تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829387220




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بیا فرزندانمان را بکشيم!!()


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ست اروین، (40ساله) باز هم دست خالی به منزل بازگشت، نگاه‌های معصومانه دختر 8 ساله‌اش، بازهم جملات دیروز را در ذهنش تکرار می‌کرد... چند هفته از اخراج ست اروین و همسرش از بیمارستان می‌گذرد...ست اروین، (40ساله) باز هم دست خالی به منزل بازگشت، نگاه‌های معصومانه دختر 8 ساله‌اش، بازهم جملات دیروز را در ذهنش تکرار می‌کرد؛ بابا... برگشتی، بازهم کار گیرت نیومد، دیگه چی کار کنیم، چطور از عهده هزینه های تحصیلی برآئیم...!بدون هیچگونه صحبتی به سمت کاناپه رفت و بر روی آن دراز کشید، نگاهش به سقف خانه دوخته شده بود، خانه‌ای که سال‌های سال با کار مداوم او و خانمش تهیه شده بود، تا روزی در آرامش و آسایش در کنار فرزندانشان در آنجا زندگی کنند.     خانم خانه بعداز لحظاتی که پسرهای دوقلو خوابیدند به طبقه پائین آمد؛_ سلام ست، کی برگشتی؟ چه خبر؟اما مثل اینکه گوش‌های ست دیگر نمی‌شنوند، نگاه عمیق او به سقف، بدون هیچ پلک زدنی، حکایت از افکاری جدید می‌کرد... مادر بچه‌ها که از این حالت ست می‌ترسید، با عجله به حیاط خلوت رفت و دختران کوچکش (که آنها نیز دوقلو بودند) را به داخل هدایت کرد، تا شاید با سرو صدای آنها، ست کمی‌از خیالات خارج شود. _ باباجون... اومدی... برامون چی خریدی!؟ کی دوباره میریم پارک لس آنجلس... دوقلوهای دختر، از سر و کول بابا بالا می‌رفتند، و بالاخره نگاه پدر به آنها متوجه شد، آنها نمی‌توانستند مشکلات پدر را درک کنند و با هر جمله‌ای که می‌گفتند، باز هم بر داغ‌های دل ست افزوده می‌شد.این بار نگاه مضطرب ست، متوجه بچه‌ها شده بود.چند لحظه‌ای گذشت... ناگهان ست چشمانش را بست و چندمرتبه سرش را محکم تکان داد؛ _ نه! نه! نه!خانم با عجله بچه‌ها را به اتاقشان راهنمائی کرد، و آنگاه در کنار همسرش روی کاناپه نشست، با آرامش دست‌های ست را از روی صورتش بر داشت، و با جملاتی ملایم به آرام کردن او پرداخت؛_ این روزها هم میگذره، یادت هست چقدر برای اقساط همین خونه خون دل خوردیم اما بالاخره تموم شد، یا اینکه چقدر برای کار تو اون سالها دویدیم تا تونستیم تو بیمارستان مشغول به کار بشیم... خوب بالاخره یک کار خوب بدست می‌آوری...ست، با صحبت‌های خانمش نیز به آرامش نرسید... تردید و تعلل ست نشانگر این بود که می‌خواهد مطلبی را به خانمش بگوید، اما نگاه های وحشت زده ست به زمین و گاهی به خانم، بیانگر وحشت درونی او از بیان این خبر بود...با اصرار خانم ... بالاخره ست به زبان آمد؛_.. ببین، تو همیشه در کارها با من موافقت می‌کردی، تصمیم‌های ما برای زندگیمان همیشه دو نفری بوده، و حالا میخوام صحبت از قضیه‌ای کنم تا از این زندگی نکبت بار خلاص بشیم، و به آرامش برسیم...!* من هم هیچوقت با نظرات تو مخالفت نکردم، حقیقتش من هم دیگه صبرم لبریز شده، این هفته ها بعداز اخراج از بیمارستان، هیچ چیزی نتونستیم برای بچه‌ها بخریم، حتی در برخی روزها برای خوردن هم چیزی نداریم، کار هم که پیدا نمیشه..._ خوب حالا که تو هم از این زندگی خسته شدی و مثل من به آرامش فکر می‌کنی، طرحم رو برات میگم... اما باید قول بدی... اگر نتونستم راضیت کنم دیگه هیچی از این قضیه جائی صحبت نکنی...* باشه، قول میدم... _ وضعمون هر روز بدتر از دیروز میشه، وضعیت جامعه هم طوری شده که همه بیکار میشن و هیچکس کارگر لازم نداره، در این اجتماع هم اگه پول نداشتی محکوم به نیستی میشی، اگه فقط من بودم و خودت، هیچ مشکلی نبود، اما حالا که پای 5 تا بچه هم در میونه نمیشه با آینده اونها بازی کرد و بخاطر اینکه ما نتونستیم هزینه زندگی رو تأمین کنیم اونها به آینده‌ای تاریک برسند...   ست بی وقفه صحبت می‌کرد و از مشکلاتشان می‌گفت، و از اینکه دیگر نخواهیم توانست به زندگی راحت دست پیدا کنیم، و بعداز یک ساعت صحبت مداوم طرحش را بیان کرد، طرحی که به مجرد بیان آن مادر بچه‌ها مات و مبهوت ماند، عرق سردی تمام بدنش را فرا گرفت، و آنگاه با نگاهی مأیوس از زندگی، به ست گفت؛* اگر تو به عنوان آخرین برگ زندگی و امیدمون به راحتی به خودکشی فکر می‌کنی، من هم مخالفتی ندارم...!!!اما بچه ها ... بعداز من و تو اونا بدست غریبه‌ها می‌افتند و من اینو دوست ندارم...! صحبت‌های این زن و شوهر به درازا نکشید و تصمیم آنان برای پایان زندگی قطعی شد، آنان برای آسایش فرزندانشان نیز به نتیجه ای مطلوب رسیدند. دیروز چهارشنبه (9 بهمن 1387) فاکسی به تلویزیون محلی KBC رسید، در این فاکس از توافق بین ست اروین و همسرش برای پایان زندگی صحبت شده بود و علت آنرا نیز مشکلات اقتصادی و اخراج از محل کار عنوان کرده بودند... عوامل تلویزیون با عجله با پلیس تماس گرفتند،و آنان به محل اعزام شدند...پایانی غم انگیز برای زندگی ست رقم خورده بود، او همه اعضاء خانواده خود را به راحتیی که فکر می‌کرد رسانده بود، در یکی از اتاق خواب ها مادر بچه ها در کنار پسران خردسال دوقلویش در میان خونشان خوابیده بودند و در اتاقی دیگر دختر 8 ساله اش در کنار خواهران معصوم و دوقلویش به خوابی عمیق فرورفته بودند... ست نیز در لحظات آخر خود را به جمع آنان ملحق کرده بود... چرا تراژدی زندگی ست اینطور پایان پذیرفت، به یقین او در زندگیش به غیر از مادیات هیچ ملجأ و پناهگاهی برای خود نداشته، یا اگر هم داشته به دست خود تخریب کرده، به نظر شما راه حل برای مقابله با طوفان‌های زندگی چیست؟  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 260]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن