واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: در نگاه یک دوست
اين خاندان مصداق روايت «يذكر كم الله رؤيته» بودند. شايد صد سال خانه ايشان هيچ فرقى نكرده بود. آيت الله روحانى خودش را به دنيا آلوده نكرد. من پسر ايشان شهيد سيد على روحانى را در منزل ايشان ديده بودم. پس از شهادت ايشان شنبه ها مقيد بود كه بر سر خاك شهيد برود. روز اول بر ايشان خيلى سخت گذشت.در گفتگو با شیخ جعفر سبحانیآقاى واعظ زاده، طرحى داشت به نام روايات اهل بيت از طرق اهل سنت كه البته خيلى كم از آن را نوشته بود. ايشان سال 39 از زمان حيات آيت الله بروجردى از قم به مشهد رفت و اين طرح را به آقاى روحانى و آقاى احمدى ميانجى سپرد و آن دو نزديك چهل سال بر روى آن كار مى كردند كه جلد اول آن به چاپ رسيده است. كتاب باعظمتى است، ولى مقدمه اين كتاب با عجله نوشته شده است. البته بايد با جديت چاپِ بقيه آن پى گيرى شود. اين كار نشان مى دهد كه محبت اهل بيت منحصر به شيعه نيست. اين كتاب بايد در سطح جهانى منتشر شود، شايد بيست جلد بشود.كتاب ديگر ايشان، بحوث مع أهل السنّة و السلفية است كه حجم كمى دارد ولى از نظر كيفيت بسيار غنى است و اخيرا مطالب زيادى به آن افزوده است. . در زمان مرحوم آقاى بروجردى كسى به نام ابراهيم جهمان مقاله اى عليه شيعه نوشت و ايشان اين مقاله را كلمه به كلمه رد كرد و انصافا عالمانه بحث كرده است.ما با ايشان سفرى به تركيه داشتيم كه ايشان خوش درخشيد. ايشان در آن جا دو سخنرانى داشت؛ آنها مقالات خودشان را چاپ كردند، ولى مقالات ما را كه در ردّ بر آنها نوشته شده بود چاپ نكردند. موضوع بحث شناخت شيعه بود، ايشان به زبان عربى فصيح آرام آرام صحبت مى كرد.من پدر و عموهاى ايشان را درك كردم. آقا ميرزا محمود متولد 5013 ق بود و از شاگردان حاج شيخ عبدالكريم در اراك بود. آن مرحوم با آيت الله كاشانى ارتباط خوبى داشت.والد آقاى حاج سيد مهدى، سيد ابوالحسن متولد 7013 ق بود. در نجف درس خوانده بود و با مرحوم پدر ما در نجف در يك مدرسه بود. البته حاج آقا احمد در تهران بود. آقاى ابن الدين هم از اينها بود.اين خاندان مصداق روايت «يذكر كم الله رؤيته» بودند. شايد صد سال خانه ايشان هيچ فرقى نكرده بود. آيت الله روحانى خودش را به دنيا آلوده نكرد. من پسر ايشان شهيد سيد على روحانى را در منزل ايشان ديده بودم. پس از شهادت ايشان شنبه ها مقيد بود كه بر سر خاك شهيد برود. روز اول بر ايشان خيلى سخت گذشت.در مجله نور علم راجع به خط قبله مقاله اى دارند كه اتفاقا خودِ ايشان در آن سال در حج بود و در تطبيق مسأله حضور داشت. خيلى افراد كتاب مى نوشتند و ايشان مطالعه مى كرد و نكات آن را متذكر مى شد و اين يك خدمت مخفى بود.اين رشد علمى ايشان در حوزه مرهون مطالعه و زحمت شخص خودش بود. خود جوش بود. در حوزه استادى نبود كه ايشان را تربيت كند. زحمات و مطالعات خودش بود كه موجب رشد و شكوفايى ايشان شد.در سال 1329 ش در تهران كتابى به نام نگهبانان سحر و افسون چاپ شد كه اعتراض روحانيت را برانگيخت. اين كتاب ترويج ماركسيسم بود و عليه روحانيت. اين كتاب را ساواك منتشر كرد ولى نوشته ماركسيست ها بود. اين، باعث شد كه ما در حوزه راجع به ماركسيست مطالعه كنيم. مرحوم علامه طباطبايى عده اى را جمع كرد و مدت شش يا هفت ماه به مطالعه عقايد ماركس گذشت كه اينها راجع به اقتصاد و فسلفه و تاريخ چه مى گويند. ولى بعدا جمع مستقلى تشكيل شد كه محور آن آقاى روحانى بود. حاصل آن جلسه، كتاب فيلسوف نماها نوشته آقاى مكارم شيرازى بود. تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]