واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خوشبختی با پول! مساله این است...نمیدانم چه كسی گفت، پول، چرك كف دست است، معلوم نیست چه كسی بود كه پول را بدنام كرد و گفت خوشبختی نمیآورد، معلوم نیست از كی علم و ثروت را رودرروی هم قرار دادند تا نتیجه بگیرند دانش بهتر از دارایی است.
این هم معلوم نیست كه چه كسی این موضوع را در ذهن مردم جا انداخت كه پولدارها خوشبخت نیستند و فقیرها بیشتر از زندگی لذت میبرند، اما پول خیلی كارها از دستش برمیآید، پول معجزه هم میتواند بكند، باز كردن درهای بسته كه اصلا در تخصصش است، آرزوها هم با پول از دنیای خیال بیرون میآیند و به ثمر مینشینند. خصوصا در جامعه فعلی.دیگر نمیگویم كه با پول میتوان پست و صندلی و احترام هم خرید یا براحتی دور دنیا را گشت و رفت در دل قارهها. ادامه تحصیل و خرید خانه و دفتر كار و ویلا و ماشین و بلیت المپیك و هزار تای دیگر مثل این هم كه برای پول آنقدر پیش پا افتاده است كه به چشم نمیآید، اما با پول یك چیز دیگر را هم میتوان به خانه آورد؛ شادی. كسی كه پول دارد و دستش به دهانش میرسد، دستكم این است كه دغدغه نان و آب و لباس و سرپناه ندارد یا لااقل حسرت خیلی چیزها به دلش نمیماند. كسی كه دستش به دهانش میرسد، خود را تكیه داده به دیواری محكم میبیند و از استواریاش، پشتش گرم میشود.این را درست گفتهاند كه پول همهچیز نیست و شادی و خوشبختی فقط با پول به دست نمیآیداو دست دیگران را هم میتواند بگیرد و برای آنها هم دیواری محکم شود. وقتی پول باشد، میتوان همه را خوشحال كرد، میتوان در سفرهای نان گذاشت و پای برهنهای را پوشاند یا یك بیمار سخت را اگر خدا بخواهد از مرگ نجات داد. استعدادها را هم میشود با پول شكوفا كرد. اگر پول باشد، دیگر دغدغه پیریات را هم نداری و ترس از محتاج شدن و كاسه چه كنم بر دست گرفتن، از بین میرود. با پول عروسیات هم خاطرهانگیز میشود؛ وقتی كه مجبور نیستی برای پوشیدن لباس عروسی و دامادی، خودت را زیر بار قرض خفه كنی و وقتی به خانه بخت میروی، تازه تاوان نداریات را بدهی. با پول جنازهات هم آبرومندتر دفن میشود و نقل و انتقالت به عالم قبر سریعتر و باشكوهتر میشود. وقتی به پول این طوری نگاه كنی، داشتنش یعنی شادی، یعنی آرامش، اما این تمام ماجرا نیست، چون با پول میتوان كارهایی كرد كه خوشایند نباشد.
با پول میتوان فخرفروشی كرد، میتوان مسابقه چشم و همچشمی راه انداخت و چشم دیگران را از حدقه درآورد. با پول میشود آدم كثیفی شد؛ آدمی بد و بیوجدان كه قلبش سنگ شده. با پول میشود ندارها را زیر پا له كرد، میتوان فقیرها را به هیچ انگاشت، میتوان دیگران را آدم حساب نكرد. با پول میشود اسراف كرد، میشود آنقدر داشت و خرید و خورد كه دیگر هیچ چیزی به چشمت نیاید. با پول میشود به ته خط زندگی هم رسید. آنجایی كه دیگر هیچ چیزی خوشحالت نمیكند. با پول، خلاف هم میشود كرد. میتوان آدم اجیر كرد و صد تا كار خلاف را راست و ریست كرد. پول، رشوه خوبی هم هست، راه میانبری كه ندارها نمیتوانند از آن بگذرند. پول ترس هم برای آدمی میآورد، وقتی فكر میكنی كه همه منتظر مرگت هستند و میراثخوارها در كمین عمرت نشستهاند. با پول بدبخت هم میتوان شد وقتی به دیگران فكر نكنی و همه فكر و ذكرت پول باشد و پول ...مقصر كیست، آدم یا پول؟اما انگار در همه این خوشیها و ناخوشیها نه پول كه خود آدمها داستان زندگی را مینویسند، پول یك تكه كاغذ است. پول ابزاری است که با استفاده از آن می توان گذران زندگی کرد. یک خانواده ثروتمند که احساس خوشبختی می کنند، پول به آنها خوشبختی نداده است، اما به طور حتم كمكشان كرده تا مسیر خوشبختی را بیدغدغه طی كنند. یک دختر و پسر جوانی كه در سطح پائین مالی قرار دارند، اما باز احساس خوشبختی میكنند، زیرا بیپولی خوشبختشان نكرده، خودشان خواستهاند فقر را به رخ هم نكشند و دست به دست هم بدهند تا خوشبخت باشند. با وجود همه این حرفها این را نمیتوان انكار كرد كه وقتی مشكلی با پول حل میشود و موانع یك به یك از مقابلت برداشته میشوند، شادیای تولید میكند كه وصفناپذیر است.اما انگار در همه این خوشیها و ناخوشیها نه پول كه خود آدمها داستان زندگی را مینویسند، پول یك تكه كاغذ است. پول ابزاری است که با استفاده از آن می توان گذران زندگی کردپول بعلاوه 60 چیز دیگراین را درست گفتهاند كه پول همهچیز نیست و شادی و خوشبختی فقط با پول به دست نمیآید. شهروز پرورش هم این مساله را تایید میكند. این روانشناس میگوید: عوامل بسیار زیادی در شادی و شادزیستن موثر است كه تاكنون 60 عامل اساسی از سوی روانشناسان كشف شده است. عواملی مثل دوستی، احساس احترام، اعتماد به نفس بالا، خدمت به دیگران، پایگاه اجتماعی مناسب و همسر دلخواه كه البته پول یكی از این فاكتورهاست كه در بررسیهای به عمل آمده تقریبا در ردیف چهاردهم قرار میگیرد.او ادامه میدهد: باتوجه به اینكه احساسات مثبت در زندگی مثل شادی، خوشبختی و آرامش همانند حلقههای زنجیر به هم متصل هستند و یكی ملزوم و مكمل دیگری است و همگی جنبه حسی و ذهنی دارند؛ بنابر این ممكن است تعریفی كه هر فرد از شادی ارائه میكند با افراد دیگر متفاوت باشد.
این روانشناس توضیح میدهد: از نظر روانشناسی اجتماعی احساس شادی هم مثل سایر احساسات مثبت و منفی، قابل سرایت و انتقال است و اگر شرایط كلی برای نشاط اجتماعی فراهم نشود (مانند توزیع برابر ثروت و بهبود قوانین) میتواند عامل مهمی به شمار آید. به عنوان مثال در كشورهای اسكاندیناوی كه درآمد عموم مردم در سطح بالا و برابر با یكدیگر است، سطح بهزیستی روانی و جسمانی آنها نسبت به كشورهای دیگر كه ثروت به طرزی نابرابر توزیع شده، بالاتر است.در یك تحقیق جدید ثابت شده كه پول به عنوان یك داروی ضد افسردگی عمل میكند یعنی جلوی نگرانی، اندوه و استرسها را میگیرد، ولی اینكه پول شادیآفرین باشد رد شده است، یعنی اینكه اگر تاثیر شادی بخشی هم داشته باشد، موقت است. جایی شادی نمیفروشندپرورش در ادامه به این باور مردم كه با پول میشود همه چیز را خرید اشاره میكند و توضیح میدهد: نظر علم بر این است كه با پول نمیشود شادی بویژه شادیهای پایدار و درونی خرید، ولی بیشتر مردم، داشتن خانههای بزرگ و ماشینهای گرانقیمت را تنها منبع شادمانی و شادكامی حساب میكنند، به طوری كه ممكن است به جای پرداختن به گسترش صفتهای اخلاقی و انسانی مانند دوستیها، كمك به دیگران، بخششها، مثبتاندیشی و عشق به تمام هستی، تمام وقتشان را صرف مسائل مالی كنند، به امید اینكه روزی ثروتمند شوند. این در حالی است كه ممكن است دیگر وقت، انرژی یا سلامت برای لذت بردن از زندگی برایشان باقی نمانده باشد.در تعریف پستمدرنیته از پول و ثروت، ثابت شده كه ظواهر برای محبوبیت و احترام خیلی مهم شده است، منظور اینكه مجموعه داراییها و ثروتهایی كه در ظاهر به صورت محسوس مشاهده میشود احترام دیگران را برمیانگیزد، ولی خود مدرنیته و عوارضی كه از پستمدرنیته پیش میآید، در یك زمان طولانی ممكن است بسیاری از ارزشهای مهم انسانی، اجتماعی و اخلاقی را پایمال كرده، ارزشهای زودگذر و كاذب را جایگزین آن كند.بنابراین شادی و آرامش و خوشبختی چیزهایی نیستند كه در فروشگاهها فروخته شوند ولی قاعدتا هر فردی نیاز به پول و امكانات دارد به شرط آنكه دویدن زیاد به دنبال پول او را از سایر مواهب زندگی محروم نكندبنابراین شادی و آرامش و خوشبختی چیزهایی نیستند كه در فروشگاهها فروخته شوند ولی قاعدتا هر فردی نیاز به پول و امكانات دارد به شرط آنكه دویدن زیاد به دنبال پول او را از سایر مواهب زندگی محروم نكند.پول شرط لازم، نه كافیجان كلام دكتر غلامرضا علیزاده، محقق و مدرس دانشگاه نیز همین مطالب اما با ادبیاتی متفاوت است. این جامعهشناس میگوید: آخرین مطالعاتی كه در ایران انجام شده، نشان میدهد مردم روستایی احساس خوشبختی بیشتری نسبت به جمعیت شهرها از جمله تهران دارند، یعنی به تعبیر دیگر، خوشبختی در میان روستاییان بیشتر از شهرنشینان احساس میشود. هرچند مردمان شهر و روستا از نظر سطح درآمد و امكانات زندگی تفاوت زیادی با هم دارند. این مساله نشان میدهد كه داشتن پول، شرط لازم برای خوشبختی است ولی شرط كافی به حساب نمیآید زیرا اگر پول زمینهای برای خوشبختی و شادمانی بود قطعا شهرنشینان باید احساس خوشبختی بیشتری میكردند. این جامعهشناس توضیح میدهد: امروزه نگاه به خوشبختی نگاه ابزاری است. امروز خانهها به سمساری تبدیل شده یعنی وسایلی را دور خودمان جمع میكنیم و به جای آن كه احساس شادی كنیم، خیلی زود خسته میشویم و احساس تنگی و خفگی میكنیم. در حالی كه در واقع این تنگی و كوچكی در ذهن ما و ناشی از زندگی شهری و سنجیدن همه چیز براساس مادیات است.علیزاده در ادامه گفتههایش به نبود تعریف مشخص از شادی و خوشبختی در جامعه اشاره میكند و میگوید: امروزه هر كسی فكر میكند اگر ابزار مورد استفاده لایههای بالاتر را به دست بیاورد، خوشبخت میشود ولی وقتی به آنها میرسد، نه تنها احساس خوشبختی نمیكند، بلكه دچار دغدغه نیز میشود. در واقع شادی و خوشبختی با درجه رفاه رابطه مستقیمی ندارند و هرچه درآمد بالاتر برود، خوشبختی بیشتر نمیشود. البته هدف این نیست كه نوعی قلندری و صوفیگری و درویشی را در جامعه باب كرده افراد را به ترك دنیا و امكانات آن تشویق كنیم، بلكه باید تعریفی نو از شادی، خوشبختی، علایق، عشق، مهربانی و آنچه مایه آرامش قلب است ارائه كنیم.فاطمه ناظم زاده/گروه جامعه و سیاستمنبع: برگرفته از سایت تابناک، با تغییر و تلخیص
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]