واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: کیهان: فتنه گران چون گورخران یکدیگر را گاز می گیرند آنها و شبكه داخلي شان پس از اين مي آموزند به سان آن ميمون قصه ها، ديگر خرما را با هسته نخورند و اگر هم با هسته خوردند لااقل اول هسته را اندازه بزنند و بعد بخورند! کیهان در سرمقاله امروز خود نوشت:پيرمرد پاي ديگ نذري ايستاده بود و مي گريست. آمده بود كمك كند. مسيحي بود. «وارطان». مي گفت 3 بار به زيارت كربلا رفته ام. مي گفت من حسين(ع) را دوست دارم. مي گفت و مي گريست.در كشوري كه مسلمان و غيرمسلمان و ارمني و زرتشتي در موسم محرم چنين حسيني و عاشورايي مي شوند، كار بزرگي است شكستن حرمت عزا و صاحب عزا. اين يك قلم خيانت، جز از تركه و تبار يزيد و شمر برنمي آمد.ملت بعد از اين هر جا فتنه گري جست، ديگر نياز نيست مرگ بر مزدور و منافق و مرگ بر آمريكا و اسرائيل بگويد تا هويت او را نشان دهد. مردم كافي است بگويند بر يزيد لعنت! حسين(ع) راست گفته بود كه «مثل من با مثل يزيد بيعت نمي كند». آنها كه روز عاشورا حرمت عزاي حسين عليه السلام را شكستند، با همه حقارت و كم شماري به چشم آمدند چون خلاف موج ملت و انسانيت و كرامت، با يزيد بيعت نموده و كار يزيدي كرده بودند.مگر شمر و حرمله به چشم نيامده اند در ماجراي عاشورا و مگر نامشان نمانده، ولو به لعنت؟! نام بانيان ماجراي عاشوراي 1431هجري قمري نيز در تاريخ خواهد ماند، به لعنت. سران فتنه را مي گويم. تو بگو بر شمر و يزيد و يزيديان لعنت.تهران، ام القراي جهان اسلام، 10 ميليون نفر جمعيت دارد. آري تهران در روز عاشورا ملتهب بود و چرا ام القراي جهان اسلام در تب و التهاب نباشد در روزي كه زمين و آسمان و در و ديوار داغدار سرور مظلوم آزادگان جهان است. سراسر شهر و كوچه به كوچه و خيابان تا خيابان آن در عاشورا، لبريز جمعيت سوگوار و عزادار بود.در اين ميان به خيابان آوردن چند هزار لمپن سازماندهي شده در خياباني پرآوازه و تاريخي در غياب مردم عزادار و حمله به عابران يا آتش زدن موتورسيكلت هاي پارك شده آنها و چند بانك و مغازه و از جا كندن چند تابلو و نرده با چاشني كف و سوت و هلهله و فحاشي عليه سرمايه هاي اجتماعي و فرهنگي ملت ايران و... سرانجام گريختن از معركه پس از مشاهده دسته هاي عزادار، چه قدر مي تواند واجد ارزش و اعتبار باشد؟اگر لمپن ها ده هزار نفر مي شدند- كه يك سوم اين رقم هم نمي شدند- تازه مي شدند يك هزارم جمعيت نجيب تهران. اينكه جماعتي به اندازه يك سه هزارم (از هر 3 هزار نفر يك نفر) جمعيت يك شهر از سوي رسانه هاي رسمي انگليس و آمريكا و اسرائيل و رژيم سعودي در روز عاشورا قاب گرفته شوند و براساس اين قاب دروغ ادعاشود «كنترل تهران از مديريت نيروهاي امنيتي خارج شده»، «شهر به دست مخالفان افتاده» و... حاوي پيام هاي بزرگي است.يعني اينكه 4 ضلع مربع رسانه هاي استكباري و ارتجاعي مذكور با همه حقه هاي تصويري و با زبان بي زباني شهادت مي دهند پس از يك جنگ 6 ماهه تمام عيار و بي سابقه در طول تاريخ جنگ نرم اطلاعاتي- رسانه اي، جز «باد» غنيمت نگرفته، جز در بادكنك ندميده و به غير از «سراب جنبش» تصوير نكرده اند. اين مربع جنگ نرم در چشم بندي هاي خود خواستند آن «نقطه» يك سه هزارم ( )را خط ممتد «جنبش» نشان دهند و انصافا خيلي هم زحمت كشيدند از صبح تا شام عاشورا.اما اين ديگر فيلم و سينما نبود كه بتوان يك استخر كوچك يا چند سطل آب را به عنوان «اقيانوس» جا زد يا يك ديوار چوبي ساخت و با تروكاژ سينمايي به مخاطب چنين القا كرد كه با يك كاخ بلند واقعي مواجه است، يا 100نفر را جاي سياهي لشكر 20 هزار نفره جا زد.مخاطب معمولي- و نه حتي تيزبين- حق دارد بپرسد اين حركت نقطه اي لمپني با مشي «مغوليستي» و مرام «نامردم و فرار مي كنم»، چه قماش جنبشي است كه با پاك كن پاك مي شود و به جاي جاذبه و فزايندگي، مدام در حال نفرت آفريني و ريزش و فرسودگي است؟البته براي بي بي سي و صداي آمريكا و راديو فردا و صداي اسرائيل و العربيه سعودي كه آبرويي ندارند تا از دست بدهند و عار ندارند كه در بي پدري و دروغ بافي- و عورت نمايي به هنگام خطر!- مريدان راستين عمروعاص باشند، سياه بازي اخير جاي شگفتي و ملامت نيست. آنها سالها- و بعضا دهه هاست- همين گونه در رذالت سر مي كنند.اما همه ننگ اين ماجراي عبرت آموز و سياه براي بانيان وطني فتنه باقي خواهد ماند كه با نقاب الله اكبر و «ياحسين- ميرحسين» آغاز كردند، تابلوي اسلام و انقلاب و امام خميني(ره) بلند كردند، دروغ را زشت شمردند و پايان كارشان به اينجا كشيد كه با رذالت تمام به هر چه سرمايه اجتماعي و فرهنگي و ديني و سياسي يك ملت بود، وحشيانه و مغول وار هجوم آوردند.كار رسوايي به آنجا كشيده كه سه تن از سران فتنه با وجود سپري شدن 48 ساعت از ماجرا، همچنان زبانشان قفل شده و تنها شعبان بي مخ آنها- كه بيش از همه از وضعيت خود ساخته به ستوه آمده و انتحار را گشايشي براي خويش مي بيند- لب گشوده و به جاي دفاع از حريم هتك شده سالار شهيدان(ع)، از اجامر و اوباش حمايت كرده است. آيا اين قمار آخر- با شرط خودكشي- جز رفتن در ورطه اي است كه يزيد براي خويش دست و پا كرد؟از زبان علمدار و پيام رسان نهضت كربلا حضرت سيدالساجدين علي بن الحسين (عليهما السلام) بايد گفت «سپاس خداوندي را كه دشمنان ما را از احمق ها قرار داد». ماجراي عاشوراي 1431 هجري قمري اثري از تلخي ماجراي عاشوراي 61 هجري را با خود داشت و جان يك ملت حسيني را تلخ تر از نيش مار گزيد.اما اين ثلمه با همه تلخي، بركات بزرگي به همراه خواهد داشت اگر به اندازه كافي عبرت آموز باشد. معلوم شد اگر ولو براي مقطعي كوتاه در برابر دشمن مهاجم، انفعال و غفلت و تشتت و حيرت پيش آيد، امويان معاصر آماده اند تا كجا پيش بيايند و كدام سرمايه هاي هويت بخش، ملت ساز و قدرت آفرين را يكجا به آتش بكشند.معلوم شد مسئله نه انتخابات و پيروزي اين نامزد و ناكامي آن نامزد، نه اولويت بندي سياست خارجي (غزه يا ايران)، نه دعواي جناح ها و سليقه ها، و نه حتي شخص امام و رهبري- با همه اهميت- است. آشكار شد دشمن تماميت ايران و «روح ايراني» را كه 30 سال پيش در بهمن 1357 جوانه زد، گل كرد و به ثمر نشست و به 2 قرن ذلت و تحقير و استبداد و استعمار پايان داد، با بغض و حقد تمام هدف گرفته است.دشمنان احمق ملت ايران با شاهكار يزيدي در روز عاشورا، عمق استراتژي خود را در پي تاكتيك هاي فريبنده و گمراه كننده نشان دادند تا خوارج نيز بدانند اگر روزي جلد قرآن سرنيزه شد تا با قرآن ناطق مقابله كند، غايت آن، به نيزه كشيدن قرآن ناطق (حسين) و به زير پا كشيدن پيكره قرآن و عدالت و حقوق و كرامت انساني است. دشمنان احمق ملت ايران خواهند فهميد كه به سوداي سود در اين قمار، چه زيان استراتژيكي را به جان خريده اند.آنها و شبكه داخلي شان پس از اين مي آموزند به سان آن ميمون قصه ها، ديگر خرما را با هسته نخورند و اگر هم با هسته خوردند لااقل اول هسته را اندازه بزنند و بعد بخورند!فتنه پس از فريبندگي اوليه، اكنون آن روي زشت و كريه خود را به تماميت نشان داده است. اميرمؤمنان فرمود: «قلب مرد خردمند ديده اي است كه با آن عاقبت كارش را مي بيند و پست و بلند آن را مي شناسد... گروهي به درياي فتنه فرو رفتند، سنت ها را رها كردند و به بدعت ها چنگ زدند» و به معاويه نوشت: «بين ما و شما جدايي افتاد زيرا ما ايمان آورديم و شما كفر ورزيديد.استقمنا و فتنتم. ما بر حق ايستاديم و استقامت كرديم و شما كجي و ناراستي فتنه را برگزيديد» و نيز در جاي ديگري فرمود «ايام مهلت تبهكاران طولاني شد تا خواري و رسوايي را تكميل كنند و مستوجب حوادث ناگوار شوند... گروهي براي راحتي به فتنه پيوستند... اما مومنان حقيقي بر خدا منت ننهادند و جانبازي در راه حق را بزرگ نشمردند... و از روي بصيرت دست به اسلحه بردند و به امر راهبرشان تن به فرمان خدا سپردند» و هشدار داد كه «اي مردم عرب نشانه تير بلاها هستيد.پس، از مستي نعمت و سختي عقوبت بپرهيزيد... آغاز فتنه مانند جواني نيكوست و آثار آن مانند اثر سنگ سخت است... زماني نمي گذرد كه تبعيت كننده از تبعيت شونده برائت و بيزاري مي جويد، با كينه و دشمني از هم جدا مي شوند و با لعنت يكديگر را ملاقات مي كنند... فتنه گران در فتنه چون گورخران- در جمع خود- يكديگر را گاز مي گيرند... فتنه با سرنوشتي تلخ وارد مي شود و خون تازه مي دوشد... در آن، كشته اي است خونش به هدر رفته... اي اهل ايمان، پرچم فتنه و نشانه هاي بدعت نباشيد و به آنچه ]ولايت[ پيوند جماعت با آن گره خورده و اركان اطاعت بر آن بنا شده، ملتزم باشيد».«يوم علي آل الرسول عظيم». اعقاب شمر و عبيدالله ابن زياد- الدعي ابن الدعي- حرمت چنان روز بزرگي را شكستند و به روح يك ملت بزرگ جسارت كردند. مگر شعار ماندگار اين ملت نيست كه «بأبي انت و امي يا حسين. پدر و مادرم فداي تو حسين جان»؟ آيا مي شود با دل و جان يك ملت و عزيزتر از جان او گستاخانه بازي كرد؟آيا مي توان خون غيرت را در رگ هاي ملتي دوستدار سيدالشهدا(ع) به جوش آورد و بعد گفت بازي تمام؟! اول ماجراست يزيد! خطا پنداشتند يزيديان كه خيال كردند اين هم يك تفنن و بازي است مثل چند ماه و چند سال قبل. از هم اكنون مي شنويم عربده آل يزيد را كه همديگر را گاز مي گيرند و لعنت مي كنند. وارثان خون حسين، گريبان فتنه گران را رها نمي كنند.تو هم بگو! گريه كن و بگو! مولاي ما حسين گفت «من كشته گريه ام، مومني مرا ياد نمي كند مگر كه مي گريد». مولايت را ياد كن و بگو! بگو بر يزيد و عبيدالله و شمر و عمر سعد و حرمله لعنت! اين لعنت بنيادبرافكن است. اين لعنت دودمان فتنه را به باد مي دهد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]