واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: جعفریجوزانی 5 سال تمام روی سریالش كار كرده و باعث شده است بازیگر خوبی مثل پارسا پیروزفر هم 5 سال از سینمای ایران دور بماند. چون تمام وقتش... سريالهای فاخر و مخاطبان هميشگی هنوز همه قسمتهای «در چشم باد» پخش نشده اما گفتنی دربارهاش آنقدر زیاد است كه اگر همه را به پایان سریال محول كنیم. ممكن است برای گفتنش جا كم بیاوریم! روال معمول سریالهای تلویزیونی این است كه اگر كسی بخواهد هنگام پخش آنها اظهارنظر كند، حوالهاش میدهند به زمانی كه تمام قسمتها پخش شده باشد. استدلالشان هم این است كه وقتی هنوز همه قسمتها پخش نشده نمیتوان به جمعبندی كامل رسید. در مواردی این استدلال درست است، اما درباره سریال جدید مسعود جعفریجوزانی باید به شیوه دیگری پیش رفت. «در چشم باد» پر از جزئیات پیچیده و تمهیدات ساختاری ظریف است. هیچ منتقدی نمیتواند در یك نقد دوصفحهای، تحلیل جامع و كاملی از تمام اجزای این سریال ارائه كند، پس منتظر نشستن برای تماشای بقیه قسمتها جز اینكه حجم گفتنیها را زیاد كند فایدهای ندارد. اینطوری مجبور میشویم از خیر گفتن خیلی از نكات مهم بگذریم كه واقعاً حیف است دربارهشان حرف نزنیم.اگر مجموعههای تلویزیونی را به تفكیك ادوار تاریخی بررسی كنیم، میبینیم كه كمترین حجم تولید را سریالهای مرتبط با تاریخ معاصر و دوره بعد از انقلاب مشروطه تشكیل میدهند. هزاردستان آغازگر مسیری بود كه بعدها از سوی فیلمسازانی كه دغدغه تاریخ معاصر داشتند، ادامه یافت و سریالهایی ساخته شد كه در عین پیوند با تاریخ، از بررسی روند شكلگیری جامعه معاصر نیز غافل نبودند. محمدرضا ورزی و ضیاءالدین دری از فیلمسازان پركار این عرصه هستند. الآن در شهری مثل تهران تولید حتی یك سكانس درباره ماجراهای دهه 1360 بسیار دشوارتر از ساخت سریالی كامل درباره دوران غزنویان است. چون برای دومی شهركسینمایی و دكورهای آماده وجود دارد ولی برای اولی باید گشت دنبال خیابانی كه هیچ نمای مدرنی نداشته باشد و تازه كل لولههای گاز و ماشینها و نشانههای شهرنشینی جدید را نیز باید پوشاند . چندسال پیش صداوسیما تصمیم گرفت پروژه دامنهداری را درباره چند شخصیت مهم تاریخ معاصر آغاز كند. برای اینكار با فیلمسازان كاربلد مذاكره شد و امكانات لازم را فراهم كردند تا پروژه به مرحله اجرا برسد. دو سریال شهریار (كمال تبریزی) و روزگارقریب (كیانوش عیاری) از محصولات همین پروژه هستند. «در چشم باد» را میتوان بهنوعی در حالوهوای «روزگارقریب» دانست. یعنی سریالی كه بافت تاریخی دارد ولی در محدوده روایت تاریخ متوقف نمیماند. البته با تمام ظرافتها و ایدههای بصری جالبی كه در سریال جعفریجوزانی دیده میشود، هنوز «روزگارقریب» بهترین اثر در این دسته سریالهاست و باید آن را اتفاقی فوقالعاده در تاریخ سریالسازی تلویزیون محسوب كرد. حس قوی واقعنمایی عیاری، دیالوگنویسی ظریف و كارگردانی ماهرانه «روزگارقریب» استاندارد جدیدی را برای مجموعههای تلویزیونی ایجاد كرد كه «در چشم باد» به آن بسیار نزدیك شده است. ضمانتنامه مخاطب برای آثار تاریخیفیلمها و سریالهایی كه به ادوار تاریخی گذشته میپردازند همواره هواخواهان پروپاقرص خودشان را داشتهاند. طیف گستردهای از بینندگان تلویزیونی در تمام نقاط جهان به تماشای مجموعههای تاریخی و داستانهایی كه در زمانهای كهن روی میدهند علاقهمند هستند. تعداد این گروه از بینندگان آنقدر زیاد است كه در برخی كشورها یك یا چند شبكه تلویزیونی بهصورت تخصصی و تماموقت برنامههایی در ارتباط با تاریخ پخش میكنند و درامهای تاریخی قسمت مهمی از این برنامهها را تشكیل میدهند. در كشور ما نیز علاقهمندان به سریالهای تاریخی كم نیستند . تا مدتها تنها خوراك تصویری بهدردخوری كه برای این گروه پیدا میشد فیلم «پیام» ساخته مصطفیعقاد بود كه در ایران به نام «محمدرسولالله(ص»)معروف است. كلاً محصولات داخلی كه تأمینكننده سلایق بیننده ایرانی باشند وجود نداشت و اگر هم سریالی با محوریت تاریخ ساخته میشد، محدود به حكایتهای نمایشی بود كه با هزینه اندك و كیفیتهای بسیار پایین تولید میشدند. اما بعد از پخش مجموعه موفق و تماشایی «امامعلی(ع») در اواخر دهه 1370 و استقبال بینظیر بینندگان تلویزیونی، رویكرد صداوسیما به ساخت و پخش اینگونه آثار در داخل نیز بیشتر شد. بنیاد سینمایی فارابی هم با هدف پشتیبانی از تولید آثار عظیم تاریخی و مذهبی وارد بازی شد چون با توجه به سطح رضایت عمومی كاملاً واضح بود كه دوستداران این ژانر، مشتاق تماشای آثار دیگری در همین گونه هستند. این دسته از بینندگان تلویزیونی معمولاً از نظر عددی ثابت هستند و حتی اگر از یك سریال تاریخی خوششان نیاید، منتظر سریال بعدی میمانند. یعنی به این سادگیها از ژانر محبوبشان ناامید نمیشوند و میدان را خالی نمیكنند. به این ترتیب حتی اگر بینندگان یك سریال تاریخی خاص، اندك باشند این خاطرجمعی برای مسوولان تلویزیون وجود دارد كه عدم استقبال بینندگان به ژانر برنمیگردد بلكه مربوط به همان سریال خاص است. در نتیجه هنوز این احتمال وجود دارد كه سریال تاریخی بعدی بتواند آن مخاطب جذبنشده را برگرداند و همانند سابق از استقبال علاقهمندان بالقوه آثار تاریخی بهرهمند شود. حتماً تصدیق میكنید كه چنین ضمانت محكمی درباره هیچ ژانر دیگری وجود ندارد. پس باید به مدیران صداوسیما حق داد كه بهطور متوالی سریال تاریخی بسازند و غصه بودجه كلان و الزامهای عجیب و غریب تولیدشان را هم نخورند. ضمناً یك خدا بیامرز بلندبالا هم باید نثار روان علی حاتمی كرد كه همت به خرج داد و با تلاشهای توانفرسا شهرك سینمایی غزالی را ساخت تا حكایت آن باغبانی باشد كه درخت میكاشت تا میوهاش را هم خودش و هم دیگران بخورند. تا پیش از آن برای هر سریال تاریخی باید جداگانه هزینه و دكور ساخته میشد، بعد هم ظرف مدتی كوتاه تمام دكورها نابود میشد، اما با ساخت شهرك غزالی امكان تولید فیلمها و سریالهای متعدد در یك لوكیشن ثابت فراهم شد كه یكی از دلایل رونق گرفتن این ژانر در سالهای اخیر همین نكته بوده است. جداً شرح زحمتهایی كه حاتمی برای عملی كردن پروژه شهرك سینمایی كشید حالا دیگر بیشتر به افسانه شبیه است تا واقعیت. فقط معلوم نیست چرا قضیه تغییر نام شهرك سینمایی از شهرك غزالی به شهرك حاتمی هنوز به جایی نرسیده است. پروژه «فاخر» جدید چی داری؟«در چشم باد» جزو سریالهایی است كه در چندسال گذشته به تولیدات فاخر تلویزیون معروف شدهاند و البته این اصطلاح به همین شكل كه میخوانید، از ادبیات گفتاری مسوولان صداوسیما آمده است. محصول فاخر یا پروژه فاخر یعنی سریالی كه با بودجه و امكانات عظیم ساخته شده و معمولاً درونمایهای تاریخی یا ملی مذهبی دارد. این سریالها را میتوانید «اَبَرسریال» هم نامید، چون همه چیزشان از هزینه تولید گرفته تا مدت زمان ساخت با سریالهای معمولی تفاوت دارد و بهاصطلاح خونشان تا دلتان بخواهد رنگینتر از سریالهای دیگر است! سریال «یوسف پیامبر(ع») را كه یادتان نرفته؟ سریال فاخر هم مثل سریال معمولی میتواند جذاب یا كسلكننده باشد. تفاوتشان فقط در همان دو سه نكته است؛ بودجه، امكانات و زمان تولید. از همین دار و دسته 2 سریال دیگر هم بزودی روانه آنتن میشود؛ مختارنامه (داوود میرباقری) و كلاه پهلوی (ضیاءالدین دری) كه اتفاقاً شنیدهها درباره هر دو مجموعه وعده تماشای آثاری خوشساخت و حرفهای را میدهند كه در عین پایبندی به روایت تاریخ، از جذابیتهای ساختاری نیز خالی نیستند. شلوغش نكنید!سریالهای تاریخی مذهبی چندسال گذشته در چند نكته با یكدیگر اشتراك دارند. مثلاً نویسنده و كارگردان در اغلب این آثار یك نفر است. یعنی خود كارگردان با كمك مشاوران متعددی كه تلویزیون در اختیارش میگذارد، فیلمنامه را مینویسد. (امامعلی(ع)، ولایتعشق، یوسفپیامبر(ع) و....) كارگردان در مواردی ممكن است تهیهكننده و حتی بازیگر یكی از نقشهای اصلی هم باشد. (ولایتعشق، تنهاترینسردار و....) فیلمبرداری بیشتر این سریالها با دوربین ثابت و كادربندی كلاسیك انجام شده و از شیوه روایت خطی برای داستانگویی استفاده میكنند. البته نمونههای متأخر مانند «بشارتمنجی» و «مریممقدس» از این قاعده مستثنا هستند. درست است كه برای ارزیابی دقیق و جامع یك سریال باید تا پایان پخش آن منتظر ماند، ولی گاهی با توجه به برخی نشانههای ساختاری میتوان ارزشگذاری مقرون به حقیقتی از كیفیت مجموعه داشت. مثلاً درجه واقعنمایی یا میزان موفقیت سریال در نشان دادن تصویری نزدیك به واقعیت از یك دوره تاریخی، میتواند معیاری برای سنجش سطح كیفی اثر باشد. برخی از سریالهای قدیمی، آدمهای هزارسال پیش را در لباسهایی نشان میدادند كه اولاً با اطلاعات تاریخی مربوط به آن دوره سازگار نبودند و ثانیاً بهقدری نو و اتوكشیده به نظر میرسیدند كه انگار همین الآن از جامهدارخانه صداوسیما یا بخش خیاطی و آرشیو لباس درآمدهاند! یا در یك قاب ساده ثابت كه برشی از زندگی روزمره را نشان میداد آنقدر سیاهیلشكر از چپ و راست وارد و خارج میشد كه در بازار تهران هم ممكن نیست چنین ازدحامی وجود داشته باشد. كارگردان میخواست با این ترفند یكجور حس بصری واقعی به صحنه بدهد اما عملاً تصویری تصنعی خلق میكرد كه ساختگی بودنش مدام توی چشم بیننده فرو میرفت. شیوه دیالوگنویسی برای آدمهای قرون گذشته هم كه دیگر نوبر بود. زبانی مصنوعی و متكلف كه پر بود از اصطلاحات و جملههای ثقیل و نامأنوس. البته این معایب و خیلی از اشكالات ساختاری دیگر در سریالهای جدیدتر هم دیده میشود و نمیتوان آن را منحصر به مجموعههای گذشته دانست. اما در كل حجم اینگونه اشكالات در تولیدات جدید كاهش یافته كه این بهبود كیفی نتیجه یك دهه آزمون و خطای تلویزیون و تجربه ساخت چند سریال تاریخی است. پایان خوب یا بد، مساله این است جعفریجوزانی 5 سال تمام روی سریالش كار كرده و باعث شده است بازیگر خوبی مثل پارسا پیروزفر هم 5 سال از سینمای ایران دور بماند. چون تمام وقتش صرف بازی در این سریال شده است. «در چشم باد» با دوربین 35 میلیمتری ساخته شده و این یعنی جوزانی به خاستگاه سینماییاش وفادار مانده و میكوشد ساختار بصری سریالش را به شیوه فیلمهای سینمایی پردازش كند. نگاه او به قیام جنگل و نقش كمونیستها در وقایع اجتماعی آن دوران بسیار نو و جالب توجه است. «در چشم باد» حجم وسیعی از اطلاعات را بهصورت غیرمستقیم و در قالب درامی پركشمكش به بیننده منتقل میكند. دقت وسواسگونه جوزانی در طراحی میزانسن تحسین برانگیز است. بخصوص پلان سكانسهای بلند سریال از جلوه تكنیكی خیرهكنندهای برخوردارند و نوع چینش صحنه و هدایت بازیگران باعث جذابیت نماهایی مانند سكانس كاروانسرا و نقالی شده. مهارت و تسلط كارگردان در هدایت این تعداد بازیگر و هنرور آن هم در یك لوكیشن محدود كاملاً آشكار است. هنوز همه قسمتها پخش نشده اما قطعاً «در چشم باد» تا اینجا یكی از بهترین مجموعههای تلویزیون در چندسال گذشته بوده و باید دید كه آیا جوزانی میتواند وجوه برتری سریالش را تا آخرین قسمت حفظ كند یا نه؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 699]