تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816321760




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهى به ديدگاههاى سياسى امام خمينى(رحمت الله علیه) در دوره اقامت در فرانسه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهى به ديدگاههاى سياسى امام خمينى(رحمت الله علیه) در دوره اقامت در فرانسه
نگاهى به ديدگاههاى سياسى امام خمينى(رحمت الله علیه) در دوره اقامت در فرانسه نويسنده: ابراهيم طالبى دارابى اشاره: فلسفه سياسى انقلاب اسلامى ايران، با فلسفه سياسى امام(س) پيوندى ناگسستنى دارد; چرا كه اصول و آئين سياسى‏اش بر آراء و انديشه‏هاى امام مبتنى است . قوام اين نظام سياسى به دوام انديشه‏هاى سياسى امام بازمى‏گردد . اينكه گفته مى‏شود;اين انقلاب، بى نام خمينى در هيچ كجاى جهان شناخته شده نمى‏باشد (1) ،به اين دليل است كه محتواى اين انقلاب، انديشه‏هاى اصيل و محكم امام است. بدين جهت، هرگاه محصول بنيادين اين انقلاب (كه به رهبرى امام خمينى(س) به پيروزى رسيده است; يعنى جمهورى اسلامى، از خصوصيات و ويژگيهاى اصلى و ماهيتى‏اش جدا گردد، در آن صورت، انقلاب از محتواى ذاتى و اساسى‏اش تهى شده است. براى اينكه معيار درست و واقعى داشته باشيم و از طريق آن، به سنجش و تطبيق بپردازيم، صحيح‏ترين راه و منطقى‏ترين روش، بازخوانى و تدوين دقيق انديشه‏هاى امام از بدو تا ختم است. در يك نگاه كلى، اصول و آئين زير، (2) نماد اساسى فلسفه سياسى امام است; كه به نحوى محتواى بنيادين انقلاب اسلامى و چارچوب عملى سيستم سياسى - جمهورى اسلامى نيز به شمار مى‏رود: 1- حاكميت قوانين الهى; 2- حاكميت مردم بر سرنوشت‏خويش و نقش بنيادين آنان در تمام امور كشور(از رهبرى تا دهدارى); 3- رهبرى فقيه عادل و عالم; 4- اصل خدمت نه رياست و سلطه; 5- ابتناء و اتكاى نظام سياسى اسلامى به راى مردم; 6- لغو هرگونه امتياز، انحصار و اشراف; 7- نفى هرگونه استبداد، زور و ديكتاتورى; 8- آزادى به عالى‏ترين و طبيعى‏ترين شكل; 9- منع هر گونه شخصيت محورى و بت‏سازى; 10- رعايت‏حقوق همه مردم; 11- نظارت مردم در تمام مراحل سياسى و حضور واقعى مردم در تمام صحنه‏ها; 12- تاكيد بر اصل انتخاب و ميزان بودن راى مردم; 13- عدالت اجتماعى; 14- نفى و مقابله هرگونه سلطه‏طلبى و سلطه‏پذيرى در بعد خارجى و داخلى; 15- مبارزه با ظلم و ستم و استكبار; 16- تاكيد برشناختن و شناساندن اسلام ناب محمدى (ص) و رد هرگونه تحجر، مقدس مآبى و نفى اسلام آمريكايى; 17- وحدت ميان همه نسلها و قشرها و فرق; خصوصا دو مركز مهم دانشگاه و حوزه. بدين لحاظ، فراموش نكردن و زير پانگذاشتن انديشه‏هاى مترقى، نجات بخش و معزانه امام خمينى(س) يكى از شرايط مهم حفظ نظام سياسى مستقر و پاسبانى از محتواى واقعى و حقيقى آن است. بازخوانى و قرائت همراه با تانى انديشه‏هاى سياسى امام، كه در طول اقامتشان در فرانسه مطرح شده است، از اولويت‏بيشترى برخوردار است. به دلايل مختلف، تبيين نظريات ايشان در اين دوره، مهم است; اول اينكه، اصلى‏ترين آراى سياسى و غايت اصلى فلسفه سياسى‏اش در اين دوره مطرح و در دوره‏هاى بعد تكميل شده است. دوم آنكه، اين دوره از انديشه‏هاى امام دو خصوصيت منحصر به فرد دارد; يكى، ارائه دلايل سياسى براى نفى رژيم سلطنتى و ديكتاتورى; دوم، بيان آراء و نظريات سياسى براى استقرار نظام سياسى اسلامى و ترسيم سلوك و غايت آن. سوم اينكه، انديشه‏هاى امام را قبل از استقرار حكومت جديد و كسب قدرت سياسى مى‏نماياند و لذا به خوبى نشان مى‏دهد كه امام به عنوان رهبر مردم ايران، چه اهداف و غاياتى براى استقرار يك نظام سياسى جديد و انحلال رژيم استبدادى شاه دارد. چهارم اينكه، امام در اين دوره چهار ماهه (14 مهر57 تا 11 بهمن‏57) (3) برخلاف دوره‏هاى قبل و بعد از آن، مورد پرسش خبرنگاران مختلف جهان واقع شدند و به مهمترين سؤالات سياسى و حساس‏ترين مفاهيم سياسى پاسخ دادند. (113 مصاحبه مطبوعاتى، به جز پيامهاى مكتوب و سخنرانيها) (4) نگارنده اين مقاله، عزم آن دارد تا خلاصه و فشرده انديشه‏هاى امام دراين دوره پرالتهاب و بحرانى را مورد بررسى قراردهد. براى رعايت دقت و تامل لازم و تدوين صحيح و عملى، تمام آراء و نظريات امام اعم از مصاحبه‏ها، اعلاميه‏ها، پيامها، سخنرانيها و نيز اغلب حوادث و تحليلهاى اين ايام را مطالعه و فيش‏بردارى نموده و در نهايت آن را در 10 فصل تدوين كرده است و اينك خلاصه آن را به صورت زير ارائه مى‏نمايد. (5) مهمترين مفاهيم و مسائلى كه امام در پاريس مطرح نمودند، شامل موارد زير است: (6) 1- نقد و نفى نظام سلطنتى; 2- قرائت و تفسير امام از اسلام به عنوان دين دنيا و آخرت;3- ابعاد نهضت اسلامى ايران; 4- غايات و خواسته‏هاى انقلاب اسلامى; 5- ماهيت و خصوصيات حكومت اسلامى;6- حق حاكميت مردم;7- آزادى; 8- نقش امام و روحانيون در حكومت اسلامى. در اينجا به موارد مذكور مى‏پردازيم. اول - نقد و نفى نظام سلطنتى هر چند امام، برچيده شدن «نظام شاهنشاهى‏» و «سلطنتى‏» را در دوران حضور خود در نجف و قبل از آن در ايران، مطرح نموده و بر آن تاكيد مى‏كردند; ولى در اين ايام بيشتر و قاطعتر بر آن پاى مى‏فشارند. اگر در سال‏49 صلاح مى‏ديدند تا جمله نفى سلطنت را از پيام خود به حجاج بيت الله‏الحرام حذف بكنند، (7) اينك در اوج مبارزه، بر نظريه سياسى‏اش به عنوان آئين مبارزه تاكيد مى‏كنند. نه تنها بر نفى رژيم سلطنتى تاكيد مى‏كنند; بلكه به نقد ديدگاهى مى‏پردازند كه به انحاى مختلف فقهى يا سياسى معتقد به حفظ سلطنت و رعايت قانون اساسى و اجراى مشروطيت هستند: «موافقت‏با نظام شاهنشاهى چه به صراحت و چه به وسيله طرحى كه لازمه‏اش بقاى آن است، خيانت‏به اسلام و قرآن كريم و مسلمين و ايران است و هر كس با هر اسم با آن موافقت نشان دهد مطرود و اجتناب از آن لازم است.» (8) لذا در پاسخ به نامه آيت الله مرعشى با صراحت مى‏نويسند: «ما همه موظف هستيم كه از پا ننشينيم تا سقوط سلسله بى حيثيت پهلوى.» (9) استدلال امام اين است كه سلطنت، مساوى «استبداد و قلدرى‏» است و لذا حكومتى عادلانه نيست: «اصل سلطنت هم از اول يك چيز سهل بود. از اول معنا نداشته است... سلطنت مساوى با استبداد و قلدرى و ديكتاتورى است.» (10) از نظر امام، رژيم سلطنت، هم در اساس با فلسفه سياسى اسلام در تضاد است وهم از حيث عملكرد و رفتارها مخالف آئين انسانيت و سياست است. لذا مى‏گويند: «اگر كسى در اين مطلب (11) موافقت‏با ما نكند، اين سوء نيت دارد. يا آدم نفهمى است، جاهلى است... كدام ملت مى‏تواند اين مطلب را قبول بكند ؟ خير،ايشان (12) بايد بروند، اين سلسله بايد منقرض بشود.» (13) امام در پاسخ به سؤال روزنامه الهدف لبنان و راديوى اتريش مبنى بر اينكه رژيم شاه تصميم دارد قانون اساسى را با شريعت اسلام متناسب و تعديل كند، بنيادى‏ترين نظريه‏اش را در مورد اصل سلطنت مطرح مى‏سازد: «اينها دروغ است. اگر راست مى‏گويند; اول چيزى كه در قانون اساسى مخالف با اسلام است، سلطنت‏شاه و اصل رژيم سلطنتى است.» (14) پس در نگاه امام، رژيم اصلاح و متناسب با شريعت نخواهد شد، مگر آنكه سلطنت و پادشاهى از سيستم سياسى حذف گردد. يكى ديگر از دلايل اصلى مخالفت امام با اصل سلطنت و نظام سلطانى و شاهى، اين است كه اين نوع نظام سياسى به «آراى ملت‏» اتكا ندارد: «من مخالف اصل سلطنت و رژيم شاهنشاهى ايران هستم به دليل اينكه اساسا سلطنت نوع حكومتى است كه متكى به آراى ملت نيست.» (15) در فلسفه سياسى امام، حكومتى كه راى مردم و حق انتخاب آنان را ناديده بگيرد، حكومت نامشروع است و حكومت محمدرضا پهلوى چنين حكومتى بود. امام خواستار حكومتى بود كه در سايه آن، مؤلفه‏هاى اصلى و اساسى فلسفه سياسى‏اش تجلى يابد: «خاندان پهلوى... كه با ديكتاتورى بر ايران حكومت مى‏كنند... هرگونه فرياد آزادى خواهى و اعتراض به ديكتاتورى را با سرنيزه خاموش كرده‏اند... آزادى به تمام معنا از مردم سلب شده است. هيچ گاه مردم حق انتخاب نداشته‏اند... گويندگان و نويسندگان يا كشته شده‏اند و يا زندانى هستند و يا ممنوع از گفتن و نوشتن. مطبوعات را از نوشتن حقايق محروم كرده‏اند و در يك كلمه تمامى مبانى بنيادى و دموكراسى را نابود كرده‏اند... ما كه خواستار حكومت اسلامى هستيم، در سايه آن، به همه اين جنايتها و خيانتها پايان داده مى‏شود.» (16) با اين تلقى، امام با قاطعيت مى‏گويند: «رژيم سلطنتى... خلاف حقوق بشر است... رژيم سلطنتى فاسد است همه‏اش‏». (17) از نظر امام، سلطنت پديده‏اى «مزخرف‏» است; چرا كه در آن «يك آدم، سلطان بر يك مردم‏» است كه هيچ اختيارى ندارند; (18) به همين جهت «ملت ايران‏» با آن مخالف است; «زيرا رژيمى است تحميلى كه هرگز متكى به آراى ملت نبوده...و خود را موظف به تامين هدفها و خواسته‏هاى مردم نمى‏داند» (19) و در نگاه امام، چنين حكومتى اولا; طاغوتى است و ثانيا; اطاعت از آن، حرام است. (20) انديشه جايگزين امام اين است كه «بايد اختيار دست مردم باشد.»; (21) لذا «هر اجتماعى، حق اولى‏اش اين است كه خودش انتخاب بكند يك چيزى را كه راجع به مقدرات مملكت‏خودش است.» (22) امام معتقد است‏با روى كار آمدن رضاخان رژيم پهلوى «سه اصل اسلامى در امر حكومت‏» را پايمال نمود: «اول; لزوم عدالت در حاكم اسلامى و دوم; اصل آزادى مسلمين در راى به حاكم و تعيين سرنوشت‏خود و سوم; اصل استقلال كشور اسلامى از دخالت اجانب و تسلط آنها به مقدرات مسلمين.» (23) نكته اساسى اين است كه امام، انديشه سياسى‏اش را در فضايى مصلحتى مطرح نمى‏كردند تا از آن بهره‏بردارى سياسى بكنند. يكى از خصوصيات مهم امام، اين بود كه هرگز در چنگ رويدادها نبودند; بلكه رويدادها در مهار او بود. از اين رو، وقتى به قدرت هم مى‏رسند(يعنى مردم مى‏خواهند تا ايشان محور نظام باشند)، باز هم با همان شدت و علاقه مى‏گويند: «هرگز اجازه ندهيد كه عده‏اى معدود چون گذشته تلخ استبداد بر شما حكومت كنند، اصل دموكراسى اسلامى [را]فراموش نكنيد.»; (24) چرا كه از مؤلفه‏هاى بنيادين فلسفه سياسى امام اين است كه حكومت‏با زور و سرنيزه ممكن نيست; «فتح قلوب‏» مهم است. (25) دوم - قرائت و تفسير امام از اسلام: از اسلام ( قرآن و سنت) قرائت ها و تفاسير گوناگونى شده و مى‏شود. قرائت امام از اسلام، قرائتى ويژه و مبتنى بر دو متغير زمان و مكان است; به طورى كه در ميان علما و دانشمندان و فقها، همانند كمى دارد و اغلب نيز بى مانند است. در دوره مبارزه براى استقرار يك نظام اسلامى، تفسير امام از اسلام، دو ويژگى منحصر به فرد دارد: يكى مقابله جدى با تحجر و كژانديشى و عقل ستيزى; دوم، تبيين دين اسلام به عنوان مكتبى جامع و داراى مبانى حكومتى و سياسى است كه محصول مهم هر دو ويژگى، يك چيز باارزش و به شدت مورد نياز جوامع مسلمين بود; يعنى تلفيق دين و سياست، و اين، كار كوچكى نبود. (26) در عصرى كه تبليغ اين بود كه « هدف اساس مذهب، جلوگيرى از كشتار اغنيا به دست تهيدستان و فقراست‏» و «مردم جهان سوم براى مبارزه با امپرياليسم غرب، بايد دين خود را كنار بگذارند.» (27) و دين را «افيون اجتماع‏» تاويل كردند و نيز در دوره‏اى كه غربيها به دلايل عملكرد خشن و غيرعقلانى اصحاب كليسا، تن به ليبراليسم و سكولارسيم داده بودند و در درون حوزه‏هاى علميه و جامعه مسلمين، كسى براى احيا و استقرار حكومت اسلامى پيشقدم نمى‏شد و ترجيح مى‏داد تا اين درآموزه‏هاى فردى خلاصه شود; امام، يك تنه به ميدان نظر و عمل آمدند و فهم و آموزه‏هاى مترقى و عزيزانه خود را از دين اسلام، ارائه كردند. آموزه‏هايى كه بى آن، امكان تئورى پردازى سياسى وجود نداشت. درك و فهم امام از دين، در عميق‏ترين توصيف اين است كه اولا; «عزيزانه‏» (28) است و ثانيا; ذلت‏ستيز» است. به اوج سخن امام در رابطه با اسلام و نجات آن از دامن ذلتها و خواريها و انحطاطات توجه كنيد: «اين معنا را كه كسى بگويد اسلام به زندگى چه كار دارد، اين جنگ با اسلام است. اين نشناختن اسلام است. اسلام به سياست چه كار دارد؟! اين جنگ با اسلام است.» (29) در حقيقت، امام با اين بيان، جنگ دوگانه‏اى را آغاز كرده و آن را تا استقرار نظام اسلامى و حتى تا پايان عمرش (14 خرداد 68) ادامه دادند: يكى; جنگ با حكومت طاغوتى و غيرالهى و غيرمردمى. دوم; جنگ با كسانى كه به قول امام با ادعاى دين به سياست كارى ندارد، جنگ با اسلام را شروع كرده بودند. امام اعتقاد داشتند كه «اسلام تز دارد، برنامه دارد... براى حكومت اسلامى دستور دارد، براى تشكيلاتش دستور دارد... براى تحرك جامعه دستور دارد.» (30) امام با صراحت مى‏گويند: «اين غفلت كردن از اسلام بود كه اسلام را به يك ورق شناخته بودند... اين دو طائفه (31) اسلام را به تمام معنا نشناختند كه اسلام چى است. اسلام، نه دعوتش به خصوص معنويات است و نه دعوتش، به خصوص ماديات است; هر دو را دارد. يعنى اسلام و قرآن كريم آمده است كه انسان را به همه ابعادى كه انسان دارد، بسازند او را، تربيت كنند او را.» (32) به همين دليل نويد; مى‏دهد: «آن رژيمى كه ما مى‏خواهيم يعنى: «اسلام، اسلامى است كه در آن «دموكراسى مندرج است و مردم آزادند» (34) و لذا «والله اسلام، تمامش سياست است‏»، از شعارهاى محورى امام مى‏شود: «والله اسلام، تمامش سياست است، اسلام را بد معرفى كرده‏اند، سياست مدن از اسلام سرچشمه مى‏گيرد. من از آن آخوندها نيستم كه در اينجا بنشينم و تسبيح دست‏بگيرم، من پاپ نيستم كه فقط روزهاى يكشنبه مراسمى انجام دهم و بقيه اوقات براى خودم سلطانى باشم و به امور ديگر، كارى نداشته باشم.... (35) دعا و زيارت يك باب از ابواب اسلام است; لكن سياست دارد اسلام، اداره مملكتى دارد اسلام... (36) مسجد مركز سياست اسلام بوده است... (37) اسلام دين سياست است قبل از اين كه اين معنويات باشد.» (38) يكى ديگر از مبانى اسلامى امام، اين است كه خاستگاه اسلام را «ضعفا» و پابرهنه‏ها و محرومين مى‏داند كه هم بر تمام اغنيا برترى دارند و هم به لحاظ كيفى بر آنها امتياز: «اسلام از توى ضعفا پيدا شده است. از اغنيا كه پيدا نشده است. از اين گداهاى مدينه و مكه اسلام پيدا شده. از اين بيچاره‏ها و ضعيفها اسلام، پيدا شده است.» (39) جنگ فقر و غنا يكى از اصول سياسى امام است كه در اواخر عمرشان مطرح ساختند. امام همواره تاكيد داشتند كه حكومت‏براى محرومان است و لذا همواره از مسؤولان نظام مى‏خواستند كه پيوند خود را با ملت و ضعفا و محرومان قوى‏تر كنند; چرا كه در نگاه ايشان هر گاه: «قوه علما از قوه ملت جدا شد، ديگر نمى‏توانند يك كارى انجام بدهند.» (40) بدين لحاظ، اسلام امام، اسلام «آزادى و استقلال است.» (41) اسلام او «دينى است كه همه كس به حقوق خودش مى‏رسد و مراعات همه حقوق را مى‏كند. »; (42) لذا به صراحت اعلان مى‏كند: «با اسلام مى‏توانيد آزاد باشيد. قرآن شما را آزاد قرار داده است.» (43) قرائت دينى امام، اثرات فراوانى داشت و باعث تحول عميق در جهان اسلام و حوزه‏هاى علوم دينى شد; به طورى كه هم بنياد يك رژيم غيرالهى و غيرمردمى را ويران ساخت و هم بنيان يك نظام سياسى جديد را استوار نمود. و اين، كم تحولى نبود. يعنى انديشه سياسى‏اى كه، براى اولين بار در حوزه اسلامى تبديل به آئين مبارزه و استقرار نظام حكومتى شد و دوام و بقاى آن نيز منوط به حفظ هم نظام و هم آراى امام گرديد. سوم - ابعاد نهضت اسلامى ايران: امام بر آن بودند كه اولا; اين انقلاب مردمى است و به «همه ملت‏» مربوط است و ثانيا; «دست غيب الهى‏» آن را به پيروزى رسانيد. مطابق اين ديدگاه، امام هيچ گاه مصادره به مطلوب نمى‏كردند و انقلاب را به يك گروه خاص حتى روحانيان اختصاص نمى‏دادند و آن را نه در وجه مبارزه تا پيروزى و نه در وجه حكومت و مسؤوليت، در انحصار هيچ صنف و گروه و قشرى در نمى‏آوردند; زيرا امام از اعماق درونش بر اين باور بود كه: «همه ابعاد اين قيام، همه قشرها را گرفته است. اختصاص به يك دسته‏اى... ندارد... اين يك دست غيب الهى است [كه] مردم را با هم مجتمع [كرده است].» (44) امام «همه اقشار» را مبدع اين قيام مى‏دانستند و لذا، مى‏گفتند; هر كس مدعى شود اين انقلاب مال من است، «غلط‏» مى‏گويد: «اين نهضت... از متن ملت جوشيده و بيرون آمده، نمى‏تواند كسى بگويد كه مال من است. هيچ كس حق ندارد، غلط است كه بگويد كه مال اين است. مال اين. هيچ دستى نمى‏تواند اين جور يك ملتى را تغيير دهد. خداست كه اين كار - كرده... هيچ نمى‏شود گفت روحانيون اين كار را كرده‏اند، نمى‏شود گفت مردم بازار اين كار[راانجام داده‏اند]خير، ست‏خداست و از متن ملت جوشيده است.» (45) احتجاج امام اين است كه مى‏گفتند: «الآن از علماى ما چقدر حبس‏اند. از علما، از روشنفكرها، از دكترها، مهندسين، از محصلين، از بازاريها، همه طبقات الآن در حبس‏اند.»; يعنى اينكه اين واقعيت، نشان مى‏دهد كه همه گروهها و طبقات در اين انقلاب سهيم بودند و هستند. و لذا اين تلقى امام با انديشه كسانى كه مى‏خواهند ثابت كنند انقلاب را يك قشر، يك گروه يا يك نسل انجام داده است، در تضاد و تباين است. چهارم - غايات و خواسته‏هاى انقلاب اسلامى: امام دو روز پس از ورود به پاريس، خواسته‏هاى مقدماتى ملت را در پيامش به طلاب، دانشجويان و دانش‏آموزان سراسر كشور اين گونه بر مى‏شمارد: «رسيدن به سعادت‏»، «آزادى‏»، «استقلال‏»، «حكومت عدل اسلامى‏»، «عدالت‏حقيقى‏» و «برخوردارى از نعمت‏هاى الهى‏». (46) در پيامى ديگر، امام اين گونه تاكيد مى‏كنند: «در اين نهضت مقدس، تشكيل حكومت اسلامى سرلوحه اهداف آن است و ضمانت از آزادى و استقلال از ثمرات آن.» (47) در حقيقت، امام بر شعار عمومى و اساسى مردم صحه گذاشتند كه فرياد بر مى‏آوردند: استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى. زمانى كه رژيم در سراشيبى سقوط قرار مى‏گيرد و دولت نظامى ازهارى قدرت را در دست مى‏گيرد، امام در پيامى به ملت ايران غايت اصلى انقلاب مردم را بيان نموده و بار ديگر، مؤلفه اصلى فلسفه سياسى خود و انقلاب ايران را مشخص و آشكار مى‏نمايند: «هدف همان است كه در سخنرانيها و اعلاميه‏هاى خود ذكر نموده‏ام: الف - سرنگونى سلطنت پهلوى و رژيم منحوس شاهنشاهى. ب - به پاداشتن حكومت جمهورى اسلامى مبتنى بر ضوابط اسلام، متكى بر آراى ملت.» (48) همچنين در نگاه امام، «رهايى مردم از قيد و بند استعمار و استبداد» (49) نيز جزء اهداف مبارزه بوده است. «همه با هم حق خواستيد، حق خودتان را خواستيد، آزادى خواستيد، استقلال خواستيد، جمهورى اسلامى خواستيد، به حمدالله آزادى براى شما حاصل است. الآن ازهيچ كس نمى‏ترسيد; ولى بايد از خودمان بترسيم، بايد از خدا بترسيم.» (50) پنجم - ماهيت و خصوصيات حكومت اسلامى: همان طور كه گذشت، فلسفه حكومت در اسلام از نظر امام «خدمتگزارى‏» است نه رياست و سلطه و استيلا. امام بارها و بارها بر اين اصل تاكيد نمودند. آن هنگام كه عازم پاريس بودند نيز بر اين نكته اشاره كردند كه: «فعلا عازم پاريس شدم تا با تمام مشكلات به وظيفه دينى خود كه خدمت‏به كشور اسلامى است و مردم محروم وطنى است، موفق گردم.» (51) زيرا از نظر امام، همه ما خدمتگزار اين مردم و وطن خودمان هستيم. (52) ماهيت‏حكومت اسلامى از نظر امام، «نفى زور و سرنيزه‏» و مبارزه با آن است: «با سر نيزه نمى‏شود يك ملتى را... خاموش كنند و بگويند كه شما بايد در حال اختناق تا آخر باشيد. اين موقتى مى‏شود; اما دائمى نمى‏شود.»; (53) لذا از نظر امام، حكومت اسلامى نمى‏تواند با زور و سرنيزه توام باشد. با اين نگرش، امام پس از پيروزى انقلاب بلافاصله به مردم اعلام مى‏كند: «هرگز اجازه ندهيد كه عده‏اى معدود چون گذشته تلخ استبداد بر شما حكومت كنند.» (54) و بلافاصله تاكيد مى‏كنند كه: «اصل دموكراسى را فراموش نكنيد.» (55) حكومت مطلوب امام، حكومتى است كه مردم در آن حق و توان بركنارى بالاترين مقام حكومت; يعنى رهبر را دارند. در نگاه امام هر گاه حاكم، شرايط لازم اسلامى را براى رهبرى نداشت، «معزول مى‏شود» و «ملت هم بايد او را كنار بگذارند.» (56) به قول امام، مثل دوره سلطنت و شاه نيست كه همه مردم از او بترسند و او نيز خوف اين را نداشته باشد كه عزلش مى‏كنند; چون عزلى در كار نيست و او هر چه دلش خواست انجام مى‏دهد; (57) بلكه مردم در اين نوع حكومت‏بازيگر واقعى‏اند هم حاكم و تمام مسؤولان را برمى‏گزينند و هم مى‏توانند در موقع لازم آنان را عزل نمايند: «آنكه ما مى‏خواهيم، يك حكومت عادلى و يك رژيم عادلى و يك هيات حاكمه عادلى كه مورد اطمينان جامعه باشد و براى جامعه خدمت كند.» (58) و «در حكومت اسلامى... عدالت است‏»; (59) «مثل حكومت‏شاه نيست تا وقتى يك چيزى مردم عليه حكومت گفتند، عده‏اى را بكشند.»; (60) «ما رژيمى مى‏خواهيم كه رژيم عدالت‏باشد.» (61) امام در تعريف و توصيف جمهورى اسلامى و حكومت دينى مى‏گويند: «رژيم اسلامى با استبداد جمع نمى‏شود. آن رژيمهاى جمهورى هم كه استبدادى هستند در اسم جمهورى هستند، در محتوا سلطنتى هستند.» (62) يكى از وجوه تميز حكومت اسلامى در انديشه امام، «عدم استبداد» است. اصولا استبداد خصلتى است كه هر گاه بروز كند، اسلامى بودن حكومت‏حتى حكومت مبتنى بر قواعد الهى را با حضور عالمان دين، از ميان مى‏برد. امام در مورد ماهيت‏حكومت آينده مى‏گويند: «با قيام انقلابى ملت، شاه خواهد رفت و حكومت و دموكراسى و جمهورى اسلامى برقرار مى‏شود. و در اين جمهورى، يك مجلس ملى مركب از منتخبين واقعى مردم، امور مملكت را اداره خواهند كرد. حقوق مردم خصوصا اقليتهاى مذهبى محترم بوده و رعايت‏خواهد شد... نه به كسى ظلم مى‏كنيم و نه زير بار ظلم مى‏رويم.» (63) همچنين امام در وصف جمهورى اسلامى مى‏گويند: «در جمهورى اسلامى، زمامداران مردم نمى‏توانند با سوء استفاده از مقام، ثروت اندوزى كنند و يا در زندگى روزانه، امتيازى براى خود قايل شوند. بايد ضوابط اسلامى را در جامعه و در همه سطوح به دقت رعايت كنند... دقيقا بايد به آراى عمومى در همه جا احترام بگذارند... مطبوعات در نشر همه حقايق و واقعيات آزادند. هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتى كه مصالح مردم را به خطر نيندازند آزادند.» (64) امام به نقش مردم در حكومت اسلامى اشاره مى‏كنند و از آن، به عنوان يكى از اساسى‏ترين مؤلفه جمهورى اسلامى ياد مى‏كنند: «ماخواهان استقرار يك جمهورى اسلامى هستيم و آن حكومتى است متكى به آراى عمومى. شكل نهايى حكومت‏با توجه به شرايط و مقتضيان كنونى جامعه ما توسط خود مردم تعيين خواهد شد.» (65) امام گامى فراتر از غرب مى‏نهند و مى‏گويند: «آن دموكراسى كه ما مى‏خواهيم به وجود آوريم، در غرب وجود ندارد.»; (66) زيرا در نظر امام: «دموكراسى اسلام، كاملتر از دموكراسى غرب است.» (67) از نظر امام، «جامعه آينده ايران‏» «جامعه آزادى‏» خواهد بود كه «همه نهادهاى فشار و اختناق‏» را از ميان خواهد برد. «انسان كه امروز در نظام پليسى از فعاليتهاى فكرى و آزادى در كار مردم شده است، تمامى اسباب ترقى واقعى و ابتكار را به دست‏خواهد آورد. جامعه فردا جامعه‏اى ارزياب و منتقد خواهد بود كه در آن تمامى مردم در رهبرى امور خويش شركت‏خواهند جست.» (68) اوج نقش مردم در فلسفه امام، اين نكته است كه در اواخر عمرشان در جواب نامه آية الله مشكينى نوشتند: «اگر مردم به خبرگان راى دادند تا مجتهد عادلى را براى رهبرى حكومتشان تعيين كنند، وقتى آنهاهم فردى را تعيين كردند تا رهبرى را به عهده بگيرد، قهرااو مورد قبول مردم است. در اين صورت او ولى منتخب مردم مى‏شود و حكمش نافذ است.» (69) زيرا در فلسفه سياسى امام امت(س)، «حكومت اسلامى، حكومتى است كه اولا صددرصد متكى به آراى ملت است، به شيوه‏اى كه هر فرد ايرانى احساس كند با راى خود، سرنوشت‏خود و كشور خود را مى‏سازد.»; (70) «حكومتى كه كوچكترين فرد ايرانى بتواند آزادانه و بدون وجود كمترين خطر از بالاترين مقام حكومتى انتقاد كند و از او در مورد اعمالش توضيح بخواهد.» (71) و لذا از نظر امام، «كسانى بايد ايران را رهبرى كنند كه كاردان و امين و صددرصد مورد اعتماد ملت و متكى به آراى آنها باشند و شايستگى آنها را ملت‏بر حسب ضوابط اسلامى احراز كرده باشد.» (72) رضايت و پذيرش و اعتماد مردم يكى از اصول اساسى فلسفه سياسى امام است. «ميزان راى ملت است‏»، يكى از غرورانگيزترين و كاربردى‏ترين آراى سياسى و حكومتى امام است. راى مردم نه تنها از مبانى سياسى امام براى نهادينه كردن و مشروعيت‏بخشيدن مؤسسات مدنى است; بلكه نافذ در بسيارى از امور ديگر هم هست: «هر فردى از افراد ملت‏حق دارد كه مستقيما در برابر سايرين، زمامدار مسلمين را استيضاح كند و به او انتقاد كند و او بايد جواب قانع كننده دهد و در غير اين صورت، اگر به خلاف وظايف اسلامى خود عمل كرده باشد، خود به خود از مقام زمامدارى معزول است.»; (73) چراكه از نظر امام، « حكومت‏بايد مسؤول باشد پيش ملت.» (74) به همين دليل، امام به رخ جهانيان مى‏كشد كه وقتى پيروز شدند، «ان‏شاءا... همه خواهند ديد كه انتخاب آزاد و مجلس سالم‏» و «حكومت اسلامى و دموكراسى حقيقى‏» يعنى چه ؟» ششم - حق حاكميت مردم: در فلسفه سياسى امام، حق حاكميت مردم، حق آزادى بيان به كرات ديده مى‏شود. امام پنج روز پس از ورود به پاريس تاكيد كردند: «هر ملتى حق دارد خودش تعيين كند سرنوشت‏خود را. اين از حقوق بشر است كه در اعلاميه حقوق بشر هم هست.» (75) و نيز تصريح نمودند: «حق اوليه بشر است كه [بگويد] من مى‏خواهم آزاد باشم، من مى‏خواهم حرفم آزاد باشد.» (76) بنيادى‏ترين انديشه سياسى امام در اين جمله است كه مى‏فرمايند: «ما فريادمان اين است كه بايد اين ملت هر چه دارد مال خودش باشد و خودش اداره خودش بكند.» (77) امام اين حق را، حق مسلم مى‏داند كه هيچ كس نمى‏تواند آن را انكار كند. (78) به همين دليل امام صريحا مى‏گويند: «بايد اين رژيم جاى خود را به رژيمى بسپارد كه مبعوث ملت مسلمان باشد.» (79) و امام خود از اولين كسانى هستند كه به آراى خود پايبندى نشان دادند: «من به واسطه اينكه ملت مرا قبول دارند، دولت تعيين مى‏كنم.» (80) و نيز فرمودند: «مردم چون خواست‏خود را در من مى‏ديدند، به من روى آوردند.» (81) از نظر امام: «هيچ گروه و شخصى نمى‏تواند با خواست ملت ايران مخالفت كند، چون «تمام ايران گفته كه ما شاه را نمى‏خواهيم.»; (82) لذا از نگاه امام، نظر و راى مردم ملاك و معيار عمل است. امام راى ملت را هم در نفى رژيم شاه نافذ و معتبر مى‏دانستند و هم در تعيين حكومت جايگزين و هم در دوره استقرار و استمرار حكومت. براى هر كدام نمونه بين وجود دارد: اول; «ملت او را نمى‏خواهد، او بايد برود» (83) ( اشاره به شاه)، دوم; «چون ملت، ملت مسلم است و ما را هم خدمتگزار خود مى داند، از اين جهت‏حدس مى‏زنم به پيشنهاد ما راى مى‏دهد.»; (84) زيرا «حكومت‏بايد مبعوث ملت مسلمان باشد.» (85) سوم; اگر مردم به خبرگان راى دادند و آنان رهبرى را برگزيدند قهرا او مورد قبول مردم است و «در اين صورت او ولى منتخب‏مردم مى‏شود و حكمش نافذ است.» (86) امام به صراحت مى‏فرمايند: «بايد اختيار دست مردم باشد. اين يك مساله عقلى (است ) هر عاقلى اين مطلب را قبول دارد كه مقدرات هر كس بايد دست‏خودش باشد.» (87) و لذا خالصانه نويد مى‏دهند كه: «ان شاءالله اگر حكومت اسلامى به پا شود، همه امور بر طبق دلخواه ملت ان‏شاءالله حاصل مى‏شود.» (88) و بلافاصله اثرات و خاصيت‏حاكميت مردم بر سرنوشت‏خود را گوشزد مى‏نمايند: «اگر دولتها، دولتهاى ناشى از اراده ملت‏باشد، اينها نمى‏گذارند كه شما اين طور در ايران تصرف كنيد و اين طور هرج و مرج به بار بياوريد.» (89) با اين منطق، امام مى‏گفت: «شاه برود تا مردم سرنوشت‏خويش را به دست‏بگيرد.»; (90) زيرا «ما به نيروى ملت اتكا داريم‏» (91) و به همين جهت «شاه محكوم است‏به حسب حكم ملت.» (92) و لذا در انديشه امام: «ملت هميشه بر كارهاى دولتى و حكومتى خود نظارت مى‏كند.» (93) و حكومت اسلامى «متكى به ملت است‏» و «به تعيين و تصويب ملت است‏» و «اختيار به دست‏خود مردم است; (94) چرا كه در انديشه سياسى امام، حكومتها بايد «تابع مردم باشند و براى مردم باشند، نه مردم براى حكومتها.» (95) هفتم - آزادى: آزادى از مفاهيم بغرنج در فلسفه سياسى خصوصا فلسفه سياسى مسلمانان است. تفاسير مختلف باعث‏شده‏است تا آزادى به عنوان «حق طبيعى‏» و «خدادادى‏» تا سر حد كفر و يا حتى «كفر در كفر» كشيده شود. (96) اما امام آزادى را نه تنها مغاير با اسلام معرفى نكردند; بلكه آن را جزء شعارهاى اصلى و بنيادين انقلاب و جمهورى اسلامى قرار داده و اغلب از آن، به عنوان يك ارزش الهى ياد نمودند. امام از فقدان آزادى در رژيم پهلوى انتقاد مى‏كنند و مى‏گويند: «در كجاى اين مملكت ما آزادى هست ؟ آزادى قلم دارند مردم ؟ آزادى بيان دارند مردم ؟ كجا آزادى دارند كه ايشان دم از آزادى مى‏زنند؟» (97) امام از آزادى به عنوان يك «حق اوليه‏» و «شرعى‏» و «قانونى‏» ياد مى‏كنند: «حق اوليه بشر است كه [بگويد]من مى‏خواهم آزاد باشم.» امام اين سخن شاه را كه گفته بود: «مردم به آن حد نرسيده‏اند كه به آنها آزادى بدهم‏»، بشدت مورد نقد و حمله قرار مى‏دهند و تاكيد مى‏كنند كه آزادى را خدا به مردم داده است نه اينكه شاه بخواهد به مردم آزادى بدهد يا ندهد. آزادى يك امر «خدادادى‏» است. (98) آزادى امام از نوع آزادى شاه نيست كه به قول خودش به ملت اعطا كرده است: «ما مى‏خواهيم آزاد باشيم نه مثل آزاديى كه شاه به ما مى‏دهد. اين آزادى كه شاه به ما مى‏دهد، اين براى خودش خوب است. براى عائله خودش خوب است، اين جور آزادى.» (99) آزادى امام از مبانى اسلامى نشات مى‏گيرد و كاملا فطرى و الهى است. امام مى‏گويند: «يكى از بنيادهاى اسلام، آزادى است. انسان واقعى ملت مسلمان فطرتا يك انسان آزاد شده است.» (100) مطابق اين مبانى، امام اعلام مى‏كنند: «سياست ما هميشه بر مبناى آزادى، استقلال و حفظ منافع مردم‏» خواهد بود و با قاطعيت تمام تضمين مى‏كنند كه: «اين اصل را هرگز فداى چيزى نمى‏كنيم.»; (101) چرا كه نظر امام و ملت اين بوده است كه: «يك رژيم بر پايه عدالت و دموكراسى حقيقى كه ضامن آزادى و استقلال مملكت‏باشد; به وجود» بياورند. (102) در انديشه امام «ملت‏به حسب شرع آزاد است‏» (103) و لذا هر كس كه جلوى آزادى را بگيرد و آن را از مردم سلب كند، «مرتجع‏» است. (104) امام در دوران حساس مبارزه، ملت را مطمئن مى‏سازند كه شما مى‏توانيد با اين نهضت، «آزادى براى خودتان تهيه كنيد.» (105) و خود پيشاپيش، آرمان مردم را آزادى واقعى معرفى مى‏كنند:«مى‏خواهيم آزاد باشيم. مى‏خواهيم مطبوعاتمان آزاد باشد. مى‏خواهيم راديو و آلات تبليغمان آزاد باشد.» (106) و نيز مى‏فرمايند: «يك ايران آزاد ما مى‏خواهيم‏»; (107) «يك ايرانى مى‏خواهيم كه... خود ملت اداره كند مملكت را». (108) از نظر امام، هر كسى كه آزادى را از مردم سلب كند، جزء «اراذل و پست‏» است; (109) زيرا «اول چيزى كه براى انسان هست، آزادى در بيان است، آزادى در تعيين سرنوشت‏خودش‏» (110) و «هر بشرى نسبت‏به سرنوشت‏خويش آزاد است.» (111) امام، آزادى را لازمه انسانيت مى‏دانند كه مطابق اصل توحيد بايد با آزادى و حريت، عبوديت را فقط براى ذات اقدس حق تجربه كند. از نظر ايشان، هرگاه به اصل آزادى و حريت انسان خدشه‏اى وارد گردد، عبوديت غيرالهى ممكن و محقق خواهد شد. نظر مهم و بنيادى امام اين است: «مطابق اصل توحيد، انسان تنها در برابر ذات اقدس حق بايد تسليم باشد و از هيچ انسانى نبايد اطاعت كند، مگر اينكه اطاعت او، اطاعت‏خدا باشد. براين اساس، هيچ انسانى هم حق ندارد انسانهايى ديگر را به تسليم در برابر خود مجبور كند و ما از اين اصل اعتقادى، اصل آزادى بشر را مى‏آموزيم كه هيچ فردى حق ندارد انسانى و يا جامعه و ملتى را از آزادى محروم كند.» (112) بر اساس انديشه فوق، انقياد نوعى ذلت و تباهى براى انسان محسوب مى‏شود. امام در مورد آزادى در نظام سياسى اسلام معتقدند: «در يك رژيم اسلامى، آزادى صريح و كامل خواهد بود. تنها آزاديهايى به ملت داده نخواهد شد كه بر خلاف مصلحت مردم باشد.» (113) و «ما مى‏خواهيم مملكتمان را آزاد كنيم، اختناق در مملكت ما نباشد» و «مى‏خواهيم شما آزاد باشيد.»; (114) زيرا از نظر امام، آزادى را قرآن «توصيه كرده است.» (115) و در زمان ائمه و پيامبر نيز آزادى بوده و همه، حرفهايشان را مى‏زدند; لذا تاكيد مى‏كنند ما «حجت داريم‏» و نبايد از آزادى بترسيم. (116) با چنين رويكردى، امام از ملت مى‏خواهند مواظب باشند تا آزادى مخدوش و محدود نشود تا حرف شياطين كه مى‏گفتند، ايران قابليت دموكراسى، عدالت، آزادى را ندارد، تحقق نيابد: «شياطين مى‏خواهند منعكس كنند كه ايران قابل دموكراسى نيست . ايران قابل عدالت نيست، ايران قابل آزادى نيست. بايد اى برادران من نگذاريد كه اين مسائل پيش بيايد و اين گفتارهاى نامربوط گفته بشود.» (117) زيرا: «ما براى حيات زير سلطه غير ارزش قائل نيستيم. ما ارزش حيات را به آزادى و استقلال مى‏دانيم‏» (118) براى اينكه: «من از روزگار سياه و اختناق و اسارت بيمناكم.» (119) لذا: «از ملت تقاضا دارم كه نگذارند... آزادى كه به دست آمده است، مبدل به اختناق بشود. » (120) امام در حساسترين مرحله انقلاب; يعنى برگزارى همه پرسى براى تاييد يا رد جمهورى اسلامى ايران خطاب به ملت مى‏گويند: «شما همه آزاديد به هرچه مى‏خواهيد راى بدهيد. من خود به جمهورى اسلامى راى مى‏دهم‏»; (121) ولى «در هر صورت شما مختاريد كه آرى بگوييد يا نه بگوييد يا هرچه دلتان مى خواهد در ورقه بنويسيد.»; (122) اما امام دو چيز را به‏مردم به صراحت مى‏گويند: يكى اينكه، اگر جمهورى اسلامى راى بياورد، «نويد آزادى و استقلال‏» خواهد داد و دوم اينكه به مردم قول مى‏دهند كه «در حكومت اسلامى، همه و همه آزادند، همه و همه به حقوق خودشان خواهند رسيد.» دليل امام اين است كه «در جمهوريت اسلام، تمام آزاديها» وجود دارد و تاكيد مى‏كنند; اسلام يك پايگاه آزادى و استقلال براى مردم خواهد بود. (123) و «اسلام سرمنشا همه آزاديها» (124) است. امام نه تنها به اين مطالب مى‏پردازند; بلكه سالها قبل، از ايران به عنوان «ميهن بزرگ‏» كه «مهد بزرگان و آزادى خواهان‏» است‏ياد مى‏كنند. (125) هشتم - نقش روحانيون در جمهورى اسلامى: در اين دوره، دو علت‏باعث‏شده بود تا امام نقش خود و روحانيان را در جمهورى اسلامى صرفا هدايت و راهنمايى و ارشاد و نظارت بدانند. يكى اينكه، مخالفان انقلاب دائم تبليغ مى‏كردند كه وقتى حكومت اسلامى تاسيس شود فقط روحانيان «پستها» را اشغال مى‏كنند و نظام ديكتاتورى «آخونديسم‏» پديد خواهند آورد. دوم اينكه، قصد امام اين بود حتى در دوره تاسيس حكومت اسلامى هم، روحانيان و حوزه هاى علميه مستقل باقى بماند تا بهتر و آزادتر بتوانند «نظارت‏» و «هدايت‏» را انجام دهند. امام در مورد نقش خود كرارا گفته‏اند: «من در آينده همين نقشى كه الان دارم خواهم داشت. نقش هدايت و راهنمايى و در صورتى كه مصلحتى در كار باشد، اعلام مى‏كنم و اگر چنانچه خيانتكارى در كار باشد، با او مبارزه مى‏كنم.» (126) و در مورد ساير روحانيون نيز مى‏گويند: «من و ساير روحانيون، در حكومت پستى را اشغال نمى‏كنيم; وظيفه روحانيون ارشاد دولتهاست.»; (127) «من چنين چيزى نگفته ام كه روحانيون متكفل حكومت‏خواهند شد. روحانيون شغلشان چيز ديگر است; نظارت بر قوانين. البته برعهده روحانيون و هم ملت است‏»; (128) اما «من سمت هدايت را دارم‏». (129) امام در عاليترين و رساترين بيان، هدف و نقش خود را در آينده مطرح مى‏سازند و مى‏گويند: «ما به خواست‏خداى تعالى در اولين زمان ممكن و لازم، برنامه هاى خود را اعلام خواهيم نمود; ولى اين بدان معنا نيست كه من زمام امور كشور را به دست‏بگيرم و هر روز نظير دوران ديكتاتورى شاه، اصلى بسازم و على رغم خواست ملت‏به آنها تحميل كنم. به عهده دولت و نمايندگان ملت است كه در اين امور تصميم بگيرند.» (130) اين نگرش و آموزه امام، به اين مؤلفه فلسفه سياسى امام برمى‏گردد كه وى، اتكا به آراى مردم را اصلى‏ترين و محكم‏ترين اصول خود اعلام كرده‏اند; بطورى كه با روشنى تمام و با بيانى خاص مى‏گويند: «ما بناى بر اين نداريم كه يك تحميل بر ملتمان بكنيم. اسلام به ما اجازه نداده است، كه ديكتاتورى بكنيم. ما تابع آراى ملت هستيم. ملت ما هر طور راى داد، ما هم از آنها تبعيت مى‏كنيم. ما حق نداريم، خداى تعالى به ما حق نداده است، پيغمبر اسلام به ما حق نداده است كه به ملتمان چيزى تحميل كنيم.» 131) و در مقام بيان ضوابط حكومت اسلامى مى‏فرمايند: «اولا متكى به آراى ملت‏باشد; بگونه‏اى كه تمامى آراى ملت در انتخاب فرد يا افرادى كه بايد مسؤوليت و زمام امور را به دست‏بگيرند، شريك باشند. در اين حكومت‏به طور قطع بايد زمامداران دائما با نمايندگان ملت در تصميم گيرى‏ها مشورت كنند و اگر نمايندگان موافقت نكنند، نمى‏توانند به تنهايى تصميم بگيرند». (132) يكى از مهمترين ويژگيهاى حكومت امام اين بوده است كه در بدترين شرايط و بحرانى‏ترين وضعيت (تحركات غيرانسانى و تروريستى گروههاى برانداز و نيز جنگ 8ساله عراق با ايران ) تاكيد بر نقش، راى و حضور حقيقى مردم داشتند و هيچ گاه خود را از مردم و قلوب آنان جدا نساختند و ذره‏اى در اغفال مردم تلاش نكردند. گواه ما تطبيق سمبليك استقبال از امام در 12بهمن‏57 و بدرقه او در 15خرداد 68 است كه در هر دو واقعه تاريخى، ميليونها مردم حضور آگاهانه و عاشقانه داشتند. روحش شاد و راهش هموار و انديشه اش مستدام باد. نهم - نتيجه گيرى: در پايان اين مقاله، نتيجه‏اى كه از مباحث‏سياسى امام در چهار ماه قبل از پيروزى گرفته مى شود، ارائه مى‏گردد. لازم به ذكر است هر چند اين نوشته به اختصار و ايجاز، انديشه‏هاى امام در اين دوره حساس و پرحادثه را به تدوين و نظم كشانده; اما تصريح مى شود كه امهات آن را فروگذار نكرده است . لذا نتيجه‏اى كه از آن ارائه مى‏شود، محصول دقيق مباحث‏سياسى امام خواهدبود. 1- امام نه تنها با رژيم سلطنتى به عنوان يك نظام غيرمشروع، طاغوتى و ضد مردمى و غيرقابل قبول و تحمل، مبارزه مى‏كنند; بلكه در طول اين مدت انديشه‏هاى كسانى را كه به نحوى خواستار حفظ سلطنت منهاى حكومت هستند نيز مورد نقد قرار مى‏دهند. 2- امام با نفى و نقد رژيم سلطنتى، بديل محكم و همه پسندى تحت عنوان «جمهورى اسلامى‏» به عنوان نظامى الهى - مردمى ارائه مى‏نمايند. سلوك و ضوابط بنيادين نظام سياسى امام متصف به قوانين اسلام و متكى به آراى مردم، در تمام مراحل و مراكز است. 3- امام در طول اين مدت، به انحاى مختلف و با روشهاى گوناگون سعى مى‏كنند تا تلقى و تفسير دقيقى از اسلام ارائه نمايند. مهمترين انديشه امام در اين وادى، معرفى اسلام به عنوان يك مكتب سياسى و عبادى است كه هم به دنياى انسانها نظر دارد و هم به آخرتشان. اين انديشه امام، كاركردى دوگانه داشت; يكى، مبارزه با كسانى كه هيچ بهره اى از اسلام نداشتند و با حكومت آن مخالف بودند، دوم مبارزه با جريان يا اشخاصى كه دم از اسلام و دين مى‏زدند، ولى ترجيح مى‏دادند كه دين از سياست جدا باشد. 4- نتيجه چهارمى كه از مباحث‏سياسى امام حاصل مى‏شود، اين است كه اين رهبر الهى و مردم گرا، انقلاب و قيام را در انحصار هيچ صنف و گروهى قرار نمى‏دادند. احتجاج ايشان اين بود كه همه ملت‏به پا خاسته و نهضت از متن تمامى ملت جوشيده است. 5 - امام غايات و خواسته‏هاى اساسى و بنيادين اين نهضت را در واقعى ترين شكل و آرمانى‏ترين حالت، در اين مى‏دانستند كه بااين انقلاب و تاسيس نظام جمهورى اسلامى، «سعادت‏»،«عدالت‏»،«آزادى »،«استقلال‏»،«برخوردارى از نعم الهى‏»،«رهايى از تمام قيود استعمارى و استبدادى‏» محقق خواهد شد. و امام اين اهداف را در رعايت الگوى سياسى «جمهورى اسلامى مبتنى بر ضوابط اسلام و متكى بر آراى ملت‏» متصور مى‏دانستند. 6- ماهيت اين نظام سياسى در نگاه امام عبارت بوده است از: خدمتگزارى، دموكراسى، عدالت‏حقيقى، سووليت‏حكومت در برابر ملت، رضايت و پذيرش مردمى. همه اينها از نظر امام در صورتى حفظ مى شود كه قاعده سياسى، ابتناى نظام به قوانين اسلام و اتكاى حكومت‏به آراى مردم در جريان مستمر باشد. 7 - از نظر امام، در حكومت اسلامى حق حاكميت و تعيين سرنوشت از آن مردم است و نهادهاى مدنى و مسووليتهاى سياسى با نظر و راى مردم مشروعيت مى‏گيرد. مطابق آراى امام، همه كس و همه چيز در نظام سياسى اسلام و جمهورى اسلامى ايران، تابع مردم است و هيچ زور و تحميلى نبايد به وجود بيايد. امام بارها مطرح نمودند كه حكومت مبعوث مردم است و حاكمان خدمتگزاران و تابعان مردم‏اند. 8- در نگاه امام، آزادى حق خدادادى و طبيعى بشر است و به عنوان حق اوليه محسوب مى‏شود. امام در اين مباحث مكرر در مكرر اعلام مى‏كنند كه اسلام مركز و پناهگاه آزادى است و آزادى از بنيادهاى دين اسلام است و در حكومت اسلامى آينده، آزادى به نحو كامل و حقيقى وجود خواهد داشت و استدلال مى‏كنند، مطابق اصل توحيد، لازمه عبوديت الهى، آزادى است. بنابراين، هيچ كس حق سلطه بر ديگرى را ندارد. 9 - در اين مباحث، هرچند امام معتقد بودند كار ويژه اصلى روحانيون در حكومت اسلامى، «نظارت‏»، «هدايت‏»، و «اصلاح‏» است; اما به خاطر شرايط بعدى انقلاب مصلحتا و ترجيحا اعلام كردند روحانيون مسووليت پستهاى دولتى را برعهده بگيرند تا نظام سياسى به عنوان اوجب واجبات حفظ شود. 10- امام در اغلب نوشته ها، مصاحبه ها و سخنرانيها تاكيد مى‏كنند; مشى ديكتاتورى، استبداد، ذلت پذيرى، فساد، دخالت‏بيگانگان، ثروت اندوزى، امتيازات، فضاى اختناق و خصلتهاى ضد مردمى، به عنوان ويژگيها و خصوصيات رژيم پهلوى بايد از ميان برداشته شود و فضاى عدالت، رئوفت، استقلال، آزادى، معنويت، اسلام گرايى، استكبار ستيزى و مردم گرايى ايجاد گردد. پی نوشت : 1ء . اشاره به سخن رهبر انقلاب حضرت آيت اله خامنه‏اى. 2. هر كدام از موارد17گانه، به سخنان و آراى صريح و روشن امام مستند است كه براى رعايت اختصار، ذكر نگرديد. 3. امام ساعت 18 روز جمعه 14 مهر1357 وارد پاريس شدند و چهار ماه بعد در ساعت 30/9 صبح روز جمعه 12بهمن‏1357 به ايران بازگشتند. 4. مصاحبه هاى امام در پاريس - نوفل لوشاتو - در كتاب «طليعه انقلاب اسلامى‏» جمع‏آورى شده و نيز در جلدهاى 1و2و3 صحيفه نور آمده است. 5. البته بايد اذعان نمود كه فلسفه سياسى امام كامل و شامل نخواهد بود، مگر اينكه تمام آثارش از سال 41 تا 68 مورد مطالعه و تدوين قرارگيرد. پيشاپيش بايد گفت اين نوشتار بخشى از فلسفه سياسى امام است; هرچند اصول و اساس آن محفوظ است. 6. امام به موارد ديگرى هم پرداختند; ولى از حوزه بحث ما خارج است; از جمله، مبارزه با استكبار و استعمار و قدرتهاى مداخله گر مانند: امريكا، شوروى سابق و انگليس و اسرائيل. 7. امام در بهمن ماه‏1349 براى حجاج پيام صادر نمودند تا در ايام و مراسم حج ميان زائران پخش گردد. امام براى اين كه مشكلى براى پخش كنندگان آن (مهمترين آنان آقاى محتشمى و خانم ايشان بودند) ايجاد نشود، ترجيح دادند تا اين عبارت حذف گردد: «اساسا اسلام با اساس شاهنشاهى مخالف است، هر كس سيره رسول خدا را در وضع حكومت ملاحظه كند، مى‏فهمد اسلام آمده است اين كاخهاى ظلم شاهنشاهى را خراب كند. شاهنشاهى از كثيف ترين و ننگين ترين نمونه‏ارتجاع است.» ر.ك: سيدحميد روحانى، نهضت امام خمينى، جلد دوم، ص‏703 و نيز سند 254( متن دستخط امام ) در ص 994. 8. ر. ك: صحيفه نور، ج 1، ص 590. امام در اينجا نظرات «آيت الله‏» شريعتمدارى و نيز پيشنهاد مرحوم بازرگان و ميناچى را نقد مى كنند. 9. ر. ك: همان، ص 601 و نيز مراجعه كنيد به خاطرات هاشمى رفسنجانى‏دوران مبارزه، زير نظر محسن هاشمى، مركز نشر معارف انقلاب، تهران،1376،ج 1،ص‏133-134. 10. ر. ك: كوثر(مجموعه سخنرانى هاى حضرت امام خمينى )، جلداول، ص‏506. 11. اشاره به تز «شاه سلطنت‏بكند نه حكومت‏» و نيز «سلطنت‏باقى بماند، فقط اين شخص برود» است. 12. اشاره به محمد رضا پهلوى. 13. ر. ك: كوثر، جلد اول، صص 608-609. 14. ر. ك: صحيفه نور، جلد دوم، ص‏483. 15. ر. ك: همان،ص‏506. 16. ر. ك: همان، صص‏549 -550. 17. ر. ك: كوثر، جلد سوم، ص 212. امام اين مطلب را يك روز پس از ورود به تهران در13 بهمن‏1357 مطرح نمودند. 18. ر. ك: كوثر، جلد 2، ص 284. به گفته ساموئل هانتينگتون «در اين عصر مدرن، جايى براى پادشاهى وجود ندارد.» 19. ر. ك: صحيفه نور، جلد3،ص‏553. 20. كوثر، جلد 2، صص 285 -287. 21. صحيفه نور، ج 2، ص 554. 22. ر. ك: كوثر، جلد3، ص 315. سخن امام به مناسبت‏بازگشايى مدارس در 1/12/1357 يعنى ده روز پس از پيروزى انقلاب. 23. ر. ك: صحيفه نور، جلد 1، ص‏99. سخنى از امام در دوم فروردين‏1343. همچنين امام در سخنرانى 11/9/1341 پس از لغو تصويب نامه انجمنهاى ايالتى و ولايتى فرمودند: «اى دولتها !اى بيچاره ها !فتح مم�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 380]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن