واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: * كلام پانزدهم در مورد برگشت دادن زمين هايي كه عثمان بي جا بخشيده بود - بيت المال به خدا سوگند، اگر اين املاك، كابين همسران و بهاي كنيزكان هم گشته باشد، آن را به بيت المال برميگردانم، كه در عدالت گشايش است، و آن كس كه داد بر او سخت آيد، از بيداد به فرياد آيد. *خطبه شانزدهم آن زمان كه مردم در مدينه با امام بيعت كردند - عبرت از حوادث آنچه مي گويم، از عهده آن برآيم و ضمانت آن را پذيرايم. آن كس كه از حوادث تلخ و نشيب و فرازها پندآموزد و عبرت از روزگار دستمايه او گردد، در پناه تقوي بيارامد و از فروافتادن در شبهات مصون ماند. هان اي مردم، همان بلاي تفرقه و هوي پرستي كه در روز بعثت پيامبر ـ درود خدا بر او و خاندانش گريبانگيرتان شد، امروز بازگشته است. سوگند بدو كه پيامبر را بحق فرستاد، شمايان در كوره آزمايش رويد، و دستخوش دگرگوني شويد، و در غربال سختي ها درآييد، و چونان ديگ پرجوش و خروش زير و بالا شويد. گروهي كه در زمان پيامبر كناره مي گرفتند به صحنه آمدند، اما گروه ديگري كه در كنار آن حضرت و از پيشگامان نهضت بودند عقب ماندند. سوگند به الله كه هيچ كلامي را پنهان نمي دارم و هيچ دروغي از من صادر نشده است. اصلا پيامبر مرا از اين روزگار و اين موقعيت خبر داده است. هان اي مردم، گناهان چون اسبان سركش اند كه سواركاران بي لگام بر آنها نشسته اند و سرانجام به جهنم سقوط خواهند كرد. ولي تقوي مركب رام و رهواري است كه زمام آن به دست راكب آن است و به سلامت به مينو درآيد. اين است سرنوشت حق و باطل كه هريك را مريداني است.اما فزوني باطل چيز تازه اي نيست، ولي طرفداري از حق چه بسا كه افزايش يابد و اهل حق بر باطل چيره گردند. و چه كم است چيزي كه از دست شود بازگردد. سيد رضي گويد: اين كلام كوتاه و بسيار زيبا را با هيچ عبارت زيبايي نتوان ستود و شگفتي از آن، حجاب خودنمايي در تفسير آن است، و در اين كلام معجز اثر با همه زيبايي هاي آن كه برشمردم، فراوان نكته هاي ادب و فصاحت هست كه هيچ زباني ياراي بيانش را ندارد، و ژرفاي آن را هيچ انساني درنيابد. و كسي بدان نرسد جز آنكه در صنعت بلاغت استاد، و بر كرسي تحقيق نشسته باشد. و بدين حقيقت دست نيازند جز دانايان. بخش ديگري از همين خطبه است: آن كس كه بهشت و دوزخ را فراروي خود بيند، سر از پا نشناسد و دست از طلب برندارد. مردم در اين رابطه سه گروهند: تلاشگر شتاباني كه به ساحل نجات رسد، جستجوگر كندروي كه اميد رستگاري دارد، و تقصيركاري كه در آتش فرو افتد. راست گرايي و چپ گرايي، گمراهي است. راه همان اعتدال و ميانه روي است كه آخرين كتاب الهي (قرآن) و رهنمودهاي نبوي هدايتگر آن است، سنت پيامبر از آن نشات گيرد، و در پرتو آن مردم به سرمنزل مقصود رسند.آن كس كه بناحق دعوي رهبري كند و يا رهبر راستين را با حربه تهمت منكر شود، هلاكت و ناكامي خود را امضا كرده است، و هر كه خودسرانه و بي برنامه به طرفداري از حق قيام كند، جانش را تباه ساخته است. و در ناداني انسان همين بس كه موقعيت خويش نشناسد. هيچ بنايي بر پايه تقوي فرو نريزد و هيچ كاشته اي در سرزمين تقوي خشكسالي نبيند. پس اي دنياپرستان جاه طلب، در بيغوله هاي خود نخزيد، و دست از گروه گرايي و تفرقه افكني برداريد، و به سوي خدا باز گرديد كه راه نجات شما توبه است. تنها خداي را سپاس گوييد و جز خويش ديگري را سرزنش مكنيد. فراهنگ 1883**1588
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 196]