محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832110488
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول نويسنده:عليرضا رجالى تهرانى • بخش اول: آثاروبركات فردى سيدالشهدا(علیه السلام) • بخش دوم: آثاروبركات اخلاقى،تربيتى سيدالشهدا(علیه السلام) • بخش سوم: آثاروبركات سياسى،اجتماعى سيدالشهدا(علیه السلام) • بخش چهارم: آثاروبركات زيارت سيدالشهدا(علیه السلام) • بخش پنجم: آثار و بركات مرقد شريف سيدالشهدا(علیه السلام) • بخش ششم: آثار و بركات تربت پاك سيد الشهدا(علیه السلام) • بخش هفتم: آثاروبركات عزادارى وگريه برسيدالشهدا(علیه السلام) بخش اول :آثار و بركات فردى سيدالشهداء (علیه السلام)1- چراغ هدايت و كشتى نجات من آن نورم كه در شبهاى تاريك چراغ رهنماى كاروانم در اين دريا منم آن ناخدايىكه كشتى را به ساحل مىرسانمروايت شده كه امام حسين (ع) فرمود: «خدمت رسول خدا (ص) شرفياب شدم در حاليكه ابى بن كعب هم آنجا بود. حضرت رسول اكرم (ص) فرمود: مرحبا به تو ، اى ابا عبدالله ، اى زينت آسمانها و زمين . ابى گفت : چگونه او زينت آسمانها و زمين است در صورتى كه كسى غير از تو چنين نيست؟ حضرت فرمود: اى ابى ، قسم به كسى كه مرا به حق به نبوت مبعوث كرد، حسين بن على در آسمان بزرگتر از روى زمين است، و همانا بر طرف راست عرش الهى نوشته شده است كه او چراغ هدايت و كشتى نجات است » . 1يكى از بركات فردى حضرت سيدالشهدا (ع) اين است كه او «چراغ هدايت» و «كشتى نجات» است . اگر چه همه پيامبران و امامان (ع) چراغها و انوار هدايت و كشتيهاى نجات و رهايى اند، چنانكه پيامبر اسلام (ص) فرمود: «انما مثل اهل بيتى فيكم كمثل سفينة نوح من دخلها نجا، و من تخلف عنها هلك» .2همانا خانداون و اهل بيت من در ميان شما مانند كتشى نوح است كه هر كس داخل آن شود نجات پيدا كرده و هركس كه از آن تخلف كند هلاك خواهد شد.اما كشتى نجات حسين (ع) حركتش بر امواج توفنده و گسترده دريا، سريعتر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحلهاى نجات آسانتر بوده و دايره بهرهورى و استفاده از نور مشعل وجود حسين (ع) وسيعتر است .در آن زمانى كه امواج بلند و سهمگين فساد و گناه بر پيكره نيمهجان جامعه اسلامى، و جان و دل مسلمانان، تازيانه مرگ مى زد و گرداب حوادث و توطئهها و پليديها، خفتگان در بستر غفلت را بىرحمانه به قعر تاريكى و تباهى مى كشيد ، اين حسين بود كه با قيام و نهضت الهى خود و شهادت و اسارت اهل بيت خويش ، گرفتاران در اين اوضاع خطرناك را از درياى پر تلاطم ساخته شده به دست فتنهگر «بنى اميه» نجات بخشيد و با كشتى رهايى خود ، اين خفتگان و غافلان و گرفتاران را به ساحل نجات رهنمون نمود.آرى ، حسين (ع) «مصباح الهدى » است تا در اين ظلمتكده خاك، دليل و راهنماى راه باشد؛ و «سفينة النجاة» است تا در اقيانوس متلاطم فتنهها و ضلالتها، غرق شدگان را كه كشتى شكسته بودند فرياد رس باشد.اى كه مصباح هدايت هستى و فلك نجاتاز چه با اين اشكها ايجاد طوفان مى كنى؟زنده در قبر دل ما بدن كشته تو است جان مايى و ترا قبر حقيقت دل ماست 2- محبت مكنون از جمله احاديث نبوى كه در واقع بيانگر تأثير پذيرى معنوى مردم از وجود مبارك سيدالشهداء (ع) مىباشد، حديثى است كه فرمود: «ان للحسين محبة مكنونة فى قلوب المؤمنين ». 3در كانون دلهاى مؤمنين ، محبتى نهفته و ويژه نسبت به حسين وجود دارد.كيست كه نام حسين (ع) را بشنود و فردى از افراد بشر يا تنى از اولاد انسان باشد و حالت انقلاب و انكسار و دلباختگى براى او فراهم نشود؟ محبت حسين (ع) دلها را به التهاب در آورده و جگرها را گداخته و مذاب مىسازد، و شورش دل و آتش درون را به ريزش قطرات اشك از ديدگان ، آشكارا و عيان مىكند.در كجاى دنيا ديده مى شود كه شيعه و دوستدار حسين در آنجا باشد و اقامه عزاى حسينى نكند . كيست كه پس از دادن عزيزترين محبوب و مطلوب خود به اندك فاصله و مختصر وقت و گذشتن كمتر زمانى، آن مصيبت را فراموش نكند؛ جز مصيبت حسين (ع) كه با اين همه طول زمان و گذشتن قرنها، روز به روز اين مصيبت تازهتر و شور و شرارهاش بيشتر و بلندتر مىگردد. آيا نه اين، جذبه عشق و علاقه و تأثير محبت و فرط دلبستگى و دلباختگى علاقهمندان نسبت به آن امام محبوب است؟و اى بسا ، نامحرمان در برابر عظمت و جلالت حسينى تسليم شده و به تواضع و تكريم در مقابل نام مبارك حسين و جلال و مقام او قد خويش به تعظيم و تسليم خم نموده و به دين و آيين حسينى گراييده و از اكسير محبت او مس خود را طلاى ناب و زر خالص مىگردانند.براستى، سنت الهى چنين بوده كه محبت امامى كه مسير تاريخ را عوض كرده و دين الهى را نجات مى بخشد به گونهاى خاص در دل و جان مسلمين و مؤمنين قرار گيرد، حتى كسانى كه مقابل حسين (ع) قرار گرفتند به قول فرزدق : «دلهايشان با او بود، اگر چه بر اثر دنيا پرستى شمشيرهايشان بر روى او كشيده شد» . چه رسد به مؤمنينى كه عشق و محبت او با گل آنان سرشته شده است .حتى محبت حسين (ع) در دل و جان رسول اكرم (ص) نيز ريشه دوانيده بود، به طورى كه مى فرمود: «هر گاه كه به فرزندم حسين مىنگرم ، گرسنگى و اندوه از وجودم رخت بر مىبندد» .4 و نيز مى فرمود: «بار خدايا ، من حسين را دوست دارم و آنان كه دوستدار او هستند نيز دوست دارم ». 5راه حسين (ع) راه دل است، و هرگاه عاشقى به دل توجه كند او را پيدا مىكند . لذا در برخى روايات وارد است كه : «قبر او در دلهاى دوستداران اوست».سلام از دور و از نزديك بهر او بود يكسانبلى قبر شريف او دل اهل يقين باشدآرى، دل مؤمن جايگاه تابش نور پر فروغ و احياگر حسين است . و هرگاه عشق و محبت فراتر از آفاق ظاهرى و مادى باشد ، رنگ ابديت به خود مىگيرد، زيرا پيوند اين محبت در حريم حب خدا بوده است و بقاى آن به بقاى فيض ذات سرمدى، جاودانه است ، كه گفتهاند: اين محبت راز محبتها جداست حب محبوب خدا حب خداست.شاهى كه نه سپهر از او برقرار شدماهى كه مهر و ماه از او كسب نور كرد3- سيدالشهدا (ع) ، پدر امامان نه گانهيكى ديگر از بركات فردى سيدالشهدا (ع) كه از ارزش معنوى بسيارى برخوردار است ، اين است كه نه امام معصوم (ع) بعد از او از فرزندان گرامى آن حضرت مىباشند ، و نسل امامان به بركت وجود او ادامه يافت . چنانكه از امام باقر و امام صادق (ع) روايت شده است كه فرمودند: «خداوند عوض قتل امام حسين (ع) چهار ويژگى به آن حضرت عطا فرموده است : اول - امامت را در ذريه او قرار داده است، دوم - شفا را در تربت آن جناب قرار داده، سوم - كنار و زير قبه او دعا مستجاب مىباشد، چهارم - ايام زيارت كنندگان او از عمرشان حساب نمىشود». 6از طرفى در روايات بر اين امر تصريح شده كه على بن الحسين (ع) بعد از پدر به امامت رسيده است . چنانكه عبدالله بن عتبه روايت كرده: خدمت امام حسين (ع) بودم كه پسر كوچكترش «على» وارد شد. (يعنى حضرت سجاد (ع) كه از على اكبر كوچكتر بوده است . و اين واقعه قبل از تولد على اصغر مىباشد). تا آنجا كه مىگويد: عرض كردم : اگر آن امرى كه از آن به خدا پناه مىبرم اتفاق افتاد ، به چه كسى رجوع كنيم؟ (يعنى امام بعد از شما كيست؟) فرمود: به اين پسرم : على ، او امام و پدر امامان است ...» 7.روايت در اين زمينه زيادتر از آن است كه در اين مختصر بدانها پرداخته شود، ضمن اينكه ادامه امامت از ذريه امام حسين (ع) به خاطر مشهور بودن آن ، نيازى به استدلال روايى بيشتر از آنچه ذكر شده، ندارد.بارى ، استمرار خط مستقيم و هدايتگر امامت به بركت وجود مقدس سيدالشهدا (ع) است، و اين از بزرگترين بركتهاى فردى و معنوى آن حضرت است .او شفيع است اين جهان و آن جهاناين جهان در دين و آنجا در جنان4- شفاعت يكى ديگر از آثار و بركات فردى سيد الشهداء (ع) كه در نزد شيعيان اهميت و جايگاهى خاص دارد شفاعت در آخرت است .شفاعت از ماده «شفع» به معنى ضميمه كردن چيزى به همانند اوست، و از اينجا روشن مى شود كه بايد نوعى شباهت و همانندى در ميان آن دو بوده باشد، هر چند تفاوتهايى نيز در ميان آنها ديده شود . به همين دليل، شفاعت به مفهوم قرآنى آن بدين معنى است كه : انسان گنهكار به خاطر پارهاى از جنبههاى مثبت (مانند ايمان يا انجام بعضى از اعمال شايسته) شباهتى با اولياى الهى پيدا كند و آنها با عنايت و كمكهاى خود ، او را به سوى كمال سوق دهند و از پيشگاه خدا تقاضاى عفو كند. و به تعبير ديگر حقيقت شفاعت، قرار گرفتن موجودى قويتر و برتر، در كنار موجودى ضعيفتر، و يارى رساندن به او براى پيمودن مراتب كمال است .شفاعت در جوامع انسانى غالباً همان پارتى بازى و استفاده از رابطه است . اما شفاعت مورد نظر در قرآن كريم و روايات اسلامى، متوجه شايستگىهاى افراد است نه روابط شخصى بين شفاعت كننده و شفاعت شونده.شفاعت اقسامى دارد كه برخى از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهى وجود ندارد، ولى برخى صحيح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است، ولى شفاعت صحيح حافظ و تأييد كننده قانون است . شفاعت غلط آن است كه كسى بخواهد از راه پارتى بازى جلوى اجراى قانون را بگيرد. برحسب چنين تصوراتى از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگذار و بر خلاف هدف قوانين اقدام مىكند و از راه توسل به پارتى بر اراده قانونگذار و هدف قانون چيره مىگردد. اينگونه شفاعت، در دنيا ظلم است و در آخرت غير ممكن . ايرادهايى كه بر شفاعت مىشود بر همين قسم از شفاعت وارد است، و اين همان است كه قرآن كريم آن را نفى فرموده است .شفاعت صحيح، نوعى ديگر از شفاعت است كه در آن نه استثنا و تبعيض وجود دارد و نه نقض قوانين و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگذار است . قرآن اين نوع شفاعت را صريحاً تأكيد كرده است كه اين نيز بر دو قسماست : 1- شفاعت «رهبرى» يا شفاعت «عمل».2- شفاعت «مغفرت» يا شفاعت «فضل».نوع اول شامل نجات از عذاب و نيل به حسنات و حتى بالا رفتن درجات مىباشد، و نوع دوم شفاعتى است كه تأثير آن در از بين بردن عذاب و در مغفرت گناهان است، و حداكثر ممكن است سبب وصول به حسنات و ثوابها هم بشود ولى بالا برنده درجه شخص نخواهد بود.با توجه به آنچه به طور اجمال در خصوص شفاعت گفته شد، لازم به ذكر است كه يكى از شفاعت كنندگان از اهل بيت ، حضرت سيدالشهدا (ع) است، ولى آن حضرت شفيع كسانى است كه از مكتب او هدايت يافتهاند، نه شفيع كسانى كه مكتبش را وسيله گمراهى ساختهاند.قرآن و مكتب حسينى ريسمانهايى هستند كه قدرت دارند بشر را از چاه نگون بختى به اوج سعادت بالا برند: يكى «حبل من الله» و دومى «حبل من الناس » است؛ ولى اگر كسى از اين دو حبل الهى سوء استفاده نمود، جرم از ريسمان نيست، علت اين است كه او در سر سوداى بالا رفتن نداشته است، و البته چنين مردمى به وسيله قرآن و مكتب حسينى به قعر دوزخ برده مىشوند. 8شفاعت به معنى وسيع كلمه ، در هر سه عالم (دنيا ، برزخ و آخرت) صورت مىپذيرد ، هر چند محل اصلى شفاعت و آثار مهم آن در قيامت و براى نجات از عذاب دوزخ است ، از اين رو سيدالشهداء هم در دنيا ، هم در برخ و هم در آخرت شفيع دوستداران و شيعيان حقيقىاش بوده و خواهد بود.چنانكه در روايتى از اميرالمؤمنين (ع) آمده است : «براى ما شفاعت است و براى دوستان ما نيز شفاعت است » .9 و در روايتى ديگر آمده است : «شافعان امامان هستند و دوستان مؤمنانند» 10.و معلوم است كه امام حسين (ع) يكى از امامان معصوم بوده كه در قيامت و محشر كبرى از شيعيان و دوستانش شفاعت مى كند . بطورى كه يكى از روايان گويد: روايتى از قول ابى عبدالله الحسين (ع) به من رسيده بود كه آقا فرموده است : «هر كس پس از مرگ من مرا زيارت كند، پس از مرگش من هم او را زيارت مى نمايم» . اين روايت در ذهن من بود، تا اينكه شبى در عالم واقع ابى عبدالله الحسين (ع) را ديدم ، گفتم : آقا اين روايت درست است و از شماست ؟ «قال : نعم، و لو كان فى النار اخرجته منها» فرمود: آرى ، هر چند در آتش باشد او را بيرون مى آورم. عرض كردم: آيا از اين به بعد اين روايت را بدون واسطه از خود شما نقل نمايم؟ فرمود:آرى . 11به محشر كه كسى نيست غمخوار كسشفيع محبان ، حسين است و بسترا ز باب حسينى برند جانب جنتترا كه عاشق اويى ، ترا كه شيعه اويى*5- دوستداران حسين و دوستان دوستداران او بهشتىانديكى ديگر از آثار و بركات فردى سيد الشهدا (ع) كه در سراى ديگر ظهور كرده و جلوهنمايى مىكند، بهشتى شدن دوستداران و حتى دوستان و دوستداران آن حضرت است. چنانكه حذيفة بن يمان گويد: رسول خدا (ص) را ديدم كه دست حسين بن على (ع) را در دست خودگرفته بود و مىفرمود:«يا ايها الناس، هذا الحسين بن على فاعرفوه ، فو الذى بيده ، انه لفى الجنة ، و محبه فى الجنة ، و محبى محبيه فى الجنة»12.اى مردم ، اين حسين بن على است ، او را بشناسيد؛ سوگند به آن خدايى كه جانم به دست اوست، براستى او در بهشت است، و دوستدار او نيز در بهشت است ، و دوستدار دوستدار او نيز در بهشت مىباشد.و از امام موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه فرمود: «رسول خدا (ص) دست حسن و حسين (ع) را گرفت و فرمود: «هر كس اين دو پسر و پدر و مادر آنان را دوست داشته باشد، روز قيامت در درجه من با من خواهد بود» 13.و نيز رسول خدا (ص) فرمود: «آگاه باشيد، همانا حسين (ع) درى از درهاى بهشت است، هر كس با او دشمنى كند خدا بوى بهشت را بر او حرام مىكند» 14.و معلوم است كه اين مقام عظيم تنها با محبت ظاهرى حاصل نمىشود، بلكه مقصود، محبت خاصى است كه مخصوص كسانى مىباشد كه در درجات بالاى ايمان هستند. اگر چه دوستى و محبت امامان معصوم و امام حسين (ع) ثمر بخش است ولى احراز مقام والاى معيت بارسول خدا (ص) در بهشت برين ، محبتى فراتر از ظاهر مىطلبد.بخش دوم: آثار و بركات اخلاقى - تربيتى سيد الشهداء (علیه السلام)1- ايجاد اخلاق جديد در جامعه مسلميناگر ديدى كه نابينا و چاه استاگر خاموش بنشنيى گناه است يكى از آثار و بركات سيدالشهدا (ع) در بعد اخلاقى - تربيتى اين است كه قيام او باعث گرديد در جامعه مسلمانان نوعى اخلاق جديد بلند نظرانه پديد آيد و نظر انسان را به زندگى خود و ديگران، دگرگون سازد تا بتواند بدينوسيله جامعه را اصلاح نمايد . و به عبارت ديگر، با خودسازى به ديگر سازى نيز بپردازد.آرى، در آن زمانى كه بنياد روانى و اخلاقى مردم در هم ريخته و ويران شده بود و اين ويرانى شامل رهبران مسلمين و بزرگان آنان نيز شده بود و با اخلاق و شيوهاى وحشتناك زندگى مىكردند ، امام حسين (ع) يگانه درمان آن حالت بيمار گونه را كه در مجتمع مسلمانان مورد قبول واقع شده بود، در قيام آشكار و فرياد درآن سكوت مرگبار ديد. لذا آن حضرت با خون پاك خود و فرزندان و يارانش و با همه اعتبارات احساسى و تاريخى ، حتى شمشير و عمامه جدش رسول خدا (ص) ، وارد مبارزه گرديد تا همه روزنهها و راههاى توجيه را فرو بندد.سيدالشهدا (ع) نيك دريافته بود كه وجدان شكست خورده و اخلاق پست امت را نمىتوان به وسيله رويارويى ساده دگرگون ساخت، از اين رو با قيام و شهادت خويش ديرى نپاييد كه اخلاق هزيمت و فرار را به نيرويى عظيم درآورد و اخلاق جديدى به جاى آن جايگزين نمود. براستى شهادت حسين بن على (ع) تأثير ژرف و شگرفى بر شيعيان ساكن و ساكت بجاى گذاشت ، و سرنوشت غم انگيز نواده پيامبر اكرم (ص) عواطف اخلاقى و مذهبى مردم را بهم ريخت.در اثر قيام و شهادت امام حسين (ع) موجى در روح مسلمين به وجود آمد، حميت و عزت، شجاعت و صلابت به وجود آمد،و احساسات بردگى و اسارتى كه از اواخر حكومت عثمان و تمام دوره معاويه بر روح جامعه اسلامى حكمفرما بود، تضعيف شد و ترس آنها را فرو ريخت ، خلاصه، ابا عبدالله (ع) به اجتماع اسلامى شخصيت داد.كربلا و قيام سيدالشهدا (ع) نمايشگاه اخلاق عالى اسلامى و انسانى با همه صفات و طراوت آن بود و اين اخلاق را نه به زبان كه در عمل به خون پاك خويش بر صفحه ماندگار تاريخ به ثبت رسانيد.از پا حسين افتاد و ما بر پاى بوديمزينب اسيرى رفت و ما بر جاى بوديم 2- احساس گناه در بين مسلمين يكى ديگر از آثار نهضت و شهادت سيدالشهدا (ع) اين بود كه مردم پس از مدت كوتاهى متوجه عدم توانايى و ضعف نفس خود شدند، لذا احساس عميق ندامت و گناه كرده و چنين انديشيدند كه براى جبران اين اهمال كارى و غفلت ، و نيز براى طلب بخشايش الهى، بايد جانبازيهاى مشابهى را انجام دهند. و از جمله كارهاى امام زينالعابدين (ع) اين بود كه كوشيد اين احساس گناه را شعلهور سازد. از اين رو به گروه انبوهى از مردم كوفه نهيب زده و فرمود: «اى مردم، شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا شما فراموش كرديد كه نامهها براى پدرم نوشتيد و چون به سوى شما آمد، به او خدعه و نيرنگ زديد؟! شما با پدرم عهد و پيمان بستيد و با وى بيعت كرديد، اما بيعت خود را شكستيد و او را به قتل رسانديد پس هلاكت بر شما باد و با اين توشهاى كه به آخرت فرستاديد هلاكت بر شما باد . چه رأى زشت و پليدى را كه براى خود پسنديديد! آنگاه كه به ديدار پيغمبر خدا (ص) مىشتابيد و به شما بگويد: «عترت مرا كشتيد ، هتك حرمت مرا كرديد.» با چه ديدهاى به او نظر خواهيد كرد؟ و سرانجام به شما خواهد گفت : «از امت من نخواهيد بود» 15.اين احساس گناه عامل هميشه شعلهورى بود كه مردم را براى شورش و انتقام جويى همواره به جلو مىراند.استاد «عادل اديب» در اين باره مىنويسد: شهادت فجيع امام حسين (ع) در كربلا موجى شديد از احساس گناه در وجدان هر مسلمانى برانگيخت . آنان پى بردند كه مىتوانستند او را يارى دهند. اما از آن پس كه با او براى قيام پيمان بستند، او را يارى نكردند . اين احساس گناه دو جنبه داشت: از يك طرف انسان را وادار مى ساخت كه گناهى را كه مرتكب شده با كفاره بشويد، و از طرف ديگر نسبت به كسانى كه او را به ارتكاب چنين گناهى واداشته بودند، احساس كينه و نفرت كند. به طورى كه انگيزه انقلابهاى متعددى كه در اثر قتل امام (ع) برپا شد، همان كفاره يارى نكردن به حضرت او، و انتقام گرفتن از امويان بود .مقدر چنين بود كه آتش اين احساس گناه، پيوسته برافروخته بماند و انگيزه انتقام از بنى اميه در هر فرصت به انقلاب و قيام بر ضد ستمگران منتهى گردد. 16بارى ، بر اثر شهادت امام حسين (ع) اين آيه شريفه مصداقى روشن يافت:«و يوم يعض الظالم على يديه » . 17و روزى كه ستمكار دستهاى خود را از پشيمانى مىگزد.3-ازدياد محبوبيت سيد الشهداء (ع) و خاندان وحىسؤمين اثر مهم تربيتى قيام و شهادت سيدالشهداء (ع) ، بالا بردن محبوبيت خاندان حضرت على (ع) در اجتماع اسلامى و شناساندن بيشتر و بهتر آنان به مردم بوده است .مسئله داشتن محبوبيت و قبضه كردن افكار اجتماع از مسائل حياتى و مهمى است كه همواره مورد نظر حكومتها بوده و هست . حكومتها هر چند به طور اكثر تكيه گاه بزرگى جز قدرت ندارند، اما به خوبى مى دانند كه نيرومندتر از قدرت نظامى ، جايگاهى است كه در دلهاى مردم مىباشد، وسعى دارند آن را براى خويش به دست آورند . معاويه نيز با همه تلاشهاى شيطانى خود به طور كلى مى خواست دو چيزرا به دست آورد: يكى محبوبيت بخشيدن به خاندان و شجره خبيثه بنى اميه ، و ديگرى سقوط خاندان و شجره طيبه حضرت على (ع) از محبوبيت . متأسفانه معاويه در اين تلاش خود موفقيت بسيارى هم كسب كرد. اما با ظهور حماسه حسينى و جانبازيهاى مردان راستين خدا، نفوذ معنوى و اعتبار روحانى عميقى براى سيدالشهدا و اهل بيت (ع) ايجاد نمود . به طورى كه هر چه از آن واقعه مى گذشت مردم بيشترى به خاندان حضرت على (ع) جذب مىشدند اين محبوبيت رفته رفته چنان بالا گرفت كه عدهاى براى خونخواهى و به نام هوا داران از خاندان رسول خدا (ص) دست به قيام زدند.آرى ، اگر حسين بن على (ع) پيش از نهضت مردانهاش به عنوان امام وقت و سبط پيغمبر و فرزند على و فاطمه، و بزرگترين شخصيت از خاندان وحى شناخته مىشد، پس از قيام با حفظ مقامات سابق، به نام عاليترين و كاملترين نمونه مردانگى و مجاهدت و فداكارى در راه خدا و حقيقت شناخته شد.«مسيوماربين آلمانى» در اين خصوص مىنويسد: «مهمترين اثر اين نهضت اين بود كه رياست روحانى كه در عوالم سياست اهميت شايانى داشت، مجدداً به دست بنىهاشم افتاد، و به ويژه در بازماندگان حسين (ع) مسلم گرديد، و چندى طول نكشيد كه (حكومت) ظلم و جور معاويه و جانشيان او منهدم شد و در كمتر از يك قرن قدرت از بنى اميه سلب گرديد. منهدم شدن (قدرت) بنى اميه به قسمى شد كه امروز نام و نشانى از آنها نمودار نيست و اگر در متن كتب تاريخى نامى از اين قوم ذكر شده در تعقيب آن هزاران نفرين و ناسزا هم نوشته شده است، واين نيست مگر به واسطه قيام امام حسين (ع) و ياران با وفاى او » 18.بخش سوم: آثار و بركات سياسى - اجتماعى سيد الشهدا (علیه السلام)1- بقاى شريعت اسلام او كشته شد كه دين خدا جاودان شودجان جهان فداش كه بى مثل و گوهر است اوضاع عمومى اسلام و مسلمين بسيار ناراحت كننده بود . فعاليتها و تبليغات مسموم بنى اميه عليه حضرت على (ع) و خاندانش ، و نيز تحريفات و بدعتهايى كه زيركانه در اسلام داخل كرده بودند، شرايط را جهت نابودى اسلام و محو نام حضرت محمد (ص) آماده كرده بود. خلافت الهى به حكمت سلطنتى و ديكتاتورى تبديل شده بود . روح شريعت اسلام يعنى پرهيزگارى و عدالت، در اجتماع ديده نمىشد و از احكام اجتماعى دين فقط جمعه و جماعت، آن هم به صورت تشريفات وجود داشت؛ و گاهى همين صورت تشريفاتى نيز به بدعت و بلكه فسق و فجور مىگراييد . اكثر قريب به اتفاق نسل مسلمان كه آن روزها در شبه جزيره عربستان زندگى مىكرد، در پايان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش يافته و در آغاز حكومت معاويه وارد اجتماع شده بودند، لذا پيامبر اكرم (ص) را زيارت نكرده و شايد بتوان گفت مقام و منزلت خاندان وحى را درك نكرده بودند.در رأس جامعهاى كه دچار بىارادگى و ضعف نفس شده بود، حاكمى فاسق و فاجر چون يزيد لقب شريف اميرالمؤمنين و خليفه مسلمين را به ناحق با خود يدك مى كشيد. يك جوان قمار باز و شرابخوار، بىبند و بار و صد در صد اهل دنيا و خوشگذرانيهاى آن بر مردم حكومت مى كرد يك مغز الكلى كه از نظر افكار ، نسبت به اسلام و مقدسات اسلام كمترين عقيدهاى نداشت، و ميمون بازى و هوسبازى از كارها و تفريحات روزانهاش بود . انسانهاى خطرناك و دنيا طلب به فرمان او در تمام استانها و شهرستانها بر اوضاع مسلط و بر دوش مسلمانان سوار بودند.در چنين وضع خطرناك و دردناكى ، امام حسين (ع) پاى فشرد و عزم جهاد راسخ كرد و با تعداد معدودى از ياران ، همراه با زنان و كودكان به استقامت برخاست، و چنين فرياد كرد: «آيا نمىبينيد كه به حق عمل نمىشود و از باطل نهى نمىشود؟ در اين هنگام بايد شخص مؤمن حقا و واقعاً طالب لقاى پروردگارش باشد» 19.اگر ديدى كه نابينا و چاه استاگر خاموش بنشينى گناه استبارى، مقاومت و پايدارى سيدالشهدا (ع) بود كه شريعت اسلام را بعد از اينكه در اثر طغيان معاويه و جور و بيداد او رو به اضمحلال گذارده بود، و تغيير و تبديلى كه او و پسر ناخلفش يزيد در اين دين بنا گذاشته و اساس ديانت را متزلزل بلكه مشرف به انهدام نموده بودند نجات بخشيد. نهضت اين بزرگوار و قيام نيرومندانهاش، بقاى دين را باعث گرديده، و با خون خود و اصحاب و يارانش ،گلستان دين را آبيارى و نهال گلستان شريعت را سرسبز و شاداب نمودند . اگر نهضت مقدس حسين نبود از اسلام به غير از اسلام اموى و از دين جز دين يزيدى و دين تشريفاتى چيزى باقى نمانده بود .«مقرم» در كتاب مقتل خود مىنويسد: نهضت حسين (ع) جزء اخير از علت تامه جهت استحكام مبانى دين بوده، به طورى كه اين نهضت ، بين دعوت حق و حملات باطل، تفرقه و جدايى انداخته ، حق و باطل را از يكديگر جدا نمود . لذا گفته شده است : دين را وجود مقدس محمد ى شروع نموده و بقاى آن به واسطه وجود مبارك امام حسين (ع)تداوم يافت . «الاسلام نبوى الحدوث و حسينى البقاء» 20اين بركت بزرگ كه به خاطر وجود شريف حضرت سيدالشهدا (ع) است، از تفسير بعضى احاديث نبوى نيز به دست مىآيد، از جمله اين حديث معروف شريف كه فرمود: «حسين منى و انا من حسين» 21.حسين از من است و من نيز از حسينم .بفرمود احمد شه عالمين حسين از منست و منم از حسينبدين معنى كه امام حسين (ع) سبط آن رسول گرامى بوده و از زبان مبارك نبوت و انگشت ابهام مقام رسالت تغذيه نموده و رشد و نماى او از شيره جان نبى اكرم (ص) بوده است ، و از طرفى پيامبر از امام حسين است زيرا دين آن رسول خاتم ، به واسطه امام حسين و فداكارى و جان نثارى او به جهان و جهانيان نفوذ كرده و تجليات و نورافشانى و گيتى شناسى خود را بعد از وفات پيغمبر معظم، به وسيله شهادت و جانبازى و از مال و عيال گذاشتن اين بزرگوار به عالميان جلوه و ظهور داده است .«واشنگتن ايروينك» مورخ آمريكايى گويد: «براى امام حسين (ع) ممكن بود كه زندگى خود را با تسليم شدن به اراده يزيد نجات بخشد، ليكن مسئوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمى داد كه او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد . او بزودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى اميه آماده ساخت. در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در روى ريگهاى تفتيده عربستان روح حسين فنا ناپذير است . اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من، اى حسين ». 22خون او تفسير اسلام مبين منجى و احياگر شرع است و دين *2- تفسير و احياى اسلام و امر به معروف و نهى ازمنكر از جمله آثار مهم سياسى - اجتماعى قيام و نهضت حياتبخش حسينى كه به جاى مانده، آشكار ساختن اسلام صحيح و احياى امر به معروف و نهى از منكر بود تا بطلان اسلام انحرافى اموى كه پس از زمان رحلت نبى اكرم (ص) صورت گرفت، روشن شود.خاندان بنى اميه در تبليغات خود، خويش را از خاندان رسول خدا (ص) قلمداد كرده و اسلام را وارونه به مردم نشان داده بودند و ايشان را در امور دين به ادعاى اينكه اولى الامر واجب الاطاعه هستند در حيرت و سرگردانى گذاشته بودند؛ اما امام حسين (ع) با قيام خود همه اين توطئهها را بهم ريخت و اسلام اموى و دين يزيدى را از اسلام ناب محمدى جدا ساخت، و با نماز خونين خود در ظهر عاشورا، نماز را اقامه كرده عملاً معنا نمود.چنانكه در زيارت وارث مىخوانيم: «اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر».بنابراين، نهضت و شهادت سيدالشهداء (ع) دو معنى داشت: 1- نفى آنچه به نام اسلام مطرح بود، 2- اثبات آنچه از اسلام فراموش گشته و انكار شده بود - مانند امر به معروف و نهى ازمنكر - و اين هر دو با هم، يعنى «احياى اسلام محمدى».پس از شهادت امام حسين (ع)، گروه مكتبى، به حركت تودهاى مخالف تبديل شد كه بدون استثنا همه مسلمين را در بر گرفت، زيرا مسلمانان به حقيقت اسلام و هدف تفكر مكتبى پى برده بودند، طرز تفكرى كه از روز اول، شعار حكومتى غير منحرف و صالح را فرياد مىكرد. در آن زمان، تمام جهان اسلام دريافته بود كه سكوت امت بر انحراف رهبرى، خطايى فاحش به شمار مىآيد. زيرا اين سكوت به فاجعه كربلا منجر شد. و همين امر آغازى شد براى انقلابها و امر به معروف و نهى از منكر.آرى، كار انبيا و اولياى الهى در حقيقت امر به معروف و نهى از منكر و شناساندن معروف و منكر به مردم بوده است، و در اين راستا، نه تنها به سخن بسنده نكردند كه از درگيرى و تحمل سختيها و دشواريهاى آن نيز نهراسيدند. در اين بين رسول اكرم (ص) شناب بيشترى به آن دو امر داده و با تلاش و پيگيرى اسلام را پيروز كرد.اما بعد از رحلت پيغمبر (ص)، مردم از خط مستقيم محمدى منحرف شدند و نا اهلان را به خلافت پذيرفتند كه عامل مهم اين مصيبت، جهل مردم و بى توجهى به امر به معروف و نهى از منكر بود. و امام حسين (ع) با قيام مصلحانه خود احياگر حقيقى اين دو فريضه الهى است. چنانكه سر قيام خويش را «اصلاح نمودن امت جدش و امر به معروف و نهى از منكر» معرفى مىنمايد. او با قيام خود به اين دو اصل اسلامى، اعتبار و آبروى شايسته داد و ارزش آنها را در جهان اسلام بالا برد، يعنى در حالى كه ديگران آن را در مرز ضرر شخصى متوقف مىكنند و ارزش آن را پايين مىآورند، نهضت حسينى مرزى براى آن نمىشناسد.گاهى گفته مىشود: فقهاى شيعه شرايطى را براى امر به معروف و نهى از منكر ذكر كردهاند كه از آن جمله: ايمنى از ضرر بر جان و مال و ناموس است. پس شهادت حسين (ع) چگونه امر به معروف و نهى از منكر و يا برانگيزاننده بر آن است؟ در جواب بايد گفت: گاهى اوقات انسان با مسئلهاى مواجه مىشود كه ناچار است بين از خود گذشتگى براى نجات دين و ميهن از نابودى و هلاكت، و به زندگى خويش پرداختن و دين و وطن را رها كردن، يكى را انتخاب كند. و ترديدى نيست كه او بايد شهادت و از خودگذشتگى را اختيار كند. تا عمل كرده باشد به دو قاعده قطعى: «تقديم اهم بر مهم» و «دفع ضرر اشد به ضرر اخف». و چنانكه مىدانيم كه در زمان خلافت يزيد به جايى رسيده بود كه قيام امرى واجب و تكليف الهى بود، اگر چه منجر به شهادت حسين (ع) و اسارت خاندانش گردد. و اگر ايمنى از ضرر، يك واجب مطلق بود و قيدى نداشت، هرگز جهاد در راه خدا بر مسلمانان واجب نمىگشت بلكه شهادت در راه خدا معصيت محسوب مىشد! و حال آنكه چنين نيست.استاد شهيد مطهرى (ره) در اين باره مىفرمايد: «امر به معروف و نهى ازمنكر در مسائل بزرگ مرز نمىشناسد، هيچ چيزى، هيچ امر محترمى نمىتواند با امر به معروف و نهى از منكر برابرى كند. نمىتواند جلويش را بگيرد. اين اصل داير مدار اين است كه موضوع امر به معروف و نهى از منكر چيست. اينجاست كه مىبينيم حسين بن على (ع) ارزش امر به معروف و نهى از منكر را چقدر بالا برد. همانطور كه اصل امر به معروف و نهى از منكر را چقدر بالا برد. همانطور كه اصل امر به معروف و نهى از منكر، ارزش نهضت حسينى را بالا برد، چون حسين بن على (ع) فهماند كه انسان در راه امر به معروف و نهى از منكر به جايى مىرسد كه مال و آبروى خودش را بايد فدا كند، ملامت مردم را بايد متوجه خودش كند؛ همانطور كه حسين كرد». 23آرى، به بركت وجود مقدس حسين و نهضت حياتبخش وى و شهادت مظلومانه و در عين حال رسواگر او، حقيقت اسلام تفسير شد و امر به معروف و نهى از منكر احيا گرديد.هرگز فنا نيافت بقاى تو، زانكه يافتآزادگى، بقاى دگر از فناى تو3- دميدن روح استقامت و آزاديخواهى يكى ديگر ازآثار و بركات سياسى - اجتماعى سيدالشهدا (ع) اين بود كه نه فقط با حرف كه در عرصه عمل هم روح استقامت و پايدارى وآزاديخواهى و حفظ كرامت و عزت نفس را در كالبد بىروح مسلمين در همه اعصار دميد.سالار شهيدان در برابر نيروى مهيب ستم و قوه قاهره بنى اميه، بالاترين استقامت و مهمترين پايدارى و شهادت را به خرج داده و در مقابل آنان مقاومت كرده و به انسانها درس حريت و آزادگى آموخت. آن حضرت در آخرين لحظات حماسه كربلا با بدنى مجروح و خونين، دشمن را طرف خطاب قرار داده و فرمود: «اى پيروان ابوسفيان، اگر دين نداريد پس در دنيا آزاد مرد باشيد».حماسه عاشورا سراسر، شعارهاى آزادىطلبى و استقامت و عزت نفس است. چنانكه آن حضرت در روز عاشورا ضمن گفتارهاى گرم و آتشين خود فرياد مىزد: «اين ناپاك و فرزند ناپاك، مرا بين دو كار مخير ساخت: يا ذلت را بپذيرم و در برابر يزيد تسليم شوم، و يا اينكه كشته گردم و به حكم شمشير تن دهم! اما از ما خاندان پيغمبر ذلت بدور است، نه خدا براى ما ذلت مىخواهد و نه پيامبر او و نه مردان پاك دل و مؤمن و نه آن دامنهاى منزهى كه ما را در ميان خود پرورانده است» 24.آرى، رمز موفقيت و راز پيروزى انسان در هميشه تاريخ بستگى به استقامت و پايدارى در مقابل سختىهاى راه دارد و امام حسين (ع) با استقامت خود در برابر بناى شرك و اساس كفر و الحاد و بذل جان و تمام هستى خود در اين راه مقدس، باعث دميده شدن روح پايدارى و آزادگى در بين مردم گشت، به طورى كه در قيامهاى بعد از آن حضرت اين امر به خوبى مشهود است .4- قيام حسينى الگوى قيامهاى مقدس ديگر قيامهاى مقدس بشرى داراى دو مشخصه هستند: اول اينكه آنها براى مقامات عالى انسانيت و توحيد و عدل و آزادى، و براى رفع ظلم و استبداد صورت مىگيرند. دوم اينكه، برقى هستند در ظلمتهاى سخت كه معمولاً مورد تصويب «عقلاى قوم!» قرار نمىگيرند. قيام امام حسين (ع) هر دو مشخصه را دارا بود، و يكى از آثار اين قيام، جنبه الگويى آن براى ساير نهضتها و قيامهاى به حق و الهى است. تمام انقلابهاى مقدسى كه در جهان اسلام پس از شهادت حسين (ع) تا زمان ما به وجود آمد، خمير مايه اصلى آن، قيام آن حضرت بوده و هست و خواهد بود، قيامى كه الهام بخش همه نهضتهاى اصيل رهايى بخش گرديد. و اين اصلى است كه خود امام حسين (ع) در «بيضه» - يكى از منازل بين مكه و كربلا - به همراهان و ياران خويش فرمود: «ولكم فيه اسوة»25 در من براى شما نمونه و الگويى است. و چنانكه مىدانيم اين الگو، قيام بر عليه ظلم و فساد است، همان امرى كه باعث گرديد خداوند متعال رسولش را در قرآن براى انسانها اسوه و الگو معرفى كند. و رسول خدا (ص) فرمود: «براى شهادت حسين (ع) حرارتى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمىشود» 26.«استاد حسن ابراهيم» در اين رابطه مىگويد: «كشته شدن امام حسين (ع) در تهييج شيعيان و وحدت بخشيدن به آنها تأثير بسيارى داشت. قبل از اين رخداد، شيعيان پراكنده بودند؛ زيرا شيعه گرى با خون آميخته گشت و در اعماق قلوب شيعيان، نفوذ كرد و عقيده راسخ آنان شد» 27.اثرات نهضت امام حسين از خود دستگاه اموى و دشمنان حضرت شروع شد. درست مثل آبى كه با حرارت رو به جوشيدن مىرود، پس از به جوش آمدن، نخست حبابهايى از ته ديگ بالا آمده و در روى آب مىتركد، پس از آن كم كم جوشيدن آغاز مىگردد. انقلاب يك جامعه بر عليه دستگاه ظلم نيز به همين شكل است، اول انتقادها و فريادهاى عدالتخواهى و تظلم كه به حكم حبابهاى ته ديگ هستند از گوشه و كنار كشور بر مىخيزند و رفته رفته جان گرفته و ديگ جامعه جوشيدن آغاز مىكند و دستگاه ستم را آنقدر بالا و پايين مىبرد كه به صورت كف بىارزشى بر روى زمين مىريزد.بارى، بعد از شهادت امام حسين (ع) بلافاصله اين فريادها و انتقادها كه مقدمه فرو ريختن اركان حكومت منحوس بنى اميه بود بلند شد. «سنان بن انس» هنوز از قتلگاه امام بيرون نرفته بود كه يارانش به او گفتند: تو حسين بن على، پسر پيغمبر، دختر رسول خدا (ص) را كشتى! تو مردى را كشتى كه از همه عرب بزرگتر است و آمده بود تا حكومت را از دست بنى اميه بگيرد! اكنون پيش امراى خود برو و پاداش خود را بگير و بدان كه اگر تمام موجودى خزانههاى خودشان را در برابر كشتن حسين به تو بدهند باز هم كم است. 28و نيز«حميد بن مسلم »گويد: زنى را از طايفه «بكر بن وائل» كه به همراه شوهرش بود در ميان اصحاب عمربن سعد ديدم كه چون ديد مردم ناگهان بر زنان و دختران حسين (ع) تاختند و شروع به غارت و چپاول نمودند، شمشيرى به دست گرفت و رو به خيمه آمد و صدا زد: «اى مردان قبيله بكر، آيا لباس از تن دختران رسول خدا (ص) به يغما مىرود؟ مرگ بر اين حكومت غير خدايى، اى قاتلان رسول خدا» در اين هنگام شوهرش دست او را گرفته و به خيمه برگرداند. 29اينها و موارد بسيار ديگر، نخستين عكس العملهاى مردم از واقعه جانسور كربلا بود كه رفته رفته به وسعت آن افزوده مىگشت، تا جايى كه روح انقلاب در مكتب اسلام دميده شد ومردم هرگاه رهبر لايقى مىيافتند بر عليه حكومت نامشروع و فاسد بنى اميه دست به قيام مىزدند، و شعار غالب انقلابها «خونخواهى حسين» بود. شمار اين انقلابها زياد است كه ما در اينجا به چند نمونه اشاره مىكنيم.1- انقلاب توابين: اين انقلاب در كوفه بر پا گرديد و واكنش مستقيم قتل امام بود، و انگيزه آن، احساس گناه به علت يارى نكردن امام پس از آنكه كتباً از او دعوت كردند به كوفه آيد - بود. لذا كوفيان خواستند ننگى را كه مرتكب شده بودند با انتقام از قاتلان آن حضرت بشويند و دست به قيام زدند. اين واقعه در سال 65 هجرى روى داد.2- انقلاب مدينه: هدف اين انقلاب خونخواهى نبود بلكه انقلابى بود عليه حكومت ستمكار بنى اميه. شركت كنندگان در اين قيام يك هزار تن بودند كه به دست سپاهيان شام و با نهايت وحشيگرى سركوب گرديد.3- قيام مختار ثقفى: اين قيام در سال 66 هجرى در عراق به انگيزه خونخواهى امام حسين (ع) و انتقام از قاتلان او صورت گرفت. اين انقلاب به رهبرى مختار توانست در يك روز دويست و هشتاد تن از قاتلان امام حسين (ع) را به قتل رساند.4- انقلاب مطرف بن مغيره: وى در سال 77 هجرى بر عليه حجاج بن يوسف شوريد و عبدالملك بن مروان را از خلافت خلع كرد.5- انقلاب ابن اشعث: او نيز بر عليه حجاج در سال 81 هجرى شوريد و عبدالملك مروان را از خلافت خلع كرد. اين شورش تا سال 83 به طول انجاميد . در آغاز، پيروزيهاى نظامى به دست آورد اما بعدها شكست خورد.6- انقلاب زيد بن على : وى كه از فرزندان امام زينالعابدين (ع) بود در سال 122 هجرى در كوفه قيام كرد، اما بيدرنگ به وسيله سپاهيان شام كه در آن هنگام در عراق بودند سركوب گرديد.7- قيام حسين بن على ، شهيد فخ : «فخ» نام وادى و محلى است در قسمت غربى و يك فرسخى شهر مكه، و آن جايى است كه حسين بن على (صاحب فخ) بر عليه حكومت عباسى در سال 169 هجرى قيام كرد و با ياران خويش به شهادت رسيد. وى يكى از سادات و علماى اسلام بود كه براى عظمت تشيع با خون خويش پس از حدود يك قرن از ماجراى كربلا اثرى عميق در عالم تشيع بجاى گذاشت.اين انقلابها و انقلابهاى ديگر، نقش مهمى در برابر حكومتهاى ناشايست وقت از نظر محفوظ ماندن ظواهر اسلام و نام مقدس پيامبر اكرم (ص) و رعايت حقوق مردم ايفا كردند. و اين نهضتها خود يكى از آثار مهم و ثمرات نهضت ريشهدار و عميق سيدالشهدا (ع) بود . در زمان كنونى نيز خواستگاه انقلاب اسلامى ايران ،مجالسى بود كه به جهت بزرگداشت حماسه حسينى و واقعه عاشورا اقامه مىگرديد.قيام حسينى نه تنها براى مسلمين بلكه براى غير مسلمانان نيز كه به دنبال رهايى از ظلم و ستم بوده و هستند، سرمشق قرار مى گيرد. «مهاتما گاندى» مى گويد: من زندگى امام حسين (ع) آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه كافى به صفحات كربلا نمودهام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستى ازامام حسين (ع) پيروى كرده و سرمشق بگيرد. 30.حسين ، كشته ديروز و رهبر روز استقيام اوست ، كه پيوسته نهضت آموز استخون او تفسير اين اسرار كرد ملت خوابيده را بيدار كرد5- بيدارى خفتگان از جمله آثار و بركات ديگرى كه قيام و شهادت سيدالشهدا (ع) در بعد سياسى - اجتماعى داشت، بيدار شدن خفتگان و انتقال روح مبازره جويى بر عليه ظلم و ستم بوده و هست.براى تنوير ذهن و تصوير مطلب، لازم است به طور اجمال اشارهاى به وضعيت جامعه اسلامى آن دوران داشته باشيم . مردم آن زمان به چند دسته تقسيم مى شوند:دسته اول: كه قسمت عمده مردم را تشكيل مى داد، كسانى بودند كه در مقابل فساد معاويه ، اراده خود را از دست داده بودند و به پستى و خوارى ناشى از فساد كه پيرامون خلافت اسلامى را فرا گرفته بود تن در داده بودند.دسته دوم : كسانى بودند كه منافع خصوصى خود را بر رسالت و امامت ترجيح مى دادند. اين دسته بر خلاف دسته اول فارغ از ظلم و انحراف بنى اميه بودند و آن را احساس نمىكردند.دسته سوم : ساده لوحانى كه فريب فرمانروايان بنى اميه را خورده بودند. و اگر نبود قيام و مقاومت امام حسين و اصحاب راستين پيامبر به رهبرى اهل بيت (ع) ، ساده لوحان بسيارى فريب خورده و مىگفتند كه اگر اين دستگاه سلطنتى و كارهاى آن قانونى نبود، صحابه رسول خدا (ص) خاموش نمىنشستند.دسته چهارم: كسانى بودند كه مىپنداشت امام حسن (ع) خلافت را به معاويه واگذار كرده و با وى به خاطر اوضاع و احوال پيچيده زمان سازش نموده است ! زيرا اگر چه براى مردم كوفه و عراق كه از نزديك در جريان بودند، ماجراى صلح تحميلى آشكار بود؛ اما مسلمانانى كه در گوشه و كنار جهان اسلامى آن روزگار پراكنده بودند - مانند مردم خراسان - و از دور دستى بر آتش داشتند از ابعاد مسئله بىخبر بودند از اين رو امام حسين (ع) با قيام خونين خود ثابت كرد كه صلح برادرش به معناى كنارهگيرى از رسالت اهل بيت (ع) نيست.گذشته از اين چهار دسته كه در واقع جملگى در خواب خرگوشى مشترك بودند، دو دسته ديگر يعنى پيروان بنى اميه و ياران حقيقى امام حسين (ع) نيز وجود داشتند . زيرا اگر چه اصحاب سيدالشهداء بسيار اندك بودند ولى قابل ذكر است كه برخى از شيعيان و علاقهمندان امام در ساير ايالتهاى اسلامى بودند و پس از اطلاع يافتن از دعوت حضرت، خواستند به او لبيك گويند ولى مركز كوفه تحت كنترل شديد نظاميان عبيدالله بن زياد بود و به هيچ وجه نمى گذاشتند كسى از آن خارج يا به آن وارد شود، و بسيارى از مسلمانان نيز در مناطق دور دست از اين فاجعه به كلى بى خبر بودند كه حساب آنها با سايرين جدا است .با توجه به آنچه به طور اجمالى بيان شد، معلوم مى گردد كه مردم كوفه تا چه حدى در خواب خرگوشى فرو رفته بودند . كه تمام فريادهاى امام و يارانش را نشنيده گرفته و آسايش و رفاه طلبى ، آنان را از هر نوع كمكى در راه نجات اسلام از انحراف باز مى داشت .در آن شرايط ، انقلاب خونين سيدالشهدا (ع) تمام معادلات سياسى دشمنان را بر هم زد و اوضاع اجتماعى آن زمان را دگرگون ساخت . جانفشانى شخصيت منحصر به فردى چون امام حسين (ع) كه از نخبگان و برگزيدگان و پيشواى على الاطلاق مسلمانان بود و با فضيلتترين و نزديكترين آنها به پيامبر اسلام (ص) بود از طرفى خدايى بودن حركت مصلحانه سيدالشهدا (ع) و گذشتن از همه هستى خود از طرف ديگر، و عمق فاجعه و مظلوميت آن امام عزيز از ناحيه سوم باعث گرديد زنگ بيدار باش، خواب سنگين مردم را بر هم زند و مردگان را احيا كند، و درخت اسلام را كه به پژمردگى روى آورده بود، با خون خود آبيارى كند و آنچنان طراوت و شادابى بخشد كه تا ابد سر سبز و خرم باقى ماند.در آن عصر قحطى حق جويان و حق مداران ، كه ظلم و شرك و فساد، در پناه سرنيزه و كشتار، حكومت مىكرد و سكوت بود و سكون ! حسين تازيانه فرياد بلند كرد و بر پيكر خفته ، بلكه مرده امت فرود آورد و چنان شور و حركتى آفريد كه آن مردم را بيدار بلكه زنده نمود، و با اين بيدارى از آنها پاسدارى از انقلاب محمد (ص) و عدل على و صبر حسن (ع) ، و معناى قرآن و رسالت اسلام و خون خويش را طلب نمود.خون امام حسين (ع) همانند آب حياتى بود كه در كالبدهاى مرده و خشك و مأيوس جريان پيدا كرد و منشأ قيامهاى بسيارى شد . و براستى مى توان گفت كه عصر عاشورا پايان نهضت امام حسين (ع) نبود بلكه آغاز حركت و اول بيدارى ملت اسلام خصوصاً شيعيان بود.«فليپ حتى» در كتاب تاريخ عرب مى نويسد: «فاجعه كربلا، سبب جان گرفتن و بالندگى شيعه و افزايش هواداران آن مكتب گرديد. به طورى كه مى توان ادعا كرد كه آغاز حركت شيعه و ابتداى ظهور آن، روز دهم محرم بود».31و «گيبون» مورخ مشهور گويد: «در طى قرون آينده بشريت و در سرزمينهاى مختلف ، شرح صحنه حزن آور مرگ حسين (ع) موجب بيدارى قلب خونسردترين قاريان و خوانندگان خواهد شد». 32بر لوح فتحنامه او شد شكست اومرد حق از شكسته شد هم مظفر است6- شكست يزيدو يزيديانبا توجه به مفهوم پيروزى و شكست ، به اين نتيجه مى رسيم كه پيروزى آن نيست كه انسان از ميدان نبرد سالم به در آيد و يا دشمن خود را به خاك هلاكت افكند، بلكه پيروزى آن است كه هدف خود را پيش ببرد و دشمن را از رسيدن به مقصود خود باز دارد. اميرالمؤمنين (ع) در اين خصوص فرموده است : «ما ظفر من ظفر الاثم به ، و الغالب بالشر مغلوب» 33 كسى كه گناه بر او پيروز شد، شكست مى خورد و كسى كه از راه بدى بر دشمن ظفر يافت در واقع مغلوب است ». از اين رو اگر چه امام حسين (ع) و يارانش پس از يك نبرد خونبار و قهرمانانه به نور عظيم شهادت رسيدند، اما آنها هدف مقدس خود را به تمام معنى از آن شهادت پر افتخار گرفتند. و هدف اين بود كه به تكليف عمل شده و ماهيت حكومت ارتجاعى و ضد اسلامى اموى آشكار شود و افكار عمومى مسلمين بيدار گردد، كه اين هدف به خوبى انجام گرفت .رسوايى سران اموى و قاتلان امام حسين (ع) به حدى بالا گرفت كه سرانجام پس از گذشت چند سال نه تنها هيچ كس از آل اميه جرأت نداشت نسبت خود را آشكار سازد بلكه بدنهاى مردگان آنها را هم از قبر بيرون كشيدند و با آتش سوزاندند . آرى، راه پيشرفت و پيروزى كه داشت با سرعت فراوان براى آن دودمان كثيف در بين امت هموار مى شد، بعد از واقعه كربلا يكباره درهم ريخت و با رسوايى بسيار، بساط ابوسفيانيان برچيده گشت.«استادنيكلسون » گويد: «حادثه كربلا، حتى مايه پشيمانى و تأسف امويان شد، زيرا اين واقعه، شيعيان را متحد كرد و براى انتقام امام حسين، هم صدا شدند و صداى آنان در همه جا و مخص�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 419]
صفحات پیشنهادی
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول-آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول نويسنده:عليرضا رجالى تهرانى • بخش اول: آثاروبركات فردى ...
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول-آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول نويسنده:عليرضا رجالى تهرانى • بخش اول: آثاروبركات فردى ...
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت دوم
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت دوم-آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) ... عمارت اول: بارگاه سيدالشهدا (ع) پس از ساختن قبر شريف آن حضرت براى اولين بار ...
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت دوم-آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) ... عمارت اول: بارگاه سيدالشهدا (ع) پس از ساختن قبر شريف آن حضرت براى اولين بار ...
آثار و بركات تربت پاك سیدالشهدا علیه السلام
آثار و بركات تربت پاك سیدالشهدا علیه السلام-آثار و بركات تربت پاك ... آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول-آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) .
آثار و بركات تربت پاك سیدالشهدا علیه السلام-آثار و بركات تربت پاك ... آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول-آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) .
آثار و بركات مرقد شریف سیدالشهداء علیه السلام
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول-آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) ... پنجم: آثار و بركات مرقد شريف سيدالشهدا(علیه السلام) • بخش ششم: آثار و بركات .
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول-آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) ... پنجم: آثار و بركات مرقد شريف سيدالشهدا(علیه السلام) • بخش ششم: آثار و بركات .
آثار و بركات زیارت سیدالشهداء علیه السلام
آثار و بركات زیارت سیدالشهداء علیه السلام-آثار و بركات زیارت سیدالشهداء علیه ... آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول-آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) .
آثار و بركات زیارت سیدالشهداء علیه السلام-آثار و بركات زیارت سیدالشهداء علیه ... آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول-آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) .
پاداش زیارت امام حسین علیه السلام
پاداش زیارت امام حسین علیه السلام-پاداش زیارت امام حسین علیه السلامآنچه درزیارت حسین بن على(ع) بسیار چشمگیر ... آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول ...
پاداش زیارت امام حسین علیه السلام-پاداش زیارت امام حسین علیه السلامآنچه درزیارت حسین بن على(ع) بسیار چشمگیر ... آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول ...
ویژه نامه اعیاد شعبانیه
ویژه نامه اعیاد شعبانیه امام حسین علیه السلام نگاهی بر سيره قرآنى امام حسين(علیه السلام) ... از زندگانى امام حسين (علیه السلام) – قسمت اول شناخت مختصرى از زندگانى امام حسين (علیه السلام) – قسمت دوم کرامات شگرف کلام نور آثار و بركات امام حسین(علیه ا.
ویژه نامه اعیاد شعبانیه امام حسین علیه السلام نگاهی بر سيره قرآنى امام حسين(علیه السلام) ... از زندگانى امام حسين (علیه السلام) – قسمت اول شناخت مختصرى از زندگانى امام حسين (علیه السلام) – قسمت دوم کرامات شگرف کلام نور آثار و بركات امام حسین(علیه ا.
احكام عزادارى امام حسین علیه السلام
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول-آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) ... عزادارى وگريه برسيدالشهدا(علیه السلام) بخش اول :آثار و بركات فردى سيدالشهداء ...
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول-آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) ... عزادارى وگريه برسيدالشهدا(علیه السلام) بخش اول :آثار و بركات فردى سيدالشهداء ...
عترت 5 - امام حسین (ع)
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول و معلوم است كه امام حسين (ع) يكى از امامان معصوم بوده كه در قيامت و محشر كبرى از ... ترا كه شيعه اويى*5- دوستداران حسين ...
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول و معلوم است كه امام حسين (ع) يكى از امامان معصوم بوده كه در قيامت و محشر كبرى از ... ترا كه شيعه اويى*5- دوستداران حسين ...
برپايي عدالت هدف قيام امام حسين (ع) است
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول. ... قانونگذار و بر خلاف هدف قوانين اقدام مىكند و از راه توسل به پارتى بر ...
آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول آثار و بركات امام حسین(علیه السلام) – قسمت اول. ... قانونگذار و بر خلاف هدف قوانين اقدام مىكند و از راه توسل به پارتى بر ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها