واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ايستگاه بعدي، تلويزيون
درباره سريال خسته دلان و سيروس الوندسيروس الوند پس از سالها فعاليت در سينما، مدتي است كه با ساخت فيلمهاي تلويزيوني ، در اين رسانه خود را محك ميزند. تلهفيلمهاي «مرد» ، «ستارههاي سوخته» و «عروس برفي» حاصل همكاري الوند با تلويزيون است كه البته هيچكدام موفقيتي درخور سابقه و نام اين فيلمساز به دست نياوردند. به گزارش جام جم ، ديدهشدهترين تلهفيلم الوند «مرد» بود كه با بازي مسعود رايگان در نقش اصلي از تلويزيون پخش شد و به دليل نوع قاببندي و طراحي نور و صحنه ، حال و هوايي سينمايي داشت. تم بازگشت از فراموشخانه و رودرروشدن قهرمان با پديدههايي كه به دليل غيبت طولاني، شيوه برخورد با آنان را از ياد برده، يكي از درونمايههاي «مرد» و تم موردعلاقه الوند است. او سپس سريال خستهدلان را با حضور تعداد زيادي از بازيگران سينما و تلويزيون ساخت كه هماكنون در حال پخش است. قسمت عمده زمان «خستهدلان» در قطاري در حال حركت ميگذرد و علاوه بر چند بازيگر ثابت، گروهي بازيگر مهمان در قالب داستانهايي مجزا، سريال را پيش ميبرند. سيروس الوند پس از سالها فعاليت در سينما، مدتي است كه با ساخت فيلمهاي تلويزيوني ، در اين رسانه خود را محك ميزند. تلهفيلمهاي «مرد» ، «ستارههاي سوخته» و «عروس برفي» حاصل همكاري الوند با تلويزيون است كه البته هيچكدام موفقيتي درخور سابقه و نام اين فيلمساز به دست نياوردند. كورش تهامي، نقش پزشك قطار را بازي ميكند و يكي از بازيگران ثابت اين مجموعه است. او بتازگي در سينما و تلويزيون پركار شده و با كارگردانان قديمي و باتجربه همكاري ميكند كه اين موضوع نشاندهنده اعتمادي است كه فيلمسازان صاحبسبك به تواناييهاي بازيگري او دارند.كارگرداني ماهرانهخستهدلان از جهت نوع اجرا و لوكيشن تا اندازهاي نوآورانه به نظر ميرسد. به هر حال، فيلمبرداري سريالي طولاني در يك لوكيشن آن هم قطاري معمولي، كار دشوار و چالشبرانگيزي است. دكور قطار كمي بزرگتر از اندازه واقعي ساخته شده و فضاهاي داخلي پهنتر و جادارتر هستند تا حركت عوامل فني و بازيگران راحتتر انجام شود.
تصاويري كه از پشت پنجرههاي قطار ديده ميشود با فناوري رايانهاي به تصاوير اصلي اضافه شدهاند تا حس حركت قطار را منتقل كنند. با همه اين تمهيدات خستهدلان از لحاظ كارگرداني و اجرا پروژه سختي بوده است. خود اين تفاوت كه ماجراهاي داستان به جاي آن كه مانند اغلب سريالها در فضاي بسته آپارتماني اتفاق بيفتد در يك قطار در حال حركت روي ميدهد، باعث ايجاد تنوع ميشود. خستهدلان از لحاظ چشماندازهاي بصري و نوع قاببندي بسيار غني است و طيف متنوعي از تصاوير متحرك را در پسزمينه داستان پيش چشم بيننده رديف ميكند البته فناوري به كار رفته در طراحي، انتخاب و كارگذاري تصاويري كه از پنجره قطار ديده ميشود، هنوز خام و غيرحرفهاي است اما در هر صورت گامي به جلو محسوب ميشود ، مثلاً زماني كه يكي از مسافران پنجره قطار را باز ميكند هيچ نسيمي به داخل نميوزد كه نشان دهد قطار بايد حس در حال حركت بودن را به بيننده منتقل كند. از چند نكته اينچنيني كه بگذريم، خستهدلان در كارگرداني و اجرا ضعف چنداني ندارد و حتي ميتوان گفت كه نوع چينش ميزانسن و طراحي حركات دوربين در فضاي بسته بسيار ماهرانه انجام شده است. الوند توانسته با تسلط و هوشمندي فضاي تنگ و دستوپاگير راهروهاي قطار را به ميداني براي رفتوآمد شخصيتها تبديل كند، هر چند سكانس يك بار به بهانهاي دوربين را از قطار بيرون ميبرد تا فضاي خفه و كلاستروفوبيك داخل قطار زياد سنگين و خستهكننده به نظر نرسد. مهمترين خطري كه چنين سريالي را تهديد ميكند اين است كه چشم مخاطب از ديدن فضاهاي بسته و داخلي خسته شود و لوكيشن محدود قطار حالتي كسالتبار ايجاد كند. كارگردان خستهدلان كوشيده با تنوع بخشيدن به حركتهاي دوربين و انتخاب كادرهاي متفاوت در فيلمبرداري، اين ريسك را به حداقل برساند. شايد در محيط بسته يك واگن يا راهروي باريك نتوان از عناصري مانند رنگ، اشيا و نورهاي مختلف براي تصويرسازي استفاده كرد ولي الوند با همان امكانات محدودي كه در اختيار داشته، تصاوير را با تغيير زواياي دوربين و نورپردازي به نحوي پردازش كرده كه يكنواخت و تكراري به نظر نرسند.
ديالوگها؛ آهنگين و طولانيخستهدلان دو اشكال اساسي دارد: يكي نحوه انتخاب و بازي گرفتن از بازيگران فرعي و ديگري ايرادهاي فيلمنامهاي. خستهدلان، سريال پربازيگري است اما در نقشهاي حاشيهاي عموما از بازيگران كمتجربه و دمدستي استفاده شده است. بازيگران نقشهاي فرعي احتمالا از ميان علاقهمندان بازيگري يا بازيگران تئاترهاي آماتوري انتخاب شدهاند، چون با اغراق و بيان نمايشي، بازي ميكنند و حس طبيعي صحنه را به هم ميزنند. اسكلت فيلمنامه خستهدلان طوري طراحي شده كه در هر اپيزود نقاط فرود و فراز مشخصي تدارك ديده شود و مسير دراماتيك با عبور از چند بزنگاه داستاني و گشودن يكي دو گره معمايي، به سمت نقطه اوج حركت كند. عامل پيشبرنده درام، اتفاقات داستان است يا ديالوگها. مشكل اينجاست كه ديالوگهاي سريال اغلب تصنعي و تئاتري هستند. اين نوع ديالوگنويسي از مشخصههاي كار فيلمسازاني چون الوند، كيميايي و تا حدودي ايرج قادري است اما شايد در سينما به اين اندازه توي ذوق نزند. ديالوگهايي كه آهنگين و طولاني هستند و ريتمي پيچيده دارند، براي يك سريال تلويزيوني كه به خاطر طيف گسترده و متنوع مخاطبانش بايد ساده و قابل فهم باشد، قدري ثقيل به نظر ميرسد. البته ممكن است در پارهاي از موارد همين جنس ديالوگنويسي باعث جذابيت شخصيتهاي داستان شود اما در مقابل امكان دارد كه قسمتي از مقاصد فيلمنامه در پيچيدگي و سنگيني گفتگوهاي بازيگران از بين برود. داستانهايي كه در هر قسمت خستهدلان بازگو ميشود، گاهي زيادي كش ميآيد و دچار زيادهگويي ميشود. همين قصهها را ميشد در يك اپيزود و با ايجاز بيشتر روايت كرد بدون آن كه اصل قصه يا روابط ميان شخصيتها آسيب ببيند. اين شيوه باعث شده ريتم روايت و ضرباهنگ دروني سريال نيز دچار افت و شتابهايي بشود كه گاه غيرضرورياند. در كل خستهدلان ريتم يكدست و رواني دارد ولي مكث بياندازه بر حالات دروني شخصيتها و ابعاد مختلف روابط آنان، به كند شدن روند روايت منجر ميشود. الوند در برخي قسمتها به تيپسازي نزديك شده و تيپهاي اجتماعي خاصي را وارد داستان اصلي كرده است. اصولاً انتخاب لوكيشن قطار، اين فرصت را فراهم ميكند كه آدمهاي مختلفي در قالب مهمان و مسافر وارد و خارج بشوند و هر كدام به اندازه خود در پيشبرد ماجراها تاثير بگذارند و سپس از گردونه روايت خارج شوند. كارگردان توانسته از اين خاصيت قطار بهره بگيرد و طيف متنوعي از شخصيتهاي حاشيهاي اجتماع را وارد داستان كند.تعليقهاي جذاب
فيلمنامه خستهدلان براساس عنصر تعليق شكل گرفته است. به عنوان نمونه در يك صحنه عدهاي زن در كوپه نشستهاند و درباره مسائل پيش پا افتاده روزمره صحبت ميكنند. پسربچهاي وارد ميشود و در سكوت، كنج كوپه ميايستد و زل ميزند به بقيه. زنها تصور ميكنند او لال است و دلشان به حالش ميسوزد حتي يكي از آنها ميخواهد به او كمك كند اما حقيقت آن است كه پسربچه براي بردن شيئي كه در كوپه جا مانده، وارد شده و نه تنها لال و بيدستوپا نيست بلكه بسيار هم زرنگ و تردست است. اين موضوع كه اطلاعات بيننده از اطلاعات شخصيتهاي حاضر در كوپه بيشتر است، باعث ايجاد تعليق ميشود؛ يعني بيننده پيش و پس ماجرا را ميداند و از آنچه در شرف وقوع است، قبلا باخبر شده است. خستهدلان از اين شيوه آشنا براي ايجاد تعليق استفاده ميكند تا تنش دروني صحنه را در ذهن مخاطب افزايش دهد. در هر قسمت معمايي گنجانده شده و اطلاعات اندكي درباره آن به بيننده داده ميشود تا حس كنجكاوي مخاطب برانگيخته شود و وقايع را به شوق كشف پاسخ معما پيگيري كند ضمن آن كه ايدهها و داستانكهاي كوچكي در اطراف داستان اصلي قرار داده شده كه تا كشف نهايي معما داستان را جلو ميبرد.بازيگران اصلي خستهدلان اغلب خوب هستند. فيلمسازان قديمي مانند الوند در بازي گرفتن از بازيگران آثارشان مهارت دارند و بخوبي ميدانند كه چطور بايد از استعداد و توانايي حرفهاي آنان به نفع اثري كه ميسازند بهره بگيرند. بازيگران سريال در قالب شخصيتهايي ايفاي نقش ميكنند كه نزديك به پرسوناژ آشناي بازيهاي قبليشان هستند. مثل علي نصيريان و كورش تهامي كه در بيشتر قسمتها حضور دارند. ساختار دراماتيك خستهدلان به نوعي است كه ميتوان از بازيگران مهمان استفاده كرد. به اين ترتيب بازيگران پركار سينما كه به خاطر فشردگي برنامه كاريشان فرصت حضور در پروژههاي طولاني مدت تلويزيوني را ندارند، ميتوانند در يك يا چند اپيزود مجموعههايي مانند خستهدلان حاضر شوند. اعتبار و پيشينه سيروس الوند به عنوان يك كارگردان قديمي سينما نيز باعث شده تعداد زيادي از بازيگراني كه معمولاً در تلويزيون كمكار هستند، به عنوان بازيگر مهمان در خستهدلان بازي كنند.تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 302]