تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 21 اسفند 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):درهاى گناهان را با استعاذه (پناه بردن به خدا) ببنديد و درهاى طاعت را با بسم اللّه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

مبل کلاسیک

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

کفش ایمنی و کار

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1864619173




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

الکساندر گراهام بل


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: الکساندر گراهام بلاین تلفن عزیز!
تلفن
 امروزه تلفن در تمدن بشر نقش بسیار مهمی دارد. اگر تلفن نباشد ارتباطات قطع شده و نظام اجتماع فرو میپاشد. بانک ها تعطیل می شود و بازار بورس از کار می افتد، فرودگاه ها بسته می شوند و قطارها از حرکت باز می مانند و خلاصه سلسله اعصاب جامعه فلج می گردد. اصولاً تصور زندگی بدون تلفن غیر ممکن است ولی اکنون با تمام این حرف ها می خواهیم به روزگاری برویم که تلفن هنوز اختراع نشده بود و تصور یک چنین چیزی در ذهن انسان های آن عصر نمی گنجید.
الکساندر
الکساندر گراهام بل در سال 1847 میلادی در شهر ادینبورگ به دنیا آمد. ولی در کودکی همراه خانواده اش به آمریکا رفت و در بوستون تحصیلات ابتدایی خود را شروع کرد. بعد از پایان تحصیلات ابتدایی دوباره همراه خانواده اش به زادگاهش یعنی ادینبورگ برگشت و شروع به درس خواندن کرد. پس از اتمام دوره ی تحصیلی خود و گرفتن مدرک، مشغول به تدریس شد. او معلم دانش آموزان استثنایی «کر و لال ها» شده بود و بر اثر تماس با آنها می خواست که با اختراع وسیله ای به کر و لال ها حرف زدن و شنیدن یاد دهد. به همین علت شروع به تحقیق کرد و تمام سرمایه ی زندگی ش را به روی آزمایشات خود گذاشت. بعد از مدتی یکی از بازرگانان ثروتمند که وصف او را شنیده بود، دخترش را نزد او فرستاد تا شاید حرف زدن را یاد بگیرد، او کر و لال مادرزاد بود و به الکساندر قول داد که اگر به دخترش کمک کند تا حرف زدن را یاد بگیرد از نظر مالی او را در رفاه کامل می گذارد. الکساندر هم به پدر او قول داد که اختراعی کند تا دخترش هم حرف بزند و هم بشنود. پدر آن دختر که نامش هوبرد بود سرمایه ی کافی در اختیار الکساندر گذاشت تا او بتواند کارش را انجام دهد. الکساندر برای رسیدن به هدفش کارهایی می کرد که افراد عادی هاج و واج مانده بودند و اختراع او را یک کار احمقانه می دانستند و به او می خندیدند. او گوش داخلی یک جنازه را بیرون آورد و انتهای یک قطعه نی سبک را بر روی پرده حساس آن قرار داد و انتهای دیگری را روی شیشه دودزده ای گذاشت. هنگامی که به پرده ی گوش فریاد می زد، براثر لرزش پرده، قطعه نی به ارتعاش درآمد و نوک آن بر روی شیشه ی دودزده خطوط مارپیچ نامفهومی می کشید. اما الکساندر بعد از مدتی از این پروژه دست برداشت چون نتوانست از آن نتیجه ای بگیرد. چند سال قبل از این ماجرا یک دانشمند آلمانی دستگاهی به نام تلفن اختراع کرده بود ولی اصلاً کاربرد مفیدی نداشت. الکساندر تصمیم گرفت همراه تنها دوستش واتسون اختراع آن دانشمند آلمانی را تکمیل کند. اما وقتی که تصمیم خود را با بقیه ی اقوام و آشنایان از جمله هوبرد که اینک پدرزنش بود در جریان گذاشت او را دیوانه نامیدند و مسخره اش کردند. چرا همه او را مسخره می کردند  او می خواست صداها را از سیم عبور دهد، همان چیزی که امروزه ما بارها با آن سر کار داریم و شاید باورمان نشود که روزی تصور آن امری غیرممکن بوده است. او سه سال تمام روی پروژه ی خود کار کرد تا بالاخره از آن نتیجه گرفت. او آن را به شکل نوعی ساز درآورده بود. در آن یک لوله ی فنردار پولادی و یک آهنربا و یک سیم گذاشت و بعد دستیارش را به اتاق دیگری فرستاد و از او خواست تا دستگاه را به کار اندازد. در این هنگام صدایی بلند از آن به گوش رسید. الکساندر فریادی از شادی کشید. ماه ها بود که انتظار چنین صدایی را می کشید. دوباره به اتاق واتسون رفت و از او خواست بار دیگر آن کار را انجام دهد تا خیالش کاملاً راحت شود. بعد از آن ماجرا الکساندر و واتسون تمام سعی خود را کردند تا دستگاه را تکمیل کنند و چند سال بعد الکساندر توانست به آرزوی خود برسد در یکی از روزهای ژانویه سال 1876 میلادی الکساندر دستگاه تلفن خود را آماده ی آزمایش نهایی کرد و فرستنده ی آن را در طبقه ی بالای خانه قرار داد و گیرنده ی آن را در زیرزمین خانه گذاشت و از فرستنده ی خود برای دوستش که در زیر زمین بود پیغامی فرستاد که جمله اش جاویدان شد. او گفت: آقای واتسون! لطفاً بیایید اینجا با شما کار دارم. لحظه ای بعد واتسون به اتاق الکساندر آمد در حالی که از شادی روی پای خود بند نمی شد. و گفت: صدای شما را شنیدم کاملاً واضح بود خوشبختانه دستگاه خیلی خوب کار می کند. الکساندر بعد از آزمایش نهایی، تلفن را به پدرزنش تقدیم کرد. بعد از مدتی نمایشگاهی بین المللی در آن سرزمین برپا شد و الکساندر اختراعش را برای نمایش در آنجا آماده کرد. و داوطلب شرکت در آن نمایشگاه شد اما تا روزهای پایانی نمایشگاه کسی به او و اختراعش اعتنایی نکرد تا اینکه  روز پایان نمایشگاه امپراتور و ملکه ی برزیل و همچنین لرد گلوپن که از دانشمندان مشهور انگستان بود به غرفه ی او رفتند. علت آمدن آنها این بود که امپراتور برزیل قبلاً الکساندر را دیده بود و با او آشنایی داشت. امپراتور با دیدن اختراع الکساندر تصمیم گرفت تا آن را آزمایش کند. از این رو الکساندر فرستنده، و گیرنده ی تلفن را به سیم بلندی از این سر نمایشگاه تا انتهای آن به هم وصل کرد و با فرستنده ی خود به امپراتور پیغامی فرستاد. امپراتور در حالی که از شدت هیجان می لرزید گفت: خدای من این سیم حرف می زند بعد از آن کسانی که همراه امپراتور بودند تک تک آن را امتحان کردند. در پایان امپراتور گفت: شگفت انگیزترین چیزی که در آمریکا دیدم اختراع تو بود. بعد از آن پیروزی بزرگ، داوران نمایشگاه اختراع الکساندر را به عنوان ستاره ی درخشان آنجا انتخاب کردند. بعد از آن از اطراف آمریکا پیشنهادهای بسیاری برای خرید تلفن به الکساندر شد و پول و ثروت و شهرت بود که به سوی این دانشمند بزرگ می آمد. اولین خطوط تلفن در جهان بین دو شهر بوستون و سلیم در آمریکا  نصب شد. بعد از آن الکساندر تصمیم  گرفت با همسرش به مسافرت بروند و انگلستان را انتخاب کردند. ملکه ویکتوریا از او دعوت کرد تا به قصر او بروند. الکساندر برای تشکر از ملکه بین کاخ آسبورن ملکه و خانه ی ییلاقی او سیم تلفن کشیدند و آن دو ناحیه را به هم وصل کرد. سرانجام شرکت تلفن بل در خیابان کولمن شماره ی 36 در مرکز تجاری لندن افتتاح شد. الکساندر هیچ وقت به خودش مغرور نشد با اینکه ثروت زیادی از اختراع تلفن نصیب او شده بود. بعد از آن دوباره به تدریس برای کر و لال ها ادامه داد او هنوز می خواست وسیله ای اختراع کند تا آنها بتواند با آن بشنوند و سخن بگویند. هنگامی که می خواستند در سال 1915 سیم تلفن سراسری آمریکا را به طول بیش از پنج هزار کیلومتر نصب کنند از الکساندر خواستند تا آن را رسماً افتتاح کند. الکساندر پذیرفت و از همکارش واتسون خواست تا به آنجا برود و آن طرف سیم قرار بگیرد الکساندر در لحظه ی افتتاح تلفن سراسری آمریکا همان جمله ی تاریخی خودش را بیان کرد. آقای واتسون لطفاً اینجا بیایید با شما کار فوری دارم! واتسون در حالی که می خندید گفت: جناب رئیس از دعوت شما متشکرم ولی متاسفانه نمی توانم آن را اجرا کنم چون که یک هفته طول می کشد تا به نزد شما برسم!!الکساندر تا پایان عمر هفتاد و پنج ساله ی خویش کوشید تابه آرزوی دیرینه ی خود که همان اختراع برای کر و لال ها بود دست یابد ولی موفقیتی حاصل نشد و در سال 1922میلادی جان به جان آفرین تسلیم کرد. دولت آمریکا به پاس قدردانی از زحمات این مخترع بزرگ کلیه تلفن های آن کشور را به مدت یک دقیقه قطع کرد. امروزه تلفن یک وسیله ی اساسی و مهم اجتماع بشری است و ما همیشه وقتی می خواهیم از این دستگاه استفاده کنیم باید یادی از آن دانشمند بزرگ کنیم. یادش خوش و روحش شاد.امین صدریدوست نوجوانانتنظیم:بخش کودک و نوجوان ******************************* مطالب مرتبطخواب چهل سالگی پروفسور حسابی نردبام آسمان ابوریحان نابغه بزرگ ایرانی شاعر تک بیت‏های ناب تاریخ نویسی که جزء تاریخ شد شرح حال دهخدا لقمان حکیم فیلسوف نقاش!





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2586]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن