تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 28 اسفند 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بر زبان مؤمن نورى (الهى) است و درخشان و برزبان منافق شيطانى است كه سخن مى گويد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1866247684




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شخصيت و مهمترين عوامل غير وراثتي شکل گيري آن


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شخصيت و مهمترين عوامل غير وراثتي شکل گيري آن
شخصيت و مهمترين عوامل غير وراثتي شکل گيري آن نويسنده:علي همت بناري چکيدهشکل گيري شخصيت ناشي از عواملي است که بدون توجه و شناخت آنها، نمي توان برنامه ي تربيتي مناسبي براي انسان طراحي نمود. اين عوامل به دو دسته ي عوامل وراثتي و محيطي تقسيم مي شوند. اين مقاله درصدد است تا ابتدا برخي از مهمترين عوامل غير وراثتي شکل گيري شخصيت را که در نظريه هاي روان شناسان شخصيت بيشتر مورد توجه واقع شده، توصيف نمايد، سپس زمان تأثير اين عوامل و نيز ميزان تأثير آنها را به اختصار مورد بررسي قرار دهد و در پايان، به اختصار ديدگاه اسلام نسبت به اين عوامل را مورد اشاره قرار دهد.کليد وا‍ژه ها: عوامل شکل گيري شخصيت خانواده، همسالان، اراده، ايمان و باور.مقدمهشخصيت معرف دايره ي هستي هر کس است و کليّت روان شناختي و هستي شناختي وي را تشکيل مي دهد و هر آنچه خارج از اين دايره طرح شود بيش از شاخ و برگ و نمودهايي از آن نيست. اين دايره، که از مجموعه نقاط مهم به هم پيوسته شکل يافته، در طول زمان، به تدريج شکل گرفته و عوامل متعدد و گوناگوني در شکل گيري آن مؤثر بوده و بدون آنها سخن از شخصيت بي معنا و نامفهوم است. هنري موري، نظريه پرداز شخصيت، مي گويد:ما نمي توانيم به فهم شخصيت برسيم، مگر آنکه تأثير وي از نيروي فيزيولوژيايي و محرّک هاي محيط فيزيکي، اجتماعي و فرهنگي را بپذيريم.(1)بنابراين، اگر بخواهيم به درک صحيحي از شخصيت انسان برسيم، ناچاريم از عوامل تکوين شخصيت سخن به ميان آوريم. از سوي ديگر، انسان پيوسته در تلاش براي کسب شخصيتي مطلوب و ارزنده است و بدون آگاهي از عوامل مؤثر در شکل گيري چنين شخصيتي، نمي تواند به شخصيت مطلوب و آرماني خود دست يابد. علاوه بر اينها، انسان در طول زندگي خود، پيوسته يا متربّي است و يا مربّي؛ يا تأثير مي پذيرد و يا تأثير مي گذارد و در هر صورت، پاي عامل تأثيرگذار بر شخصيت در ميان است؛ به ويژه آن گاه که انسان درصدد تأثيرگذاري و پرورش ديگران به عنوان يک مربي شايسته بر مي آيد، هم بايد به نقش عامليت خود واقف باشد و هم نقش ساير عوامل تأثيرگذار را به خوبي درک کند و بدون برخورداري از اين ويژگي، نمي تواند رسالت خود را به عنوان يک مربي ايفا نمايد.از اين رو، بحث از عوامل تکوين شخصيت از جايگاه ويژه اي در عرصه ي روان شناسي شخصيت و تعليم و تربيت برخوردار است و پرداختن به آن ضروري مي نمايد. بحث از عوامل مؤثر بر شکل گيري شخصيت، هر چند در لابه لاي مباحث روان شناسي شخصيت و تعليم و تربيت به نحوي مطرح شده است، با اين حال، به نظر مي رسد در اين مباحث عمدتاً به توصيف عوامل بسنده شده و معمولاً از دو موضوع کمتر سخن به ميان آمده است. اين دو موضوع به ميزان تأثيرگذاري هر يک از اين عوامل و مقطع و زمان تأثيرگذاري آنها مربوط مي شود. ترديدي نيست که سخن از عوامل و برشمردن و معرفي آنها وقتي مفيد خواهد بود که جايگاه و نقش هر عامل و زمان مناسب تأثيرگذاري آن مشخص گردد.از اين رو، اين نگاشته در پي پاسخ گويي به چند پرسش است: مهمترين عوامل غير وراثتي شکل گيري شخصيت از ديدگاه نظريه پردازان شخصيت کدام است؟ هر يک از عوامل در چه زماني و چه مقطع سنّي بيشتر تأثيرگذار است؟ جايگاه و نقش هر عامل کدام است و در بين عوامل ذکر شده، کدام يک تأثير بيشتري بر شکل گيري شخصيت دارد؟ در پاسخ به اين پرسش ها، ضمن اشاره به تعريف «شخصيت» و ارائه ي دسته بندي از عوامل غير وراثتي، ابتدا به توصيف آنها اقدام خواهد شد، سپس از زمان تأثير و جايگاه و نقش هر يک سخن به ميان خواهد آمد.تعريف «شخصيت»واژه ي «شخصيت» (Personality) ريشه در کلمه ي لاتين persona دارد. اين کلمه به نقاب يا روبندي گفته مي شد که بازيگران نمايش در يونان قديم به صورت خود مي زندند و به مرور، معناي آن گسترده شد و نقشي را که بازيگر ايفا مي کرد نيز در بر گرفت.(2)از نظر اصطلاحي، تعريف هاي گوناگوني براي «شخصيت» ارائه شده است، تا آنجا که آلپورت در 1949 به جمع آوري و ذکر پنجاه تعريف متفاوت پرداخته است.(3) روان شناسان و نظريه پردازان شخصيت هر يک براساس ديدگاه و نظريه ي خاص خود، تعريفي از «شخصيت» را ارائه داده اند و از اين رو، تعاريف متعدد و متکثري از آن ارائه شده است. در چنين شرايطي، انتخاب يک تعريف از ميان تعاريف و ترجيح آن بر ساير تعاريف امري مشکل مي نمايد. به نظر مي رسد شيوه ي مناسب براي ارائه تعريف نسبتاً جامع و مناسبي از «شخصيت»،که در عين حال مستند به ديدگاه و نظريات گوناگون در عرصه ي شخصيت باشد، اين است که جهت گيري هاي اصلي نظريه پردازان شخصيت در تعريف آن را شناسايي نماييم و از خلال آنها، عناصر اصلي شخصيت را استخراج و پس از آن به تأليف و ارائه تعريفي از شخصيت اقدام کنيم: از بررسي اجمالي تعاريف متعدد ارائه شده، مي توان به دو جنبه ي اساسي و مهم، که به نحوي مورد توافق بيشتر نظريه پردازان قرار گرفته اند اشاره نمود. اين دو جنبه عبارتند از:1. جنبه ي تفاوت هاي فردي؛ 2. جنبه ي ثبات و استمرار در برخي ويژگي ها. جنبه ي اول در شخصيت اشاره به اين دارد که به رغم برخي ويژگي هاي مشترک در ميان افراد، هر کس از ويژگي هاي خاصي برخوردار است که به کمک آنها، از ديگرن متمايز مي شوند و از اين رو، نمي توان دو نفر را يافت که از جهات گوناگون همسان باشند. اما جنبه ي دوم بر اين وضعيت دلالت دارد که شخصيت هر کس به رغم تغييراتي که در آن ايجاد مي شود، يک واحد سازمان يافته است وبرخي صفات ثابت و پايدار دارد که پيوسته همراه اويند و او بدانها شناخته مي شود. با توجه به آنچه گفته شد، به نظر مي رسد تعريف ذيل، که در برخي کتاب هاي روان شناسي شخصيت آمده، تعريف نسبتاً جامعي است: «شخصيت» عبارت است از:مجموعه اي سازمان يافته و واحدهاي متشکل از خصوصيات نسبتاً ثابت و مداوم و بر روي هم که يک فرد را از فرد يا افراد ديگر متمايز مي نمايد.(4)عوامل مؤثر بر شکل گيري شخصيتعوامل مؤثر بر شکل گيري شخصيت از ديرباز به دو دسته ي معروف «وراثتي» و «محيطي» (غير وراثتي) تقسيم شده اند.عوامل وراثتي عوامل تأثير گذار پيشيني هستند و خود فرد و محيط پيرامون آن چندان نقشي در آنها ندارد و از طريق ژن ها به فرد منتقل مي گردند. «عوامل محيطي» عواملي هستند که ناشي از محيط پيراموني فرد بوده و ژن ها نقشي در آنها ندارد و عمدتاً پس از تولد فرد را تحت تأثير قرار مي دهند. در اين نوشته، موضوع بحث، عوامل غيروراثتي است و از عوامل وراثتي سخن به ميان نمي آيد.عوامل غيروراثتي را مي توان به دو دسته ي کلي تقسيم نمود: عوامل بيروني و عوامل دروني. «عوامل بيروني» عواملي هستند که از بيرون بر وجود انسان تأثير مي گذارند؛ از قبيل خانواده و همسالان. عواملي دروني عواملي هستند که به درون انسان مربوط مي شوند و بر او تأثير مي گذارند؛ از قبيل اراده، ناهوشياري. همچنين بايد توجه داشت که اين مقاله اراده، ناهوشياري. همچنين بايد توجه داشت که اين مقاله درصدد استقصاي همه ي عوامل تأثيرگذار غيروراثتي نيست، بلکه برخي از مهمترين عوامل تأثيرگذار را، که در روان شناسي شخصيت بيشتر مورد توجه نظريه پردازان شخصيت واقع شده، مورد توصيف قرار مي دهد.1. عوامل بيرونيالف. خانواده: خانواده از مهمترين عوامل مؤثر بر شکل گيري شخصيت به شمار مي آيد. به همين دليل، کمتر نظريه ي مربوط به شخصيت را مي توان يافت که به نحوي در آن از تأثير اين عامل بر شکل گيري شخصيت انسان سخن به ميان نيامده باشد. اين تأثير، به ويژه در دوران اوليه ي زندگي انسان، بسيار محسوس و ملموس است و خانواده از جهات گوناگون، در رشد شخصيت کودک مؤثر است.خانواده ي کودک، هم از لحاظ تعداد نفرات، هم از نظر ارتباطات با کودک و هم از جنبه ي در اختيار گذاشتن امکانات مختلف، مي تواند در رشد شخصيت کودک نقش داشته باشد.(5)در روان شناسي شخصيت، نقش و تأثير خانواده بر شکل گيري شخصيت، عمدتاً در سه محور مورد توجه واقع شده است. تأثير والدين، به ويژه نقش مادر؛ تأثير ساير اعضاي خانواده- يعني خواهران و برادران؛ و ترتيب توالد و اينکه فرد چندمين فرزند خانواده است. در ذيل، به بررسي اين سه محور مي پردازيم:1- تأثير والدين: والدين اصلي ترين عناصر تأثيرگذار خانواده هستند و بيشترين نقش را در شکل گيري شخصيت کودک دارند و اين نقش را به شيوه هاي گوناگون اعمال مي نمايند. «والدين حداقل به سه شيوه ي تعيين کننده بر فرزندان خود اثر مي گذارند:1. با رفتارهاي خود، موقعيت هايي مي آفرينند که رفتارهاي خاصي را در فرزندانشان برمي انگيزند. (مثلاً، ناکامي به پرخاشگري منجر مي شود).2. سرمشق هايي براي همانند سازي کودکانند.3. به طور انتخابي، بعضي از رفتارها را تشويق مي کنند».(6)تأثير والدين در شکل گيري شخصيت از جهات گوناگون، مورد توجه نظريه پردازان شخصيت واقع شده است: يونگ معتقد است: در مرحله ي کودکي، آنچه ممکن است شخصيت کودک خوانده شود چيزي نيست، مگر انعکاس شخصيت والدين او. واضح است که پس از آن، والدين نفوذ زيادي بر شکل گيري شخصيت کودک اعمال مي کنند. آنها مي توانند به وسيله ي شيوه اي که نسبت به کودک رفتار مي کنند، به رشد شخصيت او کمک کنند يا مانع آن شوند.(7)هورناي رابطه ي اجتماعي موجود بين کودک و والدين را عامل اصلي رشد شخصيت کودک مي داند و از نياز کودک به ايمني ( نياز به امنيت و رهايي او از ترس) و نقش آن در تعيين بهنجار بودن رشد شخصيت، سخن به ميان آورده و معتقد است: امنيت کودک کاملاً بستگي دارد به اينکه چگونه والدين با او برخورد کنند. نشان ندادن گرمي محبت به کودک شيوه ي عمده اي است که والدين به وسيله ي آن، امنيت را تضعيف نموده، يا از آن جلوگيري مي کنند.(8)اريک فروم در زمينه ي تأثير والدين، از رابطه ي والد-کودک و سه سازو کار وابستگي ميان فردي تحت عناوين «وابستگي- همزيستي»، «کناره گيري- ويرانگري»، و «عشق» سخن به ميان آورده و معتقد است:عشق مطلوب ترين شکل تعامل والد- کودک است. در اين مورد، والدين با احترام گذاشتن و ايجاد توازن بين امنيت و مسئوليت، بيشترين فرصت را براي رشد مثبت شخصيت کودک فراهم مي آورند.(9)بندورا، که تأثير الگو يا سرمشق در يادگيري را مطرح کرده است، به نقش الگويي والدين اشاره مي کند و معتقد است:ما با والدينمان به عنوان الگو شروع مي کنيم، زبان را مي آموزيم و در راستاي سنت ها و رفتارهاي قابل قبول فرهنگمان، اجتماعي مي شويم.(10)وي همچنين در زمينه ي نقش والدين به عنوان الگو در کسب صفات و ويژگيهاي شخصيتي فرزند، مي گويد:کودکي مي بيند والدين در مدت طوفان، وحشت زده هستند يا وقتي با غريبه ها مواجه مي شنوند عصبي رفتار مي کنند، به راحتي اين ترسها را تقليد مي کنند، و بدون اينکه از منشأ آنها آگاه باشد آنها را به بزرگ سالي منتقل مي نمايد. البته پايداري و جسارت به هنگام مواجه شدن با مشکلات و خوش بيني به هنگام روبه رو شدن با تجربيات جديد، از والدين و الگوهاي ديگر آموخته مي شوند.(11)اريکسون نيز، که مراحل هشت گانه ي رشد رواني اجتماعي را مطرح کرده است، در چهار مرحله ي اول، يعني «اعتماد در برابر بي اعتمادي»، «خودمختاري در برابر تدبير»، «شرم» و «سخت کوشي در برابر حقارت»، بر نقش بي همتاي والدين تأکيد مي کند.(12)راجرز نيز در دوره ي شکل گيري «من» در کودک، اصطلاح «توجه مثبت» را مطرح کرده و معتقد است:والدين، به ويژه مادر، بايد توجه مثبتي نسبت به کودک خود داشته باشند.(13)همچنين مک کللند با طرح «نياز پيشرفت» بر نقش ويژه ي والدين و شيوه ي پرورشي آنها بر اين نياز و چگونگي ارضاي آن، تأکيد نمود و رفتارهاي والدين در طول دو سال اول زندگي را براي شکل گيري نياز پيشرفت زياد، حياتي دانست.(14)آنچه تاکنون بيان شد، اشاره به نقش کلي والدين بود. با اين حال، هر يک از والدين نقش خاصي دارد که در اين ميان، نقش مادر، به ويژه در سالهاي اوليه ي زندگي بسيار برجسته تر از نقش پدر است. در ذيل، به نمونه هايي از نقش مستقل آنها، به ويژه تأثير مادر، اشاره مي شود. در زمينه ي نقش پدر، باتوجه به جايگاه وي در خانه و اقتدار و مديريت کلاني که بر محيط خانه دارد، نقش وي در کودک مي تواند از نوع مديريت و اينکه - مثلاً - خودکامه باشد يا نه، و به ديدگاه هاي ديگر اعضاي خانواده توجه کند يا نه، آشکار شود. براي نمونه، مک کللند در يک رشته آزمايش هايي که در زمينه ي نقش والدين در نياز پيشرفت انجام داده، نتايج آنها وي را واداشته است تا بگويد سخت گيري يا خودکامگي پدر مي تواند نياز پيشرفت پسر را کم کند.اما در مقابل، نقش مادر در شکل گيري، به ويژه در ابتداي کودکي، بيشتر مورد توجه روان شناسان قرار گرفته است. براي نمونه، اريکسون در خصوص نقش مادر در مرحله ي «اعتماد در برابر بي اعتمادي» معتقد است:تعامل بين کودک و مادر تعيين مي کند که آيا کودک دنيا را با نگرش اعتماد خواهد ديد يا بي اعتمادي. اگر مادر به نيازهاي جسماني کودک پاسخ دهد و محبت، عشق و امنيت کافي براي او تأمين کند از آن پس کودک شروع به پرورش دادن حسّ اعتماد خواهد کرد.(15)آلپورت نيز به نقش مادر بر پرورش کودک تأکيد مي کند و معتقد است:زماني که نفس پرورش مي يابد تعامل اجتماعي ما با والدينمان بسيار مهم است. با اهميت ترين آنها رابطه ي کودک با مادر به عنوان منبع اصلي محبت و امنيت است. اگر مادر يا مراقب اصلي، محبت و ايمني را تأمين کند نفس به تدريج، طي هفت مرحله پرورش مي يابد و کودک به رشد رواني مثبت دست مي يابد.(16)راجرز نيز در زمينه ي پيامد سوء عدم توجه مثبت مادر به کودک معتقد است:اگر مادر توجه مثبت را ارائه ندهد گرايش فطري کودک به سوي شکوفايي و رشد خود، با مانع مواجه خواهد شد. کودکان عدم تأييد رفتارشان را به صورت عدم تأييد خود پنداره ي به تازگي ساخته شده ي خود، مي دانند. اگر اين حالت زياد اتفاق افتد کودکان تلاش براي شکوفايي را متوقف مي کنند و در عوض، براي به دست آوردن توجه مثبت از ديگران، عمل مي کنند.(17)2- خواهران و برادران: علاوه بر والدين، خواهران و برادران نيز در شکل گيري شخصيت فرد تأثير گذارند.خواهران و برادران معيارهايي تعيين مي کنند، الگوهايي براي تقليد فراهم مي کنند و براي همديگر نقش هاي مکملي را بازي مي کنند که از طريق آن، مي توانند کنش متقابل اجتماعي را تمرين کنند و در مواقع تنش عاطفي، به يکديگر ياري رسانند.(18)برادران و خواهران به انحاي گوناگون مي توانند بر فرد تأثيرگذار باشند و اين تأثير، به ويژه از سوي خواهران و برادران بزرگ تر برجسته تر است. براي مثال:يک فرزند اول سلطه گر و جسور مي تواند بر همشيرهاي کوچک تر به صورتي تأثير بگذارد که آنها شخصيت انفعالي و غير رقابت طلب را پرورش دهند.(19)3- ترتيب توالد: از جمله عوامل تأثيرگذار بر شکل گيري شخصيت، که به خانواده مربوط است،ترتيب توالد فرزندان است. اينکه فرد فرزند چندم باشد- مثلا، فرزند اول باشد يا دوم و يا فزرند آخر - در شکل گيري شخصيت وي و ميزان تأثيرگذاري او مؤثر است. آلفرد آدلر از جمله روان شناسان شخصيت است که توجه ويژه اي به اين عامل نمود. وي معتقد است:بزرگ تر يا کوچک تر بودن از همشيرهاي ديگر و قرار داشتن در معرض نگرش هاي متفاوت والدين شرايط کودکي مختلفي را به وجود مي آورد که به تعيين نمودن شخصيت کمک مي کند.(20)همانند آدلر، بندورا نيز به اهميت ترتيب توالد در خانواده توجه داشت. او دريافت که فرزندان اول و تک فرزندان نسبت به ديگر فرزندان، مبناي قضاوتي متفاوتي براي توانايي هايشان دارند.(21)ماروين ذاکرمن نيز، که در زمينه ي ميزان تأثيرپذيري فرزندان در هيجان خواهي از والدين به پژوهش نشست، معتقد است:فرزندان اول و تک فرزندان در سنين اوليه، تحريک و توجه بيشتر را از والدين خود مي گيرند که سطح بهينه ي تحريک بالاتر براي سالهاي آينده را تعيين مي کنند.(22)ب. همسالان: عامل ديگري که تأثير مهمي در شکل گيري شخصيت دارد همسالان و دوستان هستند. پس از آنکه فرد دوره ي نوزادي و کودکي اول را پشت سر گذاشت و روابط اجتماعي او از محدوده ي والدين به ديگر اعضاي خانواده فراتر رفت، نقش همسالان آشکار مي شود. مي توان گفت:در واقع، کودکان در دو جهان زندگي مي کنند: جهان والدين و ساير بزرگ سالان و جهان همسالان.(23)در اين ميان، گروه همسالان مهارت هاي اجتماعي مهمي را به کودکان مي آموزد که بزرگ سالان به هيچ وجه، نمي توانند آنها را به کودک بياموزند.(24) گروه همسالان فرد را براي پذيرش قوانين و رفتارهاي جديد اجتماعي آماده مي کند و تجاربي را فراهم مي نمايد که تأثيرات طولاني مدتي بر شخصيت فرد مي گذارد.(25)همسالان به شکل هاي خاص بر شخصيت فرد تأثير مي گذارند. آنها از راه هاي منحصر به فرد و عمده، در شکل گيري شخصيت، رفتار اجتماعي، ارزش ها و نگرش هاي ديگر دخالت دارند. کودکان از طريق سرمشق دهي اعمالي که قابل تقليد است، با تقويت يا تنبيه پاسخ هاي خاص و يا ارزشيابي فعاليت هاي يکديگر و بازخوردي که به يکديگر مي دهند، در يکديگر تأثير مي گذارند. علاوه بر اين، روابط بين همسالان تأثيرات نه چندان آشکاري در رشد کودکان دارد. براي مثال، بدون شک، موقعيت کودکان در ميان همسالان و دوستي هايي که برقرار مي کنند، در «مفهوم از خود» آنان تأثير مي گذارد.(26)نظريه پردازان شخصيت در نظريه هاي خود، به نقش اين عوامل نيز توجه خاص کرده اند. براي نمونه، آدلر در نظريه ي شخصيت خود، بر اهميت گروه همسال تأکيد نمود و اعلام داشت: روابط کودک با همشيرها و با کودکان خارج از خانواده بسيار مهم تر از آن است که فرويد تصوير کرده است.(27)اريکسون نيز به تأثير بالقوه گروه هايي همتا بر رشد هويت «من» در نوجواني اشاره کرده و معتقد است:معاشرت بيش از اندازه با گروه ها و فرقه هاي افراطي و متعصب و همانند سازي وسواسي با شمايل فرهنگي عامّه مي تواند رشد من را محدود کند.(28)ج. مدرسه: عامل بيروني ديگري، که به نحو ويژه اي بر شکل گيري شخصيت مؤثر است، عامل «مدرسه» است. مدرسه نقش بسيار مهمي بر شکل گيري شخصيت دارد تا آنجا که ژ- ماندل مي نويسد:حقيقت ندارد که بزرگ ترين حادثه ي علمي جامعه ي انساني گام نهادن انسان روي کره ي ماه باشد، بزرگترين حادثه لحظه اي است که يک کودک پنج ساله براي اولين بار، به مدرسه گام مي نهد.(29)مدرسه از جهاتي بر فرد تأثير مي گذارد؛ از مهمترين آنها، اجتماعي شدن فرد است.کودکان در مدرسه ياد مي گيرند که چگونه رفتار اجتماعي داشته باشند و نقش خود را در اجتماع ايفا کنند. آنها مي آموزند که در چه محدوده اي بينديشند، حسن همکاري داشته باشند و با ديگران همسازي کنند.آنها ياد مي گيرند که براي پيشرفت و موفقيت و رضايت خاطر خود، به همکاري و همسازي نياز دارند. مدرسه مي تواند رابطه ي صحيحي با کودک برقرار کرده و او را آماده ي پذيرش مسئوليت تصميم گيري و حل مسائل زندگي سازد.(30)جهت ديگر، جديد بودن فضاي مدرسه در مقايسه با فضاي خانه است که رفتارها و انتظارات متفاوتي نسبت به خانه از او مي رود. تأثير مدرسه از اين جهت است که کودک از کانون خانواده، که محلي براي نوازش و در اختيار گرفتن امکانات و ناز کردن بر والدين بوده، به محيطي گام نهاده که گاه ممکن است نسبت به او بي تفاوت باشند و يا حتي با او دشمني کنند. او ديگر کوچولوي عزيز و يکي يکدانه نيست.(31) او به فضاي جديدي، که متفاوت از خانواده است، گام نهاده. در فضاي مدرسه، کودک بايد جاي خود را در ميان گروه دانش آموزان پيدا کند.جهت ديگر نقش مدرسه در انگيزه ي پيشرفت تحصيلي دانش آموزي است. مدرسه در اين زمينه، وظايف سنگيني به عهده دارد. جوّ عمومي مدرسه از نظر محبت آميز بودن يا خشن و تنبيهي بودن، تأثير قابل توجه و عميقي بر اين انگيزه خواهد داشت. چنانچه محيط مدرسه، محيطي گرم، محبت آميز و دوستانه باشد شاگرد به آن جذب شده علاقه اش به درس و تحصيل افزايش خواهد يافت. علاوه بر اين، محبت در محيط مدرسه براي او، به صورت الگو، سرمشق و عادت در خواهد آمد و در زندگي اجتماعي خود نيز روابط گرم و محبت آميزي با ديگران خواهد داشت. اما وجود جوّ خشن و تنبيهي در مدرسه، مي تواند ذوق و علاقه ي کودک را نسبت به مدرسه سرکوب کرده، چه بسا او را از درس و مدرسه بيزار کند.(32)اريکسون نيز به نقش مدرسه در چهارمين مرحله از مراحل رواني اجتماعي رشد- يعني سخت کوشي در برابر حقارت- اشاره مي کند و معتقد است:در اين مرحله، کودک مدرسه را آغاز مي کند و در معرض تأثيرات اجتماعي جديدي قرار مي گيرد. به صورت ايده آل، کودک، هم در خانه و هم در مدرسه، سخت کوشي را خواهد آموخت؛ يعني کار خوب و عادت هاي مطالعه، که عمدتاً وسيله اي هستند براي تحسين شدن و کسب لذتي که از تمام کردن موفقيت آميز يک تکليف به دست مي آيد.(33)مدرسه همچنين با اتخاذ سياست ها ي خاص خود، مي تواند بر کارايي شخصي و به تبع آن، اعتماد به نفس افراد تأثيرگذار باشد. در اين زمينه، بندورا معتقد است:مدارسي که دانش آموزان را براساس توانايي گروه بندي مي کنند، کارايي مشخص دانش آموزاني را که پيشرفت کمي دارند، تضعيف کرده و از اين رو، اعتماد به نفس دانش آموزاني را که در گروه هاي ضعيف گمارده شده اند، کاهش مي دهند.شيوه ي رقابتي، مثل نمره دادن طبق منحني نيز دانش آموزان ضعيف را محکوم به متوسط بودن يا نمرات کم مي کنند.(34)يکي از عناصر مهم تأثيرگذار مربوط به مدرسه «معلمان» هستند. معلمان از جهات گوناگون بر شخصيت دانش آموزان تأثيرگذارند. شيوه ي ارزيابي معلم از دانش آموز، نوع قضاوت و نگرش وي، سرمشق و الگو بودن او، زمينه ي تأثيرگذاري بر دانش آموزان را فراهم مي سازد. اتينگن معتقد است:معلمان از طريق تأثيرشان بر رشد توانايي هاي شناختي و مهارت هاي مسئله گشايي، که براي عملکرد کارآمد بزرگ سال حياتي هستند، بر قضاوت هاي کارايي شخصي اثر مي گذارند. پژوهش نشان داده است که وقتي که کودکان کارآيي شخصي خود در مدرسه را ارزيابي مي کنند، ارزيابي آنها عمدتاً حاصل ارزشيابي ها و اعمال معلمان آنها مي باشد. کودکان متناسب با آن، به قضاوت کردن درباره ي توانايي هايشان بر حسب ارزشيابي ها، گرايش دارند.(35)2. عوامل درونيعلاوه بر عوامل بيروني مؤثر بر شخصيت، برخي از عوامل دروني نيز بر شکل گيري شخصيت مؤثرند. در ذيل، دو نمونه از مهمترين عوامل دروني مطرح شده در نظريه هاي شخصيت مورد بررسي قرار مي گيرند:الف. عامل ناهوشياري: «ناهوشياري» از جمله عواملي است که به نحوي در برخي نظريه هاي شخصيت مورد توجه قرار گرفته و از ديدگاه برخي روان شناسان، بر شکل گيري شخصيت فرد مؤثر است. اصطلاح «ناهوشياري» چند کاربرد دارد که عبارتند از: 1. ناهوشياري عاطفي يا هيجاني؛2. ناهوشياري شناختي يا عقلاني؛3. ناهوشياري شخصي؛4. ناهوشياري جمعي؛در اينجا، ضمن ارائه ي توضيح مختصري درباره ي اين اصطلاح ها، به اجمال، نقش عامل ناهوشياري بررسي مي شود:1- الف. ناهوشياري عاطفي يا هيجاني: اين کاربرد عمدتاً در مکتب «روان تحليلگري» به کار رفته و فرويد بيش از ديگر روان شناسان بدان پرداخته است. از نظر فرويد، ناهوشياري مخزن- به اصطلاح- تاريک اميال و آرزوهاي سرکوب شده ي انسان است.(36)به ديگر سخن،ناهوشيار شامل نيروي سوق دهنده ي عمده در پشت کل رفتار است و مخزن نيروهايي است که نمي توانيم آنها را ببينيم يا کنترل کنيم.(37)2- الف. ناهوشياري شناختي يا عقلاني: اين کاربرد عمدتاً در روان شناسي شناختي مطرح است و از جمله روان شناسان شناختي، که بدان تصريح کرده، ژان پياژه است. از نظر پياژه، «ناهوشياري شناختي» عبارت است از: مجموعه ساخت ها و کنش وري هايي که آزمودني از آنها آگاه نيست و تنها چيزي که از آنها مي داند، نتايج آنهاست.(38)توضيح آنکه از نظر پياژه، آزمودني تقريباً از فکر خود درباره ي يک موضوع يا يک مسئله آگاه است و تقريباً عقايد و باورهاي خود را مي شناسد. اين مسئله فقط مربوط به نتايج کنشوري نهايي هوش است و اين کنشوري کاملاً از لحاظ آزمودني ناشناخته است، و اين ناشناختگي تا سطوح بسيار عالي- يعني آنجا که تفکر درباره ي مسئله ي ساخت ها امکان پذير است- کشانده مي شود.(39)3- الف. ناهوشياري شخصي: دو اصطلاح «ناهوشياري شخصي» و «ناهوشياري جمعي»، که در پي مي آيند، در نظام يونگ به کار رفته اند. از نظر يونگ، «ناهوشياري شخصي» مخزن موادي است که زماني هوشيار بوده اند، ولي به خاطر اينکه پيش پا افتاده يا ناراحت کننده بوده اند، فراموش يا سرکوب شده اند، ولي براي يادآوري آنها، تلاش ذهني کمي لازم است. اين اصطلاح در نظام يونگ، شبيه اصطلاح «نيمه هوشيار» در نظام فرويد است.(40)4- الف. ناهوشياري جمعي: ناهوشياري جمعي مخزن تجربيات نوع انسان است که به هر فرد منتقل شده است. يونگ باور داشت که درست به همان صورت که هر يک از ما تمام تجربيات شخصي مان را در ناهوشياري شخصي انباشته و بايگاني مي کنيم، نوع انسان نيز به طور جمعي، به عنوان يک نوع، تجربيات انواع انساني و پيش انساني را در ناهوشياري جمعي ذخيره مي کند و اين ميراث به هر يک از نسل هاي جديد منتقل مي شود.(41)در هر صورت، عامل «ناهوشياري» يکي از عوامل مؤثر بر شکل گيري شخصيت به شمار آمده است، به گونه اي که شخصيت انسان را تحت تأثير قرار مي دهد. از ميان روان شناسان، بيش از همه زيگموند فرويد به نقش اين عامل پرداخته است.اگر چه فرويد اولين کسي نبود که به اهميت ناهوشيار توجه کرد، نخستين کسي است که خصوصيات زندگي ناهوشيار را به طور مشروح کشف کرد و براي آن اهميت ويژه اي در زندگي روزمره قايل شد.فرويد با تحليل رؤياها، لغزش هاي زبان، روان آزردگي ها، روان پريشي ها، کارهاي هنري و آيين هاي پرستش، سعي کرد ويژگي هاي ناهوشيار را درک کند و اهميت آن را در رفتار مشخص نمايد.(42)از نظر فرويد، ناهوشياري شامل نيروي سوق دهنده ي عمده در پشت کل رفتار است و بر افکار و رفتار هوشيار انسان تأثير مي گذارد و به دليل آنکه وي ناهوشياري را بخش عمده و اصلي شخصيت انسان مي داند، تأثير بسزايي براي آن در شکل گيري شخصيت انسان قايل است. علاوه بر فرويد، يونگ در ارتباط با ناهوشياري شخصي، اصطلاح «عقده» را به کار برده که شامل مقوله بندي تجربه هاي فزاينده ي ذخيره شده در ناهوشياري است. از نظر يونگ «عقده» مهمترين قسمت يا الگوي هيجان ها، خاطره ها، ادراک ها و اميالي است که در اطراف يک موضوع مشترک سازمان يافته است. عقده ها مي توانند هوشيار يا ناهوشيار باشند و ناهوشيارها مي توانند مزاحم هوشياري شوند. اين عقده ها مي توانند زيان بخش يا سود مند باشند. براي مثال، عقده ي کمال يا پيشرفت ممکن است موجب شود شخص براي پرورش استعدادها يا مهارت هاي خاص، به طور جدي تلاش کند.(43)ب. اراده: يکي از عوامل دروني، که تأثير انکارناپذيري بر شکل گيري شخصيت انسان دارد، «اراده» است. اراده از اين نظر مهم و قابل توجه است که عاملي موازي با دو عامل وراثت و محيط به شمار مي آيد. به ديگر سخن، هر چند ممکن است داشته هاي وراثتي و عوامل محيطي در شدت و ضعف اراده مؤثر باشند، اما واقعيت اراده به عنوان يک عامل مهم و تعيين کننده در عرض عوامل محيطي و وراثتي قرار مي گيرد و اين بدان معناست که ممکن است فرد با تکيه بر قابليت ها و توانمندي هاي خود، مسيري متمايز از آنچه، داشته هاي وراثتي اش طلب مي کنند و متمايز از آنچه محيط فرهنگي و اجتماعي پيراموني اش اقتضا مي کند، برگزيند و خود زندگي آينده ي خود را رقم زند و شخصيت خود را آنگونه که مي خواهد بسازد.اين نقش و جايگاه براي عامل اراده موجب گرديد تا نظريه پردازان شخصيت در نظريه هاي خود، توجه ويژه اي بدان معطوف دارند و از تأثير آن در شکل گيري شخصيت، سخن به ميان آورند. از جمله ي اين نظريه پردازان، مي توان از آلفرد آدلر ياد کرد. وي از جمله افرادي است که به رغم کمبودها و مشکلات جسمي و روحي در دوره ي کودکي، بر آنها فائق آمد و در پرتو اراده ي قوي، از زمره روان شناسان برجسته ي زمان خود شد و اين وضعيت در نظريه ي شخصيت وي تجلي يافت. آدلر مفهوم کليدي «نيروي خلاق خود» را در نظريه اش به کار برد و با برخورداري از چنين نيرويي معتقد شد:ما خودمان شخصيتمان و منشمان را به وجود مي آوريم.(44)وي همچنين معتقد است: نه وراثت و نه محيط هيچ کدام نمي توانند رشد شخصيت را به طور کامل تبيين کنند. در مقابل، شيوه اي که ما اين تأثيرات را تعبير مي کنيم پايه اي را براي ساختن خلاق نگرشمان نسبت به زندگي به وجود مي آورد. به سخن ديگر، ما براي شکل دهي نيروهاي اجتماعي، که بر ما تأثير دارد و استفاده ي خلاقانه از آنها براي ساختن يک سبک زندگي بي نظير، صاحب اراده ي آزاد هستيم.(45)اريک فروم نيز، از ديگر نظريه پردازان شخصيت، در اين زمينه معتقد است:ما به وسيله ي ويژگي هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي جامعه مان شکل مي گيريم. با اين حال، اين نيروها به طور کامل، منش ما را تعيين نمي کنند. ما عروسک هاي خيمه شب بازي نيستيم که به نخ هايي که جامعه آنها را مي کشد، واکنش نشان دهيم، بلکه ما مجموعه اي از ويژگي ها يا مکانيزم هاي روان شناختي داريم که به وسيله ي آنها، ماهيت خود و جامعه مان را شکل مي دهيم.(46)هنري موري نيز ضمن باور به تأثير ويژگي هاي وراثتي و محيطي، بر اين اعتقاد است که ما توانايي رشد و ترقي را داريم و اين رشد جزء طبيعي ماهيت انسان است. ما مي توانيم از طريق توانايي هاي عقلاني و خلاقمان تغيير کنيم و قادريم جامعه ي خود را نيز دوباره شکل دهيم.(47)اريکسون، ديگر نظريه پرداز شخصيت، در اين زمينه معتقد است:ما قادريم هر بحران را به صورتي که سازگارانه و تقويت کننده باشد، حل کنيم. اگر در يک مرحله ناکام شويم و پاسخي ناسازگارانه يا ضعفي بنيادي را پرورش دهيم هنوز اميد تغيير در مرحله ي بعدي هست. ما توان آن را داريم که به صورت هوشيار، رشد خود را در طول زندگي مان هدايت کنيم. ما صرفاً محصول تجربيات کودکي نيستيم.(48)آبراهام مازلو، نظريه پرداز انسانگرا، بيش از سايران بر تأثير اين عامل تأکيد کرده و در سلسله نيازهاي معروف خود، «نياز به خودشکوفايي» را مهم ترين نياز قلمداد کرده است. وي معتقد است:فرآيند خود شکوفايي مي تواند اشکال گوناگون به خود بگيرد، اما هر يک از ما صرف نظر از شغل و تمايلاتمان، توانايي تحقق بخشيدن به استعدادمان و رسيدن به اين اوج رشد شخصيت را داريم.(49)او همچنين مي گويد: همه ي ما توانايي آن را داريم که تصميم بگيريم چگونه نيازهايمان را برآورده سازيم و استعدادمان را تحقق بخشيم.(50)جورج کلي، نظريه پرداز رويکرد شناختي، با طرح اصطلاح «سازه ي شخصي»، به نحوي از اهميت عامل اراده سخن به ميان آورده و در اين زمينه معتقد است:ما توانايي برگزيدن جهت زندگي خود را داريم و در صورت لزوم، با اصلاح کردن سازه هاي قديمي و ساختن سازه هاي جديد، مي توانيم تغييرکنيم.(51)زمان تأثير عواملزمان تأثير عوامل شکل گيري شخصيت در طول دوره ي شکل گيري يکسان نيست، بلکه بر حسب نوع عامل، مي تواند در دوره يا مقطع سني خاصي تأثير عمده تري داشته باشد. به ديگر سخن، مقطع زماني تأثير و نيز مدت زمان تأثير عوامل شکل گيري شخصيت، متفاوتند؛ چه اينکه برخي عوامل ممکن است تأثيرشان به مقطع سني خاصي وابسته باشد و برخي در مقاطع گوناگون تأثيرگذار باشند؛ برخي دوره ي تأثيرشان طولاني و برخي کوتاه باشد.از اين رو، بحث از زمان تأثير عوامل، مي تواند آثار قابل توجهي، به ويژه در عرصه ي تعليم و تربيت افراد، داشته باشد. آگاهي از زمان تأثير عوامل و دانستن اينکه هر عامل در چه مقاطع يا مقاطع سني، بيشترين و اصلي ترين تأثير را دارد، به مربيان و دست اندرکاران امر تعليم و تربيت کمک مي کند تا تدارک لازم را ببينند و شرايط و تأثيرپذيري مثبت از عوامل گوناگون را فراهم نمايند و آسيب شناسي لازم نسبت به پيش گيري از پيامدهاي سوء و منفي عوامل را داشته باشند. از اين رو، به اختصار، زمان تأثيرگذاري عمده ي عوامل، مورد بررسي قرار مي گيرد:1. خانوادهخانواده تنها عاملي است که مي توان گفت: کمابيش در تمام مقاطع سنّي با فرد در ارتباط است و به نحوي در او تأثيرگذار. هر چند ميزان تأثيرگذاري خانواده در همه ي مقاطع سني يکسان نيست، اما خانواده از زمان انعقاد نطفه تا اوان بزرگسالي، در هنگامي که والدين و ساير اعضاي خانواده زندگي مي کنند و با فرد در ارتباطند، به نحوي بر انسان تأثير مي گذارد. در اين ميان، تأثير خانواده از پيش از تولد تا سن ورود به مدرسه، تأثيري ويژه و انحصاري است و قابل رقابت با هيچ يک از عوامل ديگر نيست. در دوره ي جنيني و پس از تولد تا دو سالگي، از ميان اعضاي خانواده، تأثير مادر بسيار برجسته تر و بلکه تأثيري بي بديل است؛ چه اينکه فرد چه در دوره ي جنيني و چه در دوره ي شيرخوارگي، بيشترين تماس و ارتباط را با مادر دارد. از سوي ديگر، پدر به لحاظ مديريت کلان خانه و حمايت جدّي از اعضاي خانواده، به ويژه همسر، نقش مهم خود را ايفا مي نمايد و اين تأثير در طول اين دوره ادامه دارد.ساير اعضاي خانواده- يعني خواهران و برادران- نيز تأثيرگذاري عمده شان پس از تولد و به ويژه زماني است که زمينه ي تعامل اجتماعي و ارتباطي کودک با آنها فراهم مي گردد و کودک توانايي برقراري ارتباط با آنها را پيدا مي کند.نقش خانواده پس از آغاز دوره ي مدرسه نيز ادامه مي يابد، ولي هر قدر کودک به رشد جسمي، عقلي و عاطفي بيشتري دست مي يابد و در ابعاد گوناگون به استقلال نزديک تر مي شود، از ميزان وابستگي وي به خانواده کاسته و به تبع آن، تأثيرش بر شکل گيري شخصيت کمتر مي شود، به گونه اي که رد دوره ي جواني و اوان ميان سالي ،اين تأثير به حداقل مي رسد. 2. مدرسهعامل مدرسه، همچنانکه از نامش پيداست، زمان تأثيرگذاري اش در وقتي است که کودک و نوجوان در مدرسه حضور دارد. کودک از سن پنج- شش سالگي وارد مدرسه مي شود و مدرسه از طريق عناصر و اجزاي گوناگونش، از قبيل معلمان، کتاب هاي درسي، شيوه هاي آموزش، مقررات و ضوابط اجرايي بر دانش آموز تأثير مي گذارد. به دليل آنکه افراد در سنين کودکي منفعل تر و تأثيرپذيرترند، در دوران اوليه ي مدرسه، ميزان تأثيرگذاري آن برجسته تر است. اين روند ادامه دارد، به ويژه زماني که فرد دست به انتخاب رشته ي تحصيلي مي زند و در آن به تحصيل مي پردازد. در اين صورت، به تدريج، رشته ي تحصيلي انتخاب شده به نحوي آينده ي وي را رقم مي زند و بخشي از هويت و شخصيت وي مي گردد و شخصيت وي را تحت تأثير جدي قرار مي دهد. بنابراين، زمان غالب و به عبارت ديگر، بيشترين تأثير عامل مدرسه در مقطع اوليه ي دانش آموزي و پس از انتخاب رشته ي تحصيلي و تحصيل در آن است.3. دوستان و همسالاناز زماني که کودک توانايي برقراري ارتباط با ديگران را پيدا مي کند، نقش همسالان و دوستان در شکل گيري شخصيت وي آشکار مي گردد و اين روند ادامه دارد و در دوره ي نوجواني، اين تأثير به اوج خود مي رسد. به بيان ديگر، کانون تأثيرگذاري عامل دوستان و همسالان در دوره ي نوجواني است و در اين دوره، گروه همسالان و دوستان بيش از دوره هاي ديگر، چه در جهت مثبت و چه منفي، بر فرد تأثير مي گذارند.4. ناهوشياريفرويد به عنوان نظريه پردازي که به طور گسترده عامل «ناهوشياري» را مورد بررسي قرار داده، بر اهميت سالهاي نخستين کودکي در تعيين شخصيت بزرگ سال تأکيد کرده است. وي معتقد است: شخصيت بزرگسالي ما توسط تعامل هايي که پيش از پنج سالگي ما صورت گرفته اند، تعيين مي شود؛ يعني در زماني که کنترل کمي داشته ايم. اين تجربه ها براي هميشه ما را در چنگال نگه مي دارند.(52)بنابراين، مي توان گفت: در حقيقت، زمان شکل گيري عامل «ناهوشياري عاطفي» در دوره ي کودکي و پيش از پنج سالگي است، و اما اينکه چه زماني تأثير اين عامل تجلي پيدا مي کند دوره ي پس از کودکي است. در دوره هاي پس از کودکي، فرد به نحو قابل توجهي تحت تأثير عامل ناهوشياري قرار مي گيرد و اين عامل رفتارهاي او را شکل مي دهد. در زمينه ي «ناهوشياري شناختي» نيز مي توان گفت:تأثير آن از زماني است که فرد به توانايي هاي شناختي دست يافته است و مي تواند شناخت هاي هوشيارانه ي خود از ناهوشيارانه را تميز دهد. بنابراين، عامل مزبور، در طول زندگي شناختي فرد، مي تواند بر فرد تأثيرگذار باشد.5. ارادهتأثير عامل اراده از زماني آغاز مي شود که فرد به جلوه هايي از استقلال فکري دست يافته باشد و قادر شود تا خود سود و زيان امور را مورد ارزيابي قرار دهد و براساس مصالح و منافع خود، اعم از مادي و معنوي، تصميم بگيرد و در پي انجام عمل و رفتاري مناسب با وضعيت موجود برآيند. اين گونه استقلال و توان تشخيص سود از زيان معمولاً در آستانه ي دوره ي نوجواني شکل مي گيرد و به تدريج، تقويت مي گردد، به گونه اي که در پايان دوره ي نوجواني و اوان بزرگسالي، فرد به استقلال کامل مي رسد و مستقل از عوامل تأثيرگذار پيشين، مانند خانواده و مدرسه، مي تواند تصميم بگيرد و زندگي مستقلي داشته باشد.اريک اريکسون مراحل رواني اجتماعي رشد را به هشت مرحله تقسيم مي کند؛ چهار مرحله مربوط به دوره ي کودکي و چهار مرحله ي ديگر از آغاز نوجواني تا بزرگسالي و پايان عمر است. وي معتقد است:اراده ي آزاد مي تواند بيشتر در مورد چهار مرحله ي آخر پرورش يابد.(53)او همچنين بر اين باور است که دوران بزرگسالي، يعني از پايان نوجواني تا قريب 35سالگي، فرد از والدين و سازمان هاي والدين مانند، مثل مدرسه، مستقل مي شود و به عنوان بزرگسالي پخته و مسئول، شروع به کار کردن مي کند.(54)ميزان تأثير عواملترديدي نيست که تأثير عوامل شکل گيري شخصيت يکسان و هم اندازه نيست، بلکه اين عوامل با برخورداري از ويژگي ها و شرايط متفاوت، نوع و ميزان تأثيرگذاري شان متفاوت است. بحث از «ميزان تأثير عوامل» از اين نظر اهميت دارد که دست اندرکاران امر تعليم و تربيت با آگاهي از وزن هر عامل در شکل گيري شخصيت، اهتمام متفاوتي به آن دارند و به تناسب اهميت هر عامل، زمينه تأثيرگذاري آن را فراهم مي سازند و حساسيت بيشتري نسبت به آن نشان مي دهند. اما آنچه در اين ميان مهم است چگونگي تعيين ميزان تأثير عوامل گوناگون است. آيا اين امر به راحتي ممکن است؟ آيا مي توان ملاک هايي را براي سنجش ميزان تأثير و اهميت هر يک از عوامل ارائه نمود و با مقايسه ي شرايط، ويژگي عوامل گوناگون را بررسي نمود؟به نظر مي رسد به دو شيوه مي توان ميزان تأثير عوامل گوناگون را بررسي نمود، يکي به شيوه ي کمي و ديگري به شيوه ي کيفي. مراد از شيوه ي «کمي» آن است که ما از طريق ساخت آزمونهاي نرم شده به اندازه گيري تأثير عوامل اقدام کنيم و سپس به تجزيه و تحليل آماري آنها بپردازيم و با لحاظ شرايط گوناگون عوامل، تأثير آنها را با هم مقايسه کنيم. مراد از شيوه ي «کيفي» معرفي ملاک ها و معيارهايي غير کمي براي ارائه ي ميزان اهميت عوامل است که از طريق تطبيق شرايط و ويژگيهاي هر عامل با آن ملاک ها و مشخص نمودن ميزان برخورداري هر يک از عوامل از آنها، به مقايسه ي نتايج بپردازيم.در اينجا، بررسي شيوه ي کمي مقدور نيست، اما در خصوص شيوه ي «کيفي» برخي ملاک ها و معيارها به اختصار مورد بررسي قرار مي گيرند و با تطبيق عوامل ذکر شده، ميزان تأثير آنها ملاحظه مي شود. به نظر مي رسد معيارهاي ذيل مي توانند در تعيين ميزان تأثير و اهميت عوامل مؤثر باشند:1. گستره ي تأثير نسبت به مقاطع گوناگون سنيعاملي که مقاطع سني بيشتري را پوشش دهد و در مقاطع سني بيشتري مؤثر باشد، مي تواند از اهميت بيشتري برخوردار باشد، براي مثال، عاملي که بتواند هم در دوره ي کودکي و هم نوجواني و جواني تأثيرگذار باشد مهمتر از عاملي است که فقط در دوره ي نوجواني تأثير گذار است.2. گسترده ي تأثير نسبت به ابعاد گوناگون انسانانسان داراي ابعاد گوناگون جسماني، عقلاني، عاطفي و اخلاقي است. روشن است عاملي که ابعاد بيشتري را تحت تأثير قرار دهد، مي تواند از اهميت بيشتري برخوردار باشد.3. ميزان ارتباط فرد با عاملهر قدر مدت زمان ارتباط فرد با عامل بيشتر، و عامل حضور بيشتري نزد فرد داشته باشد، مي تواند ميزان تأثيرگذاري اش بيشتر گردد.4. نحوه ي ارتباط فرد با عاملچگونگي ارتباط فرد با عامل نيز مي تواند ملاک ديگري بر اهميت و ميزان تأثير باشد. هرگاه ارتباط عامل با فرد به صورت مستقيم و بدون واسطه باشد، مي تواند تأثير آن بر فرد بيشتر شود.5. قوت عامل و امکان تأثيرگذاري آن بر عوامل ديگرعاملي که نه تنها بر فرد تأثيرگذار باشد، بلکه امکان تأثيرگذاري بر ديگر عوامل را داشته باشد و بتواند براي عوامل ديگر محدود کننده يا تقويت کننده، و يا به نحوي زمينه ساز تأثير آنها باشد. از اهميت بيشتر و تأثير افزون تري برخوردار خواهد بود. اينک با توجه به مباحث گذشته و ملاک هاي ارائه شده، بايد ديد کدام يک از عوامل پيش گفته با ملاک هاي مذکور بيشتر تطبيق مي کند و کدام يک ملاکهاي بيشتري را واجد است:1. خانواده:به نظر مي رسد عامل «خانواده» مشمول همه ي ملاک هاي ارائه شده باشد. توضيح آنکه تأثير خانواده در بيشتر مراحل سنّي مشهود است، هر چند ميزان اين تأثير در همه ي مراحل يکسان نيست؛ زيرا تأثير خانواده در سنين اوليه، به ويژه دوره ي نوزادي، بسيار عمده و بلکه انحصاري است و ساير عوامل هيچ گونه رقابتي با آن ندارند و در سنين کودکي، نوجواني و حتي جواني و اوان بزرگسالي هم به نحوي استمرار دارد. براي بسياري از جوانان، به علت طولاني بودن مدت تحصيلات و افزايش طول عمر پدر و مادر، وابستگي مداوم عاطفي و اقتصادي نسبت به خانواده وجود دارد.(55)از نظر تأثير در ابعاد گوناگون نيز خانواده نقش برجسته اي دارد. خانواده، هم در تربيت جسماني به لحاظ منبع مهم تغذيه بودن، هم در تربيت اجتماعي- به اعتبار اينکه خانواده واحد کوچک اجتماعي است- و هم در تربيت اخلاقي به لحاظ الگو بودن والدين براي فرزندان و نيز ساير ابعاد به لحاظ زمينه سازي و ايجاد شرايط مناسب براي پرورش آن ابعاد، در شکل گيري شخصيت فرد مؤثر است. همچنين خانواده به لحاظ مدت زمان ارتباط با فرد، تأثير ويژه اي در وي دارد؛ چرا که فرزند، به ويژه در سنين اوليه، بيشترين ارتباط را با والدين و ساير اعضاي خانواده دارد.به لحاظ نحوه ي ارتباط و چگونگي آن هم خانواده جايگاه ويژه اي در ميان عوامل دارد؛ چرا که نوع ارتباط فرزند با آن از نوع ارتباط مستقيم و بدون واسطه است. علاوه بر اينها، خانواده مي تواند بر ساير عوامل تأثيرگذار باشد و تأثير آنها را تقويت يا محدود کند. براي مثال، خانواده مي تواند در انتخاب دوستان و همسالان، انتخاب مدرسه و حتي اراده ي فرد مؤثر باشد. به ديگر سخن، والدين با انتخاب محل سکونت و نيز رفت و آمدها با همسايگان، بستگان و همکاران در اينکه همسالان و دوستان فرزندشان چه کساني باشند و نيز فرزند ايشان به کدام مدرسه برود، مؤثر خواهد بود. همچنان که خانواده مي تواند زمينه ي انتخاب هاي فرد را فراهم کند و شرايطي را فراهم کند تا فرد به گونه ي خاصي انتخاب و اختيار خود را اعمال کند.2. دوستان و همسالان:دوستان و همسالان نيز تعدادي از ملاک هاي پيش گفته را واجدند. از نظر مقاطع سني، آنان عمدتاً در دوره ي کودکي، نوجواني و جواني و حتي ميان سالي و بزرگ سالي بر فرد تأثير گذارند و اين تأثير، به ويژه در دوره ي نوجواني، بسيار برجسته است. از نظر ابعاد وجودي، تأثير دوستان و همسالان عمدتاَ در بعد اجتماعي است؛ چه اينکه فرد از دوستان خود نحوه ي برقراري ارتباط و تعامل با ديگران را مي آموزد. علاوه بر اين، از نظر عاطفي نيز دوستان نزديک مي توانند بر فرد تأثير گذار باشند؛ چرا که فرد نحوه ي ابراز عواطف و احساسات را در رابطه ي صميمانه با دوستان تمرين مي کند و از آنان نحوه ي صحيح نشان دادن عواطف را مي آموزد. از نظر مدت زمان ارتباط نيز در مقطع سني نوجواني، فرد وقت قابل توجهي را با دوستان و همسالان خود سپري مي کند. به لحاظ نحوه ي ارتباط نيز دوستان و همسالان به صورت مستقيم با فرد در ارتباطند و بر وي تأثير مي گذارند. نسبت به ملاک اخير نيز دوستان مي توانند در انتخابهاي فرد و نحوه ي اعمال اراده ي وي مؤثر باشند.3. مدرسه: عامل مدرسه نيز از برخي ملاکهاي ذکر شده برخوردار است. مدرسه نيز تأثير عمده اي بر تربيت اجتماعي و عقلاني فرد دارد. در حقيقت، مدرسه دانش آموزان را اجتماعي مي کند و از طريق شيوه هاي تدريس معلمان خود و نيز تقويت بعد شناختي و ذهني آنان، به تربيت عقلاني آنان کمک مي کند. از نظر مقاطع سني و مدت زمان ارتباط با فرد نيز فرد در دوره ي کودکي و نوجواني، در ايام تحصيل، بيشترين وقت خود را در مدرسه سپري مي کند و در اين دوره، نقش مدرسه بسيار تعيين کننده است. به لحاظ نحوه ي ارتباط نيز مدرسه به صورت مستقيم با دانش آموزان در ارتباط است و عناصر گون�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3120]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن