاي بزرگ ساحلي يونان، مجامع عيسوي تشکيل داد؛ به آتن رهسپار گشت و از آنجا به شهر کورنت رو آورد و يکي از کليساهاي مهم عالم مسيحيت را در آن شهر برپا ساخت. (5).پس از آن بين سال‏هاي 50 تا 150 ميلادي رفته رفته مسيحيت با تشکيلاتي مستقل از يهوديت در آن سرزمين توسعه يافت تا کليساي قديم کاتوليک به صورت کاملا مستقل به وجود آمد. اين کليسا از سال 150 تا 1054 رو به توسعه نهاد و با فراز و نشيبهايي روبرو شد که بت خواندن تاريخ اروپا مي‏توان تأثير اين کليسا را در اخلاق، ادبيات، فرهنگ، سياست، تغيير مرزهاي سياسي و به طور کلي مجموعه رويدادهاي سرزمين اروپاي غربي ملاحظه کرد. کليسا به اتکاي ايمان مردم منابع مالي فراواني را در اختيار داشت که اين منابع گر چه همانند ديگر منابعي که در اختيار بشر بود گاه در امور غير مفيد و حتي مفسده‏انگيز هم به کار گرفته مي‏شد، اما روي هم رفته و با نگاهي همه جانبه معلوم مي‏شود سهم کليسا در ميان فعاليت‏هاي که در غرب براي توسعه شده سهم بسزايي بوده است گر چه بعضي از متفکران بر آنند که آنچه را پاپ‏ها از مردم به عنوان صدقه، درآمد موقوفات، بهاي آمرزش گناهان و عشريه‏ها اخذ مي‏کردند موجب چاپيدن ميليون‏ها نفر شده اما هم آنان بوده‏اند که ميليون‏ها صرف آبادي و عمران کرده‏اند. (6).براي بررسي منابع درآمد و در نتيجه توجه مردم متدين به امور خيريه و نيز مصرف چنين درآمدهايي لازم است موقعيت کليسا را در سه مورد به بحث بگذاريم: - موقعيت اجتماعي کليسا؛ - منابع مالي کليسا؛- خدمات کليسا. موقعيت اجتماعي موقعيت اجتماعي کليسا جدا از موقعيت و تأثير دين در فرايند اجتماع نيست و هر يک از اديان سهم عمده‏اي در گرد آمدن مردم و زايش تمدن دارند. «دين به جامعه و دولت توانايي و کفايتي عميق و استادانه مي‏بخشد، شعائر و آيين‏هاي ديني روح را آرامش مي‏دهند و چون رشته‏اي، پيوند نسل‏ها را با يکديگر سبب مي‏شوند؛ کليساي بخش محل انجمن مي‏شود و افراد را به گونه‏ي تاري به هم مي‏بافد و از آن منبع جامعه را به وجود مي‏آورد. کليساهاي جامع به عنوان نتيجه و مظهر مفاخرت اتحاد شهرداري‏ها به آسمان قد مي‏افرازند. هنرهاي ديني زندگي را آراسته و زيبا مي‏سازند. موسيقي مذهبي نواي آرامبخش خود را تا عمق جان فرد و جامعه سرايت مي‏دهد. دين به قوانين اخلاقي که مغاير سرشت و طبيعت بشر اما مفيد تمدن است تقدس و اعتبار آسماني اعطا مي‏کند». (7)زايش تمدن و بنيان‏گذاري نهادهاي اجتماعي هرگز نمي‏تواند خالي از مسائل مالي باشد حتي تارکان دنيا که درون ديرها و صومعه‏ها به رهبانيت و انزوا مي‏پردازند به حداقل معيشت نيازمندند و اين نيازمندي است که مسأله مالي را برايشان اگر چه در حداقل آن مطرح مي‏سازد چه رسد به دستگاه پر طمطراق کليسا و اسقفان يا خاخام‏هاي يهوديان و يا روحانيت و خلافت اسلامي. از اين رو است که پرداخت مال و صدقه با تفاوتي نه چندان زياد در تمام اديان براي ترويج امور مذهبي جزء وظايف دين‏باوران آموزش داده مي‏شود. در دين يهود موقعيت اجتماعي کاهنان بر اساس قرباني کردن و گرفتن صدقات و نذور پايه‏گذاري شده و البته اين کاهنانند که تقريبا همه‏ي امور مردم را، اعم از دنيوي و اخروي، در دست دارند. کاهنان عهده‏دار جمع‏آوري صدقات و ذبح قرباني و اداره کردن موقوفاتند اما بايد موقوفات را در همان راهي که وقف شده يعني در راه خدا مصرف کنند: «و خداوند موسي را خطاب کرده گفت: هارون و پسرانش را بگو که از موقوفات بني‏اسرائيل که براي من وقف مي‏کنند احتراز نمايند و نام قدوس مرا بي‏حرمت نسازند من يهوه هستم - به ايشان بگو هر کس از همه‏ي ذريت شما در نسل‏هاي شما که به موقوفاتي که بني‏اسرائيل براي خداوند وقف نمايد نزديک بيايد و نجاست او بر وي باشد آن کس از حضور من منقطع خواهد شد من يهوه هستم. (8)از مجموع شرائع موسي مي‏توان استفاده کرد که تنها بهايم و اموال نقدي نبود که از سوي بني اسرائيل براي کاهنان و امور دنيايي اهدا مي‏شد بلکه اموال غيرمنقول هم براي کارهاي خير اهدا مي‏گشت. «و اگر کسي خانه‏ي خود را وقف نمايد تا براي خداوند مقدس شود کاهن آن را چه خوب و چه بد برآورد کند و به طوري که کاهن آن را برآورده کرده باشد هم چنان بماند.» (9).پيشتر از اينها در سفر خروج، موسي به بني اسرائيل دستور داده که شش روز کار کنند و روز هفتم دست از کار بکشند و آنگاه موسي تمامي جماعت بني‏اسرائيل را خطاب کرده گفت اين است امري که خداوند فرموده و گفته است - از خودتان هديه براي خداوند بگيريد هر که از دل راغب است هديه‏ي خداوند را از طلا و نقره و برنج بياورد -... پس تمامي جماعت بني اسرائيل از حضور موسي بيرون شدند - و هر که دلش او را ترغيب کرد و هر که روحش او را با اراده گردانيد آمدند و هديه‏ي خداوند را براي کار خيمه اجتماع و براي تمام خدمتش و براي رخت‏هاي مقدس آوردند. (10).از اين احکام بر مي‏آيد که قديمي‏ترين دين الهي يعني دين موسي پس از خروج از مصر آنگاه که بني اسرائيل خواسته‏اند جامعه تشکيل دهند و فرمان‏هاي الهي را اجرا سازند، يکي از امور مهم را جمع‏آوري مال و تقويت بنيه مالي دانسته و مردم را به دادن صدقات و هدايا ترغيب نموده است. بيشترين دستورات مذهبي و احکام عملي موسي (عليه‏السلام) در سفر لاويان تورات آمده و در همان جاست که تأمين منابع مالي براي اجراي احکام و تأسيس جامعه در قالب هديه، نذر، صدقات و موقوفات پيش‏بيني شده است. کليسا هم که بر پايه‏ي تعاليم موسي بنياد نهاده شده، به نظر مي‏رسد موقعيت اجتماعي خود را از همان اختيارات کاهنان، البته با ملايمت کمتر و گستردگي بيشتر، به ارث برده باشد. «در طي هزار سال ميان سلطنت قسطنطنين تا ظهور دانته که يکي از هزاره‏هاي برومند و سازنده‏ي تاريخ بشر است کليساي مسيحي موهبت و نيروي ديني را به ملت‏ها و کشورها ارزاني داشت. به شخص عيسي تجسم الهي از فضايل ملکوتي بخشيد چنانکه بربرهاي وحشي و ناهنجار در برابر آن، يوغ تمدن مسيحي را شرمگين بر گردن افکندند. کليساي مسيحي کيشي پديد آورد که در آن زندگي انسان جزئي ناچيز از يک نمايش عظيم و با شکوه جهاني بود و رابطه و پيوندي خطير و مهم در ميان هر يک از افراد بشر و خداوندي که وي را آفريده بود قايل شد.» (11).موقعيت اجتماعي کليسا به عنوان بک نهاد ديني رفته رفته تبديل به يک نهاد سياسي شد و تا امروز هم دستگاه پاپ در دل شهر رم دولتي است در دولت و براي خود سفير و کارگزار جداي از دولت ايتاليا دارد. گر چه پاپ و تمام کليساها براي خود رسالتي معنوي و آسماني قائلند و هدف نهايي خود را ايجاد شهرهاي آرماني و خدايي بر روي زمين مي‏دانند اما همين آرمان‏گرايي بدون تکيه بر مال و منال دنيا و امکانات موجود هرگز به نتيجه نخواهد رسيد و لذا همان طور که حضرت موسي (عليه‏السلام) در خيمه اجتماع - پس از رهايي از ظلم فرعون و پيمودن بيابان‏هاي بي آب و علف - از بني اسرائيل خواست تا با رغبت و ايمان هدايايي به کاهنان (فرزندان هارون) بدهند و مردم هم از آن چه داشتند سهمي نثار جامعه‏ي جديد کردند، کليسا هم ناچار شد از هداياي مردم استفاده کنند. مسيحيان هم به اتکاي ايماني که داشتند پرداخت هدايا را با رغبت انجام مي‏دادند و هر قدر دستگاه پاپ پررونفق مي‏شد گروندگان به مسيح احساس غرور و شادماني مي‏کردند «ثروت کليسا در اسپانيا باعث اعتراض مردم نمي‏شد. کليساهاي بزرگ مخلوق خود مردم بودند و آنها از مشاهده‏ي زينت پرجلال آن بسيار مسرور مي‏شدند.» (12).منابع مالي کليسا براي روشن شدن منابع مالي کليسا بهتر است آنچه را ويل دورانت در بخش دوم از عصر ايمان کتاب خود آورده به صورت فشرده در اين جا نقل شود. وي منابع مالي کليسا را چنين شمارش مي‏کند. 1. مهم‏ترين درآمد کليسا عشريه (يک دهم درآمد) بود. کليه‏ي سرزمين‏هاي مسيحي لاتين به حکم قوانين مملکتي مکلف بودند يک دهم محصولات يا درآمد ناويژه‏ي خود را جنسي يا نقدي به کليساي محل واگذار کنند. 2. درآمد اساسي کليسا از محل زمين‏هايي بود که خود کليسا در تملک داشت. اين اراضي را کليسا از طريق هدايا يا هبه، از راه خريد يا تصرف املاک افراد بدهکار يا از طريق احياي اراضي موات به همت رهبانان ديرها يا ساير جماعات روحاني به چنگ آورده بود. در نظام فئودالي از هر مالک يا مستأجري انتظار مي‏رفت که هنگام مرگ چيزي وقف کليسا کند. 3. برخي از توانگران اموال خود را در برابر يک نوع بيمه‏ي ايام پيري و تنگدستي به کليسا واگذار مي‏کردند. در اين موارد معمولا هنگام بيماري يا روز پيري شخص مرتهن از وي توجه و دستگيري مي‏کرد. 4. برخي از اشخاص بلاوارث چون از جهان مي‏رفتند تمامي دارايي خويش را به کليسا واگذار مي‏کردند. 5. اموال کليسا چون قابل انتقال نبود (همانند موقوفات اسلامي) و مشمول ماليات هم نمي‏شد قرن به قرن افزايش يافت. براي يک کليساي جامع، يک صومعه، يا دير راهبه‏ها، داشتن چندين هزار روستاي خاوندي (13) که متضمن ده - دوازده شهر کوچک يا حتي يکي دو شهر آباد بزرگ باشد امري غيرعادي محسوب نمي‏شد. اسقف لانگر تمامي ايالت را مالک بود. صومعه قديس مارتن متجاوز از بيست هزار سرف (14) در اختيار داشت. اسقف يولونيا در حدود دو هزار روستاي خاوندي داشت و دارايي ديرلونتن نيز به همين اندازه بود. دير لاس خولگاس واقع در اسپانيا مالک شصت و چهار شهر بود. در حدود سال 1200 ميلادي در کاستيل واقع در اسپانيا، کليسا يک چهارم زمين‏هاي ناحيه را در تصرف داشت. در انگلستان اراضي متعلق به کليسا يک پنجم مملکت بود. در آلمان به يک سوم بالغ مي‏شد. در لوونيا به نصف مجموع اراضي مي‏رسيد. اين ارقام تخميني هستند و در مورد صحت آنها نمي‏توان کاملا مطمئن بود اما از آنجا که مي‏بينيم، حکومت‏ها براي تملک اراضي متعلق به کليساها با روحانيون به ستيز برخاسته و گاه به ضبط آن اراضي کمر بسته‏اند و «حتي در انگلستان با تصويب چندي قانون مربوط به اوقاف واگذاري اراضي را به تشکيلات کليسايي محدود کرده‏اند» (15) معلوم مي‏شود تراکم دارايي کليسا، روحانيون و دست‏اندرکاران امور ديني را محسود قدرت‏ها قرار داده و نيز حاکي از ثروت بي‏حساب اماکن ديني است. گر چه درآمد کليسا از محل‏هاي ياد شده به دليل دخالت حکومت‏ها دچار نقصان مي‏شده و گاه به صفر هم مي‏رسيد ولي در مجموع چون کليسا درآمدهاي خود را به اتکاي ايمان و باور مردم تأمين مي‏کرد سرانجام با محاسباتي که به عمل آمده تمام درآمدهاي خزانه‏ي پاپي در حدود سال 1250 ميلادي به مراتب زيادتر از عايدات کليه‏ي حکومت‏هاي غير روحاني اروپا مي‏شده است. «در سال 1252 ميلادي وجوهاتي که حکومت پاپي از انگلستان دريافت کرد سه برابر عوايد خزانه‏ي پادشاه انگلستان بود». (16)طبيعي است چنين درآمدي که با انگيزه‏ي خير و پشتوانه‏ي ديني اخذ مي‏شده به دور از مفسده نبوده است و اسقفان و کشيشان بسياري در پي ثروت فراوان دچار مفاسد اخلاقي و ظلم و ستم شدند و وجوهي را که مي‏بايست در جهت خير مصرف کنند براي امور شخصي خود، در جهات ناروا به کار گرفتند. اين مفاسد در ادبيان قرن سيزدهم ميلادي به صورت شعر، داستان و مقاله تجلي يافته و حتي در آثار رهبانان وقايع نگار به شکاياتي از حرص و مال‏اندوزي روحانيان بر مي‏خوريم. (17)يکي از رهبانان انگليسي «پست فطرتي» اسقفان انگليسي و رومي را مذمت کرده و نوشته که اين جماعت با مشکل‏پسندي از محل موقوفات مسيح روزگار مي‏گذرانند. (18).فساد دينمداراني اين چنين، مردم مؤمن را برانگيخت تا عليه آنان، نه عليه دين با امور خيريه قيام کنند. همان مردمان مؤمني که پني‏هاي (پول خورد) خود را روي هم مي‏نهادند و به ساختن کليساهايي براي مريم باکره مبادرت مي‏جستند قادر بودند عليه تمايلات اشتراکي کليسا آواي مخالفت بلند کنند و گاهي کشيش لجوجي را به خاک هلاک اندازند و (19).داستان منابع درآمد کليسا و تشکيلات پاپ نه مقصود ماست و نه در اين نوشته مي‏گنجد و آنچه نقل شد براي نشان دادن منابع اصلي و اوليه‏ي درآمد روحانيون، کليسا، صومعه‏ها و ديرها بود که همه و همه بر اساس ايمان و باور قلبي مردم و با هدف انجام امور خيريه اعم از دنيوي و اخروي صورت مي‏گرفت و با نشيب و فرازهايي که از لحاظ مصرف و درآمد داشت در همين جهت هم به کار گرفته شد. اکنون بايد ديد اين منابع و درآمدها حاصله از آن در چه اموري به کار گرفته و مصرف مي‏شده و چه خدماتي را در توسعه‏ي زندگي اخروي و دنيوي مؤمنان موجب شده است. خدمات کليسا مصرف اموال و موقوفات و حتي کار راهبان صومعه‏ها (که مي‏توان نوعي درآمد تلقي شود) با هدف مشترک و کلي که جلب رضايت خدا و خدمت به دين بوده در اين امور خلاصه مي‏شود. گسترش مسيحيت هدف اصلي کشيشان و اسقفان رواج مسيحيت و آموزه‏هاي ديني بوده و اين هدف که پس از حضرت مسيح (عليه‏السلام) با موعظه و تبليغ رسولان يا حواريون دنبال شد با تقويت بنيه مالي کليسا و ثروت حاصل از خيرات و مبرات مؤمنان شتاب بيشتري به خود گرفت و براي گروندگان هم جاذبه‏ي زيادي به وجود آورد. مبلغان و مسيونرهاي مذهبي از اين پس قدرت داشتند تا همراه با موعظه، خدماتي را هم ارائه دهند و از بينوايان دستگيري کنند. اين گونه کمک‏ها به خصوص در جوامعي که چندان تقيد و تعمق ديني نداشتند موجب شد تا عده‏اي احساس کنند رفاه و آسايش و نجات يافتن آنان از امراض مربوط به ديني است که مبلغان عيسويت آن را تبليغ مي‏کنند و رفته رفته به دين مسيح مؤمن شوند. حصضور مسيحيان در دربار مغولان - که از دين‏هاي الهي خبري نداشتند - و مسافرت آنان از ونيز به چين و سفارتي که از سوي پاپ براي سلاطين مغولي آن ديار ايفا مي‏کردند حاکي از همين هدف است و در قرون اخير هم حضور طبيبان و افزارمندان مسيحي در لباس کشيشي در ميان سپاهيان آفريقا و ارائه خدمات پزشکي و فني به آنان همراه تبليغ مسيحيت، نتايج مفيدي براي کليسا به بار آورد که هنوز هم ادامه دارد. چنين گروه‏هايي حتي در کشورهاي اسلامي هم مشغول فعاليت شدند و بيمارستان‏هايي در ايران با عنوان مسيحيت براي مداواي بيماران در بعضي از شهرها مانند شيراز تأسيس شد به دور از چنين هدفي نمي‏توانست باشد. اما غرور ديني و اصالت تعاليم اسلامي مانع توفيق همه جانبه‏ي مسيونرهاي مذهبي مسيحيت شد. گسترش مسيحيت گر چه همواره از راه تبليغ و موعظه و کمک‏هاي مزبور صورت مي‏گرفت اما گاهي هم مبلغان از طريق فشار و تحکم و حتي جنگ هم درصدد توسعه‏ي دين مسيح برآمده‏اند. جنگ‏هاي صليبي که بودجه‏ي آن را کليسا تأمين مي‏کرد و چهره‏ي خشن تبليغ ديني را به وسيله‏ي کشيشان آشکار مي‏سازد بارزترين نمونه در اين زمينه است. جالب توجه است بدانيم که تأمين کننده‏ي بودجه‏ي چنين جنگ‏هايي عمدتا کليساها بودند که از درآمدهاي خود يا قبول هداياي مردم فراهم مي‏شد. «پاپ‏ها ابتدا با گرفتن ماليات از املاک و درآمدهاي اسقفان براي تدارک جنگ‏هاي صليبي و سپس با سرشکن کردن مخارج روزافزون حوزه‏ي حکم فرمايي پاپي روز به روز خزانه‏هاي اسقفي را تهي کردند.» (20).صرف نظر از باور ديني مسلمانان در مورد تعاليم کليسا و صرف نظر از بعضي از رفتارهاي ناهنجار روحانيان مسيحي که نبايد آنها را به حساب تعاليم حضرت مسيح گذاشت بايد اذعان کرد که اصل تعاليم مسيحيت، که عبارت است از: توجه به خدا، دوري از بت پرستي و انجام کار نيک، امري پسنديده و مورد تأييد دين اسلام هم مي‏باشد و اگر کشيشان مسيحي سياهان آفريقا يا مغولان بي‏دين را به دين عيسي درآورده باشند گامي در جهت اصلاح آنان برداشته و اين کاي في حد ذاته کاري است نيکو و اصولا ترويج دين الهي نوعي خدمت تلقي مي‏شود. به ياد بياوريم که هدف اساسي و اصلي اسلام، مسيحيت و يهوديت و دين زردشت (اگر زردشت را پيامبر آسماني و اهل کتاب بدانيم) به تعبير قرآن مجيد يکي است. (21)عمران و آبادي کليسا در غرب نه تنها به مردم ترس از آخرت، طلب آمرزش و ديگر آيين‏هاي ديني را که هدف آنها رستگاري در جهان ديگر بود آموخت بلکه «پاره‏اي از رسوم اجتماعي را نيز (به آنها) افزود؛ به مردم تعليم داد که کار کردن حيثيتي دارد و عار نيست و خود با گماشتن رهبانان به کار کشاورزي و صنعت دستورهاي خود را عملي کرد. سازمان کارگران را در اصناف تقديس کرد و خود را براي انجام امور خيريه به تشکيل دسته‏هاي مذهبي مبادرت جست. پاره‏اي اوقات محوطه‏ي مقدس يا حتي خود کليسا با رضايت روحانيون خوش مشرب براي انبار کردن غله يا کاه... مورد استفاده قرار مي‏گرفت. (22)کشيشان، اسقفان و کاردينال‏ها نه تنها در کارهاي مربوط به حوزه‏ي مذهبي خود توجه داشتند بلکه عمران و آبادي شهرها را نيز در برنامه‏ي کار خويش قرار مي‏دادند: «براي آباداني و زيبا ساختن رم که هنگام استقرار آنان (پاپ‏ها) در آوينيون دچار ويراني و زشتي و کثافت بسيار شده بود کوششي فراوان کردند. باتلاق‏ها را خشکانيدند، خيابان‏ها را سنگفرش کردند، به مرمت پل‏ها و جاده‏ها پرداختند، آب‏انبارها را تعمير کردند، کتابخانه واتيکان و موزه‏ي کاپيتولين را بنياد نهادند، بيمارستان‏ها را توسعه دادند، مؤسسات خيريه برپا داشتند، کليساهاي جديد ساختند و کليساهاي قديم را اصلاح کردند، شهر رم را با اصلاح کاخ‏ها و باغ‏ها زيبا ساختند، دانشگاه رم را از نو سامان بخشيدند، اومانيست‏ها (23) را در احياي ادبيات و فلسفه و هنر پشتيباني کردند، نقاشان و پيکرتراشان و معماران را - که امروز آثارشان ميراث گران‏قدر بشريت است - به کار گماشتند و در سايه‏ي حمايت خود گرفتد». (24)اگر بخواهيم کارهاي عمراني، به خصوص کارهاي هنري که در زيباسازي شهرها تأثير داشته و ناشي از ايمان مردم به مسيحيت بوده - صرف نظر از آنچه را کليسا به اتکاي قدرت خود انجام داده - برشمريم نياز به فهرست بلندبالايي خواهيم داشت. همين قدر بايد و کافي است که گفته شود هم چنانکه نيکوکاران ايران باستان به اتکاي باور ديني زمين‏هاي خشک را با حفر قنات و انشعاب رود از رودخانه‏ها آباد کردند و مسلمانان با عشق و ايمان مساجد بزرگ و زيبايي بنا شده و بر تزيينات آن افزودند و به نام دين و عشق به اسلام آثار هنري بزرگ خلق کردند، مؤمنان مسيحي اعم از معمار و مجسمه‏ساز و بنا و حتي کارگر ساده در پيشبرد عمران و آبادي شهرها و دهکده تلاش فراوان از خود به خرج دادند و چون اين تلاش‏ها بر پايه‏ي اعتقاد قلبي استوار بود از هر گونه کمي و کاستي به دور بوده و تا امروز هم پابرجاست. تعليم و تربيت در گذشته‏هاي دور و گذشته‏هاي نه چندان فراموش شده و متصل به زمان ما، تعليم و تربيت و از آن جمله سودآموزي بر عهده مردان مذهبي بوده است. در ايران مکتب خانه‏ها و مدارس علوم قديم عهده‏دار آموزش‏هاي ابتدايي و عالي بودند که اين روش فعلا فقط در آموزش علوم ديني متداول است. تأمين کننده‏ي بودجه‏ي اين گونه مدارس، مردم خيرانديش بودند که در مورد مدارس علوم ديني با پرداخت هدايا، نذور، سهم امام علي (عليه‏السلام) و وقف مال، نيت خود را عملي مي‏ساختند. همين امر موجب شد که هنگام استقرار نظام مشروطيت در ايران به وجود آمدن وزارت‏خانه‏ها، اداره‏ي معارف، که بيان کننده آموزش و پرورش و فرهنگ و آموزش عالي فعلي بود، با اوقاف يک وزارت‏خانه را به نام «وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه» تشکيل دهد. در غرب هم وضع به همين منوال بوده و کليسا و روحانيون عهده‏دار کار تعليم و تربيت بودند و حتي کساني که در لباس روحاني وابسته به کليسا مي‏شدند، امکان داشت براي امرار معاش در سمت منشي‏گري نجبا و اشراف و مالکان بزرگ حقوق دريافت کنند. کتاب سرخ و سياه اثر استاندال به خوبي اوضاع اجتماعي آن روزگار و مشاغل روحانيان را در قالب يک زمان دلچسب بازگو مي‏کند: «هنگامي که در قرن ششم امواج تلاطم مهاجرت اقوام آرام گرفت چندين مدرسه غير کليسايي در ايتاليا به جا مانده بود. مابقي مدارس اکثرا اختصاص به تربيت راهبان و کشيشان نو آموزش داشت. مدتي) 500 تا 800 ميلادي) کليسا تمام توجه خويش را معطوف به تربيت روحاني کرد و انتقال معلومات غيرمذهبي را هرگز يکي از وظايف خود به حساب نياورد ولي بر اثر اصرار مداوم شارلماني بود که کليساهاي جامع، ديرها، کليساهاي محلي و راهبه‏خانه‏ها به افتتاح مدارس براي تعليم عمومي پسران و دختران مبادرت ورزيدند. در بدو امر مدارس ديرها تقريبا تمامي اين بار گران را بر دوش مي‏کشيدند معمولا در دير يک سکولانتريور scholaeinterur (مدرسه‏ي اندروني) وجود داشت که کارش دادن تعاليم ديني و تربيت نوچه‏ها براي نيل به مقام کشيشي بود. و يک سکولااکستريور scholaeaxterur (مدرسه‏ي بيروني) که ظاهرا بلاعوض به آموزش و پرورش پسران مي‏پرداخت.» (25) آموزش و پرورش که به هر صورت يکي از پايه‏هاي تمدن بشري است، در غرب مسيحي شده تا اين اواخر به دست روحانيان اداره مي‏شد و حتي دانشگاه‏ها هم با بودجه‏ي کليسا و مردم به وجود مي‏آمد به کار خود ادامه مي‏داد. در انگلستان فرزندان خانواده‏هاي تنگدست از تحصيل بازمي‏ماندند. براي تحصيلات ابتدايي پسران و دختران همه‏ي طبقات آموزشگاه‏هاي خيريه رايگان تأسيس شده بود. (26).«گروهي دانشجوي تنگدست بينوا با ياري افراد نيکوکار با سازمان‏هاي خيريه و پاره‏اي همچون نيوتن، بااشتغال به کار، تحصيل مي‏کردند». (27)دختران در آموزشگاه‏هاي ابتدايي روستايي و خيريه با خواندن، نوشتن، دوزندگي، بافندگي و ريسندگي آشنا مي‏شدند و اندکي حساب و تعليمات ديني بسيار مي‏آموختند. (28)يکي از دانشگاه‏هاي بنام جهان دانشگاه آکسفورد در انگلستان است که در قرن دوازدهم از مدارس آنجا به وجود آمده و در سال 1209 ميلادي حدودا سه هزار دانشجو و معلم داشته است. در آکسفورد مانند پاريس و کيمبريج کالج‏ها در آغاز کار به صورت خانه‏هاي موقوفه‏اي براي دانشجويان بي‏بضاعت بودند. در همان آغاز اين مراکز هر کدام به صورت مدارسي درآمدند که در آن دانشجويان و معملمان حجره‏هايي داشتند و به تعليم و تعلم مي‏پرداختند و تا پايان قرن سيزدهم اين مجالس درس از نظر صوري و تربيتي از اجزاي متشکله دانشگاه شده بودند. در حدود سال 1260 ميلادي سرجان دبيليل از مردم اسکاتلند (پدر پادشان اسکاتلندي در 1292 (به عنوان کفاره‏ي گناهي نامعلوم به تأسيس يک «خانه بيلبل» مبادرت ورزيد و براي نگاهداي پاره‏اي از دانشوران بي‏بضاعت که ايشان را سوکينها (ياران) مي‏ناميدند هفته‏اي هشت پنس) 8 دلار) مستمري معين کرد. سه سال بعد «والتر دو مرتن» ابتدا در محل مالدن و کلي پس از آن در آکسفورد «خانه‏ي دانشوران مرتن» را تأسيس و وقف کرد تا هر قدر درآمد خانه مزبور اجازه دهد از اين قبيل دانشجويان مستحق پذيرايي کند. اين گونه درآمدها بارها بر اثر ترقي قيمت اراضي دو برابر مي‏شد چنانکه اسقف اعظم پکم در 1284 از اين شکايت داشت که «دانشوران فقير» مساعده‏هايي اضافي براي «يک زندگي راحت» دريافت مي‏کنند. به طور کلي علت ثروتمند شدن کالج‏هاي انگلستان تنها گرفتن حق عضويت براي دانشوران بي‏بضاعت و ساير تحف و هدايا و بلکه ترقي قيمت املاکي بود که از موقوفات اين مدارس محسوب مي‏شد». (29)در فرانسه هم دانشگاه‏ها در ابتدا وابسته به کليسا بودند و حتي بالاتر از وابستگي، مشروعيت و رسميت خود را از کليسا مي‏گرفتند. مدارس کليسايي آن کشور از اوايل قرن يازدهم شهرت بين‏المللي داشتند و همين مدارس رفته رفته به دانشگاه تبديل شدند. «تا آنجا که اطلاع داريم نخستين استاد مدرسه‏ي کليساي جامع نتردام گيوم دوشامپو بود و بر اثر دروسي که در راهروهاي سرپوشيده نوتردام مي‏گفت نهضتي فکري به وجود آمد که حاصل آن پيدايش دانشگاه پاريس شد». (30). «در عالم معارف قرن دوازدهم پاريس، عنوان ماگيستر Magister يا استاد به کسي اطلاق مي‏شد که از صدر کليساي جامع نوتردام اجازه تدريس گرفته باشد. تا اين تاريخ، دانشگاه پاريس چنان بر شالوده‏ي مدارس کليسايي شهر استوار شده و ترقي کرده بود که تشخيص منشأ اصلي آن غير ممکن بود. در واقع اولين عاملي که به اين دانشگاه وحدت بخشيد صدور اجازه‏ي تدريس از مقام واحدي بود که همان صدر کليساي جامع نوتردام باشد». (31).اين رويه با صدور اجازه‏ي نقل حديث و قرائت کتب حديث از شيخ براي تلميذ خود که هنوز هم در سلسله نقل احاديث اسلامي متداول مي‏باشد قابل مقايسه است. همچنين با صدور اجازه‏ي اجتهاد از استاد براي شاگردي که بدين مرحله رسيده باشد و هم اکنون حوزه‏هاي علمي ديني شيعه چنين اجازاتي را صادر مي‏کنند. يکي از منابع مهم تأمين هزينه دانشجوياني که در دانشگاه‏هاي فرانسه به تحصيل مشغول بودند موقوفات و هداياي مردم نيک‏انديش بود چنانکه در جامعه‏ي اسلامي و به خصوص ايران تأمين کننده‏ي هزينه مدارس علوم ديني، که در زمان‏هاي گذشته علوم ديگري چون نجوم، طبابت، رياضيات و تاريخ هم در آنها تدريس مي‏شد، موقوفات و هداياي مردم خيرانديش بود. «مهمانسراها يا اقامتگاه‏هاي ديگري نيز از طرف فرقه‏هاي رهبانان کليساها يا اشخاص خير داير شدند که هر کدام يا موقوفه‏ها با بررسي از ممر عوايد ساليانه‏ي خود از هزينه‏ي زندگي دانشجويان مي‏کاستند. در 1275 ميلادي روبردوسوربن، کشيش نمازخانه‏ي خصوصي سن لويي «خانه‏ي سوربن» را وقف شانزده نفر از دانشجويان علوم الهي کرد. با وجوهي که لويي و جمعي ديگر از کيسه‏ي فتوت خود بذل کردند جا براي عده‏ي زيادتري فراهم آمد و تعداد اين بورس‏ها به سي و شش بالغ شد، از همين خانه بود که کالج سوربن به وجود آمد». (32)از مجموع اين گزارش‏ها مي‏توان چنين نتيجه گرفت که کليسا و باور ديني علاوه بر آنکه در حدي که آموزه‏هاي ديني اجازه مي‏داد به آموزش و پرورش و اشاعه‏ي علوم کمک کند با استفاده از پشتوانه‏ي مالي که در اختيار داشت هزينه‏ي تأسيس دانشگاه‏ها و مدارس را عموما تأمين کرد و مردم نيک‏انديش هم به اتکاي باور ديني در اين راه سهم بسزايي بر عهده گرفتند. در قرون وسطي که تاريکي همه جا را فراگرفته بود و تا حدي کليسا هم در ايجاد چنين وضعيت سهم داشت، باز هم آموزه‏هاي ديني بود که نگذاشت مشعل دانش و علم خاموش گردد و همين رونق کم و فروغ ناتوان بود که بعدها به صورت شعله‏ي فروزاني قرن هيجدهم و نوزدهم روشن ساخت و بشر توانست با خردگرايي خود - بعد از سرخوردگي که از مذهب پيدا کرده بود - دوباره به آموزش‏هاي صحيح مذهبي رو آورد و مشعل دانش را فراروي خود قرار داد و تمدن قعلي را رونق داد و  هم چنان در حال توسعه و گسترش آن است. خلاصه‏ي نقش کليسا و آموزه‏هاي ديني را مي‏توان در عبارات زير به خواننده ارائه کرد: راهبه‏ها و زنان تارک دنيا قرن‏ها معلم و مربي دختران بودند. اگر زبان‏هاي يوناني و لاتين در برابر سيل جهالت و ناداني از ميان نرفتند بدان جهت بود که راهبان، در همان حال که سبب نابودي بسياري از کتب ملل مشرک شدند، دستنويس‏هاي بي‏شماري را هم با نسخه‏برداري از خطر فقدان و نابودي نجات دادند و با نوشتن و خواندن يواناي و لاتين اين دو زبان را زنده نگاه داشتند. در کتابخانه‏هاي وابسته به کليسا در سناگال، فرلدا، مونته کاسينو و ديگر جاها بود که اومانيست‏ها دوره‏ي رنسانس بر آثار گرانبهاي تمدن‏هاي درخشاني که هرگز نام مسيح را نشنيده بودند دست يافتند. مدت هزار سال يعني از زمان قديس آمبروسيوس تا وولزي تمام دانشوران، آموزگاران، قضات، ديپلومات‏ها و وزراي ممالک اروپا باختري پرورده‏ي مکتب کليسا بودند. در قرون تيرگي دولت متکي بر کليسا بود. (33).دستگيري از درماندگان منظور از درماندگان کساني هستند که بر اثر حوادث گوناگون چنانکه مي‏بايست نمي‏توانند در جامعه به زندگي خود ادامه دهند. بنابراين درماندگان ممکن است دانشمندان تحت آزار و شکنجه يا محکومان بي‏گناه، فقيران، بينوايان، رانده‏شدگان و مانند اينها باشند. نيک‏سرتان و خيرانديشان به اتکاي باور ديني در انديشه‏ي اين گونه افراد به خصوص فقيران بوده و تدابيري را در اين زمينه اتخاذ کرده‏اند. گويا در اعصار پيشين همانند امروز بشر احتمال مي‏داده که بيگناهاني حتي در دادگاه‏هاي رسمي محکوم به مجازات شوند که درخور آن نيستند و مطمئن بوده که افرادي بدون گناه مورد تجاوز و تعدي ظالمان و ستمگران قرار مي‏گرفته‏اند. و کساني هم بر اثر خشم طبيعت يا ساير حوادث مستأصل و مشمئز مي‏شدند. بدين جهت، هم‏چنان که بشر براي جلوگيري از هر بلايي تدبيري انديشيده براي اين گونه امور هم درصدد چاره‏جويي بوده تا راهي معقول بيابد. در تورات آمده است: «آنگاه موسي سه شهر به آن طرف اردن به سوي مشرق آفتاب جدا کرد تا قاتلي که همسايه‏ي خود را نادانسته کشته باشد و پيشتر با وي بغض نداشته به آنها فرار کند و به يکي از اين شهرها فرار کرده زنده ماند».(34)نقل اين فراز از تورات براي نشان دادن احساس نياز بشر به پناهگاه بوده، گر چه ممکن مي‏بود اين پناهگاه همانند ديگر ابزار سودمند مورد سوءاستفاده هم قرار گيرد. بعدها نيز در جهان اسلام و مسيحيت بست‏هايي به وجود آمد و هم اکنون در عالم سياست پاره‏اي از اماکن، مانند محل تشکيل مجالس مقننه، داراي حرمت نسبي براي کساني که تحت آزار قرار گرفته‏اند مي‏باشند و گاهي شنيده مي‏شود که فلان شخص يا فلان جمعيت در محلي تحصن کرده و حق خود را مطالبه مي‏کنند يا از آزار احتمالي که متوجه آنان است بدان محل پناه برده‏اند. «کليسا در دوراني که بر اثر متانت کيش و عقيده‏اش، فريبندگي و جادوي شعاير و مراسم دينيش، اخلاق نجيبانه و بزرگوارانه پيروانش، دليري و حميت و درستکاري اسقفانش، و عدالت گستري محکمه‏هاي روحانيش جاي خالي حکومت امپراتور رم را مي‏گرفت و مرجع نظم و صلح دنياي مسيحيت در قرون تيرگي (حد 1079 - 524) مي‏شد، در اوج کمال اخلاقي و ترقي خود بود. اروپا رستاخيز تمدن را در مغرب زمين بعد از هجوم بربرها به ايتاليا، گل، بريتانيا و اسپانيا بيش از هر سازمان و مؤسسه‏اي به کليسا مديون است. (35)فراموش نمي‏کنيم که در جهان اسلام وقتي حکومت‏ها مباني دين را ناديده انگاشته و براي تصرف سرزمين‏هاي يکديگر به جان هم افتادند مساجد، و خانقاه‏ها، بقاع متبرکه و خانه مقدسان، علما، متصرفه، عرفا و زاهدان بود که تا حدي مردم بي‏نوا را از چنين هجوم‏هايي در امان مي‏داشت، حتي هنوز پيرمرداني در جامعه‏ي ايران هستند که خاطراتي از دوره‏ي ناامني کشور دارند و براي ما نقل مي‏کنند که چون دزدان به روستا يا قلعه يا مزرعه‏اي حمله مي‏کردند آن دسته از مردم که به امامزاده‏اي پناه مي‏بردند حداقل جان خود را از دست راهزنان رهانيده بودند و دزدان براي چنين اماکني حرمت ويژه قائل بودند. در اروپاي قرون وسطي هم وضع تا حدي چنين بوده است هر کليسايي مخفيگاه افراد بود و اشخاصي که تحت تعقيب بودند حق داشتند در يکي از آنها آن قدر بنشينند تا آنکه غليان احساسات دنبال‏کنندگان فرونشيند و جاي خود را به تعقيب قانوني بسپارد. بيرون کشيدن اشخاص متحصن به عنف از کليساها يک نوع بي‏حرمتي به دستگاه روحاني بود که مرتکب را سزاوار کيفر مي‏ساخت. (36)کليسا از محل درآمد خود و موقوفات سرپرستي افراد بي‏چيز و اطفال يتيم را عهده‏دار مي‏شد، کاري که هم اکنون نيز متداول است. جهل و فقر دو دشمن بزرگ توسعه‏اند و مبارزه‏ي با آنها هم چندان آسان نيست ولي مؤمنان، به خصوص وقتي از هدايت رهبري روشن و متقي برخوردار بوده‏اند با ايمان خود با اين هر دو بلا جدا مبارزه کرده و در توسعه‏ي تمدن بشري سهم بسزايي به خويش اختصاص داده‏اند. بلاي فقر که بر اثر عوامل مختلف در همه جوامع بروز مي‏کند و بدبختانه پي آمد آن مرگ است و به همين جهت درمان فوري را مي‏طلبد، جز از راه صرف مال علاج‏پذير نيست. از اين رو بسياري از مؤمنان و دينداران با اعتقاد ديني از ثروتي که بر اثر کار و تلاش خويش کسب کرده‏اند در خيلي از موارد درصدد جلوگيري از بروز چنين بلايي برآمده و پي‏آمدهاي فقر را بي‏اثر کرده‏اند و از اين بالاتر با ايجاد زمينه‏هاي مناسب از ايجاد فقر و جلوگيري از توسعه‏ي آن تأسيساتي را ايجاد کرده‏اند. از جمله پي‏آمدهاي انقلاب صنعتي اروپا استفاده از کودکان در کارگاه‏ها بوده و در همين زمان است که مي‏بينيم مقامات کليساهاي محلي که از هزينه‏ي نگاهداري کودکان يتيم يا بي‏چيز ناراحت بودند با کمال ميل آنها را گاهي در گروه‏هاي پنجاه نفري، هشتاد نفري يا صد نفري به صاحبان صنايع کرايه مي‏دادند. در مواردي چند، اين مقامات تصريح مي‏کردند که کارفرمايان بايد در برابر بيست طفل يک نفر ناقص العقل را هم بپذيرد. (37)اين گزارش که در مرحله‏ي نخست توجه ما را به بي‏انصافي مقامات کليسا جلب مي‏کند از وضع ناهنجار يتيمان و بي‏سرپرستان حکايت دارد که باز هم مقامات کليسا پيش از آنکه آنان را کرايه دهند در پناه خود گرفته و آنان را از مرگ نجات داده‏اند. پيشتر به منابع مالي کليسا اشاره کرديم و اکنون مي‏گوييم در کشور فرانسه: «کليساي کاتوليک معتبرترين سازمان در کشور بود که درآمد بسياري را به خود اختصاص مي‏داد و اين درآمدها از نظر کليسا براي وظايف گوناگون آن در زمينه‏ي ترويج زندگي خانوادگي، سازمان دادن آموزش و پرورش (قبل از 1764)، شکل دادن به کيفيات اخلاقي، حمايت از نظام اجتماعي، انجام امور خيريه، توجه از بيماران، دادن پناهگاه در صومعه‏ها به صاحبان روحيه‏هاي اهل تعمق يا غيرسياسي سرخورده از اغتشاش توده‏ها و ظلم و ستم دولت و القاي آميزه‏اي عاقلانه از ترس، اميد و تسليم به کساني که بر اثر نابرابري طبيعي افراد بشر به فقر و مشقت و اندوه محکوم شده بودند مورد نياز بود. (38).امروز ما در جهاني زندگي مي‏کنيم که بسياري از خلأها را سيستم حکومتي و تدابير اقتصادي و اجتماعي پر کرده است اما بايد به ياد بياوريم که در روزگاران گذشته همه‏ي اين نيازها، که امروز با بيمه، کمک دولت، تعهدات بين‏الملل، وجدان عمومي بشر و... برطرف شده و باز هم بشر تلاش مي‏کند بدانها توسعه دهد، به وسيله‏ي مردم خيرانديش در همه‏ي جوامع و عمدتا به خاطر آمرزش اخروي و زندگي جاوداني تا حدي برطرف مي‏شد و. در جهان غرب عمدتا کليسا بود که بر پايه‏ي باور ديني عهده‏دار اين گونه امور بود. باور ديني مردم چه در جهان مسيحيت و چه در جهان اسلام مي‏تواند وسيله‏اي براي توسعه و ترقي جوامع و ملت‏ها باشد. پی نوشت:1- (و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون) انبياء، آيه‏ي 105. 2- (... ان الله لا يضيع اجر المحسنين...)، توبه، آيه 122. .3- ويل دورانت، درآمدي بر تاريخ تمدن، ناشر سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، تهران: 1368، ص 204. 4- ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 4، ص 983. 5- جان بي ناس، تاريخ جامع اديان، ص 615. 6- ويل دورانت، همان، ج 6، ص 17. 7- ويل دورانت، همان، ج 6، ص 4. .8- تورات، سفر لاويان باب بيستم، بند يک تا چهار. .9- تورات، سفر لاويان باب بيست و هفتم، بند چهاردهم. 10- تورات، سفر لاويان خروج باب 35، بندهاي 4 و 20 و 21. 11- ويل دورانت، همان، ج 6، ص 5. 12- ويل دورانت، همان، ج 10، ص 373. 13- خداوند همان ارباب و صاحب ده است که مردم آنجا را اداره مي‏کرده و هنگام لشکرکشي شاه يا هر حاکم متبوع خود سرباز فراهم مي‏ساخته و از املاک خود حفاظت مي‏نمود. 14- سرف يا رعيت کسي بوده که از خود زمين نداشته و در زمين متعلق به ديگري کار مي‏کرده و هر وقت صاحب مي‏خواسته او را اخراج يا همراه زمين به مالک ديگر واگذار مي‏کرده است. 15- ويل دورانت، همان، ج 4، ص 1030. 16- همان، ص 1031. .17- همان، ص 1032. 18- همان، ص 1032. 19- همان، ص 1032. 20- همان، ص 1030. 21- آيه‏ي 57 سوره‏ي آل عمران، حاکي از آن است که مسلمانان با اهل کتاب در عبوديت خداي يگانه و شرک نورزيدن به آن يکسانند و اين امر هدف همه پيامبران بوده است. هم‏چنين در آيه‏ي 285 سوره بقره است که ميان فرستادگان خدا تفاوتي (در امر رسالت) وجود ندارد. .22- ويل دورانت، همان، ج 4، ص 1012. .23- اومانيست‏ها به کساني گفته مي‏شد که مطالعه فلسفه و ادبيات را براي انسان و خدمت به وي دنبال مي‏کردند و مناسب‏ترين موضوع مطالعه و بررسي را خود انسان مي‏دانستند. آنان انديشه خود را ازدين متوجه فلسفه و از آسمان به زمين معطوف مي‏داشتند. 24- ويل دورانت، همان، ج 6، ص 17. .25- ويل دورانت، همان، ج 4 ن، ص 1234. .26- ويل دورانت، همان، ج 9، ص 69. 27- ويل دورانت، همان، ج 9، ص 70. . 28- ويل دورانت، همان، ج 9، ص 70. .29- ويل دورانت، همان، ج 4، ص 1249 - 124. .30- ويل دورانت، همان، ج 4، ص 1242. 31- ويل دورانت، همان، ج 4، ص 1243. 32- ويل دورانت، همان، ج 4، ص 1245. .33- ويل دورانت، همان، ج 6، ص 6. 34- تورات، سفر تثنيه باب چهارم بند 41 و 42. .35- ويل دورانت، همان، ج 6، ص 6. .36- ويل دورانت، همان، ج 4، ص 1012. .37- ويل دورانت، همان، ج 10، ص 919. .38- ويل دورانت، همان، ج 10، ص 1221. منبع: ميراث جاويدان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 503]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن