واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: برای کشته شدن هم حاضر استمصاحبهای از آیتالله العظمی اراکی درباره امام خمینی در سال 63
![زندگینامه آیت الله اراكی](http://img.tebyan.net/big/1382/06/1132381452920810040169108205811198065164.jpg)
آیتالله العظمی اراكی از مجتهدین و مراجع سرشناس تاریخ معاصر شیعه است كه از ایشان با عنوان "شیخالفقهاء و المجتهدین" نام برده میشد. آیتالله العظمی اراكی با آن كه حدود 10 سال از امام خمینی(ره) بزرگتر بودند اما رفاقت و ارادت عجیبی بین این دو مرجع بزرگوار برقرار بوده است. آنچه در ادامه می خوانید بخش هایی از گفتگوی نشریه حوزه با آیتالله العظمی اراكی در سال 63 است.شما قریب 50 سال با امام امت حضرت آیتالله العظمی خمینی آشنایی دارید، اگر چیزی راجع به امام دارید بفرمایید؟من با ایشان در اوایل امر خیلی مأنوس بودم. هر هفته از خانهام تا میدان كهنه با هم برای تهیه سوخت می رفتیم و بوته و چوب گردو برای سوخت نهار و شام تهیه می كردیم. بین راه بسیار صحبت میكردیم و مأنوس بودیم. در فوت مرحوم آقای محمد تقی خوانساری كه در همدان فوت كردند، ایشان هم بودند و من هم بودم. ایشان با آقای خوانساری وداع و زود حركت کردند و من ماندم، تا این كه فوت كردند. جنازه ایشان را از همدان حركت دادند وعدهای از روحانیون قم آمده به استقبال جنازه بوده اند. در بین قم- تهران آقا یونس كه آمده بودند، پیاده شدند. من از هیچکس ندیدم این قدری كه آقای خمینی گریه میكرد، گریه كند. شانههایش بالا و پایین میرفت. چنان اشك میریخت! چنان اشك میریخت كه من از اولادش چنان گریه ندیدم. خیلی اهل بكاء است آقای خمینی! هیچ نسبتی با هم نداشتند و مربوط نبودند، فقط عرق دینی داشت.این مرد دینی است سر تا پا حاضر است، حتی برای كشته شدن هم حاضر است. این همانطور تو خاطرم مانده و محو نمیشود، آن گریهای كه دیدم، از هیچ كدام از اینان كه آمده بود مثل آقای داماد، آقای زنجانی و خیلی از معنونین دیگر. گریه میكردند ولی آرام لكن ایشان تند گریه میكردند.این مرد دینی است سر تا پا حاضر است، حتی برای كشته شدن هم حاضر استیك روز من احتیاج به پول پیدا كردم. در حرم بودیم گفتم می شود یك ده تومنی برای من پیدا كنی. گفت الساعة الساعة، صبر كن صبر كن. تندی رفت بیرون و پولی آورد و داد. خیلی رئوف و مهربان است.آن كتابی هم كه نوشته بودند. كتاب "اسرار هزارساله" با این كه پدر نویسنده آقای حاج شیخ مهدی پایین شهری مرد بزرگواری بود، وقتی كه حاج شیخ وارد قم شد، به منزل او در مدرسه رضویه وارد شدند. این پسر را هم منبرش را دیده بودم، یك منبر عالی داشت. پدرش كه در مرسه رضویه دهه عاشورا روضه خوانی میكرد، همین پسر منبر میرفت؛ چه منبرهای عالی تحویل میداد. پناه ببریم از عاقبت كار! آخرش این طور شد و این كتاب هزارساله را نوشت. آن وقتی به آقای خمینی اثر كرد و نشست و رد نوشت، همین كتاب "كشفالاسرار" را نوشت. این از عرق دیانتیاش بود. خداوند گذشتگان را با ائمه اطهار محشور كند و زندهها را عمر طویل مرحمت بفرماید!این انقلاب كه قرآن را زنده كرده است، روحانیون در قبال آن چه وظیفهای دارند؟من از شخص معتمدی شنیدم كه از آقای آقاسید احمد خوانساری شنیده بود كه ایشان فرموده بودند عجب امتحان بزرگی است. خیلی آدم میخواهد خودش را از این امتحان سالم دربیاورد. خیلی آدم میخواهد امتحان بزرگی است.
![امام خمینی و اصلاح فرهنگ عمومی](http://img.tebyan.net/big/1388/08/12174859513116164113164408914916919116191.jpg)
امروز، روز موت احمر است. جوانان بریز (به تعداد زیاد) میروند. جماعت دنیا كه رئیسشان آمریكا و شوروی است و سایرین هم كه دست بسته آنان هستند، همگی در یك طرف هستند و آقای خمینی تنها. چه میشود كرد؟ امتحان بزرگی است. آقای خمینی شخص نیك نفسی است، جای شك نیست. قسم میشود خورد، والله كه این مرد نیك نفس آدمی است و هیچ غرضی در او جز ترویج دین نیست. دیدن این تحكمات و زورگوییهایی كه این هردردش دوایی هست. ایشان در طب وارد بودند. ببینید چقدر علم میخواهند كه به تمام اینها برسد و بفهمد هر دردی چه منشأیی دارد و چه دوایی میخواهد. دیگر عمرش كفاف نمی دهد كه به مرضهای دیگر برسد. حاج شیخ میفرمود خوب است در فقه هم متخصص داشته باشیم؛ یكی متخصص صلاة باشد، یكی متخصص طهارت باشد، یكی متخصص خمس باشد و همینطور، و آن وقت هر سئوال و استفتایی كه میآید، به متخصص آن ارجاع دهیم تا او جواب بدهد.آقای خمینی شخص نیك نفسی است، جای شك نیست. قسم میشود خورد، والله كه این مرد نیك نفس آدمی است و هیچ غرضی در او جز ترویج دین نیستبا توجه به حساسیت مردم نسبت به روحانیت، وضع معیشتی آنان چگونه باید باشد؟همانطور كه گفتم؛ مرحوم حاج شیخ عبدالكریم می فرمود طلبه باید "اعمی مسلك" باشد، لابشرط باشد. اگر می خواهد بهشرط و اخصی باشد، حتماً باید ناهارم چطور باشد، لباسم چطور باشد، منزلم چطور باشد و... كارش لنگ است. باید اعمی باشد. هر پیش آمدی كه شد، من نباید درسم را ول كنم، هر چه می خواهد باشد. اعمی مسلك باید باشد. همانطور كه گفتم خود شهم اعمی مسلك بود، به این چیزها اعتنایی نداشت. تنها پیشآمدها و ناملایمات دینی به او صدمه می زد، ولی پیشآمدهای دیگر هم نبود. مثلاً خودش نقل كرد كه اطاقش چهار تكه فرش داشت؛ یك روانداز، دو كناره و یك میانه. یك شخص آمد، گفت: آقا اینها مال من است و مال دزدیده شده است. گفت بیا وردار برو! بدون اینكه بگوید بینه بیاور همه را ورداشت و برد هیچ نگفت: آخر بینه می خواهد، به چه دلیل می گویی؟ گفت: بیا بردار و برو. حالا این طرف بكشد آن طرف بكشد، به نظمیه به عدلیه به این به آن اصلاًو ابداً. گفت بردار و برو.
![آیت الله اراکی](http://img.tebyan.net/big/1388/08/1431406516421081213917527217741002401791.jpg)
می فرمود: بین روحانی و غیرروحانی فرق است. روحانی مانند لباسی ورق ورق می كرد، نمی توانست پیدا كند، میداد دست آن یكی. آن یكی هم هرچه تفحص می كرد، نمی یافت دست دیگری تا آخرش، آقای بروجردی گفت: بده به من، كتاب را دستش گرفت و باز كرد و گفت این مسأله است.یك خاطره هم از مرحوم مامقانی صاحب تنقیح المقال دارم. ایشان به قم آمده بود و طلاب به دیدنش می رفتند. توی خیابان حضرتی توی یك مسافرخانه منزل گرفته بود. من هم رفتم، به دیدنش می گفت وقتی من تنقیح المقال را می نوشتم و محتاج به مراجعه كتبی كه در طاقچه بود، می شدم. دست می بردم و بر می داشتم و باز می كردم، دقیقاً همان كتاب همان صفحه مورد احتیاجم باز می شد و به پیدا كردن كتاب و مطلب معطل نمیشدمتنظیم برای تبیان: سعید آقازاده
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]