تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 19 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):کسی که برای جلب رضایت و خوشنودی مردم ، موجب خشم و غضب خداوند شود، خداوند او را ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814662515




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حفظ قرآن در ماراتن خانوادگی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چهار فرزند خانواده عطارزاده با يکديگر رقابت صميمانه‏اي داشتند و به فاصله کوتاهي از هم حافظ کل قرآن شدندحفظ قرآن در ماراتن خانوادگي
خانواده عطارزاده ، حافظ قرآن
آنها که در راه خدا از يکديگر سبقت گيرند، از مقربانند.« (واقعه/10 و 11) انگار اين آيه بدجوري به دل و جان فرزندان خانواده عطارزاده نشسته است. چهار خواهر و برادر اين خانواده با فاصله سني کمي از هم در زمره حافظان قرآن کريم قرار گرفته‏اند و هنوز در اين زمينه رقابت دوستانه‏‏اي ميانشان وجود دارد. يکي دو ساعتي که در منزل آنها مهمان‏شان بوديم، غرق صميميت، همکاري و البته شخصيت‏هايشان شديم و اين مصاحبه در چنين فضايي پا گرفت. زينب 24 سال دارد و در 17 سالگي حافظ کل قرآن شده است. فاطمه 22 ساله است و 15 سالش بود که توانست همه آيات وحي را به ذهن و قلبش بسپارد. سميه حالا 20 سال دارد و در 13 سالگي به خواهران حافظش پيوست. مصطفي تنها پسر خانواده هم 18 سال دارد و در 12 سالگي حافظ کتاب وحي شده است. فرزندان عطارزاده با کمک مادرشان در يک ماراتن خانوادگي به فاصله کوتاهي از يکديگر حافظ کل قرآن شده‏اند.از دوستانم کسي حافظ قرآن نيست هيچ‏وقت هم سعي نمي‏کنم کسي متوجه شود که حافظ هستم بعضي‏ها فکر مي‏کنند حفظ قرآن حافظان را تافته جدا يافته مي‏کند ولي من برخوردي کاملاً عادي با دوستانم دارم و آنها هم همين برخورد را دارند.- اين جور که پيداست با فاصله کمي از هم توانستيد از پس نگهداري از آيات قرآن در ذهنتان بر آييد. راستش را بگوييد، رقابتي در کار بود يا اينکه خود به خود جذب اين کتاب الهي شديد؟زينب؛ چون از باقي بچه‏ها بزرگ‏تر بودم، به طور طبيعي آموزش برايم زودتر شروع شد. مادرم زماني که خيلي کوچک بودم هر روز قرآن تلاوت مي‏کرد. کنارش مي‏نشستم و گوش مي‏دادم. ايشان خيلي دوست داشتند سوره‏ها را از حفظ بخوانم. مثل اينکه بعد از چند بار امتحان گرفتن متوجه شدند که استعداد آن را دارم و از همان موقع تمرين شروع شد. هنوز مدرسه نمي‏رفتم که مادرم الفبا را يادم داد و مي‏توانستم سوره‏هايي را از بر بخوانم.فاطمه: من دو سال از زينب کوچک‏‏ترم. کمي که بزرگ‏تر شدم، مادرم سعي مي‏کرد در کنار او مرا هم به حفظ قرآن تشويق کند خيلي از سوره‏ها را همراه زينب حفظ کردم. سميه: اعتراف مي‏کنم وقتي مي‏ديدم خواهرانم آيه‏ها را پشت سر هم تلاوت مي‏کنند، دلم مي‏خواست خيلي زود به آنها برسم. اين رقابتي که مي‏گوييد در من بيشتر از بقيه خودش را نشان مي‏داد به دليل شيطنت‏هايم هميشه از خواهرانم عقب مي‏ماندم و به گرد پايشان هم نمي‏رسيدم. مصطفي: اگر بگويم فعاليت‏ها و جديت خواهرانم براي حفظ قرآن در من بي‏تاثير بوده، دروغ بزرگي گفته‏ام ولي خيلي راحت‏تر از آنها و در 12 سالگي  قرآن را حفظ کردم. البته اين هم از برکت وجود آنها بود. آنقدر اين آيه‏ها را تکرار کرده بودند که بيشتر سوره‏ها را به صورت شنيداري از بر شده بودم. اگر کلاسي هم مي‏رفتم، براي اين که نظمي به اين آشفتگي بدهم و بهتر بتوانم در مسابقه‏ها شرکت کنم.- مي‏گويند براي حفظ قرآن يک مثلث وجود دارد که از حمايت خانواده، آموزش صحيح و اراده فرد تشکيل شده است؛ شما از اين سه ضلع به شکل همزمان بهره برديد يا با مثلث ناقصي سر و کار داشتيد؟زينب: نه خدا را شکر، همه اينها برايمان مهيا بود.فاطمه: فکر مي‏کنم همه استعداد اين را دارند که حافظ قرآن شوند و فقط به مهيا بودن اين سه شرط نياز است تا اين اتقاق بيفتد در واقع فکر مي‏کنم هر کس حافظ قرآن شده به نوعي از اين موارد بهره برده است. اين اتفاق براي ما هم افتاد.سميه: حتي نبود يکي از اين موارد مي‏تواند کسي را که مي‏خواهد حافظ شود، دچار دردسر کند بعد از حفظ قرآن، کار تثبيت آن شروع مي‏شود ما هر روز حدود دو جزء را تلاوت مي‏کنيم.مصطفي: من مي‏گويم اراده از همه مهم‏تر است. راستش من زماني که قرآن را حفظ کردم، چند وقت آن جور که بايد براي تثبيت تمرين نکردم. تقريبا داشتم محفوظاتم را فراموش مي‏کردم ولي دوباره با تشويق خانواده، آيه‏هاي فراموش شده را به ذهنم برگرداندم.- وقتي همزمان با هم قرآن را حفظ مي‏کرديد، حتما مسابقه‏هاي خانگي هم در کار بوده؛ همين‏طور است؟ فاطمه: مسابقه بود اما جايزه‏اي در کار نبود.سميه: با اين حال خيلي شيرين بود. وقتي مادرمان مي‏پرسيد و درست جواب مي‏داديم، در آن حال و هواي  کودکي انگار دنيا را به ما داده بودند.زينب: از همه بزرگ‏تر بودم و مادرم بيشتر با من کار کرده بود؛ به همين دليل بهتر از بقيه حفظ مي‏کردم و اين حس رقابت را بيشتر مي‏کرد و باعث مي‏شد سميه و فاطمه تمرين‏هاي منسجم‏تري داشته باشند.مصطفي: وقتي خواهرانم امتحان مي‏‏دادند، من خيلي کوچک بودم. مادرم مي‏نشست و آنها روبه رويش چهار زانو روي زمين به سوال‏هايش جواب مي‏دادند. در اين مواقع مي‏رفتم روي گردن و شانه‏هاي مادرم مي‏نشستم يادم مي‏آيد چهار سالم بود که يک بار يکي از خواهرهايم آيه‏اي را اشتباه خواند؛ من با اينکه هنوز سواد نداشتم ولي آن آيه را به صورت شنيداري حفظ کرده بودم. به مادرم که  متوجه غلط خواندن خواهرم نشده بود گفتم که آيه غلط خوانده شده و مادرم با تعجب از خواهرم خواست که دوباره تلاوت کند.- وقتي شما در کودکي مشغول حفظ قرآن بوديد، بسياري از هم‏سن و سال‏هاي دور و برتان در حال بازي بودند. رابطه‏تان با بچه‏‏هاي ديگر چطور بود؟زينب: مادرمان جوري تربيتمان کرده بود که خودمان را جدا از ديگران ندانيم. اصلا حس نمي‏کرديم که داريم کار ويژه‏اي انجام مي‏دهيم که ديگران از پس آن بر نمي‏آيند ما هم با بچه‏هاي ديگر همبازي مي‏شديم.فاطمه: وقتي مي‏فهميدند که حافظ قرآن هستم. انگار بيشتر رويم حساب باز مي‏کردند ولي من اصلاً نمي‏خواستم که اين طور باشد. هميشه هم اتفاقي متوجه اين موضوع مي‏شدند يادم مي‏آ‏يد يک بار در مدرسه سختي داشتيم. هيچ يک از بچه‏ها درست و حسابي درس نخوانده بودند آمدند دور من و گفتند چون حافظ قرآن هستي، اگر دعا کني معلم امتحان نمي‏گيرد من هم دعا کردم. آن روز اصلا معلممان به مدرسه نيامد که بخواهد امتحان نگيرد.سميه: همه چيز ما سرجايش بود. بازي، درس و قرآن زمان‏هاي مشخصي داشتند فقط يک سالي که با فاطمه و زينب ترک تحصيل کرديم تا به کلاس‏هاي قرآني برويم وضعيت‏مان کمي متفاوت‏تر شد.زينب: آن يک سال شيرين‏ترين سال زندگي‏ام بود احساس مي‏کردم در بهشت هستم. از صبح تا شب با قرآن بوديم به خانه هم که مي‏آمديم، دوباره تمرين مي‏کرديم. اگر يک سال کاملا مفيد داشته‏ام. همان سال بوده است.مصطفي: از دوستانم کسي حافظ قرآن نيست هيچ‏وقت هم سعي نمي‏کنم کسي متوجه شود که حافظ هستم بعضي‏ها فکر مي‏کنند حفظ قرآن حافظان را تافته جدا يافته مي‏کند ولي من برخوردي کاملاً عادي با دوستانم دارم و آنها هم همين برخورد را دارند.- وقتي حفظ قرآن به پايان مي‏رسد، حافظان تلاش مي‏کنند که رفتاري قرآني داشته باشند؛ اين تا چه اندازه در شما نمايان شد؟زينب: رفتار يک حافظ اهميت زيادي دارد بايد الگو باشد قرآن نوري است که تاريکي گناه را از بين مي‏برد و کسي که با قرآن باشد کمتر به گناه کشيده مي‏شود رفتار يک فرد قرآني بهترين امر به معروف‏هاست.فاطمه: سعي مي‏کنيم رفتارمان با قرآن تطبيق داده شود قرآن کامل است و اين کار را به راحتي مي‏توان انجام داد.سميه: اصلاً نمي‏شود کسي با قرآن باشد و از آن تاثير نگيرد ما اين طور تربيت شده‏ايم که قبل از انجام هر کار مهمي ابتدا قرآن بخوانيم.- تمرين‏ها و مسابقه‏هاي پي در پي تاثيري در درس خواندنتان نداشت؟ مثل اينکه غير از مدرکي که معادل کارشناسي است و به حفاظ تعلق مي‏گيرد مدارک تحصيلي ديگري هم داريد؟زينب: اين خواسته پدر و مادر و خودمان بود که به اين مدرک بسنده نکنيم و درس بخوانيم من کارشناس علوم حوزوي هستم و تصميم دارم خودم را براي امتحان کارشناسي ارشد آماده کنم.فاطمه: مي‏خواهم به يک نکته اشاره کنم که فکر مي‏کنم اهميت دارد برخلاف چيزي که پرسيديد، فکر مي‏کنم قرآن باعث موفقيت ما در تحصيل باشد؛ يعني با تمرين قرآن هوش قوي‏تري پيدا کرده‏ايم من دانشجوي سال آخر رشته رياضي در دانشگاه شهيد بهشتي هستم.سميه: ما نه از قرآن غافل شديم، نه از درس خواندنمان. البته گاهي که درس‏ها خيلي سنگين مي‏شوند، مجبور مي‏شويم بيشتر به آنها بپردازيم. اين روزها جزء بدترين روزهاي ما هستند. من دانشجوي رشته فيزيک هستم و در يکي از دانشگاه‏هاي استان سمنان درس مي‏خوانم.
خانواده عطارزاده ، حافظ قرآن
مصطفي: من در درس خواندن هم تحت تاثير خواهرانم هستم همه‏شان تحصيلات دانشگاهي دارندالان سال سوم دبيرستانم ولي خيلي جدي مي‏خواهم درس بخوانم تا وارد دانشگاه شوم.- روايات زيادي از بزرگان دين به ما رسيده که در آنها گفته شده تلاوت قرآن در دشوارترين لحظه‏هاي زندگي چاره‏ساز است. اين را تجربه کرده‏ايد؟سميه: از آنجا که هميشه در حمايت خانواده  بوده‏ايم، تا به حال شرايط خيلي ويژه‏اي برايمان پيش نيامده است. البته من به دليل درس خواندن در شهرستان، دوري از خانواده را تجربه کرده‏ام. در روزهاي اول وقتي مي‏ديدم بچه‏هاي خوابگاه گريه و زاري مي‏کنند و دلتنگ هستند، ياد حديثي از امام زين‏العابدين عليه‏السلام مي‏افتادم که در آن فرموده‏اند: اگر در تمام دنيا تنها باشم، چون قرآن با من باشد هرگز دلتنگ نمي‏شوم». شروع مي‏کرد به قرآن خواندن و آرامش عجيبي پيدا مي‏کردم.زينب: انسان هميشه بايد با قرآن همراه باشد تا اين آيه‏ها در هنگام سختي و بلا برايش حکم معجزه داشته باشند. قرآن علاوه بر تاثيرهاي ظاهري، تاثيرهاي باطني زيادي دارد. يکي از آنها اين است که هميشه و در هر کاري به ياد خدا خواهي بود؛ نه تنها در مشکلات بلکه در تمام مراحل زندگي.مصطفي: براي شفاي بيماران قرآن تلاوت مي‏کنم؛ خيلي آرامش مي‏دهد و موثر است. خودم يک بار با قرآن شفا پيدا کرده‏ام و دلم مي‏خواهد اين اتفاق براي همه بيماران بيفتد.معصومه اصغري، مجله همشهري آيهتنظيم براي تبيان: شکوري





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 327]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن