تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):غِنا از خود نفاق بر جای می گذارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826141856




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ازدواج اجباری دختر 15ساله با پيرمرد 87 ساله!


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ... وقتی 13 ساله بودم در شرایطی که فکر می‌کردم دیگر بزرگ شده‌ام با پسری که در همسایگی‌مان بود، آشنا شدم. او با وعده و وعید... دختر 15ساله یی که پدرش او را در ازای 50 هزار تومان و با وعده دریافت دو دانگ از یک خانه به عقد مردی 87 ساله درآورده بود، پس از چند ماه زندگی به خاطر بدرفتاری‌های شوهرش از او شکایت کرد. این دختر نوجوان که مریلا نام دارد در حالی که برای شکایت از شوهرش نزد ماموران انتظامی‌مشهد مراجعه کرده بود به افسر نگهبان کلانتری گفت؛ من به خاطر پر کردن شکم دو خواهر کوچکم با علی اکبر که 72 سال از من بزرگ تر است، ازدواج کردم. اما او مرا کتک می‌زند و به من خرجی نمی‌دهد. این زن نوجوان ادامه داد؛ من فرزند دوم خانواده هستم و وقتی دو ساله بودم مادرم به خاطر اینکه پدرم به مواد مخدر اعتیاد داشت از او جدا شد. پدرم که درآمدی نداشت و همه فکرش مواد بود سرپرستی مرا به خانواده دیگری واگذار کرد. من هشت سال نزد زن و شوهری جوان زندگی می‌کردم اما چون دلم برای دو خواهرم تنگ شده بود دوباره به خانه پدرم برگشتم. مریلا ادامه داد؛ وقتی 13 ساله بودم در شرایطی که فکر می‌کردم دیگر بزرگ شده‌ام با پسری که در همسایگی‌مان بود، آشنا شدم. او با وعده و وعید مرا فریب داد. فکر می‌کردم وجود علی باعث می‌شود دوران سختی ام به پایان برسد ولی او از من سوءاستفاده کرد و گفت حاضر نیست مرا عقد کند. پدرم که از رابطه ام با علی مطلع شده بود قصد داشت از دست او شکایت کند تا اینکه عاقبت علی راضی شد با من ازدواج کند. زندگی با علی فرق چندانی با زندگی در کنار پدرم نداشت. او هم مثل پدرم معتاد بود و دائم مرا کتک می‌زد. یک سال این وضعیت را تحمل کردم اما سرانجام کاسه صبرم لبریز شد و به ناچار از او جدا شدم. مریلا ادامه داد؛ وضعیت زندگی ما روز به روز بدتر می‌شد و پدرم دار و ندارش را فروخت تا هزینه تامین مواد مصرفی اش کند. از طرفی چون چند ماه کرایه خانه نداده بودیم صاحب خانه مان گفت باید خانه‌اش را خالی کنیم. او یک هفته مهلت داد آنجا را ترک کنیم. در حالی که مهلت مان رو به اتمام بود علی اکبر پیرمرد 87 ساله یی که همسایه مان بود و از وضعیت زندگی مان خبر داشت با پدرم صحبت کرد و گفت به ما کمک می‌کند. آن روز نمی‌دانستم چه بلایی قرار است به سرم بیاید اما چند روز بعد فهمیدم علی اکبر به پدرم 50 هزار تومان پول داده و با وعده اینکه دو دانگ از خانه اش را به نام من می‌کند، از من خواستگاری کرده است. درحالی که پدرم هیچ صحبتی با من نکرده و حتی نظرم را هم نپرسیده بود یک روز به زور مرا به یک دفترخانه برد و به عقد علی اکبر 87 ساله درآورد. شوهر پیرم یک اتاق در گوشه خانه اش به پدر و دو خواهرم داد. ابتدا زندگی مان به خوبی می‌گذشت هرچند من از زندگی با مردی که 72 سال از من بزرگ تر بود عذاب می‌کشیدم ولی به اینکه دو خواهرم راحت زندگی می‌کردند دل خوش بودم اما بعد از مدتی وضعیت تغییر کرد. علی اکبر نه تنها دو دانگ از خانه اش را که قول داده بود به نام من نکرد بلکه به زور مرا به سر کار فرستاد. او ماهانه 35 هزار تومان از حقوقم را به خاطر اینکه به خانواده ام یک اتاق داده به عنوان کرایه خانه از من می‌گرفت و خرجی هم به من نمی‌داد. چند بار با پدرم صحبت کردم اما او بی تفاوت بود. تا اینکه شوهرم گفت باید پدرم و دو خواهرم خانه اش را ترک کنند. پدرم که از شنیدن این حرف ها عصبانی شده بود مرا مجبور کرد به کلانتری بیایم و از علی اکبر شکایت کنم. او من و پدرم را فریب داده و به من نفقه نمی‌دهد و مرتب کتکم می‌زند. در پی اظهارات مریلا پرونده‌یی در این باره تشکیل شد تا درباره گفته‌های او تحقیق شود.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 321]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن